لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۱۱/۱۳

انقلاب و انقلاب فرهنگی اسلامی !؟ فراخوان به تدارک تدبیری جمعی و آگاهانه برای تغییر !

رفقا ، انسانهای آگاه
در آستانه سی دومین سالگرد قیام خونین بهمن ماه ، سرنگونی دیکتانوری شاه وفاجعه تسلط تاریخی" انقلاب وفرهنگ اسلامی " در ایران ایستاده ایم .......
علیرغم آگاهی عمومی از کیفیت و مناسبات قدرت و نقش دستگاه مذهب و سیاست در جنایات و انحرافات 30 ساله گذشته ،
- علیرغم تعاریف دردناک و اسناد موثقی که اکثریت مطلق مجامع ، محافل ، احزاب و سازمانها و ... اسلامی و غیر اسلامی در درون و بیرون از این مناسبات بدست میدهند ،
و علیرغم اعتراضات اقشار متفاوت اجتماعی بر علیه این مناسبات و جانفشانی صدها انسان آگاه و آزادی خواه در روشنگری این تاریخ و راهگشائی ادامه تکامل جامعه ،همانطوریکه شاهد و ناظریم ، متاسفانه نظام حاکم بیشرمانه و ددمنشانه با سرکوب خونین معترضان ، زندان ، ...، شکنجه و اعدام آنان و گسترش ترس و وحشت و اختناق در مناسبات طبقات ، عریان تر از گذشته بر گرده جامعه نشسته است و قداره از روی بسته است و ظاهرا بنظر میرسد روزنه ائی جزء حفره های سیاه و سبز و... پلاسیده و گندیده جناح های مختلف درون خود که هریک نقشی اساسی در استحکام جنایت آلوده نظامشآن داشته اند ، باز نمانده است !
بقولی : به مرگ گرفته اند تا " همه با هم " به تب و لرز رضایت دهند !
پنداری هیچ رابطه معقولی بین علت و معلول آنچه که جامعه را به این مصیبت و درد و فریاد و این ابتذال و جنایات بی مکافات کشانده است، وجود ندارد و به قول شاملو : پنداری هیچ شرطی پیش شرطی نداشته است و ندارد .
از کورش کبیر تا ظل اله آریامهر ، از سلطنت شیخ صفی الدین اردبیلی و پسر کبیرش…. تا شیخ روح اله خمینی وبا استقرار حاکمیت اسلامی پرورش یافتگان دامنشان بر بستر خیانت و سوء استفاده ازملیت و مذهب و توهم و اعتماد اکثریت جامعه، با گسترش اختناق و جنایت و استبداد استثمار فاشیستی ،مفهوم سلطنت و سلطنت الهی حداقل برای آگاهان و روشنفکران طبقات روشن است و اگر روشن شده باشد ،میتوان دریافت :
مادامیکه ملیت ، مذهب و ایدئولوژی توسط حاکمان بعنوان سلاح بر علیه آگاهی و زندگی جامعه بکار برده شود و جامعه بهر دلیلی آنرا بپذیرد و در قدرت اقتصادی و…. و سیاسی و نتیجتا در مناسبات طبقاتی نهادینه گردد، اندیشه فاشیسم از ساده ترین و احمقانه ترین اشکالش تا چهره فاسد و جنایت کارش در امروز ایران ، پایگاه رشد میابدو حکم میرانند!
و بنابراین بیهوده نیست که زیر سقف سپیدتاریخی فرهنگ ایران ، در دامنه های دماوند و قله های سربفلک کشیده فرهنگ انسانی ، از آمیزش نظام حاکم و فرهنگش در مناسبات جامعه ، موش های کور متولد میشوندو آنچنان بسرعت فربه میشوند که آدم را درسته می بلعند!
یاد زنده یاد گوهرمراد میافتم : چوب بدستهای ورازیل !
هزاران سال سفر تاریخی انسان ایرانی در گستره جهانی و آموخته های زبان به زبان ، سینه به سینه ، سنگ نوشته ها و نوشته ها.... از این مناسبات ، بار دیگر جامعه ایران را به تعمق آگاهانه در تغییر بنیادی زندگی خود و جامعه کشانده است .
تعمق و اندیشه ائی که در پس نابودی زندگی انسانی نسلها و تجربه جمعی به اقدام روی آورده است.
نگاهی عمیق تر به صف بندیها و مناسبات آنان نشان میدهد که:
- کارگران و زحمتکشان،...، معلمان ، زنان و دانشجویان ؛ یعنی اکثریت نیازمندان و تغییرطلبان جامعه با استفاده از هر فرصت و امکانی ؛ آول ماه مه ، ... 13 آبان ، 16 آذر، .... به گسترده ترین شکل به مداومت اعتراضات و مقاومت در برابر سرکوب دست یازیده اند و بخشابا توسل و به دست گرفتن علم و کتل رهبران جناح های درگیر در قدرت ، با به صحنه فراخواندن از "همه"، حتی جنایت کاران دهه های گذشته به مبارزه ی خود تا تعیین تکلیف نهائی و رهائی از چنبره زنجیرهای اسارت جعل و جهل و ناامیدی ....، با امید به رهائی و کمترین چشم انداز روشن و آگاهانه ائی به آینده، به تلاش طبیعی و بدیهی خود برای کسب آزادی ، رفاه اجتماعی ، آرامش و .... وامنیت پایمال شده شان بعنوان حداقل حقوق شناخته شده برای جامعه بشری ، ادامه میدهند .

- نیروهای متشکل و منفرد بازمانده از سرکوب و کشتار عمومی دهه های گذشته ؛ مدعیان آزادی و دموکراسی ، مدعیان تعلق طبقاتی کارگری و کمونیستی و... ،
آنانیکه در ایران باقی ماندند، ناگزیر گریز از مرگ و زندان و شکنجه که روزمره تحت تعقیب و نظرشان داشت، اکثرا به زیر سایه خود خزیدند و پروسه اجتناب ناپذیر انحلال خودرا درون طبقات و سازمانهای جدیدش گذراندند و....چه میکنند را تحولات جامعه نشانگر آن است؛
در ارتفاع قفس بزرگ زندان ایران، خود را به در و دیوار میکوبند که دری بکشایند. خونین و مالین بر زمین میافتند تا بار دیگر با رویای آزادی بپاخیزند !
و آنانی که با همان دلایل ، مهاجرت و تبعید را اختیار کردنده اند، همچنان شهابی در تاریکی، پروسه اجتناب ناپذیراستحاله خودرازیرفشارمناسبت سیاسی،اقتصادی،فرهنگی امپریالیستی گذراندند و به جایگاه واقعی شان در مناسبات جدید رانده شدند؛
حاشیه نشینی و خوش نشینی. فرصت های مطالعاتی در آموزشگاه های جوامع مهمان پذیر، گریز از خود و بی اعتنائی به اطراف و اکناف،..،در قفس های رنگی ، در زندانهای تفکیک شده کار و اندیشه ، در انتظار تغییر، اوراق و اوراد بلعیده تاریخی را نشخوار میکنند.
نیروی آموخته و آبدیده و بازمانده از این پروسه دیالکتیکی، در انفراد و انشقاق ، بدون ارتباط ارگانیک با هم و تبادلات ومبارزات درون کشور ،هم اکنون به اندازه توان و آگاهی خود تلاش میکنند که مسائل مورد نظر خود را به اطلاع افکار عمومی رسانده و توجه آنان را به مسائل مربوط جلب نمایند.
پاسخی نمی یابند ؟!
عملکرداین نیروها وعناصر منفردومستقل پیرامونی آنان، علیرغم پافشاری نظری بر" سرنگونی نظام "به عینه نشان میدهد که بخش عمده ائی بهر دلیلی نه میخواهند (میتوانند) و نه خود را قادر میآبند که متحد و یا به تنهائی وارد مبارزه ائی جدی و سازمانیافته در کنار نیروی مورد وثوقشان یعنی کارگران و زحمتکشان و ....گردند و شرمنده از بقاء منفعل خود تنها به نفسهای پراکنده جسته و گریخته بسنده کرده اند و هیچ اقدام هدفمند و برنامه ریزی شده و چشم انداز روشن و آگاهانه ائی به آینده در دستور کارشان قرار ندارد . با این بی بضاعتی میتوان دریافت که نیروهای همسو ، متوهم و دنباله رو این نیروها ، در داخل و خارج ،چشم به راه تغییر ،در انتظار ظهور معجزه تغییر و دگرگونی از" بالا " روزشماری که نه ! به سال شماری افتاده اند!

- نیروهای متشکل و به زعم خود" اپوزسیون خارج از نظام "(ملی- مذهبی و ...غیر مذهبی از راست تا چپ ؛ از جبهه های مختلف ملی و توده اکثریتی، حقوق بشری.... تا مجاهدین) ؛ آنانی که دفتر ودستک حجره ها ، بنگاههای اقتصادی ، شادمانی و.... نوحه سرائی و غمگساری و نظامیگری خود را با حمایت قشرهائی از بورژوازی و خرده بورژوازی پروار شده و نوکیسه متمدن داخلی و جهانی حفظ نموده اند،برای حفظ بقای خود و اندوخته هایشان ، کماکان به آستان بوسی قدرت در ایران و جهان مشغولند و اکثرا بر بستر مناسباتشان با حاکمیت و جامعه با بکارگیری رسانه های خود،نقش آخوندیسم تاریخی؛ نقش دوست و واسطه و محلل را برای طرفین درگیر در مبارزه، بازی زندگی میکنند و با دعوت از طرفین ؛ "ظالم و مظلوم " به حفظ آرامش و خودداری ازخشونت ، عمدتا نگران و وحشت زده از طغیان و شورش های اجتماعی و امکان برهم خوردن نظمی که تاکنون آنانرا در قدرت و ثروت سهیم کرده است ، با چشم پوشی علنی و کوچک کردن ابعاد فاجعه ،به تحلیل سیاسی مناسبات روزمره جامعه روی آورده اند ؛ و به قول معروف : یکی به نعل میزنند یکی بر میخ ! ؛ مناسباتی که باید چهره دموکرات و صلح دوست و اصلاح طلبی از آنها درافکار عمومی جامعه ودولتمندان ایران و جهان بنمایش گذارد تا با مقایسه رفتاری آنان با مشابه خارجی آن ؛ حزب سبزها و قرمز ها و سیاه و .... در اروپا ، مورد مطالعه برای کاربری آینده و دریافت سهمی بزرگتراز قدرت قرار گیرند.مناسباتی که غیرازتثبیت نظام بربستر شرکت در توازن قدرت ، گسترش اغتشاش دردرون صفوف معترضان واقعی و متوهم به آنان و راندن وبازگرداندن آنان بخانه ها و مراکزکار و...وتحمیل پذیرش یکی از جناحین اردوی فاشیستی، تاثیردیگری نداشته است .نیروهائی که بر بستر منافع طبقاتی خود،حافظ نظام تاکنون بوده اند و مادامیکه این نظم است خواهند ماند!

- بقایای سلطنت طلبان که ثروت و سرمایه های ناشی از چپاول شان، کماکان در سلطنت قدرت و هژمونی سرمایه باقیمانده واز آن سود میبرند، با تجارب تاریخی خود و با آگاهی از نیاز واقعی جامعه در نفی قدرت واتوریته فاشیسم و پروسه اجتناب ناپذیر سرنگونی نظام، با محاسبه نقش جوامع امپریالیستی،ارتش و پلیس و... در معادلات سیاسی آینده،با حمایت صوری تبلیغاتی از معترضان، در انتظار تغییر شرایط ایستاده اند. شاید از آب گل آلوده ،.... شاه ماهی بگیرند.

- نظام حاکم ؛ جناح های مختلف اردوی فاشیستی، با آگاهی از توانائی جمعی خود، با بکارگیری تمامیت دستگاههای فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی ، دستگاههای سرکوب و تفتیش عقاید و ارعاب و فشار و ....، در تحمیل جعل و جهل و اختناق و سرکوب ، به چانه زنی داخلی و خارجی ... برای تقسیم غنائم طبیعی ، استثمار و قدرت،ادامه داده و"همه با هم" با تظاهر به آن ودفاع صوری ازمعترضان ومستضعفان ،به تجدید سازماندهی خودبا توجه به موقعییت و شرایط جاری در مبارزه ،پرداخته اند تا با توسل به بحران جهانی سرمایه داری و پیآمدهای ویرانگر اثرات آن در مناسبات طبقات و با اتکاءبه قوانین الهی حاکم ، "همه با هم " سوار بر امواج طغیان و توهم جامعه، راه گریزی از بحران رهبری و فروپاشی آن بیآبندو ادامه منطقی تر حاکمیت جمعی خود را باسرکوب وتحمیق عمومی وبا تائید وچشم پوشی ضمنی همپالگی های جهانی خود، تضمین کنند و ازررشد و تکامل مبارزه جاری جلوگیری نمایند .

صف بندیها به عینه نشان میدهد که بر بستر شناخت نسبی شرکت کنندگان از مناسبات طبقات و منافع خود و آگاهی شان از فریب و نیرنگ و...متقابل در آن و بی اعتمادی عمومی نسبت به هم و بلاخص به " بالا دستی ها " ، به مثابه خطوطی موازی با هم به راه خود ادامه میدهند و هرکجا که به هم میرسند ؛ نقطه تقاطع ، روزهای زاری مرگ جمعی و فردی معترضان واقعی است که خانواده ها و دوستان و فاتحه خوانان دردمندو ناآگاه و حرفه ائی را بدور هم میکشاند.معترضان و حاکمان بر سرجنازه قربانیان، با اعلام هم دردی مشترک ! فریاد اله اکبر سر میدهند وگواهی میدهندکه "همه با هم " قادر به تغییر سرنوشتشان نیستند .

میتوان دریافت که در مبارزه جاری ، "سرهای" بزک شده سفید ، سیاه ، سبز وقرمز و... که با دستان کار و اندیشه پنهانی و تجربه زندگی با استخوان، گوشت ، پوست و خون از بدنه معترض جدا شده اند و هریک منافع خود را میجوند و به راه خود میروند !
بدنه یعنی امواج میلیونی انسانهای خاموش و معترض نیز با ارزشهای انسانی به خاک و خون کشیده شده شان ، در جستجوی ساختار رهائی خود، چراغ های بی نفتی در دست، در تاریکی غالب به سر های رنگین جدا از خود که سودای کسب و اعمال قدرت و ناگزیر حفظ قدرت ، ادامه جنایت و... را دارندو و هریک بگونه ائی خواب و خیال آنرا در سر میپرورانند و همچنین به سرانجام کار خود میاندیشند.
رشد تضاد در مناسبات طبقات نشان میدهد که تغییر طلبان جامعه باردیگر بربستر نیازهای حیاتی وضروری اشان به اندیشیدن و اقدام مشترک ،خطر کرده اند.
بار دیگر نیروهای حاضر در صحنه دانسته یا نادانسته بر بستر ضرورت و نیاز به تغییر شرایط حاکم بر زندگی خود به مفهومی از " انقلاب اجتماعی و فرهنگ آن " میاندیشند!
معترضان تغییرطلب حاضر در صحنه مبارزه بتجربه دریافته اند که دستان یاری دهندگانشان کوتاه است و آنجا که بلند است ریشه های آنان را از خاک میکند و درخاوران ها و لعنت آباد ها پشته میکند و بنابراین باید به توان و آگاهی؛ دستان و اندیشه خود اتکاء کنند و با کشته و پشته ها ، دیر یا زود در پروسه تداوم مبارزه خواهند آموخت که چنین کنند !

در جنگ طبقاتی جاری ، عالیترین اشکال مبارزه ، متناسب با رشد و تکامل جامعه و بکارگیری همه گونه امکانات ، در امید و نگرانی و انتظار همگانی پیش میرود.

به کجا میرود ؟

هر نیروی شرکت کننده ائی تلاش میکند با حضور علنی و غیر علنی خود و گذاشتن نشانه هائی در آن، آنرا به سمتی که تمایل منافع دارد بکشاند!
ناکجا آبادی که هر کس و جمعی به سلیقه و آگاهی و قدرت و ثروت ، نامی عوام فریباننه وتاریخی برای آن انتخاب کرده است و آنرا روزمره توسط جارچیان و قاریان و گزمه ها ...در رسانه ها و معابر و ... زمزمه و فریاد میکنند تا همگانی گردد :
سلطنت الهی ، جمهوری الهی، حکومت اسلامی ، جمهوری اسلامی ، جمهوری دموکراتیک اسلامی ، جمهوری دموکراتیک خلق ، سلطنت ، مشروطه ، جمهوری ایرانی ، جمهوریخواه ، سکولار و....؛ بربریت و توحش مدرن !
یا آگاهی و آزادی و رهائی همگانی از چنگال جعل و جهل استبداد استثمار!

راه دیگری وجود ندارد !

معترضان دراقدام مشترکشان بانفی قدرت نشان میدهند که نیازمند رهائی اند و کارگزاران مجامع سیاسی و قدرت به سهم بری ، تصائب و حفظ آن با توسل به هر وسیله ائی میاندیشند و عمل می کنند. و این از چشم آگاهی آنان ، پنهان باقی نمانده است و نخواهد ماند .
در جنگ طبقاتی جاری ، همه چیز و همه کس بکار گرفته شده است ومیشود :
فرهنگ و اسلحه ! شمشیر و قلم !
ملیت و...... و مذهب و ایدئولوژی! .... سیاه وسپیدو سبز و سرخ !
انرژی اتمی ، فانتوم و بمب و موشک و......، پنجه بوکس و چاقو و قمه و تفنگ ، سنگ و چنگ و دندان !
در این کارزار تاریخی تمام تاریخ توهم و اعتماد، جعل وجهالت ، علم و دانش طبقاتی و آگاهی ، حوزه و دانشگاه ، ....، توسط سازمان یافته گان و کارگزاران شان بکار گرفته میشود . اما گفتگوی این فرهنگها تنها بر سر جنازه هاست که بهم نزدیک میشوند:
بت سازی و شهید پروری ! و استفاده از آن در تحمیق و .... جامعه !
اهداف پنهانی، حتی آنجا که به رهائی میاندیشد ،بکارگیری هر وسیله و ابزار و اندیشه و طرفندی را توجیه میکند . بر صدر تا ذیل مناسبات غالب بر جامعه ، دروغ مصلحت آمیز بر راست فتنه انگیز استوار است.

رسانه های جهانی اینترنتی امپریالیستی در راه خدا و آزادی بازار ! امکانات خود را در اختیار همه ! قرار داده اند . دهها رادیو و تلویزیون محلی و جهانی در اختیار مجامع و نیروهای مدعی و دفاع ازمعترضان قرار داده شده است ! و بدینوسیله اسامی و مشخصات معترضین جمع آوری و در بازار آزاد سیاست و قدرت ، معامله و معاوضه و بفروش میرسد.
هزاران صفحات و ...اینترنتی، آگاهانه و ناآگاهانه بکار افتاده است تا درکثرت وناآگاهی و ابتذال اطلاعات، از انسجام آگاهی جامعه جلوگیرند!
بی اغراق باید گفت که به تعداد رسانه های کوچک و بزرگ ، سازمان و تشکیلات بوجود آمده است .از صدر تا ذیل مصرف کننده اطلاعات طبقه بندی شده مراکز تخصصی خبر سازی و خبررسانی داخلی وجهانی و واردات کم هزینه فرهنگ و سیاست استعماری و استثماری اند.
هر کسی می تواند چیزی بگوید ! بنویسد ! و فیلم تهیه کند . همه فریاد میزنند ! دیوار سکوت شکسته است . بسرعت برق و باد همه میتوانند از اطلاعات بیشمار استفاده و شاید که آگاه شوند ! اما اتفاقی تغییر دهنده رخ نمی دهد .میلیونها تصویر و تصاویر واقعی پنهان شده در لابلای آن میتواند آگاهی طبقاتی را به ابتذال و انجلال بکشاند !

با نگاهی دقیق تر به مناسبات حاکم و بی اعتنائی و عدم توجه آگاهانه معترضان به فرامین و توصیه ها، میتوان دریافت که ربط معقولی بین گفتمان ها و نوشتار منتشره با خواسته های واقعی و پنهانی جامعه ؛ بعبارت دیگری ربطی بین اندیشه سران و عمل نیازمندان معترض وجود ندارد .
اندیشمندان و... و آگاهان طبقات در ارتفاع قفسهایشان در داخل و خارج به پرواز بی خطر ، خطر میکنند ومی اندیشند . میگویند و می نویسند که وظیفه انجام داده باشند و همچنین دردفتر خاطرات آینده به ثبت رسانند که ما نیز چنین گفته ایم! تا وجدانهای مذاب طلا و سرب و خاک گرفته خود را تسلی بخشند.
نیازمندان و تغییرطلبان ؛ پیر و جوان ، آگاه و ناآگاه ؛ با عشق و درد و اجبار کار میکنندوچرخ دنده های فرسوده و فاسداقتصاد و...فرهنگ ارتجاع و فاشیسم را صیقل میدهند و به گردش در میآورند تا راه نجاتی یابند . منفرد و جمعی در لابلای چرخ دنده های ماشین سرکوب کشته میشوند که تغییری حاصل نمایند وبا اینهمه شهامت و جسارت و... کشته ها در نفی استبداد و استثمار ، تلاش تاریخیشان در گل و لای تاریخ گذشته گیر نموده است و به سرانجام نمی رسند.

چرا سرانجام نمی گیرد؟
شاید این خداوندگاران عالم اند که انسان کار و زحمت آفریده خود را به دست خادمان خود؛ سلاخان و جاعلان و جارچیان سپرده اند تا با زر و زور و دروغ و تزویربه راه راست کشانده و جاهل ا ش کنند .... تا از کار وبیگاری و بردگی، ...، آگاهی و ناآگاهی تحمیلی و مصیبتهایش ، سود برند!
شاید این سرنوشت و تقدیر محتوم است که در سرزمینهای ظهور اعجاز الهی اسلام، در پی هر قیام ، بت شکنی نشسته برامواج الهی قدرت و توهم و اعتماد بت پرستان درد کشیده ونیازمند ، بی محابا و جسور به بت خانه میتازد و بت میشکند وبا دست فقر و فلاکت مردم بردهان سهامداران بتخانه میکوبد تا بت پرستان به معجزه اش باور آورند . بت اش سازند و پرستش کنند و با هدایای خود؛ از شیر مرغ تا جان آدمیان ، سهامداران را دلجوئی نمایند.
شاید این علائم حضور حجت است که در هر اعتراض وخیزش عمومی و فروریزی پوسته ائی از ستم ، از زیر آوار آن بجز اجساد معترضان و ستم کشان ، تنها اندیشه ارتجاع است که بدلیل گسترده گی و سادگی و جان سختی تاریخی اش ، شانس بیرون خزیدن میابد ودر مناسبات طبقات رشد مینماید تا بار دیگر تاریخ جعل وجهالت را تهوع آور تکرار کند .

چرا شاید ! ؟

چرا که تا کنون چنین بوده و با احتساب گذشته بعنوان چراغ راه آینده ، که معرف حضور همه است و آگاهان به آن استناد میکنند تا آینده را رقم زنند ، آینده نیز در گرو اندیشه و عمل امروز است و مادامیکه گذشته و فاجعه معجزات الهی تنها چراغ سبز راه آینده ایران است و نظام و مدیران وناظمان و نظامیان و اندیشمندان و آگاهان و ....معتمدان و کار مزدورانشان از مناسبات ارتجاعی و جنایت آلوده بر بسترتاریخشان سود میبرند ، بدون تردید با هزار طرفند و معجزه و ارعاب و تطمیع، از رشد آگاهی عمومی جلوگیری مینمایند و با محکومیت آگاهی ، با زندان و شکنجه و .... واعدام معترضان آگاه، آنرا به احتضار و انحراف و انحطاط میکشانند.
چرا که اردوی فاشیسم همچنان دیروز و امروز ، فردا نیز آگاهانی ، زنانی ، مردانی ، جوانانی را بجرم اعتراض به پایمال شدن حقوق اولیه انسانیشان، بجرم عشق به همنوع، ...درخیابانها ، دردانشگاهها ، در کارخانه ها ،....بزیر تازیانه و چوب و....وگلوله میگیرند، به غل و زنجیر میکشند ودر اوین ها و کهریزک ها به وحشیانه ترین وجهی شکنجه میکنند ودر مقابل تلویزیون ها و رسانه های عمومی به ترور شخصیت شان میپردازندوبرگزیدگانشان را بر دارهای فولادین رقص مرگ میآویزند و .. و جامعه ، با طبقات و احزاب و مجامع و....اندیشمندان و دانش آموخته گان و روشنفکران اش و...؛ دردمند و معترض ، خونین و مالین ، منزجر و منفعل ، بیخیال و خوشحال ، آگاه و ناآگاه ،نظاره گر تداوم آن خواهند بود .
نه ! این تاکنون بوده است و حضور مستمر صفوفی از معترضان در مقابل آن، که خود نشانه آگاهی آنان از پشتیبانی گسترده ناظران خاموش است، نشان میدهد که بدین گونه ادامه نخواهد داشت !

نه ! معجزه ائی در کار نبوده و نیست و اگر هم معجزه ، معجزه حاکمیت جعل و جهل در مناسبات طبقات است که استبداد و استثمار و فاشیسم را بازتولید مینماید !

یکشنبه 17 تیرماه 1358 روزنامه کیهان می نویسد:
خمینی در ملاقات با گروهی از پاسداران .... میگوید:
....اگر بخواهیم پیروزیمان بآخر برسد چه کنیم تا مثل قضیه هیتلر نشود که محتاج به خودکشی شد.
......ما باید بفهمیم چرا پیروز شدیم . اگر این را فهمیدیم آنوقت باید کوشش کنیم که همان چیزی را که ما را حفظ کرده ، حفظش کنیم ! .........ما باید فریاد کنیم و جلو برویم . همان فریادهای اله اکبر که کردید و با قدرت الهی پیش بردید .....الان ما احتیاج به اله و اکبر بیشتر داریم به اجتماعات بیشتر احتیاج داریم .

"اله و اکبر " بعنوان "وحدت کلمه" در تحمیق عمومی و سوء استفاده از توهم و اعتماد و ... آنان در حفظ قدرت ونه تغییر مناسبات جنایتکارانه و جاهلانه حاکم در خدمت همه انواع انسان !
جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش! در شناخت ضد انقلاب اسلامی و نابودی و فاتحه خوانی بر سر جنازه های خونین آنان و نه جمهوری مستند به حفظ حیثیت و شرافت و رفاه عمومی همه گونه انسان !
چنین کردند و تا امروز پیش برده اند و شواهد نشان میدهد که اینگونه ادامه نخواهد یافت!

هر چند خمینی پیشوای اردوی فاشیسم در پایان جنگ دامن زده و تحمیلی با حاکمان عراق ، قضیه هیتلر و خودکشی او را تکرار کرد و جام زهر را سرکشید، اما اردوی فاشیسم تا امروز دردریای خون معترضان و تحمیق شدگان پا بر جا مانده است . و دیر یا زود در آن غرق و نابود خواهد شد و این دیالکتیک تاریخ است .

چرا پا بر جا مانده است ؟
.......
حاکمیت فاشیسم تنها محصول بقدرت رسیدن دستگاه مذهب و روحانیت متحجر نیست !
حاکمیت فاشیسم تنها محصول سرکوب نظامی نیروهای اصلی انقلاب و مجامع آگاه انقلابی ؛ کمونیستها و.... نبود و نیست !
حاکمیت فاشیسم بعنوان یک فاجعه تاریخی در ایران، محصول سرکوب مستمر آگاهی ، تبلیغ و ترویج لاطائلات مذهبی و نهادینه شدن آن درمناسبات طبقات ، گسترش ترس و وحشت و اختناق عمومی، عادت و همزیستی مسالمت آمیز "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" و پذیرش وتسلیم روشنفکران طبقات به مناسبات مبتذل بورژوازئی وابسته و فرهنگ تحمیقی و تحمیلی ارتجاع و فاشیسم مذهبی است .
حاکمیت فاشیسم محصول سیستم اندیشه وعمل بورژوازی و نیروهای متشکل دستگاههای تقویت،حمایت و حفاظت کننده داخلی و خارجی آن است.
حاکمیت فاشیسم ، محصول سازش تاریخی بورژوازی حقیر شده ومتعفن و اهلی نشده سنتی با عقب مانده ترین و سازمانیافته ترین دستگاه سنتی و تاریخی تفتیش عقاید و حفظ مالکیت خصوصی یعنی دستگاه ارتجاع سیاست و مذهب ،درحفظ نظام سرمایه داری در ایران است .

تاریخ 30 ساله رشد و تکامل بورژوازی و احزاب ملی و مذهبی و سوسیال دمکرات اش....و عملکرد مشترکشان در ایران نشان میدهد که بورژوازی ایران با ویژه گی هایش فاقد خصلت وفرهنگ دموکراتیک بوده واست و تنها در پرتو معجزه الهی فرهنگ و مناسبات جعل و جهل و تفنگ و...است که بورژوازی وارتجاع با رنگ هایشان حاکم بوده اند و شده اند و هنوز هستند .

چه میتوان کرد؟
ادامه ساختمان تکامل انسانی جامعه ایران بیش از هر زمانی به آگاهی عمومی جامعه با طبقاتش نیاز دارد ! هزاران دست پیر و جوان ؛ آگاهانه و ناآگاهانه، شبانه روز به این امر حیاتی ، بر بستر نیاز مشغول هستند .
اگر تاریخ تکامل انسان و جامعه ، تاریخ مبارزه طبقاتی است ، میتوانیم با تمام توان و آگاهی ، سازمانیافته و با برنامه ائی آگاهانه در آن شرکت نمائیم و نقش خود را به اقدام بکشانیم .

کدام نقش ؟ کدام برنامه اقدام ؟
میتوانیم دریابیم که در اختناق مطلق موجود، در اعتراض گسترده و خونین نیازمندان ،نظمی نهفته است که مطلقیت را نفی میکند و آینده را سامانه میدهد بی آنکه حتی تغییر طلبان حاضر در صحنه مبارزه ، آنرا علمی درک کنند ؛ نظم انقلاب اجتماعی !
میتوانیم دریابیم بدون انقلاب اجتماعی یعنی دگرگونی و نوسازی بنیادی همه چیز و همه کس با خواست و توانمندی آگاهانه شرکت کنندگان در آن ، اقتصاد ، سیاست ،... و فرهنگ غالب درجامعه تغییر نخواهد کرد!
همچنانکه شاهد بوده ایم یا خوانده ایم و یا شنیده ایم ، شاه میرود خمینی می آید . خمینی میرود ، خامنه ائی می آید . بنی صدر میرود ، موسوی می آید . خاتمی می آید و رفسنجانی میرود ، احمدی نژاد می آید و دیر یا زود میرود و شخص دیگری یا سید سبز پوش اولاد پیامبری با معجزه جعل و ... به اریکه قدرت میرسد....تا باز با توسل به تاریخ تحمیل جهلشان به تجاوز آشکار به حقوق انسانی و کار اکثریت کارگران و زحمتکشان جامعه مبادرت کند و آنرا سلطنت آریامهری ،حکومت الهی اسلامی، دولت مهرورزی ، انسانیت و تامین امنیت ، برقراری عدالت و دفاع از مستضعفان ،.... بنامد.

میتوانیم دریابیم که بدون تغییر در بنیادهای اقتصادی و....، تقسیم عادلانه ثروت و ... و ایجاد امکان فرصت آموزش و رفاه انسانی بدونه دغدغه آب و نان و بهداشت و امنیت برای همه ، برای اندیشیدن آگاهانه ، فرهنگ جامعه و نتیجتا مناسبات غالب تغییر نخواهد کرد .
میتوانیم دریابیم که بدون آگاهی عمومی از مناسبات سیستم سرمایه داری ؛ یعنی هر آنچه که هم اکنون در شکل وحشیانه آن در ایران رایج است ، انقلاب؛ معنی و مفهوم و عملی جزء قیامهای خونین و شورمند نیازمندان و تغیرطلبان نخواهد داشت وثمره آن چیزی فراتر ازثمره انقلابات سفید و سیاه و شاید هم سبز! ؛ دیکتاتوری وفاشیسم ، اشرافیت آقایان و آقازاده گان وزندگی مصیبت بار وسخت ...و سرخ خونین و مالین کارگران و زحمتکشان و.... زنان و فرزندانشان ؛ دانش آموزان ودانشجویان ،....و انبوه کودکان و نوجوانان کار و بی سرپناه خیابانها و... نخواهد داشت !
با آگاهی مشترک و تاکنونی مان میتوانیم دریاببم که آنچه که بعنوان فرهنگ در مناسبات طبقات ، در طی قرنها با سرکوب و کشتار به احتزار و فساد و انحطاط کشیده و نهادینه شده است ، تنها با کار و ایثار بی وقفه و هدفمند و آگاهانه و انتقال آگاهی بدرون مناسبات تمامیت اهالی، امکان تغییر پذیری میآبد و بدون یک سقف بلند و مشترک آگاهانه فرهنگی و سیاسی... و حضور بالنده ترین عناصر انسانی و آگاه و ...و کار مشترک روشنگرانه و هدفمند ایشان در جلب اعتماد وعلاقه آگاهانه وسیعترین اقشار کار وزحمت جامعه ، برای آموزش تاریخ و تکامل انسانی اجتماع و بکارگیری خلاقانه آن درساختمان عدالت اجتماعی و آزادی ...، درطی زمان، حتی سی ساله آینده نیز ، مناسبات جعل و جهل و حاکمیت فاشیسم دگرگون نخواهد شد .

من و شما ؛ زن و مرد ، کارگر ، معلم ، دانشجو و....، منفرد و متشکل ، بعنوان عناصر تغییر طلب ، مدعیان آزادی و رهائی انسان از چنگال استبداد و استثمار ، مدعیان دانش مبارزه طبقاتی ، مدعیان کمونیسم و سوسیالیسم ، ..... و هر انسان مدعی آگاهی و عشق به همنوع ، میبایستی زیر سلطه این نظم آموخته باشیم :
مادامیکه منفرد و حتی متشکل تحت سیطره فرهنگ وسیاست و ...غالب زندگی میکنیم، خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تاثیر آن ، خود نیز بمثابه بخشی از جامعه ، نقشی در بازتولید کردن آن مناسبات ایفاء میکنیم. مناسباتی که به تولید شاه ، خمینی ،خامنه ائی ، رفسنجانی، .... بنی صدر ، موسوی ، خاتمی ،احمدی نژاد و.... ارتش ، سپاه ، بسیج ، لباس شخصی ها ،قوه قضائیه ، قوه مقننه ،قوه مجریه ؛... زندان و زندان بان ، بازجو و شکنجه گر، تواب و زندانی و اعدامی میانجامد و علیرغم گسترش روزافزون اعتراضات عمومی که ناشی از درغلیطدن بخشهای بزرگتری به زیر خط فقر و نگبت است ، کمترین کار آگاهانه و تغییر دهنده ائی نمی تواند دردستور کار عملی طبقات قرار گیرد !

فاشیسم حاکم در توهم و اعتماد و رویای آزادی وسیعترین اقشار جامعه ،دلائل پیروزی خود را یافت و با بکارگیری ...، شارلاطانیسم و آخوندیسم در تحمیق جامعه ، ادامه پیروزی خود را تضمین نمود و بدان توسل جست .آگاهی جرم قلمداد گردید . فقر معنی فضیلت یافت و انتظار ، پاداش آخرت و کلید بهشت را نوید گرفت و بواقع بقای نظام درتحمیل استقرار ناآگاهی عمومی در جامعه ریشه گرفت.

پیش شرط پیروزی و بهروزی و رهائی هر ملتی، بیداری و هوشیاری و آگاهی آن ملت است !
ما بایددلائل گسست تاریخی جامعه را بشناسیم و با شناخت ودرک اصولی از آن،به گسترده ترین و آگاهانه ترین وجهی با در اختیارگذاردن نتایج تحقیقات و دعوت همگانی از نیروهای واقعی مبارزه طبقاتی، به ارزیابی و نظردهی پیرامون آن ،... با تلاشی مشترک و تاریخی به سلوک انسانی ، آزادی و آگاهی، ...برای همه با نفی هرگونه استبداد استثمار، ...تا رهائی آخرین انسان از مناسبات جعل و جهل...، جامه عمل بپوشانیم !

چه بود و چه میخواستیم ؟

در " جدال با خاموشی " جامعه بود که سعید سلطانپور فریاد می نویسد:
"بر کشورم چه رفته است
که زندانها از شبنم و شقایق سرشارند
.... که گلها هنوز سوگوارند؟
با این همه شجاع
با اینهمه شهید
با کشورم چه رفته است که
از خاک میهن گلگون
از کوچه های دهکده
( از کوچه های شهر
از کوره و کارخانه
از مزرعه و تولید
از مدرسه و دانشگاه )
از کوچه های آتش
از کوچه های خون
با قلب سربداران
با قامت قیام
انبوه پاره پوشان
انبوه ناگهان
انبوه انتقام نمی آیند؟
.....
ای دست انقلاب !
مشت درشت مردم !
گلمشت آفتاب !
با کشورم چه رفته است ؟"

با این تاریخ می توانیم دریاببم که میبایستی دلائل تاریخی فرهنگی و ... چه بود و چه گذشت را با دقت و ظرافت جستجو کرد و تا اعماق آن راه یافت و اگر دریافتیم که چه بود ،بدون تردید چه است را نیز در تداوم آن و چه باید کرد رانیز پاسخ لازم و عملی میابیم .
میتوانیم دریابیم برای هر انسان آگاهی که سعادت و خوشبختی ، امنیت و رفاه انواع انسان را میخواهد و... اینگونه زندگی و اندیشه میکندو همچنین برای آحاد نیازمندان و تغییرطلبان و ... یعنی کارگران و زحمتکشان و....، چاره ائی جزء آمادگی برای آموزش و شرکت در تغییر مناسبات حاکم بر زندگی فرد و جامعه وجود ندارد .
میتوانیم دریابیم که به آگاهی و گسترش بی وقفه آن در جامعه نیازداریم و متاسفانه اکثریت آگاهان، در سایه تفنگ و ترس و.... و کوتاهی دو روزه زندگی ، بعنوان "گلوله های کاری خلق" در خشاب نیروهای سازمانده جعل و جهل انباشت شده اند و اندیشه انقلاب و سینه های ستبر مدافع تغییر را نشانه میروند و حتی با سکوت و سکون خود، جبهه های جعل و جهل را تقویت میکنند.
میتوانیم دریابیم که برای بردن آگاهی بدرون مناسبات جاری طبقاتی به هزاران نیروی آگاه و تغییرطلب نیازمند است .
میتوانیم دریابیم این سازماندهی و سازمانیابی از حیطه آگاهی و تجربه یک فرد، یک سازمان ، یک حزب ، ...خارج است و بکار آگاهانه و هدفمند و مشترک تمامی احزاب و سازمانها و .... و عناصر آگاه و انقلابی نیازمند است .
میتوانیم دریابیم که تمامی این تلاشها بدون حضور آگاهانه ، دخالتگرانه و سازمانیافته نیازمندان واقعی جامعه یعنی اکثریت کارگران و زحمتکشان در تعیین حق سرنوشت خود ، به پیروزی نخواهد رسید.
آری اگر که دریافتیم و بخواهیم که بدانیم و آگاهی را به تجربه بکشانیم ، میتوانیم شرایط حاکم را در کنار میلیونها نیازمند تغییر، تغییر دهیم !

آیا این نیازمندان واقعی جامعه ؛ اکثریت مطلق کارگران و زحمتکشان نیستند که هم اکنون میلیونها تن از آنان به دلائل روشنی به بیکاری ، فقر ، بی سرپناهی و آواره گی ، بیماری ، اعتیاد ، فحشاء .... کشانده شده اند و معترضانشان در زندانها و .... انباشته شده اند ؟
آیا این اکثریت با روشنفکران و همبستگان طبقاتی اش خواهان دگرگونی در مناسبات غالب بر جامعه ایران نیستند ؟
آیا حضور همین اکثریت به فروپاشی دیکتاتوری شاه نیانجامید ؟
چه مناسباتی در جامعه حاکم بود که دیو رفت و فرشته آمد، اما همان مناسبات و بدتر از آن در ایران ادامه یافت و هنوز ادامه دارد ؟

رفیق سعید سلطانپور در اعتراض نامه خود به جامعه آگاه و فرهنگی ایران ؛ " نوعی از هنر ، نوعی از اندیشه، سال 1353 " مینویسد :

" دشمن طبقاتی با حسابگری و طرح ریزی های لازم که مستقیما از طریق کارشناسان بیگانه ثقویت میگردد " - با بکارگیری و فربه سازی دستگاه مذهب و سیاست و بازگذاردن دست آنان ، در تفتیش عقاید و مغزشوئی بی وقفه در اماکن حزبی و تشکیلاتی دولتی و فراماسونری ، مساجد و حسینیه ها و هیئت ها...ازخانه تا مزرعه و کارخانه و مدرسه و دانشگاه و ...با ترویج - "شیوه ی تفکرات خرافی و کهنه ی دورانهای گذشته که ریشه های ستبر در آسمان دارد ، به توجیه جاودانه ی تمام مصائب معیشتی و روانی مردم می پردازد و همواره تحمل امروز را بر پایه ی تقدیر ، ممکن میکند و می ستاید، به چاپ و نشر آثاری چنین که در آن به تمامی تمنیات و تصورات عقب مانده ی مردم در باره ی آسمان و زمین و زندگی رعایت شده است ، در کلیه زمینه ها ، از مبانی دینی گرفته تا مسائل علمی ، دست میزند و از طریق سازمانهای بزرگ انتشاراتی ، با تلاش کارگزاران دور و نزدیک ، آن قسمت از هنر و ادبیات و علم و فلسفه ی زبان های بیگانه را ترجمه ، تفسیر و شایع میکند ، که منطبق بر نیازهای جابرانه اش می باشد و خطرناکتر و تهدید آمیز تر از همه ، همچنانکه سالهاست ناظر آنیم ، بر تدریس مدارس ابتدائی ، متوسطه و دانشگاه ، تا آنجا که بتواند ، از ارتجاعی ترین دیدگاه نظارت دارد .
آنچه که در کتابهای درسی امروز متجلی است ، مفاهیمی جداگانه و کلی است که با یکدیگر رابطه ائی مغشوش و گمراه کننده دارند و بکار شناخت زندگی موجود نمی آیند و اصولا با واقعییت های امروز در تضادند و محصلین را در مجموع به تباهی اخلاقی و علمی میکشند ، سرپوشی متزلزل برای تجلیات تاریخی زندگی و واقعیات امروزند و انسان را در برخورد با واقعییت به تسلیم و شکست وادار می کنند .
دبستانها و دبیرستانها و دانشگاهها در مجموع زیر زباله های دانستنی های پراکنده ، بیماری زا ، متشتت و تقدیر ساز مدفون شده اند و تنفس در فضای آلوده و خفه ی درس ، حنجره جوان امروز را سوزانده است تا عملکرد اکنون و بویژه آینده ارتجاع ، در جهت ربودن سرمایه های عمومی جامعه بدون خطر و به سهولت ممکن شود .

ملت ، همچون امروز و حتی تسلیم تر در برابر دزدان رسمی جهان ، سکوت میکند و غارت زده بر جای میماند وچشم به دروازه های صدور ملی میدوزدو نظاره گر غارتی عظیم می شود .
دریای سیاه به غارت میرود و ملت گرسنه است .
مزارع سپید به غارت میرود و ملت گرسنه است .
دریا و درختان و کوهها به غارت میروند و او همچنان غارت زده بر جای میماند .

برای عظیم ترین غارتها میباید عظیم ترین تحمیل فرهنگی ممکن شود !
...... در چنین شرایطی که هنر و اندیشه ، بر اثر تفنگ و طلا ، خدمتگزار دستگاه است
در چنین شرایطی که حریف صورتک اعتلاء و سعادت اقتصادی و فرهنگی مردم را پشتوانه مقاصد سوداگرانه و وجاهت ملی و جهانی خویش ساخته است . ..... و اعتصابات پراکنده را که نشانه های دردناک نبودن آزادی و تسلط فقر و قدرت اند ، می کوبد و پنهان میدارد و با چنین روشی سد راه جنبش های آزاد جوامع دیگر نیز می شود ؛
هیچ نیروئی مگر نیروی بیداری و هوشیاری ملت خوابزده نمی تواند در جهت اقدام مقاومت کند ، بستیزد و به برد نهائی برسد . "....

چه میخواستیم ؟

" آنچه که امروز برای ما مفهوم آزادی یافته است ، انسان آینده را آزاد خواهد کرد و آزادی ادراکی متغییر و متحول است که بدون تردید در مرحله ائی از رشد و تکامل و تحول انسان و طبیعت ، دیگر واجد رنج و محرومیت برای انسان نخواهد بود ."

جامعه ایران آبستن تغییر بود و راه رهائی خود را جستجو میکرد!
بعنوان یکی از شاهدان این دوره می توانیم دریابیم که شرایط ومناسباتی که امروز درایران حاکم است ، وحشیانه تر ، جاعلانه و جاهلانه تر و .... از آنچه بود که جامعه با تمامی اقشارش آگاهانه یا ناآگاهانه در نفی آن همداستان شدند و روبنای آنرا که دستگاه دیکتاتوری شاه بود با قیام خونین و شکوهمند خود به فروپاشی کشاندندو به زباله دانی تاریخ سپردند .

در زیر آوار سنگین دیکتاتوری و اختناق آن سالها و تحولات و تغییراتی که در اقصی نقاط جهان اتفاق می افتاد ، نسلی در خانه ها و مراکز کار و ...دانشگاهها ، ...پرورش یافت که از بستر اغمای تحمیلی و تاریخی جامعه ، آگاهانه وشورشگرانه بر خواست و سینه های مملو از هوای تازه عشق به آزادی و آگاهی خلق را در مقابل گلوله های اهدائی جهان امپریالیستی سپر کردو به تلاش برای بردن آگاهی به درون مناسبات جامعه و برون رفت از آن آوار تاریخی و تدارک ایجاد بنای ساختمان زندگی آگاهانه اجتماعی، با نثار جان خود کوشش نمود .

تکامل رو به رشد قیام خونین 57 و روشن شدن تدریجی افکار عمومی جامعه از روابط و مناسبات حاکم و آگاهی عمومی از حقوق انسانی پایمال شده شان تحت سیطره مناسبات غالب ، نیروی حاضر در مبارزه را به اندیشیدن وجستجوگری آگاهانه کشاند .

غول خفته و بیمار از بستر بیرون آمده بود. بیداری و هوشیاری نیازمند آکاهی بود که موقعیت و شرایط انقلابی آنرا بارور میکرد. خون و هوای تازه در رگان جامعه جاری شد!
تشکیل مجامع و شوراهای خود جوش کارگری ، دانشجوئی ، زنان ، معلمان ، بیکاران ، سربازان و درجه داران ، ... آغاز این تلاش بود.
در پروسه قیام در چهار گوشه ایران، شکل گیری شورا های مختلف در شهر و روستا ، در مراکز اداری وآموزشی، تولیدی، کارخانجات،... ودانشگاهها ،سربازخانه ها، توانست سازمانها و انجمن ها ی، ... مختلفی را برای بررسی و ارزیابی هر آنچه که بود ، برای تدارک تکامل و تغییر در سیستم آموزشی ،فرهنگی ، اقتصادی ،تولیدی ، توزیعی ، مصرف ،خدمات اجتماعی ، ... آگاهانه یا بر بستر نیاز و ضرورت بوجود آورد :

1/ در گستره وسیعی، کارگران و زحمتکشان در هر کوره و کارخانه ، .... در موسسات دولتی و خصوصی، دردرون مجامع مستقل خود، برای پیشبرد اهداف و برنامه های خود،برای آموختن چگونگی به دست گرفتن سرنوشت خود و شرکت آگاهانه در اداره جامعه ، تلاش میکردند و با این نیاز تاریخی به طرح و تبادل پیرامون ضرورتهای واقعی خود میپرداختند و با جدیت پیگیری میکردندو به تجربه میکشاندند :
- آزادی اجتماعات صنفی و سیاسی، حق اعتصاب و اعتراض،
- انتخاب و انفصال مدیران ،
- برابری زنان با مردان در تمام شعونات اجتماعی و اقتصادی و ....
- مقولات کار و بیکاری و ... و ایجاد امکانات مناسب برای تکامل رفاه اجتماعی خود و جامعه
- آموزش و بهداشت و درمان رایگان برای همه
- تامین بیمه های اجتماعی ،.... و مسکن برای همه
- چرائی و چگونگی ملی کردن صنایع و سرمایه های بزرگی که بر اساس استبداد استثمار و دستبرد به ارزش های تولید شده اجتماعی و ... بوجود آمده بودند
- چرائی و چگونگی ملی کردن تجارت خارجی و بیرون آوردن این پدیده از دست چپاول گران واسطه
- افشای و لغو قراردادهای اسارت بار و غیرعادلانه با جوامع دیگر
- وظایف دولت درتقویت صنایع داخلی و حمایت از تولید داخلی تا خودکفائی جامعه
- چرائی و چگونگی ملی کردن بانکها و برنامه ریزی برای بکارگیری سپرده های مردم در خدمت گسترش موسسات تولیدی و ....اجتماعی و ایجاد کار در جامعه
- محدود کردن ساعات کار و ایجاد و گسترش موسسات سوادآموزی و آموزش فنی و حرفه ائی درکنار کارخانه هاو موسساتی که کارگران درآن بکار اشتغال دارندو محسوب کردن زمان آموزش بعنوان کار
- کنترل و مدیریت شورائی بر تولید ، مصرف در خدمت نیازمندیهای جامعه و توزیع عادلانه اجتماعی
- .....
و بدین ترتیب کارگران و زحمتکشان با طرح و بحث پیرامون دهها پدیده تازه مورد نیازشان دردرون شوراها ، بواقع به "انقلاب و مفهوم آن و" انقلاب فرهنگی " برای تداوم آگاهانه زندگی خود و جامعه می اندیشیدند و مناسبات آنرا جستجو میکردند ..

2/ و این در حالی بود که بیکارشدگان، وسیعترین تلاش را برای پیشبرد خواسته های خود بکار میبردند و عموما در نشست های شوراهای کارگری و ... شرکت میجستند و به عامترین شکلی کار " تعاونی " را ارزیابی میکردند و از تجارب سایر شوراها سود میبردند .

3/ و این در حالی بود که دهقانان و شوراهایشان ، اساسی ترین نیازها و خواسته های خود را به بحث و عمل کشیده بودند:

- خلع مالکیت از زمین داران بزرگ ؛ زمین دارانی که در پی روابط و مشاغل دولتی و نظامی با زورآنرا خریداری و ...یا با قطع درختان جنگل های طبیعی ، مراتع و زمین های ملی را در اشغال اقتصادی خود قرار داده بودند .
- تقسیم و واگذاری زمین به دهقانان بی زمین یا کم زمین برای کشت و برداشت جمعی و توزیع آن برای مصرف اجتماعی .
- نابودی روابط اقتصادی ، فرهنگی فئودالی در جامعه دهقانی
- برابری زنان با مردان در تمام شعونات اقتصادی و اجتماعی و ....
- توسعه شبکه آبرسانی و آبیاری ، جاده ها و برق و تلفن و تعمیم آن در کلیه روستاها و ایجاد امکانات رفاهی و درمانی و بهداشتی برای همه دهقانان و روستانشینان .
- ملی کردن مراتع و جنگل ها در خدمت برنامه های ملی حفاظت محیط زیست
- واگذاری وام های بی بهره به کشاورزان و شرکت های زراعی مشترکشان برای آماده سازی زمین ، کشت ، برداشت و توزیع آن در جامعه
- الزام حمایت دولت از تشکیل شرکت های تعاونی کشاورزی و روستائی برای خودکفائی و توسعه کشاورزی و تولیدات جانبی آن در روستاها
- الزام دستگاههای دولتی در تهیه کود شیمیائی و ماشین آلات کشاورزی بر اساس نیازهای کشاورزان
- توسعه شبکه بهداشت و درمان و آموزش رایگان در تمام روستاها
- بخشودگی دیون و قروض دهقانانی که از بانک ها برای توسعه کشاورزی وام دریافت داشته اند .
- .....
و بدین ترتیب کشاورزان و روستائیان با طرح و بحث در ده ها پدیده و مقوله مورد نیاز شان به " انقلاب و مفهوم آن و فرهنگ انقلابی " می اندیشیدند و .....

4/ و این در حالی بود که شوراهای سربازان و درجه داران و افسران آزادیخواه با آگاهی از شرایط حاکم در ارتش و سلسله مراتب وابستگی آن به حفظ نظام داخلی و جهانی ،... به انحلال ارتش و سازمانهای وابسته به آن فکر میکردند و چگونگی دستیابی به تشکیلات نظامی نوینی که می بایست در خدمت حفظ آگاهی و رهائی جامعه قرار میگرفت ، توجه جدی آنانرا به خود جلب نموده بود و بدین ترتیب با تجارب خود به "انقلاب و مفهوم آن و انقلاب فرهنگی " در حفظ و تداوم آن می اندیشیدند .

5/ و این درحالی بودکه ملیتهای متنوع درچهارگوشه ایران، سازمانها و مجامع سیاسی مورد اعتماد وتازه از مهاجرت و تبعید و ممنوعیت خارج شده را با حضور خود اشغال نموده بودند و در آن موقعیت و شرایط انقلابی ، با آرزوی تاریخی آزادی و تنفس آگاهانه در فضای سلوک ملی ، حق تعیین سرنوشت خود را به رسیمیت میشناختند و با طرح خودمختاری ، به رسمیت شناختن آنرا در چهار چوب ایرانی آزاد وفدراتیو از " دولت و شورای انقلاب " وقت تقاضا میکردند و با این برخورد تاریخی به" انقلاب و مفهوم آن و انقلاب فرهنگی" در حفظ و تداوم آن ، می اندیشیدند.

دگرگونی در مناسبات طبقات ، شرایط و موقعیتی را پدید آورده بود که شرکت کنندگان نیازمند تغییر در آن به "انقلاب و فرهنگ انقلابی" میاندیشیدند . تداوم خودجوش وآگاهانه آموزش جمعی و بکارگیری آن در عمل، میرفت تا نهادهای تازه بنیاد را به بلوغ برساند و تکامل دهد و این امر، انقلابی را در چهار چوبه فرهنگی جامعه میطلبید که با مسلح شدن جامعه به سلاح آگاهی ، زمینه تداوم وسیعترین دگرگونی ها را فراهم می آورد و حیات بالنده سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ... جامعه را تضمین میکرد و با کسب قدرت سیاسی که حادث شده بود و نفی تاریخی برنامه ریزی شده آن ، می توانست انقلاب اجتماعی را تعریف طبقاتی نماید .

6/ جنبش دانشجوئی چه بود و چه .... ؟

" دانشجویان حساس ترین بخش روشنفکران هستند و روشنفکران به این علت روشنفکر خوانده میشوند که به آگاهانه ترین ، قاطعانه ترین و دقیق ترین وجهی رشد منافع طبقاتی و گروه بندیهای سیاسی یک جامعه را منعکس می سازند و بیان می نمایند ." لنین ؟

جنبش دانشجوئی دردهه 50 با تاثیر از تحولات تاریخی آن مقطع از حیات سیاسی و اجتماعی وفرهنگی جامعه و نقش عناصر و نیروهای جنبش کمونیستی و سایر نیروهای آزادیخواه در آن ، توانست با انتقال این تجارب به درون مناسبات خود و جامعه ، نقش تعیین کننده ائی را در تحولات تاریخی ایران و ارتقاء فرهنگی شرکت کنندگان در صحنه ایفاء نماید و با همراهی با سایر نیروهای آگاه طبقاتی و با حضور با اعتماد میلیونها نفر از اقشار متفاوت کار اجتماعی ، توانستند به سلطه 2500 سال حاکمیت سلسله شاهان در ایران خاتمه داده و برای همیشه این شیوه کهنه و فرسوده و ننگین استبدادی را به اوراق تاریخ بسپارند .
در چنین شرایطی جنبش دانشجوئی به یکی از عمده ترین وظایف خود که کسب آگاهی و فرهنگ انسانی و انتقال آن به جامعه بود ، پاسخی مستدل داد و به آن به اندازه توان و آگاهیش پرداخت. تاریخ تکامل جنبش طبقاتی در ایران ، این حضور آگاهانه را به ثبت رسانده است .
شوراهای خودجوش دانشگاهها که متشکل از نمایندگان اعضای هیئت علمی ، دانشجویان و کارکنان و کارگران شاغل بود ، شورای هماهنگی دانشگاهها را پدید آوردند .
گروه های کاری متشکل از عناصر آگاه و متخصص و متعهد دانشگاهی با حضور دانشجویان که به گسترده ترین وجهی در کنار سایر شوراها به انتقال آگاهی و تبادل نظر میپرداختند ودر انتقال تبادلات بر بستر نیازهای ضروری این نهاد ها به دانشگاه، نقش اساسی یافته بودند به وسیعترین مسائل بنیادی پیوسته اجتماعی نظر داشتند . تغییر سیستم آموزشی و هماهنگ کردن آن با نیازمندیهای اجتماعی و اقتصادی و... در دستور کارشان قرار گرفته بود و این سنگین ترین وظیفه انقلاب و فرهنگ آن در ایران بود و خواهد ماند .
- تغییر سیستم آموزشی و جهت دادن آن در خدمتگزاری به جامعه ، مستلزم شالوده سازی نوینی بود که می بایستی از پایه شکل میگرفت . خانواده ، کودکستان و دبستان و دبیرستان و .... دانشگاه به ترتیب پایه های این آموزش قلمداد میشدند.
- هماهنگی با نهادهای مشابه در آموزش و پرورش اجتماعی و مناسبات گسترده آنان با انجمن های خانه و مدرسه و دخالتگری خانواده ها در آن ، در اولویت قرار گرفت . نهادهائی که تحت سیطره دیکتاتوری و سانسور از محتوی خالی بودند، میرفتند که در پروسه عمل راه صد ساله را یک شبه طی کنند .
- تشکیل شورا های خود جوش کارخانه ها ، محلات ، .... نیز امکان اساسی و مهمی تلقی میشد در به بحث کشاندن سیستم آموزشی در میان آنان و دعوت به دخالتگری مصممانه در تغییر آگاهانه آن و بدین ترتیب عمل اجتماعی " کار شورائی" ، تکامل میافت .
- انقلاب ، نقش طبقات ، انقلاب فرهنگی و نقش دانشگاهها در آن ،ارزیابی می گردید.
- اهداف سیاسی ، اقتصادی انقلاب مورد تحقیق و ارزیابی و بحث قرار گرفته بود .
- اهمیت گسترش دانش و آگاهی عمومی در باروری و تداوم انقلاب ارزیابی می گردید .
- اصل آزادی بیان ، اندیشه ، دین ، مسلک ، ایدئولوژی ، تجمعات صنفی و سیاسی مورد ارزیابی قرار میگرفت تاطروق و برنامه های پیشبرد و نهادینه کردن آن در مناسبات اجتماعی استخراج و تبئین گردد .
- برابری زنان با مردان در تمام شئونات اقتصادی و فرهنگی و ...و رفع هر گونه ستم از زنان در جامعه مورد ارزیابی قرار میگرفت تا زمینه های عملی کردن آن تبئین گردد
- مردمی کردن دانشگاه یعنی امکان استفاده همگانی بدون محدودیت جنسی وعقیدتی برای همه فرزندان جامعه و شکستن سد انحصارطلبی ها و مدرک گرائی ها و تبعیض های گروهی و طبقاتی و مذهبی و ایدئولوژیکی مورد ارزیابی قرار میگرفت .
- چگونگی تحول و تحقق یافتن وسیعترین امکانات امنیتی و رفاهی عمومی در چهارچوبه قوانین کار و بیکاری و از کار افتادگی و بازنشستگی، بهداشت و درمان ، آموزش عمومی و رایگان تا عالیترین سطوع دانشگاهی ، مسکن و... برای همه آحاد اجتماعی مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته بود.
- مسئله مطالب و مفاهیم کتب و جزوات درسی در دوره های ابتدائی ، متوسطه و عالی و ضرورت تغییر بنیادی در آن و نقش دانشگاه در هماهنگ کردن آن مورد تحقیق قرار گرفته بود.
- ایجاد دوره های آموزش فنی و حرفه ائی در کنار دانشگاهها با توجه به نیاز صنایع داخلی به نیروی کار آگاه ، مورد ارزیابی قرار گرفته بود.
- "پذیرش اصل تحقیق و پژوهش در هر پدیده ائی " و انتقال آن به جامعه ، عالی ترین وظیفه دانشگاه قلمداد شده بود .
- ......
و بدین ترتیب دانشجو و .... دانشگاه در عملکرد و تلاش تاریخیشان ، دهها پدیده تازه دیگر را که مورد نیازجامعه بود در درون شوراها به بحث میکشاندند و بواقع به" انقلاب و مفهوم آن و انقلاب فرهنگی "برای تداوم آگاهانه زندگی خود و جامعه می اندیشیدند.
وبدین ترتیب "دانشگاه"پیشگام وهمگام ،باسمت گیری درمناسبات طبقاتی ،نزد افکارعمومی سنگر آزادی و انقلاب تلقی شد و دانشجو به عنوان پرچم دار آزادی و انتقال آگاهی در خاطره تاریخ مبارزه طبقاتی ایران به یادگار ماند !

استقلال ، برادری ، برابری، آزادی ، عدالت اجتماعی ! مفهوم و مضمون خواسته های معوقه بورژوادموکراتیک درجامعه بود که تنها بخش کوچک و انگشت شماری از بیعت کنندگان سازمان یافته و منفرد به آن باور داشتند و با ذبح اسلامی اندیشه و عمل آنان و جلوگیری از آگاهی جامعه ازمفاهیم و مناسبات آن ، خواسته ها و نیازهای شرکت کنندگان در مبارزه با زور و هیاهو و هوچیگری و کولی بازی شارلاطانیسم حاکم در تحمیل شعار " استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی! " تجلی نمود و در خون مخالفان استقرار یافت .
چه شد؟

سالها تحقیق و پژوهش در روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه توسط کارشناسان داخلی و خارجی وابسته به بنگاههای مختلف علمی و تحقیقاتی و ... مراکز سفارتخانه های مختلف دولت های استثماری ، وقوع انقلاب اجتماعی را در ایران ، کشف می کنند .
جامعه نیازمند رهائی بود و بدنبال آگاهی میرفت !
آوار برفهای سنگین آن سالها ، درگرمای خون عزیزترین مبارزان و آزادیخواهان ، ستارگان جنگل ،گلهای مردادی ، لاله های سرخ کوهستانی ، در پرپر زدن جسور ترین سیاه ماهیان جوان برکه های پر آب کوه پایه ها ، دریورش برگزیده ترین سرخ جامه گان و سربداران ، ...مجاهدان و با تجمع و حمایت آگاهانه کارگران و زحمتکشان درجنبش عمومی و شوراهای خودجوششان و...، ذوب گردید .
اعتماد بود وباور!
شور بود و شورا و رویای رهائی !
سرود بود و رودهای پرخروش جاری !

شاه ؛ ظل اله صدای انقلاب مردم را شنید ودر 25 دی ماه، آگاهانه خود و هزار فامیلش رفتند تا با اشرافیت و ثروت به ارث رسیده شده و چپاول کرده شان، زندگی و شاید دوباره .... کنند.
بورژوازی مغضوب باقیمانده همراه با احزاب و مجامع ملی و مذهبی و غیر مذهبی اش در بیعت با دستگاه مذهب و سیاست ، روح اله و تاریخ شفاهی اش را بر امواج تبلیغات همه جانبه و بدون وقفه داخلی و خارجی سوار کردند و چون فرشته نجات بر توهم و اعتماد تاریخی جامعه فرود آوردند که سایه خدا را از سر ملت ایران کم نکنند.

خمینی در روز 12 بهمن ماه، با دو روز تاخیر حساب شده تاریخی؛ تا آمادگی صحنه نمایش و تدارکات تهیج عمومی توسط آخوندیسم تاریخی و شارلاطانیسم و سایر شعبده بازان حرفه ائی علمی ، به ایران آمد.
مورخان ،فیلسوفان ودانشمندان و اندیشمندان و قاریان و خادمان و مبلغان و مروجان و طلاب دستگاه مذهب و سیاست دهه فجر را برای ظهور نایب امام بناء ساختند .

ده روزی که "مفهوم انقلاب اجتماعی و انقلاب فرهنگی " را تغییر داد!

دهه ها تلاش و از جان گذشتگی تا حضور جنبش همگانی در17 شهریوربه اوج رسید و از این تاریخ تا روز 22 بهمن ماه سال 57 ؛ در حالیکه جنگ مردم مسلح با حکومت نظامی در خیابانها و پادگانها جریان دارد و بسیاری از نقاط تهران و ... به تصرف مردم در آمده است ، بورژوازی و تمامی محافل و مجامع و احزاب کوچک و بزرگش تا این همین روز به توافقات داخلی و جهانی خود پایبند بوده و از رادیکالیزه شدن جامعه بهر صورتی جلوگیری مینمایند. خمینی بعنوان نماینده ورهبر برگزیده آنان ،هنوز فرمان جهاد نداده است و تهدید میکند که حکم جهاد میدهد!
جنبش عمومی علیرغم تلاش همه جانبه برای آرامش و به همراهی کشاندن آنان با بیعت کنندگان ، سلاح سرکوب را از دست دستگاههای قهری سیستم میگیرند و برنامه نوشته نشده، "تغییر " را مسلحانه پیش میبرند.

روزنامه کیهان با تیتر بزرگ در 23 بهمن مینویسد :
ارتش اعلام بیطرفی کرد!
سقوط نظام 2500 ساله استبداد!
ارتش انقلاب شهر ها را آزاد کرد !
فرماندهان ارتش برکنار شدند !
ساختمان کمیته مرکز عملیاتی ساواک بچنگ مردم افتاد .
ستاد ژاندارمری سقوط کرد !
سقوط مسلسل سازی !.....
پادگان باغشاه سقوط کرد !
پادگان.... ، کلانتری ... سقوط کرد !
امام : سلاح ها را تحویل ستاد نخست وزیری بدهید !

نیروهای حکومت نظامی به هنگام عقب نشینی مورد تهاجم نیروهای انقلاب قرار میگیرندو به سرعت از خیابانها به پادگانها باز میگردندتا ضمن حفظ خود و سلاح های باقیمانده ،تجدید سازماندهی گردند .
قوای سه گانه قهریه ، در سرکوب داخلی انقلاب بی طرف باقی میمانند و وظیفه سرکوب استانهای نوار مرزی را بعهده میگیرند تا تصفیه سران و امرای سابق و نیروی انقلاب توسط تشکیلات گسترده کمیته های مشترکشان با حزب اله سازمان یافته شده در سپاه پاسداران و بسیج مساجد انجام پذیرد.

سه روز بعد در 25 بهمن ماه طی مراسمی که از تلویزیون مستقیما پخش شد . روز 22 بهمن ، روز پیروزی انقلاب اسلامی نامیده شد و خمینی پایان کلیه اعتصابها را اعلام کرد و از کارگران اعتصاب کننده خواست که به سر کار خود بازگردند .
در این روز رفسنجانی در کنار خمینی به نمایندگی از سهامداران قدرت رسما پایان انقلاب را اعلام نمود وبا اعلام خلع سلاح عمومی ، زنگ خطر جدی را به صدا درآورد .
هیچکس نمی دانست که این اعلام رسمی چه مفهومی دارد و اگر هم میدانست خود نیز به خود و اندیشه خودباور نداشت !

27 بهمن ماه57 روزنامه کیهان با تیتر بزرگ اعلام کرد :
همدستان شاه سابق تیرباران شدند !
با سکوت حیرت آمیز آرتش و هیاهوی تائید آمیز انقلابیون "چپ تا راست ، ملی و مذهبی و غیر ملی و غیر مذهبی و.... " و نتیجتا اکثریت جامعه ، هیچکس جزء توافق کنندگان جابجائی قدرت در ایران نمی دانستند که دهها تن از سران و پاسدارنده گان دیکتاتوری شاه ،توسط حکومت نظامی و نیروهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی دستگیر و همراه با کل سیستم ، در اختیار سران بیعت کننده قرار داده شده اند .

شاه درفرار و پناهگاه جدید خود میگوید:..... دوستانم به من خیانت کردند !

هیچکس نمی دانست در ازای دستگیری و واگذاری این سران کدام تعهد را نیروی به قدرت رسیده به نمایندگان سیاسی ، نظامی آمریکا و اروپا داده بود!

حاکمیت فاشیستی با بیعت کنندگانش، با سوء استفاده تاریخی از اعتماد و توهم اکثریت جامعه ، با سوء استفاده از شور و خشم انقلابی و عدالت خواهی تغییرطلبان ، ... با آغاز اعدام سران زندانی، فرصت تاریخی کسب شده قیام کنندگان برای ارتقاء آگاهی عمومی از چرائی و چگونگی سیستم استبدادی شاه و نقش مذهب وروحانیت در دستگاه تفتیش عقاید و تحمیق و ...را آگاهانه از جامعه ربودند .
سکوت تائید آمیز نیروهای آگاه جامعه و نظاره گری ناباورانه توده های نیازمند تغییر در مقابل این عملکرد ، عمق عقب ماندگی عمومی ناشی از استبداد و تحمیق فرهنگی و ... در آن موقعیت را نشان میدهد. اعتماد به تاریخ شفاهی اسلام و توهم و..... و ارتجاع غالب در جامعه ، ماهیت نظام را بزک و پنهان مینمود.

هیچکس نمی دانست که روند اعدام ها ی سران نظام سابق ، با دعوت بکار سایر نظامیان ارشد نیروهای سه گانه و تمامیت اعضای دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و.... و سیاسیون حرفه ائی و متخصص به سرعت چرخش کرده و وسیعترین نیروهای آگاه جامعه، هدف واقعی این اعدام های چند دقیقه ائی هستند.

پنج شنبه 3 اسفند ماه 1357 روزنامه کیهان نوشت :
یکی از روسای کمیته آمریکائی آزادی ( حقوق بشر): شاندرمن در تهران مطرح کرد :
ادعای توطئه برای قتل عام چپ های ایران !
سرهنگ توکلی کاندیدای فرماندهی ستاد ارتش و عضو کمیته اولیه انقلاب اسلامی گفت :
توطئه کمونیست کشی در ایران دروغ است !

هیچکدام از عناصر و نیروهای انقلابی باور نمی کردند که نظام حاکم در پی اعدام سران ، تدارکات سرکوب انقلاب و کمونیست کشی را مهیا میکند.

با اعلام طرح خودمختاری کردستان در چهار چوبه" دموکراسی برای ایران ، خودمختاری برای خلقها ! " و تقاضا از دولت موقت برای رسیدگی به آن ، بتدریج درگیریهای محلی نیروها با ارتش در کردستان اوج میگیرد .نبرد خونین مسلحانه در سنندج در 27 اسفندماه چهره مصمم انقلاب در کردستان را خونین کرد.
گارد جاویدان شاهنشاهی ماموریت و مسئولیت ایجاد حفظ نظم یعنی سرکوب" انقلاب و فرهنگش " را در کردستان دریافت می دارد .
بهار خونین کردستان آغاز شده بود . مناطق درگیر از زمین و هوا، توسط توپخانه های ارتش شاهنشاهی و هلی کوپترهای هوانیروز بمباران گردیدند .
جامعه ایران با تمامی نیروهای منفرد و متشکل آگاهش با ناباوری آغاز جنگ همه جانبه علیه نیروهای انقلاب درکردستان را نظاره میکنند وبا توهم درانتظار پایانی خوش برای آن هستند . انتظاردر انعکاس حمله پاسداران انقلاب به گردهمائی کانون سیاسی فرهنگی خلق ترکمن و درگیری مسلحانه طرفین با کشته ها و پشته ها و صدها مجروح ، به خاک نشست .
حمله کجدار و مریض به دفاتر سازمانهای سیاسی آغاز شده بود . کتابخانه های این دفاتر به آتش کشیده میشدند . اعضاء وهواداران ساده سازمانها مورد شناسائی و حمله عناصر و گروه های ناشناس قرار گرفته بودند .

روز پنج شنبه 9 فروردین ماه 58 ، امیر انتظام بعنوان سخنگوی دولت موقت، آغاز بکار سازمان امنیت اسلامی را اعلام نمود .تصورات خوش ناشی از توهم و پذیرش صوری انحلال ساواک ، نقش بر آب شدند .

هیچکس تصور نمی کرد که در تمام طول اعلام انحلال ساواک در اوایل بهمن ماه 57 تا اعلام علنی شروع بکار مجدد آن ، در تمام این مدت این دستگاه امنیتی و نیروهای تازه پیوسته اسلامی به آن، کار شناسائی نیروها را پیگیری نموده اند و آماده وسیعترین دستگیری از این نیروها هستند .
جامعه با توهماتش نیازمند رهائی بود و معتمدان و رهبران عمدتا به تصاحب آن فکر میکردند.
هنوز اکثریت جامعه تصور آگاهانه ائی از مناسبات سیستم حاکم در ایران و تغییرنام وتداوم آن نداشتند .

امیرعباس هویدا نخست وزیر دوران طلائی امنیت شاه ، در 17 آبان سال 57 به زندان کشیده شد تا نه بعنوان همدستی ومسئولیت درجنایات عمومی ، بلکه بخاطر نقشی که در اصلاحات ارضی ورئوفت صوری که نسبت به بهائیان داشت واز این بابت موردخشم روحانیون بود،همرا ه با زندانیان دیگر قربانی گردد .
بعداز اعدام دهها تن از امیران و وزراء و... ، دادگاه انقلاب اسلامی ، امیر عباس هویدا را در ساعت دوازده شب روز 19 فروردین ماه 58 طی یک دادگاه دوساعته نمایشی توسط خلخالی جلاد به مرگ محکوم نمود و حکم آن به اجراء در آمد.
امیر عباس هویدا در دادگاه اشاره میکند:
از 17 آبان من در زندان هستم . من هم می توانستم به خارج بروم و در خیابانهای نیویورک قدم بزنم .......اما چرا ماندم ؟
..... در تمام طول این مدت و بعدازتحویل به کمیته انقلاب اسلامی ، تاکنون فقط دوبار : دیروز دوساعت ! امروز هم دو ساعت! تحقیقات شدم . ما فقط یک کلیاتی را صحبت کردیم ...........
حکومت اینجا روی یک سیستمی بود .
هم بنده در آن سهم داشتم و هم جنابعالی!
هم بنده وظایفی داشتم و هم جنابعالی ........
اگر به من فرصتی داده شود ، میتوانم به این سیستم بپردازم و دلائل واقعی بیگناهی خود را ارائه دهم .
من مقصر نیستم ! این سیستم حکومتی است که مقصر است !

هویدا وبسیاری از رجال و امرای ارتش و... ،قربانی شدند تا از آگاهی عمومی نسبت به شناخت از سیستم حاکم جلوگیری نمایند. چرا که افراد می آیند و میروند و این سیستم است که باید باقی بماند و باقی ماند و تکامل یافت .

براستی این سیستم چه بود ؟
کدام نیروها در برنامه ریزی و سازماندهی ، تدبیر و هدایت و امنیت و.... آن نقش داشتند ؟
کدام مناسبات فرهنگی این سیستم را پاسداری میکرد؟
حافظان و مروجان این فرهنگ چه نیروهائی بودند ؟
چه نقشی را دستگاه عقیدتی مذهب ، اندیشمندان وروشنفکران...اسلامی درآن داشتند ؟

انقلاب فرهنگی اسلامی چه بود ؟

خمینی در آغاز انقلاب فرهنگی اسلامی اش گفت !
اگراین انقلاب بیست سال هم طول بکشدماایستاده ایم !
خمینی و پرورش یافتگان دامنش و سایر بیعت کنندگانش در پس جابجائی قدرت و اندیشه و عمل به انقلاب فرهنگیشان ، چه تحولاتی را در جامعه انتظار میکشیدند ؟
چه شد و چه میتوان کرد تا اثرات فاجعه انقلاب و انقلاب فرهنگی اسلامی را از درون مناسبات جاری در روابط طبقات زدود و آگاهانه به رهائی و سلوک و زندگی مشترک جامعه انسانی ایران، حیاتی دوباره بخشید ؟؛
رهائی وزندگی و آگاهی انسانی !
آری برای همه ! و هزاران کلمه ، مفهوم و مضمون آگاهانه و انسانی و عاشقانه بیش و نه یک کلمه کم !
آیا جامعه ایران با طبقات و احزاب و روشنفکران و .........و آگاهانش به این ضرورت رسیده اند ؟

با استقرار و شروع بکار علنی و تقویت شده تر ساواک و گسترش آن در کمیته ها و انجمن های اسلامی محلات ، ادارات ، کارخانجات ، دانشگاهها ، مدارس ، پادگانها و ....، نظام حاکم
با برنامه " انقلاب اداری " ، به بهانه تسویه مراکز کار دولتی و خصوصی از بقایای هوادار رژیم شاه ،برنامه حمله به مراکز " کار.... و آموزش و تولید " را سازماندهی نمود . شناسائی سازمانیافته نیروهای تکامل یافته " کار " در موسسات بزرگ تولیدی و صنعتی دولتی و خصوصی، در دستور کار انقلاب اداری قرار گرفت .بخش عمده ائی از مراکز کار تولیدی و اجتماعی به تعطیلی کشانده شدند . اخراج دسته جمعی کارگران این مراکز آغاز گردید. اخراج و بازخریدی اجباری کارگران قدیمی تر ، ضمن خلع سلاح آگاهی در این مراکز ، امکان ردگیری ، دستگیری و معدوم کردن عناصر آگاه آنان را جستجو میکرد.

دانشگاهها به مثابه تنها مجموعه دولتی مستقل از نهادهای سیاسی – مذهبی بر بستر شرایط حاکم وسرکوب نیروها به ستاد خبررسانی علمی وانقلابی نیروهای تغییر طلب شرکت کننده درقیام تبدیل شده بودند و ازهمین رابطه به عمل کرد دولت موقت انقلاب اسلامی و باند های سیاه سرکوب اعتراض میکنند .
مجامع کارگران و زحمتکشان ، زنان ، سازمانها و مجامع مدعی آگاهی و انقلاب، سربازان و درجه داران ، افسران آگاه جوان و آزادیخواه ، بیکاران و ....در مقابل حاکمیت که روزمره چهره واقعی خود رانمایان میسازد، صف بندی می نمایند . صف انقلاب و ضد انقلاب جدا میشود .

مبارزه ابعاد جدیدی میآبد که مورد شناخت آگاهانه نیروهای تغییرطلب نبود و به تعمق و بازنگری عمیقتری نیاز داشت و جامعه تازه از اغماء درآمده ونیروهای تازه علنی شده اش فاقد آن بودندو در فرصت کوتاهی که یافته بودند با کار بی وقفه خود به تلاشی متلاشی کننده دست زده بودند . بسیاری در درون به انشقاق رسیده بودند وهر قدم عملی آنان در شناخت موقعیت به شناسائی نیروهای همقدمش می انجامید .
مصاحبه ها و مناظره های تلویزیونی و علنی در مراکز دانشگاهی و ... ، به ظاهر افکار عمومی پیگیر را روشن میکردندو همراه با پخش بخشی از واقعیتها ، جهت دار در شناسائی نیروها ودر انحراف آنان کوشش مینمودند . اکثر این مباحث بسرعت به سمت اثبات یا عدم اثبات خدا میانجامید و عناصر آگاه را علنا به نفی مناسبات مذهب در سیاست وادار میکرد و نیروی گسترده توده ائی را به واکنش در مقابل بی اعتقادی و نفی مذهب توسط آنان میکشید .
کمونیست یعنی خدا نیست !
کمونیست یعنی اشتراک زن .... ، ...
تحت سیطره گسترده ترین تبلیغات و فشار و مغز شوئی توسط گردانهای سازمانیافته آیات اعظام و حجج اسلام صاحب کتاب و صاحب نام در آموزشگاههای حوزه های علمیه و بکارگیری بار فرهنگی سیاسی شارلاطانیسم علمی حاکم بر نظریه پردازان ماکیاولیسم اسلامی و طلاب تحمیق شده ومسخ شده و فربه شده وعناصر ساده مذهبی و فرصت طلبان به درون قدرت داخل شده ، بسرعت مفاهیم اجتماعی انقلاب و فرهنگ انقلابی تغییر میافت !
انقلاب: صفوف اسلام و حامیان آن و نه برنامه تغییر مناسبات در خدمت تکامل انواع انسان ، آزادی و آگاهی و....جامعه ، تعریف و تبئین گردید.
ضد انقلاب : صفوف بی دینان " چپ" و منافقان و نه شناخت از ماهیت سیستم سرمایه داری و مناسبات تحمیق کننده و تحقیر کننده و به استبداد و استثمارکشنده انسان در آن ، توجیه گردید!
و فرهنگ انقلاب: تعبد و گردن گذاشتن به اوهام و تکرار لاطائلات و اطاعت و دنباله روی کورکورانه از آیات عظام و پیشنمازان صاحب کتاب و ... ،دعا وندبه و زاری و گریه و صواب اخروی آن و دریافت کلید بهشت با شرکت در سرکوب و کشتار هر انسانی که به نفی آن به پا ایستاده بود ، به دست تبلیغات گسترده در معابر و مساجد و رسانه های جمعی دولتی به خورد جامعه داده شد.
جامعه اسلام زده ایران که تازه حضور نیروهای علنی کمونیست را تجربه میکرد ، علیرغم اعتمادی که این نیروها در درون مناسباتش ایجاد کرده بودند با گسترش جو ضدکمونیستی و تبلیغات گسترده مبنی بر ضد دین و خدا بودن کمونیستها و وابستگی آنان به شرق و غرب و...به انفعال دوباره کشیده میشوند .

گسترده ترین اعتراضات کارگری در همین دوره به وقوع می پیوندد که هر بار پس از مذاکره و حضور چهرهای سرشناس نیروهای متشکل در جبهه ملی و نهضت آزادی و بکار گیری فریب و نیرنگ و دروغ و هم صدائی با آنان و همزمان سرکوب خونین ، معترضان بکار بازمیگردند تا خود را آماده نبرد بعدی کنند و بسیاری تحت سیطره شرایط جنگی ، فشار و اختناق و تهدید به بیکاری به صیر و تحمل روی آوردند.

در گیریهای خونین در استانها و در اطراف دانشگاهها با هجوم لباس شخصی ها و عدم مسئولیت پذیری دولت و اعلام آن بعنوان واکنش ملت اسلامی ایران روز بروز گسترش میابد .
دانشگاهها روزانه حضور صدها کارگر و .... جستجوگر را در درون خود تجربه میکند .
ابعاد اخراج دسته جمعی کارگران بی سابقه میشود . دانشگاهها به محل پخش اخبار داخلی و ....و تبادل آگاهی تبدیل شده بودند .
دانشگاهها بعد از صفت "انقلابی و سنگر آزادی" به لقب استعماری ، فساد و فحشاء و غرب زدگی مفتخر میشوند.
اشغال کنندگان قدرت سیاسی ، اقتصادی ، با سوء استفاده از اعتماد و توهم جامعه به تاریخ شفاهی اسلام و داستان شجاعت و شهامت و عدالت و برابری طلبی و... خاندان علی با همراهی سهامداران داخلی و خارجی" انقلاب سفید" شاهانه، سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی ، ارتش و سایر نیروهای سرکوب به ارث رسیده و سازماندهی گسترده جوانان ساده و صادق درسپاه پاسداران و بسیج و سایر نهادهای شبه نظامی حزب اله و استفاده از گسترده ترین تبلیغات داخلی وجهانی رسانه های گروهی، با تحمیل قهر آمیز" انقلاب اداری"به انحلال نهادهای خودجوش شورائی کارگران و .... و اخراج فردی و جمعی آنان پرداختند و با غیر قانونی اعلام نمودن شوراهای آنان ، نیروی واقعی انقلاب را به تنگنای توهمات مذهبی کشاندند:
مخالفت با حکومت اسلامی مخالفت با خدا و رسول خدا و حجت اله است!
هر کس در مقابل این انقلاب بایستد ، نابود باید گردد ! ( طالقانی)
و آنانرا روانه خانه و کارخانه نمودند و با تبلیغات گسترده و بکارگیری تکرار خواسته های آنان ، آوردن پول نفت بر سر سفره های خالی از نانشان را، به پروسه انتظار و انفعال کشاندند.

انشعاب در جبهه ملی !

14 اسفند ماه 57 هزاران نفر در احمدآباد کرج و جاده ها و مزارع منتهی به آن بدور هم آمدند و از دکتر محمدمصدق تجلیل کردند و در همین روز هدایت اله متین دفتری بعنوان نماینده یا سخنگوی جامعه حقوق دانان باخواسته های اولیه "انقلاب دموکراتیک بورژوائی" از نیروها و سازمانها و ... برای تشکیل"جبهه دموکراتیک ملی "دعوت بعمل آورد .
بقایای واقعی و انگشت شمار ملی گرایان درون جبهه ملی با ارائه طرح و برنامه" جبهه دموکراتیک ملی" ، بسرعت با واکنش بخشهائی که در قدرت سهم داشته و یافته و گرفته بودند ، از حمل کردن نام جبهه ملی نیز محروم شدند . در درون جبهه ملی شکاف عمیقی افتاد که چهره واقعی این جبهه را نشان داد . جبهه ائی که تا همین لحظه در کنار سهامداران قدرت در ایران انجام وظیفه کرده و میکند.

با توهم و صیر و شکیبائی ناشی از فرهنگ غالب بر مجامع و سازمانها ، با سازمانیابی گسترده تر و تجدید حیات یافته نیروهای سرکوب به ارث رسیده ، عضو گیری گسترده جوانان ساده و صادق روستائی و شهری در گسترش سپاه پاسداران و کمیته ها ، جنگ بر علیه "انقلاب و فرهنگ انقلابی" به وسیعترین شکل خود در چهار گوشه ایران تدارک دیده میشود .
جنگ " انقلاب و ضد انقلاب " خزنده و برنامه ریزی شده همراه با تبلیغات دروغین شبانه روزی در مورد "توطئه چپ ها و مجاهدین و دست امپریالیستها" در کردستان ، ترکمن صحرا و خوزستان و... در گستره ایران پیش میرود . دستان امپریالیسم در دستان دراز شده بورژوازی و همپیمانانش در دستگاه مذهب و سیاست ،برای کسب و اعمال هژمونی و قدرت ، پنهان شده بود و هنوز میشود .

سال 58، سال سازماندهی جنگ نهائی بر علیه" انقلاب و فرهنگ انقلابی "و نیروهایش و استقرار جمهوری اسلامی در ایران بود که در هیاهوی رفراندوم و انتخابات و به بازی گرفتن علنی و سرگرم کردن نیروی انقلاب درمباحث بی نتیجه آن و نتیجتا شناسائی هر فعال سیاسی ودستگیری و سرکوب گسترده و گام به گام آنان،..... بسرعت به پایان رسید.

خمینی در پیام نوروزی سال 59 ، این سال را "سال امنیت " نامید .
سال برقراری امنیت سرمایه و بازگرداندن دوباره فرهنگ زیر سئوال رفته آن !
در پی سرکوب و وعده و وحید وتحمیق گسترده در جامعه توسط شاخص ترین عناصر مذهبی و سیاسی وخاموشی توهم آور نیروی واقعی انقلاب ، نظام حاکم با برنامه " انقلاب فرهنگی" ، تثبیت قدرت و اعمال هژمونی فرهنگی خود را برنامه ریزی و عملی ساخت و تا این لحظه اردوی فاشیسم " همه با هم " علیرغم تعاریف مختلفشان از قدرت و سیاست و تدبیر، استراتژی مشترکشان را پیش برده اند ؛ وحدت کلمه !
اسلام شناسان وکارشناسان و سایر استراتژیست های حکومت الهی در حزب جمهوری اسلامی ایران ، رفسنجانی ، آیت ، سروش ، موسوی ، خاتمی ،... ابتکار برنامه ریزی و سازماندهی انقلاب فرهنگی را به نام خود به ثبت رسانده اند . داستان نوار حسن آیت و شرکاء در انقلاب فرهنگی و افشای آن توسط مجاهدین خلق و نه سازمان مجاهدین خلق معرف حضور ذهن و آگاهی همه است.

در بهت و سکوت وناباوری اکثریت مردم ایران،درعمق ارتجاع تحمیلی درمناسبات طبقات و اشرافیت بورژوازی وخرده بورژواهای سنتی وتحصیل کرده و آگاه ایران ،درتوهم و ناآگاهی عناصر تحمیق شده ائی که صادقانه نقش یاران امام علی و حسین را در اجرای عدالت میجستند و با این اعتماد و باور به سزبازی رژیم شتافته بودند ودر اوج توهم" چپ ایران " با سازمانها و مجامع سیاسی – نظامی اش به تاریخ شفاهی اسلام و اعتماد به این تاریخ و خادمانش و در عمق خیانت و حماقت و جنایت بورژواهای ایرانی ( اسلامی و غیر اسلامی) و سازمانهای حزبی و اجتماعی... اشان ، حمله و اشغال نظامی – سیاسی ، فرهنگی دانشگاهها به مثابه مراکز فساد ، فحشاء ، وابستگی ، .... استعماری ، با " برنامه و هدف " با تشکیل" شورای انقلاب فرهنگی " آغاز گردید.

28 فروردین ماه سال 59 ، رفسنجانی یکی از چهره های برجسته انقلاب اسلامی در دانشگاه تبریز حضور میابد و "فرمان انقلاب فرهنگی" را به گوش همگان میرساند.
رفسنجانی در پی اعلام انقلاب فرهنگی خطاب به گروهها میگوید :
شما مدعیان آزادی به نقطه ائی رسیده اید که باید آزمایشتان کرد!
شما مدعیان آزادی به نقطه ائی رسیده اید که باید آزمایشتان رابدهید . شما تا بحال میگفتید که دشمن اصلی امپریالیسم است. بزرگ کردن تضادهای کوچک در مقابل تضادهای بزرگ به انقلاب ضربه میزند. بهمین دلیل از مردم و از اکثریت میخواستیم که بشما کاری نداشته باشند .....

و بدین ترتیب توطئه کمونیست کشی و.... بعنوان " آزمایش...." برنامه و عمل می یابد !

شورای انقلاب فرمان را دریافت می کند و در بیانیه نشست مشترک خود ، مورخ 29/1/1359 با اعلام تعطیلی دو روزه دانشگاهها و عدم حضور دانشجویان و استادان و کارکنان در این دو روز ، به دفاتر انجمن های سیاسی دانشجوئی فرصت میدهند تا خود دست به تخلیه دفاتر بزنند و با دعوت از مردم – نیروهای سازمان یافته حزب الهی شبه فاشیستی - به حضور گسترده در صحنه ، فرمان حمله به دانشگاهها را به اطلاع سپاه پاسداران و کمیته ها و بسیج و نیروهای انتظامی میرسانند.

دانشجویان به دوبخش تقسیم شده بودند.
1- جبهه مدافع نظام ؛انجمن های اسلامی دانشجویان ، انجمن های دانشجوئی هوادار نیروهای متشکل در جبهه ملی ، حزب ملت ایران ،حزب توده ایران ، سازمان فدائیان اکثریت و سایر مجامع سیاسی دانشجوئی هوادار نیروهای تشکیل دهنده یا مدافع نظام.
2- جبهه مدافع انقلاب اجتماعی ؛ عناصر مذهبی و غیر مذهبی مدافع آزادی و آگاهی , انجمن های دانشجوئی پیشگام و هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران ( اقلیت ) ، انجمن های هوادار مجاهدین خلق ایران ، انجمن های هوادار خلق ها ، انجمن هوادار سازمان پیکار و....
هیچکدام از این جبهه ها عمیقا مفهوم فرمان صادره را درک نمی کنند . هیچکدام از این نیروها پی آمد اشغال دانشگاهها را عمیقا نمی دانند .

جبهه مدافع نظام آگاهانه یا ناآگاهانه نقش سازمان جوانان و بازوی شبه نظامی فاشیسم در دانشگاه را به عهده میگیرند. دانشگاهها به پادگان تبدیل میگردند.
هزاران کارگر ، کارمند ، استاد ، معلم ...؛ زن و مرد،دانش آموز؛ دختر و پسر، سرباز ،درجه دار ،
افسران و هوانیروزان جوان برای حفظ حریم آزادی و دانشگاه به دانشگاهها میروند.
سازمانها و مجامع در گیر در مبارزه با توهم به چانه زنی با نظام مشغول هستند .
دیگر این انجمن های هوادار نیستند که از سنگر آزادی دفاع میکنند ؛ انسانهائی که به آزادی و انقلاب و تغییر آن مناسبات میاندیشند و عمل میکنند.

در درون دانشگاه ،جبهه مدافع نظام و از بیرون، نیروی سپاه ، بسیج و حزب اله به دانشگاه وارد میشوند و جمعا به دفاتر دانشجوئی در دانشگاه یورش میبرند .در سرتاسر ایران سه روز دانشگاهها در خون و آتش میسوزند . هزاران زخمی ، دهها تن کشته ، هزاران تن دستگیر و روانه زندان میشوند . پس از چند روز جنگ وخونریزی دردانشگاهها و اطراف آن، مراکز دانشگاهی به اشغال نظامی رژیم درمیآید . حکومت نظامی بر سراسر شهرهای دانشگاهی و استانهای نوار مرزی بدون اعلام رسمی آن سایه میندازد .
دانشگاهها چند روز در آتش کتاب سوزان و تخریب وسایل دفاتر دانشجوئی میسوزد .
آتش سوزی در کتابخانه و دفاتر دانشگاه جندی شاپور ، تربیت معلم و ... دانشگاه تهران ، اصفهان ، شیراز ، مازندران ، گیلان ....
واژه اشغال وتخریب ، آتش سوزی ، کشتار ، مرگ ... کمترین و نارساترین کلماتی است که عمق فاجعه خزنده سال های 59 تا 61 را توضیح میدهد .
با بسته شدن دانشگاهها، اکثریت دانشجویان ناگزیر به فرار میشوند .بخشی از اعضای هیئت علمی ، کارکنان و کارگران مدافع انقلاب در دانشگاهها و ...به دست گروههای تحقیق و تسویه سپرده میشوند و طی پروسه ائی در ارعاب همگانی در دانشگاههاو...، به بازخریدی و اخراج محکوم میشوند .
سازماندهی تعقیب و دستگیری دانشجویان به واحد تازه تاسیس " معاونت آموزشی" واقع در زندان اوین و زیر نظر لاجوردی جلاد سپرده میشود .
کار خلع سلاح دانشگاهها و جامعه از "فرهنگ و انقلاب" به شورای انقلاب فرهنگی اسلامی سپرده میشود تا با پاک سازی دانشگاهها و جامعه از هر اندیشه "دیگر" ، با تبلیغ و ترویج و تحمیل قهری فرهنگ فاشیسم در آن، به انسان سازی عصر خمینی واقعیت بخشند .

با پایان اشغال و تعطیلی دانشگاهها درخردادماه سال 59 ، ناقوس"جنگ الهی" فضای ایران را نوردید.نعره های جنگ طلبانه خمینی و یاران او فضای زخمی و... وآلوده ایران را اشغال کرد .
زیر چتر "جنگ میهنی و اسلامی ، جنگ ضد امپریالیستی" ، بنی صدر با دولت جنگی اش ، شورای انقلاب با برنامه وزارت تبلیغات جنگش به مسئولیت خاتمی ، ستاد انقلاب فرهنگی و نهادهای تازه تاسیس شده " معاونت آموزشی " زندان اوین ، کار ردگیری دانشجویان و سایر فراریان را آغاز نمودند.
انجمن های اسلامی دانشجویان ، استادان ، کارکنان ، دفاتر وحدت حوزه و دانشگاه ،دفاتر نمایندگان منتظری در دانشگاهها ، شورا های گزینش و پذیرش دانشجوئی ، هیئت های بدوی و تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری،... ، کار نهادینه کردن سرکوب و ارعاب و ایجاد فضای ترس و وحشت و ترور یعنی پیشبرد امر انقلاب فرهنگی اسلامی را به زعامت اندیشمندان و نظریه پردازان اسلامی ،... و معاونین جنگی دانشگاهها به عهده گرفتند .
طی دوسال جنگ و تعطیلی دانشگاهها ، فرصتی که نظام فاشیستی و خدمتگزارانش در ایران میجستند بدست آوردند . در خاموشی گسترده تحت سیطره جنگ ، نهادهای تحقیقاتی و اطلاعاتی با استفاده از نیروهای سابق ساواک و ... و نیروهای جدید سازماندهی شدند .
نهادهای فوق همراه با همکاری واحدهای دانشجوئی هوادار جبهه ملی ، نهضت آزادی ، حزب ملت ایران ، ...و رهنمود خائنانه حزب توده ایران و سازمان فدائیان اکثریت مبنی بر همکاری دانشجویان هوادار این جریانات با مسئولین امنیتی سپاه و گزینش دانشجوئی،... ، بسیاری از دانشجویان در اوج شور و توهم ، ناآگاهانه به ورطه همکاری با نهادهای امنیتی در تعقیب و دستگیری دانشجویان فراری کشانده شدند .
بر اساس لیستهای تنظیمی ،دانشجویان مسئله دار موظف شدند جهت ثبت نام دردانشگاه ، ابتدا تائیدیه معاونت آموزشی زندان اوین را دریافت و آنرا به هنگام ثبت نام ارائه نمایند.
در برخی از دانشگاهها و از جمله دانشگاه تهران ، دانشگاه صنعتی شریف ، دانشگاه تربیت معلم ، دانشگاه مازندران ،دانشگاه گیلان ، ...بیش از 60 درصد دانشجویان به این نهاد معرفی شدند که از این تعداد 40 درصد از ادامه تحصیل محروم و 20 درصد دستگیر و بازداشت و زندانی شدند و بقیه با سپردن تعهد مبنی بر ندامت از گذشته سیاسی خود به دانشگاهها معرفی شدند . بسیاری از این نیرو هم در پروسه جنگ ، اجبارا بدون هیچ گونه آگاهی نظامی به جبهه ها اعزام شدند و در کشتار دسته جمعی در جزیره فاو و مجنون به مرگ محکوم شدند و بدین ترتیب با بازگشائی دانشگاهها در سال 61 پاکسازی دانشگاه از اندیشه و مفهوم" انقلاب و انقلاب فرهنگی" به پایان رسیده بود و انقلاب فرهنگی اسلامی در دانشگاهها در فضای ترور و وحشت و ترس و جنگ و شرایط جنگی، حاکمیت یافت .....
در تابستان سیاه سال 1367 پس از پذیرش اجباری به پایان بردن جنگ 8 ساله ایران و عراق ، خمینی بمثابه پپیشوای معاصرش ؛ هیتلر ، جام زهر را سر کشید و همزمان فرمان تهیه شده کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی به گروگان گرفته شده را توشیح و صادر کرد .و در این کشتار که لکه ننگی تاریخی است بردامان آلوده نظام ، بقایای نیروها و عناصر آگاه جنبش کمونیستی در زندانها را به جوخه های مرگ سپرد ند و خمینی و یارانش بقول او :
" فاتحه توطئه گران " را خواندند.

انقلاب فرهنگی اسلامی مفهومی جزء تهاجم برنامه ریزی و سازماندهی شده نظام حاکم ( اردوی فاشیسم سرمایه با تمامیت جناح بندیهایش ) به انقلاب و فرهنگ آگاهانه توده ها و روند رو به تکامل و متاثر آن از پروسه قیام و دستآوردهای آن، در تخریب و انهدام و انحطاط آن و استمرار و استقرار فرهنگ و مناسبات بازمانده دوران جهالت انسان، نداشت
غول زخم خورده بیدار می بایست دوباره به خواب میرفت تا چپاول و غارت با صرف هزینه کمتری امکان میافت !

انتظار خوشبینانه و هماهنگ بیست ساله خمینی و بورژوازی و یارانشان در ایران با خیزش دانشجوئی تیرماه سال 1378 به وحشت و سراسیمه گی و ...کشانده شد.
براستی خمینی و یارانش در پس این بیست سال چه تصویری از جامعه ایده آل خود در سر داشتند؟
پس از بیست سال خوش خدمتی آگاهانه به رونق بازار های جهانی تسلیحات و نفت ! دوران شیرین و بیادماندنی رشد و رونق بورس و ارز و بازار ها و جوامع امپریالیستی و آغاز گفتگوی تمدنها،... و حمایت آشکار همپالگی های جهانی برای به صحنه کشاندن و از انزوادر آوردن آنان ،
پس از بیست سال شرکت مستمر با صرف هزینه های نجومی برای ایجاد گروه های شبه نظامی دوست و برادر در منطقه و در اقصی نقاط جهان و استفاده تبلیغاتی از آن در توسعه پایگاه توده ائی خود ،
پس از بیست سال حاکمیت خداگونه امام و یارانش ،....، خامنه ائی ، رفسنجانی ، بنی صدر،...موسوی ، خاتمی ،....، سرداران و پاسداران و سربازان گمنام امام زمان! همگی نان روغنی به نرخ روز خورده ایرانی،
پس از بیست سال تحقیر و تحریک و تحمیق ... و سرکوب و ..... ملیت های ساکن در جغرافیای ایران ،
پس از بیست سال پیش برد" انقلاب وانقلاب فرهنگی اسلامی"درجامعه و مراکز آموزشی ؛ مراکزی که به پادگان تبدیل شده بودند ، نظام و شورای انقلاب فرهنگی اش، دانشگاهی را پایه ریزی کرده بودند که میبایست :
- نسلی که تحت سیطره فرهنگ و مناسبات و مقدرات اسلامی پرورش یافته و رابطه ائی با گذشته های دور و نزدیک قیام 57 نداشت به دانشگاه راه میافت.
- دانشجویانش چشم و گوش و زبان بسته ، تحت فرمان امامان و رهبران باشند
- نسلی که اقتصاد رابرای خرخواهدشناخت وبه مناسبات استثماری گردن خواهد سپرد.
- نسلی که گوسفند وار ، سلاخی همنوعان و همراهان خود را با چشمانی باز می بیند و حتی غریزی هم آنرا درک نخواهد کرد .
- که تنها صدای تکبیر و اله و اکبر دانشجویان به گوش برسد
- که متونی جامد و بی روح به عنوان طرح درس در اختیار دانشجویان قرار گیرد .
- تلاش برای پایان بردن دوره دانشگاهی و کسب مدرک تحصیلی برای دریافت حقوق و رتبه بیشتر و بالاتر مورد رقابت دانشجویان قرار گیرد
- سکوت و سازش و تن دادن به هر نگبتی میبایستی عادت و رفتار دانشجو میشد
- نسلی که روبه صفتانه ، افتادگی و تائید و خضوع در برابر مذهب و قدرتمندان آن پیشه میکرد!
-
تیرماه سال 1378 آغاز بیستمین سال سیطره فرهنگ اسلامی در جامعه بود و دولتیان و کارشناسان و ...،جامعه ائی را برنامه ریزی و سازماندهی کرده بودند که به مدینه فاضله شان سمت و سو یافته بود . جامعه ائی که در آن:
- هر انسان یا نهادی با نام اسلام و حمایت از اسلام ،حق استثمار انسان یا انسانهائی دیگر را دارد !
- اگر فردی را بدون مجوز دولتی بکشی قاتل نامیده میشوی و اگر با مجوز بکشی ، سرباز گمنام امام زمان نامیده میشوی و اگر موجبات جنایات دسته جمعی را تدارک دیده و رسما به اجراء درآوری ؛ کبیر ، رهبر ، ....، سردارپاسدار خوانده میشوی !
- هر انسانی حق دارد که چشم بسته اوراق انتخابات را به صندوقهای همیشه در باز بریزد !
- هر انسانی این حق را دارد که با صدای بلند گریه کند !
- هر انسانی این حق را دارد که به ناچار پاسخ به درماندگیهایش به دوران جاهلیت خود بازگردد و با استمداد از ارواح رفته گان،داروی دردهای بیکران خود را از دعانویس و .. .شالاطان ، دریافت نماید!
- همه چیز و همه کس میتوانند در خفا به انحراف و انحطاط و انقراض کشیده شوند .همانطوریکه میلیونها نفر بنا به مناسبات اقتصادی و...فرهنگی حاکم به بیکاری ، بیگاری، بردگی ، بیماری، فقر ،گرسنگی ،...، به اعتیاد کشیده شده اند ، همانطوریکه هزاران دختر و زن ( خواهران و مادران)، برای لقمه نانی مرسوم، برای .... به خوفروشی و فحشاء کشیده شده اند!
- رابطه و واسطه ،حماقت و نادانی، ریا و چاپلوسی ،خیانت و جنایت دولتی، جایزه دارد و آگاهی جرم است !
- اطاعت از قدرت وظیفه هر فرد است !
- مزد گورکن از جان آدمیان گرانتر است !

ایکاش "خمینی بت شکن "زنده بود و نتیجه انتظار خود را در پی صدور فرمان انقلاب فرهنگی اسلامیش می دید !
ایکاش می بود تا صدای اعتراض به خون خفته را از گلوی نسلی که خاطره ائی از جنایات او و یارانش در حافظه تجربی و تاریخی اش نداشت ، می شنید.
تمام بت شکنان ثبت شده در تاریخ جعل ، خود و خادمانشان به بت بدل شده اند . تنها خادمان بت خانه ها هستند که پوشالی بودن بت ها رابه درستی و آگاهانه در میـابند و می شناسند . خادمان را چه باک که خادمی یا خائفی بت شکن شود . بت دیگری را می آرایند تا انواع ستایش کنندگانش به آستان خادمان نیز ، کمر خم کنند .
ایکاش می بود و می دید که فرزندان جوان ملتی که با توهم و اعتماد به تاریخ شفاهی انسانی شیعه ، به تاریخ عدالت خواهی علی ، به تاریخ شهامت و جسارت حسین ، به بت شکنی او رای داده بودند ، چگونه به قضاوت نشسته اند :

در 21 تیرماه 1378 دانشجویان متشکل در اتحادیه اسلامی دانشجویان و...چنین می نویسند:

" صاحبان زر و زور و تزویر و اتحاد شوم تیغ و طلا و تسبیح با تمسک به عوام فریبی ، ریا و تهدید به مقابله با موج آزادیخواهی اقشار ملت برخواستند. انتظار آن بود در برابر اینهمه ظلم به دانشجویان ، مسئولین کشور حمله انصار خشونت و نیروهای ویژه انتظامی را بشدت محکوم نموده و خواستار مجازات عاملین و محرکین این جنایت گردند . انتظار آن بود از دانشجویان و دانشگاهیان که مورد هتک حرمت قرار گرفته اند ، اعاده حیثیت گردد! نه آنکه حرکت آزادیخواهانه و حق طلبانه دانشگاه در دفاع از آزادی بیان ، آزادی قلم ، آزادی اندیشه با اهانت بزرگتر به دانشجویان یعنی مزدوری بیگانگان آمیخته شود .
این سنت حاکمان بیگانه با مردم است که هر موج آزادیخواهی را به اجنبی منتسب کنند . اگر در 16 آذر 1332 گلوله های دژخیمان شاه ، فرزندان ملت را در کلاسهای دانشگاه به خون غلطاند ، اگر در سالهای سیاه ستم شاهی ، تپه های اوین قربانگاه دانشجویان آزادبود ، اگر در سال 57 صحن دانشگاه به خون دانشجویان و دانش آموزان رنگین شد ، باردیگر در 18 تیرماه 1378 ، صحنه های خون و آتش تکرار شد......
دانشجویان این فرزندان بیدار ملت ایران با تحمل همه سختی ها ، راهی که برگزیده اند محکم و استوار تداوم بخشیده و در برابر ناملایمات تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهند نمود."

براستی مگر خواسته های دانشجویان چه بود؟

در اطلاعیه شماره 1681 مورخ 18.4.1378 اتحادیه اسلامی دانشجویان آمده است :
- محاکمه قاتلان و آدمکشان و عامران و مفتیان که اندیشمندان و آزادیخواهان را به فجیع ترین حالت به مسلخ برده اند !
- محاکمه دزدان و چپاولگران اموال عمومی !
- آزادی بیان و قلم !
- آزادی زندانیان سیاسی
- .....
این نوشتار نه ادعانامه دانشجویان پیشگام ، فدائی ، محاهد ، پیکاری ، ....و نه هیچیک از سازمانهای چپ و راست دیگر است . این نوشتار ادعانامه نسلی است که در پی بیست سال حاکمیت اسلامی، در طی انقلاب و انقلاب فرهنگی اش و مناسبات تحمیق کننده و جنایت آلود آن ، مغز شوئی شده بودند .
این نوشتار ادعانامه نسلی است که هیچ خاطره ائی از جنبش های اجتماعی دهه 60 و 70 در حافظه تاریخیش وجود ندارد و با عدم پرداخت به کشتار عناصر آگاه مجامع و...و دانشجویان در طی اشغال دانشگاهها در اردیبهشت ماه سال 59 نشان میدهد که اساسا آنرا نمی شناسد .
این نوشتار ادعانامه نسلی از دانشجویان اسلامی در ایران است که به بیداری خود اعتراف مینمایند و به اندیشیدن و آزادی اندیشه و...خطر میکنند و دیوارپادگانی دانشگاه را فرو میریزند و بار دیگر فضای دانشگاه را فضای آزادی و آگاهی میشناسند .

هر چند مناسبات حاکم در این سالهای سیاه ، خاطره کشتار های فاجعه " انقلاب فرهنگی اسلامی " دراردیبهشت ماه 59 و کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 را از خاطره بسیاری از انسانها زدوده است ، اما اگر نه همه دانشجویان ، بخشا سازمان دهندگانشان در مجامع اسلامی ، سازماندهندگان انقلاب فرهنگی ؛ خاتمی ها ، موسوی ها ، سروش ها ، حبیبی ها ، گنجی ها ، آغاجری ها و .... ، شرکت کردن خود در این جنایات را فراموش نخواهند کرد و دیر یا زود با آگاهی جامعه از مناسبات فاسد و جنایت آلود سه دهه گذشته ، پاسخگوی جنایات بی مکافاتشان خواهند بود

... و سی سالی که گذشت ،
علیرغم خیانت به اعتماد و باور همه مردمان ساده و صادق کارگر و زحمتکش.... در هرجایگاهی که چرخ دنده های زندگی انسانی را میگردانند ،
علیرغم سوء استفاده از جنگ و خون و رشادتهای عاشقانه جوانان ،
علیرغم کاخ و کوخ سازی شهوت انگیز و تهوع آور و درد آور ،
علیرغم ویرانی وتخریب با برنامه "فرهنگ و انقلاب اجتماعی " .... در ایران ،
علیرغم جعل تاریخ !،
علیرغم فشار فاشیستی و تحیمل بیماری زای درد و مرگ آور خفقان استبداد استثمار ، سرکوب و کشتار آشکار،
و علیرغم تحمیل جعل و جهل درتمام عرصه های اجتماعی و اقتصادی ، سیاسی , فرهنگی ، .... ، در مناسبات خانواده ، شهر ، روستا ، کارخانه ، مزرعه ، دبستان ، دبیرستان و سایر مراکز آموزش فنی و حرفه ائی و... و دانشگاه ها و در واقع در تمامی عرصه های تولیدی، توزیعی ،خدماتی ، آموزشی،
مبارزه و مداومت و مقاومت جنبش عمومی کارگران و زحمتکشان و.....و زنان و فرزندان دانش آموز و دانشجویانشان و... ، لحظه ائی قطع نشده است.

در جامعه ائی که اندیشه آگاهی جرم بوده و است . حکم زندان و شکنجه واعدام داشته و دارد ! و عنصر آگاه با اتهام کمونیست ، مارکسیست اسلامی ، بهائی ،یهودی،....، کرد ، عرب ، بلوچ،....، بعنوان انسان ؛ تروریست ، مفسد فی الارض ، محارب با خدا به جوخه های مرگ یا دار سپرده شده است ، خطر کردن به اندیشه ، معجزه است .
آری معجزه !
معجزه تکامل آگاهی !

مبارزه طبقاتی جاری و صف بندیهایش موقعئیت و شرایطی را در ایران فراهم آورده است که جامعه را با تمامی اقشار غیر حکومتی اش ؛
کارگران ؛ ساده و ماهر ، متخصصین حقوق بگیر بخش های خصوصی و دولتی ، در مراکز تولیدی و کشاورزی، توزیعی ،صنعتی، معدنی ، شیمیائی ، اتمی ، حمل و نقل وخدمات درمانی و بهزیستی ،...
بیکاران ؛ کارگران ماهر و ساده ، انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهها ، معلمان ، انبوه کارگران متخصص و مستقل... ،
زنان ؛ بیش از نیمی از جامعه ایران ،به عنوان ضعیفه و ... ، تحت ستم مضاعف مردسالاری و استثمار وحشیانه ،
انبوه شبکه گسترده دست فروشان خیابانی ، .... پا برهنه گان و بی سرپناهان و.... ،
و فرزندان شان ؛ دانش آموزان و... دانشجویان و بعبارتی ساده تر، اکثریت مطلق جامعه را با اعتراض و سکوت به تلاش برای تغییر شرایط خود و جامعه واداشته است !

تغییرطلبان و نیازمندان جامعه ایران بعد از سی سال جنگ تن به تن با نیروهای مسلح و پاسداران ، کمیته ها ، شبه نظامیان فاشیست و دادن تلفات سنگین و جبران ناپذیر به اندیشیدن و اقدام مشترک خطر کرده است .
و این خطری است که نظام را به حالت تعلیق در آورده است و در صورت تکامل آگاهانه میتواند آنرا برای همیشه به زباله دانی تاریخ بسپارد تا آیندگان تحقیر و ... نشوند !
شاکیان ومعترضان ، قطعنامه های خود را صادر کرده اند و به اطلاع عموم رسانده اند:
نگاه کنیم به قطعنامه های کارگران در روزهای سرکوب شده داخلی و جهانی شان.
نگاه کنیم به قطعنامه های زنان در روز های سرکوب شده داخلی و جهانی شان
نگاه کنیم به قطعنامه های معلمان در ..... در روزهای تحقیر و سرکوب شده داخلی و...
نگاه کنیم به قطعنامه های بیکاران در ....
نگاه کنیم به قطعنامه های دانشجویان در....
نگاه کنیم به قطعنامه های سازمانها و مجامع آگاه طبقات در روزهای سرکوب شده داخلی و جهانی شان.
نگاه کنیم به روابط و مناسباتی که هم امروز بر ایران و ساکنانش حاکم است !
نگاه کنیم به زندانها با انیوه کارگران و ....زنان و دانشجویان و اعتراضات بی وقفه شان
نگاه کنیم به لیست های انتظار اعدامیان...
شرافتمندانه و آگاهانه ، چه می بینیم؟
جامعه آبستن تغییر است ، رفرم و اصلاحات را نفی میکند!
معترضان با دستانی خالی بر تفنگ و سرنیزه و باتون های برقی الکتریکی ، کابل و زنجیر ،قمه و چاقو و چوب حمله میبرند!
جامعه نیازمند رهائی است و سران تاکنونیش به تصاحب آن با هر وسیله ائی اقدام یا خواب آنرا می بینند !
چه باید کرد ؟
معجزه ! آری معجزه انسانی !
در کوه ناممکن ها باید تونلی نقب زد !
تاریخ را باید به نفع همه انواع انسان با نفی دیالکتیکی" سرمایه و قدرت " تا نابودی هزمونی مالکیت بورژوائی و... تغییر داد !

بدون تردید هر انسان آگاهی در هر کجائی که بوده و هست ، منفرد و متشکل ، از پس آموزش و آگاهی، از پس تجربه زندگی ، تفاوتهای عمده فرهنگی خود با عناصر و مجامعی که ضوابط و روابط سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی جامعه را، از پس اعمال قدرت در روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ... این سی سال حاکمیت نظام سرمایه داری مبتنی بر تفکر و ایدئولوژی اسلامی ، تدوین ، برنامه ریزی و اجراء نموده اند را پیش روی خود دارد.
بدون اغراق باید گفت اکثریت جامعه ایران اگر نه درک و شناختی آگاهانه ، اما درک احساسی و مشترکی بر مبنای زندگی و تجارب فردی از این تفاوت ها دارد وبا این درک، فرهنگ حاکم و مناسبات زیر بنائی آنرا نفی میکند.
درک و شناخت آگاهانه این تفاوتها و ارزیابی آن در این بخش از تاریخ سرزمینمان و انتقال آگاهانه آن در درون مناسبات طبقات، ضرورتی است که موقعییت و شرایط حاکم در ایران، آنرا تاکید میکند .
این شناخت فرصت تاریخی دیگری را تدارک می بیند که می تواند دستآورد این سه دهه ار تاریخ مبارزه طبقاتی را در خدمت آگاهی جمعی و نتیجتا زندگی انسانی با فرهنگ غنی طبقاتی آن ، برای همه آحاد جامعه فراهم آورد .

فراخوان به تدارک یک لحظه تاریخی !
فراخوان به تدارک تدبیری جمعی و آگاهانه برای تغییر !
فرصتی برای تعمق به گذشته و حال و طرح و برنامه ریزی و سازماندهی اقدامی آگاهانه و علمی و انسانی ،.... برای ساختمان آینده !
آینده ائی که نیازی به استبدادواستثمار ، کشتار ، پاسدار و بسیجی و لباس شخصی ، ارتش و سرباز و نگهبان و.... زندان و شکنجه و اعدام و..... نباشد !

نابود باد حاکمیت و سلطه فرهنگی فاشیسم سرمایه و .... در ایران و جهان !
برقرار باد پرچم آگاهی و رهائی و آزادی !

با یاد بخون خفته گان قیام سال 57 و تاریخ تکامل انسان !
24.1.2010 / جهان

نگاه کنید به اسناد و مدارک انقلاب وانقلاب فرهنگی اسلامی! به روایت نشریات نظام در سایت ذیل :
http://www.farhang-enghelab.com/

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net