لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۱۱/۱۲

علی احمدی / جایگاه چپ در روند سیاسی ایران

در شرایط حال حاضر ایران سرعت تحولات آنقدر زیاد است که یک لحظه غفلت از آن ها باعث برداشت و تحلیل غلط از شرایط می گردد. مواضع جدید اتحاد مثلث در پذیرفتن احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور نظامی که مردم از آن گذشته و سرنگونی اش را می خواند و دفاع کورکورانه ی پیاده نظام این نمایندگان ارتجاع اسلامی خود نشان دهنده ی این دیدگاه در حاکمیت است که جنبش به اصطلاح سبز قدم در مسیر سرنگونی نهاده است. از سوی دیگر دلیل قبولی مشروعیت احمدی نژاد از قبول کردن آن جالب تر است. آقای کروبی که دلیل این پذیرش را تنفیذ این مقام از سوی رهبر انقلاب می داند (رهبری که در تمامی محافل بحث عدم کارایی و نداشتن عدالتش را عنوان و خواستار عزل اش شده بودند) و آقای موسوی در استدلالی کودکانه تر استقرار دولت و عدم توانایی در تغییر آن را در بیانیه 17 خود دلیل این پذیرش می داند. این آقایان از ابتدا هم آمده بودند تا نظام را آنطور که فکر می کردند بهتر است حفظ کنند و حال که تمامی نظام را در خطر می بینید برای حفظ آن هر فعلی را انجام خواهند داد ولی همان طور که در بیانیه ی انجمن اسلامی دانشگاه پل تکنیک (که من آن را به عنوان نماد جنبش دانشجویی ایران می دانم) آمده است دیر نخواهد بود که تمامی آقایان و حج الاسلامین عزیز صدای انقلاب مردم ایران را خواهند شنید. انقلابی که پیروزی آن در گروی دخالت مستقیم طبقه کارگر است. طبقه ای که با توجه به تمام اتفاقات این چند ماه اخیر بجز چند حرکت صنفی هیچ فعالیت مشخصی انجام نداده است. حال می توان به دو دیدگاه به این موضوع نگریست:
1- طبقه کارگر تشخیص داده است که این جنبش و رهبری آن، جنبش او نیست و در صورت شرکت در این ماجراجویی ها تنها تبدیل به پیاده نظام بورژواری خواهد شد. ولی با این وجود بیکار ننشسته و از فضای موجود (که بورژوازی درگیر جنگ داخلی است) درحال سازماندهی خود (به صورت زیر زمینی) و ایجاد اتحادیه ها و شوراهای کارگری و ایجاد ارتباط با دیگر جریان های درگیر در جنبش (دانشجویان، زنان، معملمان و ...) برای ایجاد یک جریان چپ گرا (نه لزوما کمونیستی با برچسب مارکسیتی – لنینیستی)، جریانی سوسیالیست مدافع آزادی و برابری جهت مقابله با دسیسه های بورژوازی و جلوگیری از شیفت قدرت از یک گروه بروژوازی به دست جریان دیگر است. (که در این صورت قربانی کلی جریان تنها طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه خواهند بود). در آن صورت نبودن نمود های این حرکت خود نوید دهنده این مهم است که جریان چپ در ایران به آن پختگی رسیده است که تمامی فعالیت های خود را به دور از شانتاژ انجام داده و از آسیونیسم و نمایشگرایی که سال ها درگیر آن بود رهایی یافته است. (در مورد سبک کار لازم است در مقاله ای مجزا به آن پرداخت در این جا تنها تلاش می شود تا تصویری واقعی از جایگاه طبقه کارگر و جنبش چپ ایران ارائه شود).
2- دیدگاه دوم مبین این موضوع است که طبقه کارگر چنان دچار روزمرگی و فقر اقتصادی و به طبع آن درگیری های ذهنی شده است که مجالی برای فکر کردن به مسایل سیاسی ندارد و نه به خیر جامعه کاری دارد و نه شر آن.
باید گفت به عنوان یک فعال دانشجویی چپ (از 83 تا 87) و یک فعال اجتماعی (از 87 تا امروز) با برداشتی و تصویری که از جریان کارگری ایران دارم فکر می کنم دیدگاه اول بالا مقداری خوشبینانه باشد. ولی دیدگاه دوم را قویا رد می کنم. شاید بتوان گفت که طبقه کارگر میان دو موضوع قرار داد. شاید در ابتدای حرکت به چشم بی اعتمادی به آن می نگریست (به اصل حرکت نه گروه های دخیل) ولی حال تقریبا تمامی مردم ایران به این نتیجه رسیده اند که در نهایت این جنبش به تغییری ختم خواهد شد ولی مشکل نه زمان آن بلکه نتیجه ی آن است. به همین دلیل طبقه کارگر هنوز در انتخاب مسیر خود دودل بوده و نمی داند درجریان این اتفاقات باید جانب کدام گروه و جریان را داشته باشد. نه از جمهوری اسلامی دل خوش دارد (و می داند که طرح هدفمند کردن یارانه ها فقط فقر و بدبختی و فلاکت برایش در بر دارد) و نه از ماهواره ای دارد که هر روز پای صحبت سپاهی های دیروز و انقلابی های امروز (امثال سازگارا و گنجی و مهاجرانی) بنشیند به همین دلیل در صورت کاستی و کم کاری نیروهای چپ مستقر در جامعه دست آخر به پیاده نظام بورژوازی تبدیل خواهد شد.
ولی متاسفانه این کم کاری در جریان چپ ایران موجود است. شاید یکی از دلیل ها را بتوان ضربه سال 86 به جریان دانشجویی (که باعث شناسایی، بازداشت، محاکمه و صدور حکم برای آن ها گردید) و عملا آن ها را به مهره های سوخته ای تبدیل کرد که راهی جز سکوت یا فرار در مقابل نداشتند، دانست. ولی دلایل دیگر را در خط سیر کلی چپ می توان دید. نفوذ اندیشه های نوگرایی و فرانکفورتی در میان رفقا (به دلیل کم هزینه و راحت تر بودن مسیر) و ضعف شدید تئوریک آن ها باعث می شود که در این شرایط یا چشم بسته به دنبال جنبش به اصطلاح سبز روان شده و حس ماجراجویی و آکسیونیستی خود را ارضا کنند و یا به دور از تمام مشغله ها به زندگی روزمره پرداخته و با زدن انگ ارتجاعی به جنبش به اصطلاح سبز از خود رفع مسئولیت می نمایند. در صورتی که باید همین جریان ارتجاعی (به زعم بعضی از رفقا) به وسیله ی پیشاهنگ های پرولتری به یک جنبش کارگری سرخ آوانگارد تبدیل شود. این پیشاهنگ پرولتری نیز نه از فیس بوک حاصل می شود و نه از مقالات رنگارنگ اینترنتی بلکه جامعه هدف و طبقه مورد بحث جریان چپ (کارگر) معمولا (بیش از 90%) نه به نت دسترسی دارد و نه ماهواره. پس تنها راه نفوذ در این طبقه روی آوردن به اجتماع و دست آویختن به روش های سنتی است. طبقه کارگر ایران، طبقه ای به شدت سنتی است و دلیل آن هم ضعف شدید سواد سیاسی و اجتماعی است که خود از فقر و نکبتی که گربیان این طبقه را گرفته ناشی می شود و این هم سیاست سرمایه داری برای انقیاد و کنترل این طبقه انقلابی است. برای اثبات این موضوع کافی است ببینید چند درصد این طبقه در انتخابات به محمود احمدی نژاد رای داده اند.
اگر بحث بالا را بخواهم در چند جمله خلاصه کنیم این است که ابتدا باید جریان چپ در ایران دوباره سازماندهی و متشکل شود تا بتوان با به وجود آوردن پیشاهنگ های پرولتری در میان طبقه کارگر نفوذ کرد و با سازماندهی غیر متمرکز و زیر زمینی آن ها را برای روزهای آینده آماده نمود و پرولتاریا را از هرگونه ماجراجویی و آکسیونیسم (که خواست و هدف بورژوازی عجول است) به دور نگه داشت و در بزنگاه تاریخی با تمام قوا به صحنه آورد.

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net