در آستانه ی 31مین سالگرد انقلاب توده ایی سال 57 ایران هستیم. 31 سال پیش در این چنین روزهایی جامعه ی ایران اوضاع پر تاب و تابی را پشت سر می نهاد. در میان آلترناتیوهای سیاسی موجود در آن مقطع برای رسیدن به حاکمیت جناح _اسلام سیاسی با پشتیبانی غرب و رسانه های غربی، گوی سبقت را از بقیه ربود و سوار بر موج حرکتی شد که اکثریت آن را توده های پایینی جامعه همچون کارگران و زحمتکشان شهری تشکیل می داد. اسلام سیاسی در آن مقطع در نتیجه ی ضعیف عمل کردن آلترناتیو چپ و کمونیستی و عدم درک روشن کمونیست های آن مقطع از سوسیالیزم ، تحولات جامعه و دیدگاه ماورا طبقاتی آنها باعث شد که نتوانند به صورت یک آلترناتیو جدی، پر نفوذ و در حقیقت آلترناتیویی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی ظاهر شوند. با توجه و بنا برحقایقی که بر همگان روشن است و حتی لیبرال ها و راست ها بر آن صحه می گذارند، رژیم سلطنتی ساقط نمی شد اگر کارگران به عنوان نیروی حیاتی انقلاب، وارد صحنه ی مبارزه نمی شدند و شیرازه ی حیات رژیم شاهنشاهی را با اعتصابات توده ایی خود در شرکت نفت و ذوب آهن و ... از هم نمی پاشید.
جامعه ی ایران در شرایط کنونی و پس از گذشت چند ماه از اعتراضات توده ایی مردم به کل ماهیت جمهوری اسلامی، در یک بحران سیاسی شدید همچنین با روند رو به رادیکالیزه بودن اعتراضات در آستانه ی 22 بهمن، همگان را به فکر فرو برده وجامعه را در انتظار تغییراتی جدی قرار داده است، تحولاتی که می تواند شباهت زیادی به تحولات آن روزها در 31 سال پیش دراین مقطع داشته باشد.
کدام آلترناتیو؟
جواب به این سوال در یک چنین شرایطی شاید برای ما کار زیاد آسانی نباشد. اینکه در شرایط کنونی و پس از گذشت چند ماه از اعتراضات توده ایی مردم، اعتراضات به شدت در روزهای قدس،13 آبان، 16 آذر، و روز عاشورا قطبی شده است و شعارها روز به روز رادیکالتر شده است، تحولات چند ماه اخیر نشان می دهد که جامعه ی ایران در انتظار تحولات عظیمی است.تحولاتی که می تواند رژیم جمهوری اسلامی را به زباله دان تاریخ بسپارد.تحولاتی که امروز هر ناظر سیاسی می تواند ان را کم و بیش تشخیص دهد.
تحولاتی که می تواند همگان را در سراسر دنیا متوجه ی خود کند. تحولاتی از جنس تحولات 31 سال پیش در همین روزها، اما این بار و در این شرایط کدام نیروی سیاسی و کدام جریان می تواند از کش و قوس های پیش رو سربلند بیرون آید و بتواند قدرت سیاسی را در ایران بدست گیرد.
درشرایط امروز ایران و با توجه به واقعیت عینی اجتماعی ایران، نیروهای حاضر در صحنه ی سیاسی ایران که بتوانند تاثیراتی بر آینده ی سیاسی ایران داشته باشد به شرح زیر است: 1_ لیبرالیزم با تمام احزاب، دم و دستگاه وسیستم فکری آن 2_ نیروهای چپ و کمونیست 3_اسلام سیاسی با تمام دار و دسته اصلاح طلبان حکومتی و ...
1_ لیبرالیزم: در مورد لیبرالیزم با توجه به وضعیتی که نیروهای لیبرال در دوره ی بی ریاست جمهوری آقای خاتمی پیدا کردند و توانستند به کمک اصلاح طلبان حکومتی و در فضای آن مقطع تشکیلات وسیعی در سراسر ایران درست کنند و هژمونی خود را تا حدود زیادی به جامعه تحمیل نمایند و این نیروها از آن مقطع تا کنون برای رسیدن به قدرت دست بالا را داشته اند. اما آنچه حقیقی است این است که لیبرالیزم ایرانی لیبرالیزمی التقاطی است و علاوه بر آن ماهیت حقیقی لیبرالیزم تقابل با هرنوع تغییر ریشه ایی اجتماعی، مقابله با انقلابیگری، زیرنام مبارزه با خشونت، تاکید بر حرکات نرم و تغییر از بالا وغیره بنابراین در شرایطی که اعتراضات مردمی به شدت "ساختار شکن" ، انقلابی و رادیکال شده است لیبرالیزم ایرانی با تمام جناح هایش از مذهبی وسکولارش گرفته تا چپ و راست آن، سعی در کنترل این اعتراضات و جلوگیری از رشد بی رویه ی رادیکالیزم آن را دارد در نتیجه افق مبارزاتی این جریانات که مماشات جویی، سازش و در بهترین حالت براندازی نرم است. نمی تواند با افق و دورنمای مبارزات جنبش توده ایی اخیر در یک راستا قرار بگیرد.
2_اسلام سیاسی
واقعیت این است و با توجه به آنکه اسلام پس از 31 سال از حاکمیت سیاسی خود در ایران جز فقر و محرومیت،تنگدستی و بی خانمانی، سرکوب، کشتار مخالفین و دگر اندیشان، زندان، شکنجه، غیره و غیره را به دنبال نداشته است. پس بنابراین اسلام سیاسی از هر نوع آن که باشد نرم یا خشک، اصلاح طلب یا اصولگرای آن نمی تواند به عنوان یک آلترناتیو جدی در صحنه ی سیاسی ایران حاضر شود، زیرا اسلام سیاسی امتحان خود را پس داده است. کسانی که امروز فیگور اصلاح طلب بودن را به خود گرفته اند، همانهایی هستند که در سرکوب های مخالفین 30 خرداد 60 انقلاب فرهنگی، حمله به کردستان ، اعدام های گسترده دهه ی 60 و سال 67 و غیره نقش داشته اند. همانهایی اند که دستشان به خون جوانان، به خون کمونیست ها و مخالفین جمهوری اسلامی آلوده است. پس اسلام سیاسی از هر نوع آن که باشد با روکش سبز یا سیاه برای توده ی مردم فرقی ندارد و نخواهد داشت.
3_و اما چپ ها و کمونیست ها.
در شرایطی که چپ و کمونیست ایران در نتیجه ی پیش از 30 سال حاکمیت سیاه ارتجاع وسرکوب اختناق اسلام سیاسی در سخت ترین شرایط به حیات خود ادامه داده است و از عدم سازماندهی، پراکندگی، تفاوت در نگرش و غیره رنج می برد. بنابراین تاکنون نتوانسته است همچون دیگر گرایش ها بر تشکل یابی، بسیج توده ایی و درست کردن سازمان ها تشکلات مطلوب خوددست بزند.
این اساسی ترین ضعف چپ ایران است. اما با توجه به تحولات سریعی که ما در این چند ماه پشت سر گذاشته ایم و روند رو به رادیکالیزه شدن جنبش توده ای اخیر و دیگر جنبش های اجتماعی نشان می دهد که تاثیرات جامعه بر احزاب به شیوه ی دیالکتیکی می تواند نقش زیادی در رادیکالیزه شدن احزاب چپ پراکنده ی فعلی ایران در اپوزیسیون داشته باشد و باعث دقیق تر شدن نظرات آنان در برخورد به جنبش توده ایی اخیر و تحولات آتی ایران شود. همچنین در چنین شرایطی بیش از هر زمانی لازم است که فعالین چپ و کمونیست داخل کشور حول محورهای پایه ایی و استراتژیک سوسیالیستی متحد شود تا بتواند در اینده ی سیاسی ایران به عنوان یک آلترناتیو جدی ظاهر گردد.
بنابر این اگر چپ رادیکال ایران بتواند خود را باز تعریف کند خود را در قالب یک تشکیلات وسیع و سراسری متشکل کند و با یک متد مارکسیستی به جنبش اخیر برخورد کند، بیشترین شانس به دست گرفتن سکان حرکت اخیر را داشته باشد و در هدایت مبارزات مردم ایران بیشترین نقش را ایفا کند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.