لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

‏نمایش پست‌ها با برچسب کامران پارسایی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب کامران پارسایی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۱۱/۱۹

کامران پارسایی / وقتی که درب کنسولگری را قفل زدیم

با اینکه سرما در این چند روزه بیدا می کنه با شوق از خونه بیرون میزنم . خیابانها بد جوری یخ بسته بیشتر جاها برف روز پیش روی زمین مانده . برای اینکه کمی گرم بشم سریعتر راه میرم ساعت چهار با بچه ها قرار داریم . به ساعتم نگاه می کنم خیلی وقت دارم ،فکر میکنم حداکثر پانزده دقیقه ای میرسم سر قرار. به محل قرار می رسم دو تا از رفقای آلمانی زودتر رسیدند . خوش و بشی می کنیم . یواش یواش باقی بچه ها هم از راه می رسند . همگی بشاش . گفتگو های ایرانی و آلمانی قاطی شده در آن واحد باید فارسی و آلمانی را تواما حرف زد . سوار اتوبوس می شویم و تا ایستگاه بعدی که باقی دوستان را سوار کنیم هر کسی جایی می نشیند . در ایستگاه بعدی دوستان سریع سوار می شوند . شور و شوق ، صدای خنده و دیدن بچه هایی که همه جا هستند . مارتین را می بینم که سوار شد دستی تکان میدهم شاید یکماهی میشه که اون رو ندیدم همسن و سال خودمه. چیزی حدود چهل و هفت ،هشت سال بالاخره به آخر اتوبوس که من نشستم میرسه ، بعد از اینکه با همه بچه ها دست میده روی صندلی بغلی من می نشیند .
اول کمی از خودمون و زندگی و غیره صحبت می کنیم و بعد کمی هم راجع به اکسیونهای مختلف در شهر کلن و جا های دیگر . صحبت راجع به مومیا ابو جمال* و زندانیان سیاسی ایران . از تظاهرات قبلی در فرانکفورت که باز هم باعث شد تا کنسولگری به مدت چهار ساعت بسته شود. لحظه ای هر دو ساکت می شویم . من سریع به یاد حمله پلیس در آن روز و مقاومت بچه ها از طرف دیگر افتادم . به یاد دختر جوانی افتادم که از درد ضربه باتوم به خود می پیچید ولی باز فریاد آزادی سر میداد و مرگ خفاشان را داد میزد . با صدای مارتین به خودم می آیم . از تظاهرات اشتراسبورگ* صحبت میکرد و یاد زمانی افتاده بود که روی پل معروف اروپا مابین آلمان و فرانسه گیر افتاده بودیم در واقع پل را ما بسته بودیم تا مانع از دیدار سران جنگ طلب ناتو و جشن شصتمین سال تولد ناتو شویم . تعداد ما از دو طرف به جرات بگویم چیزی حدود پنجهزار نفر بود و تعداد پلیس برای باز کردن پل هر دقیقه بیشتر میشد . من و مارتین و تعداد زیادی از بچه های کلن و حومه دستها را گره زده بودیم و شعارهای ضد جنگ می دادیم . می دونید همبستگی و اتحاد در عرصه عملی در درجه اول زیباست و دوما در میدان عمل هم نقش تعیین کننده ای می تواند داشته باشد . تعداد بیشتر مقاومت بیشتر. چیزی که امروز نیروهای سرنگونی طلب نیازمند آنند . مثل همیشه بیژن برای هماهنگی بین بچه ها در وسط اتوبوس دررفت و آمده ، چند تا از دانشجو های ایرانی در صندلی های عقبی اتوبوس راجع به رژیم ، سرنگونی، بچه های زندانی در ایران صحبت می کنند . از پنجره به بیرون نگاه می کنم همه جا یخ بسته و برف همه جا را پوشانده و تا روشن شدن هوا سه ساعتی مانده.
دوباره با مارتین بر می گردیم به خاطرات اما این بار به دهه هشتاد زمان انقلاب ایران مارتین روزهای آن موقع را با الان مقایسه می کرد و امیدوارانه از سرنگونی رژیم صحبت می کرد از اینکه در آن دوران بچه های کنفدراسیون در خارج از کشور نقشی اساسی برای بر پایی تظاهرات داشنند ، از دوستان ایرانی خودش می گفت که هر کدام الان در گوشه ای هستند و تنی چند هنوز در مبارزه هستند . من هم از درون ایران برایش می گفتم از دوران انقلاب از اینکه رفیق آلمانی نداشتم. باز به فکر فرو می رم . چه چیزی من و مارتین را به هم پیوند میده اعتقاد به انقلاب ، آزادی ، دنیایی بهتر و انسانی تر برای مردم جهان. از اینکه هر دو آرزو داریم تا بچه هایمان زیر حرف زور نروند. اینکه بایستند ، مقاومت کنند و دنیایی بهتر را بسازند. به فرانکفورت رسیدیم دوستان فرانکفورتی از قبل آنجا آماده اند طبق برنامه قبلی در دقیقه های اول قفل های بزرگی را به درب کنسولگری می زنیم و زنجیر وار جلوی درب آن می ایستیم البته روی یخ و برف و سرمایی که تا مغز استخوان را می سوزاند . در ثانیه ای بیژن با شعار همه را گرم میکند شروع به شعار دادن می کنیم . بلند بلند ، پلیس میرسد ، مقاومت ما تهدید های پلیس ، شعار های کوبنده ما ، ترس مزدوران حکومتی در ساعت ادارای برای نزدیک شدن به کنسولگری . حمله کماندوهای ویژه آلمانی ، مقاومت ، مقاومت ، و بعد دستگیری اما با پیروزی کامل در میدان عمل . ما طبق برنامه خودمان درب کنسولگری را قفل زدیم . جلوی درب اداره مرکزی پلیس فرانکفورت منتظر آزادی تعدادی دیگر از دوستان می شویم . خانمی ایرانی با آوردن چای داغ حمایتی آنچنانی از ما کرد . همه بچه ها آزاد شدند همگی سوار اتوبوس میشویم . زمان از دستم در رفته به ساعت نگاه میکنم از دوازده کمی گذشته ، آفتاب خوبی بیرون زده . شاید که آفتاب پیروزی ماست . در اتوبوس همگی سرود سراومد زمستون را می خوانیم . و با جنگلی از ستاره و امید در دشت های سینه مان به کلن بر می گردیم . شاید تا به زودی در جایی دیگر در تظاهراتی دیگر...

*مومیا ابوجمال (56 ساله)، خبرنگار و فعال حقوق شهروندی در آمریکا، از سال 1982 به اتهام قتل یک پلیس و داشتن اسلحه در زندان به سر می‌برد .مومیا ابوجمال هرگز اتهام مذکور را نپذیرفت. بسیاری از مدافعان وی در سراسر جهان معتقدند که اتهام مذکور تنها به دلیل فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ابوجمال به وی زده شده است. ابوجمال طی این سال‌ها در زندان با نوشتن مطالب و انتشار نظرات سیاسی خود سمبل مقاومت در زندان شده است. مبارزه برای جلوگیری از اعدام وی به مبارزه‌ای نمادین برای لغو حکم اعدام بدل گشته است..



* تظاهرات بزرگی که در روز چهارم آپریل 2009 برعلیه شصتمین تولد ناتو در اشتراسبورگ برگزار گردید . در این تظاهرات بیشتر از پنجاه هزار نفر از سراسر اروپا در مخالفت با جنگ شرکت کردند .


کامران پارسایی کلن فوریه 2010
Kamran.parssai@gmail.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۱۰/۱۱

کامران پارسایی / خامنه ای ، موسوی پیوندتان مبارک

آقای موسوی یکبار دیگر تکلیف خود را با جنبش عظیم ملت ایران روشن کرد و در آخرین بیانیه خود بار دیگر چهره و زیر بنای فکریش را به نمایش گذاشت . ظاهرا آقای موسوی به درستی دریافته است که بود و نبودش خللی در اراده ملت برای مبارزه تا رسیدن به آزادی ایجاد نخواهد کرد . به درستی روشن بود که موسوی در قد و قواره ای نیست که بتواند این جنبش را رهبری کند . التزام ایشان به خط امام راحلشان و تائید ضمنی دولتی که در چند ماه گذشته هدف مبارزاتی او را تشکیل می داد آخر زندگی سیاسیش می باشد . آقای موسوی در این بیانیه به دفاع از خط رژیم می پردازد و بزرگی بحرانی که در پیش روی نظام اسلامی قرار دارد را یادآور می شود و با ارائه راه حلهایی به خیال خودش به دفاع از جنبش سبز اسلامی می پردازد اما غافل از این است که ملت قهرمان ایران از خط قرمز های رژیم عبور کرده و تا سرنگونی کامل نظام اسلامی از پای نخواهند نشست . آقایان موسوی و کروبی ما هم به خوبی می دانیم که ترور و زندانی کردن شما مشکل رژیم را حل نخواهد کرد . کوشش رژیم برای نشان دادن این مطلب که شما رهبر جنبش هستید راه به جایی نبرده است و چراغ سبز شما به ولی فقیه هم راه به جایی نخواهد برد . آقای موسوی آیا شما هنوز هم به سادگی می اندیشید که می توانید با دودوزه بازی های سیاسی خود جلوی سقوط رژیم را بگیرید . نداها ، سهراب ها ، ترانه ها و هزاران هزار جوان دیگر کشته نشدند تا امروز شما به مانند امامتان بگویید بسه دیگه! جوانان ما در لحظه لحظه زندگی مبارزاتی خود فقط به آزادی اندیشیدند و نه به خط و ربط شما و دعوای جناحی که شما به راه انداختید . مشکلات اقتصادی که شما به آن اشاره کردید تازگی ندارد در طول سی سال گذشته نظام محبوب اسلامی شما چنان به تاراج ثروت ملی پرداخته که اصلاح آن جز به سرنگونی کامل رژیم میسر نمی باشد . آقای موسوی شما ناشیانه سعی می کنید تا آب ریخته را به جوی باز گردانید اما اگر تنها به حوادث بعد از انتخابات تا به امروز بنگرید به خوبی در می یابید که این رود خروشان می رود تا به دریای آزادی برسد و خانمان شما را بر باد دهد . شما در یک چیز با خامنه ای مشترک هستید وآن هم سعی در آرام کردن اوضاع است . خامنه ای با سرکوب های بی رحمانه اش و شما در توهمی که برایتان ایجاد شده فکر می کنید براستی از رهبران جنبش هستید . جنبش قهرمانانه ملت ایران نیازی به رهبران بزدل و خائن ندارد. ظاهرا شما به آخر خط رسیده اید و برای همین آسمان را به ریسمان خواهید بافت تا چهره کثیف و کریه رژیم ملایان را موجه جلوه دهید باری از گذشته سیاسی شما انتظاری جز این نمی رفت تا در همدستی با نظام سرکوبگر به آغوش امن نظام بازگردید . خودتان را به کوچه علی چپ نزنید و بیهوده سعی نکنید تا جوانان را از راهشان باز دارید . مجاهدین خلق و دیگر نیروهای اپوزیسیون در طول سی سال گذشته لحظه ای دست از مبارزه بر علیه نظام اسلامی نکشیده اند و همین است که خواب را از چشم شما و هم مسلکان سیاسیتان اعم از اصول گرا و اصلاح طلب گرفته است ، آنان را مرده نپندارید اگر چشم هایتان را باز کنید آنان را جای جای ایران خواهید دید. در هر صورت فکر میکنم در آینده نزدیک شاهد تظاهرات دولتی با شعار ( خامنه ای ، موسوی پیوندتان مبارک ) باشیم . اما این را به یقین بدانید که ما هستیم و لحظه ای دست از مبارزه برای سرنگونی رژیم خون و وحشت نمی کشیم .

کامران پارسایی
کلن یازدهم دی
Kamran.parssai@gmail.com
[ 4 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۸/۷

کامران پارسایی / نقش اتحاد چپ در شرایط فعلی

در پی شدت مبارزات مردمی در داخل و خارج از کشور و علیرغم تبلیغات فراوان از جانب رژیم برای آرام نشان دادن اوضاع ، ماشین سرکوب رژیم تاکنون نتوانسته است از شدت این مبارزات و به تبع آن از تنشهایی که در جامعه موجود است بکاهد. شکاف های درون حکومتی روز به روز بیشتر می شود و سناریو های اجرا شده توسط فاشیست های حاکم هم تا به حال راه به جایی نبرده است به نوعی که از قرائن موجود بر می آید حکومت از حل تضاد های موجود در جامعه ناتوان مانده است در یک طرف این تضاد طبقات مختلف مردم قرار دارند و در طرف دیگر استبداد و سرکوب حکومتگران ، در یک طرف شور و شوق و امید برای رسیدن به آزادی و در طرف دیگر اصلاح طلبان حکومتی که سعی در به انحراف کشیدن جنبش و زمان خریدن برای نظام موجود را دارند.ایران در آستانه یک تحول عمیق اجتماعی قرار گرفته است . برخلاف گفته ها و تبلیغات مزدوران حکومتی در داخل و خارج از ایران جنبش مردم در شرایط فعلی به چیزی جز سرنگونی رضا نخواهد داد ، هر چند که نبود آلترناتیو موثر و مشخصی که دارای راهکارهای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی باشد و در عین حال بتواند جوابگو و ترسیم کننده آینده ای بهتر برای کشور باشد حرکت جنبش را کند کرده است . در چنین شرایطی آیا اتحاد عمل مابین نیرو های سیاسی چپ سرنگونی طلب ضروری به نظر نمی رسد؟
اتحاد عمل در شرایط فعلی میتواند نقشی تعیین کننده را بازی کند . همه ما به خوبی می دانیم که چپ رادیکال و سرنگونی طلب با تمام ضعفهایی که داشته همواره قدرتمند در میدان ظاهر شده و توانسته در مواقع حساس در مقابل سازشکاران به صورتی واحد موضعگیری کند . نمونه واضح آن جدا شدن چپ رادیکال از سبز های موجود آخوندی در روز های اول جنبش می باشد . هر چند پراکندگی و اختلاف نظر های تئوریک همواره یکی از عوامل بازدارنده در تشکیل یک جبهه متحد بوده است ، اما اینطور که به نظر می آید تشکیل این جبهه یکی از وظایف مبرم نیروهای سرنگونی طلب جدای از اختلافهای سیاسی ، برنامه ای می باشد ، اتحادی که برمبنای یک سلسله فعالیت های عملی و عینی استوار باشد.
این اتحاد عمل مشترک میتواند نقشی بسیار تعیین کننده ای در تحولات آتی ایران ایفا کند . مبنای اتحاد نه بر اساسنامه ای مشترک بلکه بر عمل مشترک بنا نهاده خواهد شد . جبهه متحد چپ رادیکال که خواهان سرنگونی نظام است میتواند به عنوان نیروی محرکه دیگر جنبشهای مترقی ایران نیز واقع شود و با توجه به توان و ظرفیت افراد و گروه های شرکت کننده در این اتحاد در آینده می توانیم به مانند سدی در مقابل سیاست های لیبرالی و رفرمیستی در حال و آینده بایستیم . با وجود تمام تلاشهایی که از طرف سرنگونی طلبان در طول سی سال گذشته در خارج از کشور صورت گرفته متاسفانه نتوانسته ایم آنطور که باید حاصل این تلاشها را به داخل کشور منتقل کنیم . با تشکیل چنین جبهه متحدی در بین گروه ها و افراد چپ معتقد به سرنگونی است که میتوان امید به اتحاد و همکاری بیشتر با دیگر نیروهای مترقی را داشت . با تشکیل جبهه متحد چپ میتوان پلی ارتباطی بین داخل و خارج ازکشور را ایجاد کرد ، پلی که در حال حاضر در دست اصلاح طلبان حکومتی قرار گرفته است . همگی آگاه به این هستیم که نیروهای مبارز گارگری ، دانشجویی ، کارمندی و اصناف جزء درداخل سعی بر تشکیل اتحادیه های مستقل از حکومت را دارند و در این زمینه به موفقیعتهای بیشماری نیز دست یافته اند. در داخل ایران میرود تا پیوند بین اقشار مختلف جامعه بر خواستی واحد که آن هم سرنگونی رژیم می باشد شکل بگیرد . اگر بپذیریم که در شرایط موجود حمایت ما به صورت تنی واحد و با شعاری واحد میتواند بزرگترین کمک به مبارزان داخل کشور باشد به این نتیجه خواهیم رسید که این چند دستگی را به کناری نهاده و برای رسیدن به جمهوری دمکرتیک مردمی و تسریع در سرنگونی رژیم دست اتحاد به هم دهیم و فراموش نکنیم به دلیل نبود همین جبهه متحد است که شاهدیم در جنبش فراگیر مردم ایران علیه نظام اسلامی چگونه رفرمیست های حکومتی و یا به عبارتی فاشیست های خوش تیپ سوار بر امواج شده و سعی در به انحراف کشاندن جنبش را دارند . عدم تاثیر گذاری به موقع در تحولات ایران میتواند نتایج فاجعه آوری را برای ملت ایران بیاورد . به برکت نبود جبهه متحد چپ است که ماشین تبلیغاتی رژیم دست به تحریف تاریخ چپ می زند و هر روز هار تر می شود. اگر ما بتوانیم این جبهه متحد را تشیکل دهیم با توجه به امکانات بیشماری که در اختیارمان است مطمئنا خواهیم توانست بر افکار بین الملل تاثیر گذاشته و روند مبادلات سیاسی رژیم با دنیا را بهم بزینم . چپ رادیکال ایران در طول مبارزات سیاسی خود ثابت کرده است که بر سر حقوق اساسی و انسانی مردم ایران به چانه زنی با فاشیت های حکومتی در هر قد و اندازه ای و با هر رنگ و لعابی نپرداخته و همواره خواهان سرنگونی نظام اسلامی بوده است و این حاصل نمی شد جز باور به توان و اندیشه خود . اما اگر کمی به دید انتقادی به خود بنگریم متاسفانه باید گفت در طول این سالها چنان در زندان تئوریک خود و بحث های قدیمی اسیر بودیم که دیگران را حتی با اندیشه چپ و طلب سرنگونی قبول نداشتیم و دائما بحث های قدیمی و تئوریک را راه انداختیم . اگر امروز ما نتوانیم متحدانه در برابر دشمن موضع بگیرییم چگونه می توانیم در فردای ایران در برابر راست ها که ثابت کردند در همه جا متحدانه حاضرند بایستیم . تا زمانی که اقدام به تشکیل یک جبهه متحد چپ نکنیم حتی در صورت سرنگونی رژیم قدرت سیاسی در ایران در دست کسانی خواهد بود که بهتر از آخوند های فعلی فکر نمیکنند ، که در آن صورت چپ ها اولین قربانیان آن خواهند بود . بیاییم با کوششی آگاهانه و سازمان یافته در جهت ایجاد یک جبهه متحد و باز سازی نوینی که منطبق بر واقعیات امروز باشد به حمایت از مبارزات مردم ایران برویم . ترس دیکتاتور های حاکم بر ایران از اتحاد ماست.

کامران پارسایی
کلن 7 آبان 88

Kamran.parssai@gmail.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۸/۲

کامران پارسایی / تازه این اول ماجراست طنز پرداز


بعد از ماجرای بلژیک و مشاجره تعدادی از دانشجویان با ابراهیم نبوی که منجر به نوشتن ماوقع جریان(1) از زبان تعدادی دانشجو گردید که در بسیاری از سایتها هم منعکس شد . ابراهیم خان دست به قلم برده و با پروگی ذاتی که مخصوص خود ایشان است و البته تعداد فراوانی از دوستان داخل و خارج کشوری ایشان هم بی بهره از این پروگی نیستند جوابیه ای دادند. الغرض جوابیه ای که نبوی در رد این واقعه و سخنان خود در این تظاهرات نوشت یکبار دیگر نقاب از چهره این ظنز پرداز وطنی برداشت . ایشان در شروع می نویسد .
شش سالی است که در فضای بیرون ایران زندگی می کنم و در تمام این این مدت تلاش کرده ام تا خود را آلوده بازی های کودکانه کسانی نکنم که زندگی سیاسی و اجتماعی مردم ایران برای آنان یک تفریح است .(2)
آقای نبوی اگر چندین دهه دیگر هم در خارج زندگی کنی باز هم نمی توانی به پای هزاران مبارزی برسی که هر روزشان با یاد ایران از خواب بلند میشوند و در کنار شغل اجتماعی خود به مبارزه سیاسی ادامه می دهند. کودکانه افکار شماست و به نوعی شخصیت شما که به مانند کبک سربه زیر برف برده اید. مخالفت ایرانیان تبعیدی با رژیم اسلامی هم در عمق و هم در معنا با مخالفت شما که تنها به دنبال سهم خود هستید فرق دارد . ما به مانند شما و دوستانتان که برای اجرای یک پروژه از کشور خارج شدید و بقول خودتان به خاطر برخی موارد اینجا هستید نیستیم . شما از افشاگری می ترسید و از این رو است که در نوشتارتان به صحرا کربلا می زنید . لطف کرده حداقل برای یکبار هم که شده در غالب طنز خود را بازگو کنید .
من به دليل برخي شرايط ناگواري که برايم پيش آمد، مجبورم چندي در بيرون از ايران زندگي کنم. اين تغيير مکان جغرافيايي به معني تغيير مختصات فکري و سياسي من نيست. مخاطب من در داخل ايران زندگي مي کند و براي من نظرات و افکار عمومي ايرانيان خارج از کشور ارزش تعيين کننده ندارد. من در حقيقت فقط به لحاظ فيزيکي در فرنگ زندگي مي کنم. از طرف ديگر يادتان باشد که من و کساني مثل من، ايرانياني هستيم که به دليل مشکلات نه چندان قانوني و به دليل برخي موارد در بيرون هستيم. ما در فرصت مناسب برمي گرديم.(3)
آقای نبوی دراینکه جنابعالی بر مواضع گذشته تان ایستاده اید بحثی نیست ولی تعجب من از این است که چطور شش سال زندگی در اروپا تغییری در مختصات فکری و سیاسی شما نگذاشته است ، شمایی که به تغییر انسانها در کلام حداقل معتقدید ! اما فراموش نکنید هزاران نفری که در بلژیک جمع شدند و شما هم میکروفون بدست برای آنان سخنرانی کردید همین ایرانیانی هستند که برای شما ارزش تعیین کننده ندارند و بازی های کودکانه می کنند. من هم فکر می کنم در فرصت مناسب دستور برگشت شما صادر خواهد شد .البته تا زمانی که برای رژیم مهره بدرد بخور به شمار می آیید ما هم خدمتتان هستیم البته همینطور که میبینید دست بردار نیستیم و همواره افشاگر خواهیم ماند .
من چیزی برای پنهان کردن ندارم که کسی بخواهد آن را افشا کند. (4)
اتفاقا شما و دوستانتان خارج کشوری تان حرف های ناگفته زیادی دارید که اگر کمی جسارت داشتید و صد البته وجدانی انسانی خود بازگو می کردید دوران خدمت شما در دولت آقای موسوی در سالهای 1361 تا 1364 دقیقا دورانی بود که شما از بازگو کردن وقایع پشت پرده آن خودداری می کنید . کمی فکر کنید دورانی را می گویم که در معیت لاجوردی جلاد به زندان ها می رفتی و تواب ساز رژیم بودید. هر چند دیر یا زود نقش شما و دوستانتان رو خواهد شد همانطور که تا به حال شده است .
تنها چیزی که پیش از این گفته ام و تکرارش می کنم این است که من در سال 1367 نویسنده بودم و به دلیل اینکه سه چهار سالی از سیاست بریده بودم، اصلا خبر این اعدام ها را نشنیدم و حتی تا سالها بعد هم واقعیت آن را نمی دانستم .(5)
آقا نبوی واقعا که آبروی هر چه نویسنده است را برده اید . نویسنده ای که خود را به کوچه علی چپ می زند . به یکباره بگویید که در آن سالها در کره ماه بودید. حال که مبنا را بر دروغ گویی گذاشته اید پس چه فرقی میکند. چطور می شود کشتاری را که تمام مردم ایران زمین در بهت و حیرت فرو برد شما نشنیده باشید . البته اثبات دروغ گویی شما آسان است .
پنجم: در سالهای 1378 و 1379 در سفری به فرانکفورت، در هنگام سخنرانی یکی از حاضرین نظرم را درباره کشتارهای تابستان 67 پرسید. پاسخ دادم که من هرگونه خشونت سیاسی، بخصوص در مورد قربانیانی که کشتار جمعی می شوند، محکوم می کنم. این را گفتم، چون به آن اعتقاد داشتم. یک روز بعد یکی از دوستان در فرانکفورت جزئیات کشتار 67 را برای من گفت، آن شب تازه متوجه شدم که سیزده سال قبل چه اتفاقی افتاده است. وقتی به ایران برمی گشتم مجموعه ای از کتاب های « حقیقت ساده» و « نگاه کنید راستکی است.» را همراه با دهها کتاب دیگر به ایران بردم و خواندم و به دوستان دادم تا بخوانند.(6)
نویسنده ای که یازده سال از واقعه ای به این مهمی بی خبر است تا دست آخر در خارج ایرانیانی که به قول ایشان بازی های کودکانه میکنند و غم مردم را ندارند ایشان را ازخواب طولانی بیدار می کنند . میتوانید اصولا باور کنید که کسی که شغل های دولتی در سطوح حساس جامعه را به عهده داشته است بی خبر از سیاست و اعدام هزاران جوان مبارز در زندان های رژیم باشد.

سوم: در سال 1368 دو نفر از دوستانم را گرفتند و مدتی در بازداشت نگه داشتند، خبر پیدا کردم که تعداد زیادی از زندانیان اوین را اعدام کردند. از آن دو دوست شنیدم که علت دستگیری این افراد، انتشار خبر اعدام زندانیان بود، با وجود اینکه من نویسنده ای سیاسی بودم، اصلا هیچ اطلاع دقیقی از کم و کیف اعدام های 67 نداشتم.(7)

راست گفته اند که دروغ گو کم حافظه می شود توجه کنید که درقسمت پنجم ایشان در سال 78/79 با اصل موضوع آن هم با واسطه آشنا می شوند و در قسمت سوم از همان نوشته توسط دو تن از دوستانشان که مدتی در باز داشت بودند از اعدام های سیاسی باخبر می شوند . در هر دو صورت برای نبوی و امثالهم کشتار زندانیان سیاسی آنهم چپ های سیاسی موضوعی نبوده که سر ایشان را درد بیاورد برای آقای نبوی در آن دوران تنها باج خواهی از حکومتمداران وقت مهم بوده و فکر میکنم هنوز هم باشد . آیا باور کردنی به نظر می رسد نویسنده ای که خود را سیاسی هم بداند اما از همه جا بی خبر باشد . آقای نبوی پیشنهاد میکنم این طنز را به روی صحنه ببرید . حتما در این راه محسن مخملباف هم به کمک خواهد آمد . نویسنده سیاسی که مدت دوازده سال از جامعه عقب است و مهمترین واقعه سی سال اخیر را بعد از دوازده سال می شنود. فکر می کنم اگر با مخملباف نمایش نامه ای به این مضمون به روی صحنه ببرید بد نخواهد بود . چرا که مخملباف هم برای ماست مالی کردن گذشته خود هر از چندی دروغ هایی مانند شما سر هم می کند .

آنچه مهم است این است که موضوعی با این اهمیت در حافظه ملی مردمی که در ایران زندگی می کنند، یا نسلی که امروز در ایران زندگی می کنند، اهمیت خودش را از دست داده است. فاصله ما با آن کشتار دارد به عمر یک نسل می رسد. محکوم کردن کسانی که خود محکوم کننده این فاجعه اند،(8)
اشتباه نکنید ، کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت چیزی نیست که از یادها برود کوشش امثال شما هم برای به فراموشی سپردن کشتارهای رژیم راه به جایی نخواهد برد. به جاست تا نگاهی به یوتوپ بیاندازید تا متوجه شوید که خاوران میعادگاه عاشقان ایران شده است

چهارم، دروغ گفتن و عوامفریبی و حرفی را دگرگون کردن، سوگمندانه یکی از مواریث اندیشه های ایدئولوژیک است،(9)
و دقیقا این همان چیزی است که ما میخواهیم ثابت کنیم دروغی را که شما و دوستانتان هر روزه تکرار می کنید . عوامفریبی که در این روزها از شما میبینیم را چطور توجیه خواهید کرد . اگر جرات داشتید و به مانند قبله گاهتان موسوی برای یکبار میگفتید جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد عالی می شد ولی ظاهرا طبق برنامه داده شده شما ها باید در لباس مخا لف رژیم نقش بازی کنید . هر چند با توجه به خیمه شب بازی های اخیرتان دستتان رو شده و عوامفریبی هم کم کم فایده ای نخواهد داشت .
آقای نبوی این شما هستید که باید خودتان را و گذشته ننگین تان را با دروغ ونیرنگ بپوشانید برای ما که راه روشن است، تا سرنگونی رژیم دلخواه شما ایستاده ایم و هر روز بیشتر از روز پیش امیدوار به مبارزه مان ادامه می دهیم تازه این اول ماجراست طنزپرداز.

کامران پارسایی
کلن 2 آبان 88
Kamran.parssai@gmail.com



منابع و یادداشتها

یک مشاهده، یک مشاجره» نوشته کمیته دانشجویی1
http://committe2007.blogfa.com/post-191.aspx

2 / 4/5/9 آنها کمونیست نبودند» پاسخ نبوی:
http://www.doomdam.com/archives/000765.php#more

مصاحبه خواندنی" ابراهیم نبوی" با اعتماد3
http://www.fararu.com/vdcdf50x.yt0sf6a22y.html

6/7/8 کشتار 67 از یک زاویه دیگر" ابراهیم نبوی" http://www.doomdam.com/archives/000301.php
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۷/۱۷

کامران پارسایی / جایزه صلح نوبل برای آقای اوباما و صندلی الکتریکی برای مومیا ابو جمال


در حالی آقای اوباما برنده جایزه صلح نوبل می شود که مومیا ابو جمال نویسنده و روزنامه نگار مبارز سیاه پوست امریکایی میرود تا در آخرین دادگاه تجدید نظر به صندلی الکتریکی سپرده شود و یا با کمی اقبال به حبس ابد محکوم شود البته اینطور که پیداست آقای اوباما تاکنون بعد دریافت هزاران نامه ، فاکس، و ایمیلی که برای آزادی مومیا دریافت کرده و همچنین اکسیون های اعتراضی در امریکا و سراسر جهان که در حمایت از این روزنامه نگار سیاسی انجام شده است هیچگونه واکنشی نشان نداده است .
روز 9 دسامبر سالروز بیست و هفتمین سال زندانی شدن این مبارز چپ گرای آمریکائی است. بیست و هفت سال پیش او به بهانه کشتن یک مامور پلیس دستگیر شد. ابو جمال در محلی نزدیک به محل قتل مامور پلیس دستگیر شده و این بهانه ای شد تا نیرو های نامرعی که همواره جهت تدارک توطئه برعلیه مبارزات او فعال بودند، بهانه دستگیری و محاکمه او را فراهم آورند. با دستگیری و محاکمه ای سرهم بندی شده او در سال 1982، این مبارز سیاه پوست به جرم قتل به اعدام محکوم شد.
مومیا ابو جمال در طول 27 سال زندان و محرومیت از زندگی طبیعی همچنان به مبارزه خود از طریق روز نامه نگاری در زندان ادامه داده است و حتی در این مدت چندین کتاب منتشر کرده است. تعداد قابل توجهی از کتاب ها او تاکنون به آلمانی ترجمه و منتشر شده است . مقالات سیاسی و اجتماعی او در رابطه با جامعه آمریکا مرتبا در نشریات مترقی اروپا و به ویژه آلمان چاپ می شود. ابوجمال قبل از هرچيز يک زندانی سياسی است و چون امروز در معرض مرگ قرار گرفته برای ما نماينده و سمبل مقاومتی است که مدت بیست وهفت سال ساکت ننشسته و فریاد آزادی خواهانه خود را در دفاع از تمام زندانیان سیاسی از درون سلول کوچک خود به گوش جهانیان رسانده است . مومیا ابوجمال در مدت27 سال زندان چندین کتاب وهمچنین مقالات بسیاری را منتشر کرده است. مومیا در زندان ومنتظر حکم مرگ خود به اتهام واهی قتل است ولی واقعیت این است که او نه بخاطر قتل بلکه به جهت گزارش‌هایی در افشاگری رفتار غیرقانونی و خشونت‌بار پلیس امریکا در زندان است. ابوجمال که اکنون55سال دارد، هرگز در بیگناهی خود تردید نکرد. وکیل مدافع او "رابرت بریان" نیز که مانند بسیاری دیگر به بیگناهی موکلش ایمان دارد، اکنون با تأکید بر مواردی مانند: عدم انجام تحقیقات کافی، عدم احضار شاهدانی که به نفع ابوجمال حاضر به شهادت بودند به دادگاه و نقض حقوق اساسی ابوجمال به عنوان یک متهم، تقاضای محاکمه ی مجدد او را کرده است. در صورتی که این تقاضا پذیرفته شود، دورانی بحرانی برای ابوجمال آغاز خواهد شد، چرا که این دادگاه، آخرین قدم قانونی برای نجات او خواهد بود.
مبارزات نیرو های چپگرای آمریکائی و در حمایت از این مبارز در صحنه بین المللی توسط نیرو های مترقی و چپ در سطح جهان، سازمان قضائی آمریکا را تاکنون بارهای مجبورکرد تا حکم اعدام او را به عقب بیندازند. با توجه به تدارکات جدید قوه قضائی آمریکا برای اجرای حکم اعدام او و این که "مومیا ابو جمال" با توجه به بیگناهی اش از طرف دولت فرانسه تبعه افتخاری فرانسه اعلام شده و خیابانی نیز به نام او نامگذاری شده است.
نیرو های مترقی اروپا وبویژه جامعه روشنفکری و جریانات چپگرای آلمان نیز همه مبارزان طرفدار برابری و عدالت اجتماعی در کشور های مختلف جهان را به حمایت از این مبارز زندانی فرامی خواند.برای اطلاعات بیشتر میتوانید به آدرس اینترنتی زیر مراجعه کنید .
http://www.freemumia.com/dayafter.html

کامران پارسایی
کلن هفدهم مهر
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۷/۶

کامران پارسایی / در پس این سکوت راز ما نهفته است


در حالی که رژیم روزهای سختی را پشت سر می گذارد و پس از سه ماه و اندی که از مبارزات مردمی در ایران می گذرد ملایان حاکم بر ایران که ترس تمام وجودشان را گرفته است سعی در نشان دادن آرامش و تسلط بر اوضاع را دارند . هراس از آغاز موج جدیدی از مبارزات مردمی که به خیالشان پایان یافته است . رژیم در طول سی سال گذشته سه بار دست به کشتار مخالفان خود زده است. بار اول در ماه های نخست قیام پنجاه وهفت بود که گروه بیشماری از عوامل رژیم سابق را اعدام کرد. دومین دوره در اوایل دهه شصت بود که ماشین کشتار رژیم خیل عظیمی از نیروهای مبارز را از بین برد و دور سوم کشتار زندانیان سیاسی در سال شصت وهفت بود . از بعد این دوره رژیم به خیال خود وارد دوره آرامش و تبات شد. اما غافل از این که مبارزه در عمق جامعه ادامه دارد در این دوران در کردستان به طور اخص و در دیگر شهرستانها به طور عام به رزم انقلابی خود ادامه دادند . مجاهدین لحظه ای از پا ننشستند و نیروهای چپ رادیکال هم به سهم خود در جای جای ایران به مبارزه خود برای سر نگونی ادامه دادند . برآیند این مبارزات در سال هفتاد وهشت و با قیام دلاورانه دانشجویان به اوج خود رسید اما باز هم با سرکوب وحشیانه ملایان و سکوت مجامع بین المللی قیام دانشجویی در نطفه خفه شد و فاشیست های حکومتی باز هم نفسی به راحتی کشیدند تا بتوانند برای چند صباحی در اریکه قدرت باقی بمانند . رژیم که گمان میکرد برای همیشه از دست مخالفانش راحت شده اینک بعد از سی سال با چنان بحرانی به قول خودشان روبرو شده که تاب و توان را از آنان گرفته است . رزم بی امان مردم در داخل و حمایت ایرانیان در اقصی نقاط جهان رژیم را به چنان چالشی کشانده که حتی در خواب هم تصورش برای آنان مشگل بود .
اینک رژیم در بد مخمصه ای گرفتار شده اصلاح طلبانی که خود حضرات به میدان فرستادند تا در انتخاباتی فرمایشی آن چنان که اینک می گویند حقانیت نظام را ثابت کنند راه به جایی نبرد و اکنون بیش ازسه ماه است که جنبشی در ایران شکل گرفته که لبه تیز آن به سوی کلیت رژیم است . در این اوضاع و احوال لو رفتن دو پایگاه هسته ای در اطراف تهران هم مزید برعلت شده تا نظام را به سویی ببرد که یا دست در دست امپریالیست های جهانی به ماه عسل برود و یا در اثر فشار های درونی سقوط کند .
بیهوده است اگر فکر کنیم امریکا و هم پیمانان اروپاییش غم حقوق بشر در ایران را دارند آنان تنها به دنبال سهم خود در منطقه هستند و اگر هم گاها لفظی میرانند در اثر فشار مردم خود و در نتیجه مجاهدت ایرانیان در نشان دادن چهره فاشیستی رژیم می باشد وبس . آن چنان که تجربه این سالیان نشان داده آخوند ها برای حفظ خود و چپاول باز هم بیشتر تن به هر پیشنهادی خواهند داد برای یک رژیم دیکتاتوری تنها زمان مهم است و ملایان هم از هیچ عملی برای خریدن زمان ابا ندارند . اینطور که از قراین و شواهد بر می آید باید منتظر سناریویی جدید باشیم نمایشی که در آن احمدی نژاد به نوعی از بازی کنار گذاشته خواهد شد و به احتمال قوی کسی به روی کار خواهد آمد که دو جناح حکومتی به روی او به توافق رسیده باشند . سکوت موسوی و کروبی بعد از تظاهرات روز قدس بی علت نمی تواند باشد اگر در نظر داشته باشیم که هاشمی نیز در اولین جلسه مجلس خبرگان اشاره ای به تشکیل هئیتی برای رسیدگی به امور بعد از انتخابات را داشت این برداشت قوی تر خواهد شد. از طرف دیگر سپاه پاسداران با خرید بخش اعظم مخابرات و احداث بانک و صدها شرکت تجاری دیگر اختاپوس وار بر اقتصاد ایران نشسته است . با بودن سپاه در پهنه اقتصاد و حمایت بی چون و چرای سپاه از خامنه ای و باندش در آینده جایی برای عرض اندام اصلاح طلبان نخواهد ماند .
با وجود تمام فراز و نشیب های موجود جنبش مردمی ایران به راه خود ادامه می دهد ومردم ایران هر روز بیشتر به دسایس و نمایشات آخوندی آگاهتر می شوند . اعتصابات کارگری ، جنبش دانشجویی ، حرکت های صنفی کارمندان دولت و ..... همه نشان از آن دارد که بر خلاف برداشت رژیم از اوضاع فعلی و سعی در نشان دادن تسلط خود بر اوضاع در عمق جامعه حرکت ادامه دارد و خواست سر نگونی هر روزه بیشتر می شود . وظیفه ما در این برهه حساس حمایت همه جانبه از مبارزات مردمی و افشای همه جانبه سناریو های رژیم می باشد . به قول گارسیا لورکا در پس این سکوت راز ما نهفته است .

کامران پارسایی
کلن پنجم شهریور 1388
Kamran.parssai@gmail.com
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۶/۲۷

کامران پارسایی / وجدان های آگاه جامعه



چند روز پیش به دعوت یکی از دوستان به جلسه ای دعوت شدم که در سالن نمایش موزه لودویک کلن تشکیل شده بود. وقتی وارد شدم یکدفعه جا خوردم برای اینکه پیش خودم فکر میکردم که جمعیت حاضر بیشتر از صد نفر نباشد. دلیل آن هم این بود که جلسه در روز یکشنبه بعد ازظهر تشکیل میشد و برای آلمانیها روز یکشنبه یعنی استراحت و تلویزیون دیدن مخصوصا در یک روز گرم و دلچسب پاییزی
ولی تقریبا میشود گفت حدود چهار صد تا پانصد نفر آمده بودند و سالن به خوبی پر شده شده بود .
این جلسه مربوط میشد به نقش صاحب امتیاز روزنامه معروف کلن به نام در همکاری با دیکتاتور فاشیست آلمان آدولف هیتلر که هنوزهم به صورت روزانه در تیراژ بالا پخش میشود این روزنامه و مشتقات آن که شامل مجله و روزنامه های کوچکتر دیگر هم میباشد متعلق به یکی از فامیلهای معروف کلن میباشد . روشنفکران ضد فاشیست آلمان هنوز هم پیگیر مسائل جنگ جهانی دوم و رو کردن دست عناصر برجسته که نقش مهمی در حمایت از هیتلر را داشتند هستند و این جلسه هم با همت همین نیروها تشکیل شده بود . برپا شدن چنین جلساتی اگرچه انعکاس وسیع در سطح کشور پیدا نمیکند ولی به هر حال جلوی راسیست های آلمانی را خواهد گرفت . در هر صورت فیلمی پخش شد و افراد مختلف گزارشات و اسنادی را در ارتباط با نقش روزنامه یومیه کلن به اطلاع حاضران رساندند. یکی از آمارهای جالب در جلسه مربوط میشد به تعداد یهودیان در قبل و بعد از جنگ دوم جهانی تنها در شهر کلن در قبل از جنگ تعداد 18000 یهودی زندگی میکردند در پی قتل عام یهودیان در پروسه جنگ توسط فاشیستهای آلمانی تعداد یهودیان بعد از جنگ به 40 نفر در شهر کلن میرسد. طبق قانون آلمان در آن زمان کلیه دارایی های یهودیان توسط دولت وقت مصادره میشد . از مطلب دور نشویم صاحب امتیاز روزنامه یومیه کلن به دلیل خوش خدمتیهای فراوان و تهییج مردم در جهت الغای فرهنگ فاشیستی به عنوان پاداش املاک زیادی را در سطح شهر کلن که قبلا متعلق به یهودیان بوده را صاحب میشود. و یا به عبارتی به قیمت بسیار نازل به او فروخته میشود. بر اثر پیگیری نیرو های روشنفکر و ضد فاشیست آلمان بعد ازشصت و سه سال از پایان جنگ جهانی دوم دوباره پرونده این روزنامه نگار آلمانی به دادگاه کشیده شده است و دور نیست تا این روزنامه نگار و همکاران خوش خدمتش در دادگاه حاضر شده و جواب خوش خدمتی که در دوران جنگ برای حکومت فاشیستی کردند را بگیرند .
بعد از اتمام جلسه بد جوری ذهنم درگیر بود ترجیح دادم به پیاده روی کوتاهی بروم . اوضاع و احوال امروز ایران و قتل عام نیروهای مبارز توسط ملایان حاکم و اختناق حاکم بر کشور و صدها نوع جنایات دیگر که فکر میکنم که برهیچ انسان آزادیخواهی پوشیده نیست . اما نکته مهم و نتیجه ای که من از جلسه بالا گرفتم نقش روزنامه نگاران و قلم بدستان مزد بگیری است که خود به خوبی به جنایات رژیمهای دیکتاتوری آگاه هستند اما به خاطر منافع شخصی چشم به روی این فجایع بسته و عملا با همکاری با این گونه رژیمها سعی در مخدوش کردن اذهان عمومی را دارند. روی سخنم با آن دسته از نویسندگان و مجریانیست که حقوق ماهیانه خود را ملتمسانه از آخوندها دریافت میکنند و از هیچ کوششی برای موجه کردن چهره ملایان قرون وسطایی فرو گذاری نمیکنند. اینان باید بدانند که همسو با حرکت آنان نویسندگان و روزنامه نگاران مبارز و آگاهی هم هستند که به عنوان وجدان های آگاه جامعه حساب تمامی این مواجب بگیران حکومتی را دارند و هر روزه سعی در افشای این عناصر وطن فروخته را دارند. فکر میکنم با افشای حسابهای مالی آقایان خیلی از مسائل روشن خواهد شد .ما در این راه پیشقدم شده تا با افشای صریح این افراد بدون حاشیه روی به طرح مسئله پرداخته و از تمام ایرانیان انتظار میرود تا با حمایت خود روند این کار را جلو بیاندازند. سعی ما در افشای افراد دودوزه باز و مزد بگیر رژیم آخوندی در شرایط فعلی پرده از خیلی از جنایات رژیم بر خواهد داشت. در پایان فراموش نکنیم که کشورمان در حساسترین موقعیت خود به سر میبرد . ملایان به آخر خط رسیده اند و مردم آماده هر گونه جانفشانی برای رهایی از دست این رژیم اختاپوسی هستند.

کامران پارسایی
کلن 27 شهریور 1388

Email: kamran.parssai@gmail.com

[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۶/۱۵

کامران پارسایی / آقای موسوی و بازگشت به اسلام ناب محمدی

آقای موسوی در جدیدترین بیانیه خود به تشریح شبکه راه سبز امید و خواسته ها و عملکرد آن را در دوران فعلی
پرداختند. تاملی در این بیانیه میتواند کسانی را که خود را به خواب غفلت زده اند و همچنان به حمایت از جنبش
. سبز می پردازند بیدار کند
به گمان من در چند روز آینده دوستان آقای موسوی دوباره به تجزیه و تحلیل های آن چنانی از این بیانیه خواهند پرداخت . آقای موسوی د رآخرین رهنمود خود دیدگاه های خود را در رابطه با کلیت نظام بیان کردند و خواستار آن شدند تا هوادارانشان به تبعیت از ایشان قدم در راهی بگذارند که که جز به تبثیت نظام دلخواه .آخوندی و آسمانی .ایشان نخواهد انجامید تا جایی که روشنی می گویند

ما خواسته های بسیار روشن و منطقی داریم .ما حفظ جمهوری اسلامی را میخواهیم و تقویت وحدت ملی و احیای هویت )
(.اخلاقی نظام ما امر غیر متعارف و نا بهنگامی نمی خواهیم . آنچه ما می خواهیم حقوق از دست رفته ملت است

آری آقای موسوی خواستار حفظ نظامی هستند که در سی سال گذشته هر گونه حقوق انسانی را زیر پا گذاشته است ایشان به خوبی میدانند که چه کلاه بزرگی برسر ملت شریف ایران گذاشته اند و اینک در جنگ جناحی که خود به راه انداخته اند مردم را به حمایت از خود فرا میخواند . بی شرمی ایشان تا حدی است که به هیچ عنوان اشاره ای به جنایاتی که در طول سی سال از طرف ایشان و هم مسلکانشان بر این مردم رفته نمی کنند . آقای موسوی خواستار اجرای کامل قانون اساسی هستند اما باز هم بیان نمی کنند ک به واسطه همین قانون اساسی در دهه شصت
و در دورانی که ایشان زمام دار امور بودند هزاران نفر از مبارزان این مرز و بوم در زندان های رژیم آسمانی ایشان اعدام .شدند

اما در همین قانون به صراحت اعلام می شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است . اگر تنها همین اصل از) میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سواستفاده از (.موقعیت خود را پیدا نمی کند

آقای موسوی چطور شد که شما به یکباره به فکر اجتماعات قانونی افتادید آنهم درست در موقعی که در جنگ درون حکومتی از رهبر عالیقدر تان رو دست خوردید. از یاد نبرید که در طول سی سال گذشته همواره جوانان برای همین . اجتماعات مبارزه کرده اند امروز ملت ایران خط سبز ترسیمی شما را زیر پا گذاشته و با تحمل انواع مجازات ها
برای آزادی مبارزه می کنند . یادتان می آید تظاهرات بزرگ هواداران سازمان های سیاسی دهه شصت را که به فرمان
مستقیم خمینی و جنابعالی به عنوان نخست وزیر به خاک وخون کشیده شد . تفکر شما در آن زمان بر این پایه بود که مجاهدین خلق و نیروهای چپ رادیکال ضد انقلاب هستند و ریختن خونشان واجب است . کمی در خلوت خودتان به این بیاندیشید که چه بسیار انسان هایی که در زندان های شما مورد انواع و اقسام شنکجه ها قرار گرفتند گرفتند . آیا در آن دوران قانون اساسی اسلامی دارای این چنین ظرفیت هایی که امروز از آن نام می برید نبود ؟
راه دور نرویم تظاهرات دانشجویی سال هفتاد وهشت را حتما یادتان می آید آنهم درست در زمانی که دوست صمیمی و دگر اندیش شما!! آقای خاتمی بر پست ریاست جمهوری تکیه زده بود این تظاهرات به مانند تمام تظاهرات هایی که در طول این سی سال انجام گرفت توسط یاران شما به خاک و خون کشیده شد.هنوز کسی به درستی نمی داند در جلسه تعیین کننده سران حکومت با علی خامنه ای در شب بیست و یک به بیست و دو تیر ماه چه گذشت. اما بعد از این جلسه بود، که صدای هراسان علی خامنه ای در سخنرانی نخست خود، صلابت یک دیکتاتور سرکوبگر را یافت و فرمان حمله «بسیجیان عزیز» به دانشجویان صادر شد. در آن جلسه علی خامنه ای اطمینان یافت رهبران اصلاحات او را در برابر دانشجویان تنها نخواهند گذشت و به این ترتیب بود که حکومت برای سرکوب مصمم شد و آمادگی یافت . بله آقای موسوی هنوز هم به درستی کسی نمی داند در جلسه روز یکشنبه 25 خرداد سال جاری شما با خامنه ای چه گذشت که بعد از آن حکومت بر حملات خود افزود . چیزی که مسلم است اینکه جنابعالی از بعد از این تاریخ برای حفظ نظام و ولایت فقیه دست به مانور هایی زدید که هم در بطن مبارزات مردم باشید و هم با اعلام صریح مواضع خود مبنی بر حفظ نظام که در باور شما در الویت قرار دارد قیام مردم را به انحراف بکشانید. آقای موسوی جنبش امروز مردم ایران با فاصله گرفتن از جنگ فدرتی که بین دو جناح از حکومت اسلامی در گرفته توانسته پرچم جمهوریت ایرانی و سکولاریسم را دست گرفته و معادلات شما را برهم بزند . ترس امروز شما براستی قابل فهم است هر روز که می گذرد رژیم به مرگ خود نزدیکتر می شود . دادن بیانیه در خصوص شبکه راه سبز و تشکیل هسته های محلی برای گفتگو کردن های بهتر جز گول زدن مردم و تفرقه انداختن در .مبارزات مردمی چیز دیگری نیست

و مظلومتر از انقلاب اسلامی . جمهوری اسلامی و فانون اساسی . خود اسلا م است . ما خواسنار باز گشت به اسلام) (ناب محمدی این دین غریب هستیم.

آفای موسوی از یاد نبرید که این دین و انقلاب و قانون و حکومت مظلوم کار را به جایی رسانده که روایت ظلم کردن های آن مرز ها را پشت سر گذاشته است . واقعا که شرم بر شما باد که اینچنین سعی در تحریف واقعیت هایی میکنید که روز روشن تر است . جنایاتی که به مدد همین حکومت و دین مظلوم بر ملت ایران رفته است در هیچ برهه ای از تاریخ ایران نمی توانید بیابید. جنابعالی و دوستان و همکارانتان در داخل و خارج هیچگاه موفق به اجرای سناریوتان نخواهید شد . حکومت دینی بر خلاف آنچه که شما تبلیغش را می کنید از چنان ظرفیتی برخوردار نیست که بتواند در مقابل جنبش مردمی مقاومت کند . امروز مردم نوک تیز پیکان مبارزه را به سمت کلیت نظام نشانه گرفته اند و تلاش شما برای به انحراف کشاندن این مبارزه راه به جایی نخواهد برد . سی سال زندگی در زیر پرچم اسلام ناب محمدی کافبست . آرزوی شما برای بازگشت به دوران خمینی که از سیاه ترین دوران این رژیم است آرزویی عبث است . ملت ایران با گذر از شبکه راه سبز امید به شما خواهند فهماند که بیخود امیدوار نباشید هدف امروز مردم سرنگونی بی چون و چرای رژیم فاشیستی اسلامی است . و این دور نیست

لینک بیانیه جدید میر حسین موسوی
http://www.mizankhabar.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1069:--11-------------&catid=1:2009-05-17-13-49-24&Itemid=66

نوشته های داخل پرانتز از متن بیانیه بر گرفته شده است

کامران پارسایی

يكشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۸
[ 1 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 

Copyright © 2009 www.eshterak.net