مرد میانسال که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: باور کنید نمیدانم چرا این حرف را زدم اما به خدا بلافاصله پشیمان شدم و گفتم تلفن را بدهید با او صحبت کنم. وقتی صدایش را شنیدم دلم گرفت. از آن همه شادابی و نشاط 10 سال قبل هیچ اثری در صدایش نبود. او مثل یک زن جا افتاده صحبت میکرد، گفت: دایی اینجا غیر از خانم مددکار هیچ کس هویت واقعی مرا نمیداند. به همه گفتهام کسی را در این دنیا ندارم اما تو میدانی که من چقدر فامیل دارم اما اینجا تنها و غریبم. در این سالها خیلی سختی کشیدم. اگر میتوانی بیا و برایم کمی پول بیاور.
گفتم: پول میخواهی چه کار؟
گفت: اینجا فقط غذا مجانی است اما دلم میوه میخواهد. وقتی بقیه هم سلولیهایم میوه یا شیرینی میخورند من هم دلم میخواهد. چون 3 سال است که میوه نخوردهام!
دایی سهیلا ادامه داد: خواهرزاده بیچارهام به من نگفت قرار است اعدامش کنند و گرنه هر کاری از دستم برمیآمد برایش انجام میدادم."
او در رابطه با گذشته زندگی سهیلا چنین گفت"متأسفانه پدرش بعد از بازنشستگی، یک دکه کوچک راه انداخت و خورشید را در نوجوانی وادار میکرد سیگار بفروشد. از همان جا بود که کمکم مسیر زندگیاش عوض شد. خورشید دختر زیبایی بود اما در مسیر درستی قرار نگرفت و در سن کم به خاطر مشکلات خانوادهاش به بیراهه رفت شاید هم مردن برای او بهتر بود. چون دیگر راه برگشتی برایش وجود نداشت. حالا هم آمدهام تا جسدش را تحویل بگیرم و آن را به شهرمان ببرم و دفنش کنم."
مرگ این زن جوان و داستان زندگی او اگر منحصر بفرد و تك موردي نباشد٬ در خود كافي است كه بعنوان كيفر خواست ميليونها زن بخت برگشته و رانده شده از جامعه، عليه سرمايه٬ دولت و دادگاه و احكام اسلامي اش اعلام شود. كيس زندگي سهيلا قديري از مواردي است كه بايد با آن كل نظام سرمايه داري٬ بورژواهاي با و بدون عمامه و كل نظام حاكم را به محاكمه كشيد. سرنوشت تراژيك سهيلا با فقر دامنگير خانواده اش٬ با مصائب اجتماعي ـ اقتصادي جامعه طبقاتي متولد شده و سپس جانش را داده است. اعتياد٬ فاحشه گري٬ دزدي و ده ها مورد از اين شكل زاده اين جامعه كثيف٬ بي رحم و طبقاتي است. اگرثروت و امکانات مناسب داشته باشيد٬ فرزندانتان در مدارس عالي٬ آكادميهاي معتبر و با زندگي مرفه و امنيت اجتماعي و اقتصادي زندگي ميكنند.اما "زندگي" سهيلا وسهیلاهای دیگر نوع ديگري رقم ميخورد٬ او در سن جواني قرباني ميشود٬ و بجاي مدارس عالي٬ تخصص و رفاه و امنيت و دوره هاي آكادميك زندان و سپس اعدام در انتظارش است. به چوخه دار و حلق آويز نظام ارتجاعي و كثيف اسلامي سپرده ميشود. زندگي و مرگ سهيلا تراژدی زندگی میلیونها دختر و زن جوانی است که بدلایل مختلف اجتماعی قربانی نظامی میگردند که جان انسان در آن ارزشی ندارد.
داستان زندگی این زن تراژدی است که روزانه هزاران دختر جوان در جامعه ای که هیچ حمایتی برای دفاع از کودکانی که بدلایل اجتماعی مختلف بدون سرپناهی شده ندارد در چنین مواردی که مسله فرار دختران است نظام اسلامی با فرهنگ ضد انسانی و مرد سالارانه عملا از هنگامی که این دختران خانواده را ترک می کنند ابقا کننده فرهنگ ناموس پرستانه است. به ماجرای سهیلا نگاهی بیندازید در کل این پروسه کسی نمی گوید و جایي بازتاب پیدا نمی کند که این زن بی دفاع با توجه به شرایطی که در آن قرار داشته چرا فرزند و دلبند 5 روزه اش را کشته است. اما فهم این مسله در جامعه تحت حاکمیت اسلامی برای ما که بیش از سی سال حاکمیت این از گوربرخاسته ها را تجربه کرده ایم ساده است . کدام انسانی حاضر است فرند و دلبندش را بکشد¬؟ خورشید بی پنهاه معلوم نیست که در چه رابطه ای دارای فرزند شده هیچ جا از پدر این فرزند 5 روز خبری داده نمی شود . کل ماجرای مرگ این مادر و فرزند را در پرده ابهام نگه داشته اند. او را محکوم به مرگ نمودند خبر آنرا برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه پخش نمودند و هنگامی که دایی داغدارش به دادگاه مراجعه کرده و زندگی تراژدیک این زن را بازگو نمود قاتلان او این چنین اظهار نظر می کنند.
" قاضی جابری با شنیدن این حرف گفت: سهیلا شب آخر وصیت کرده به هیچ عنوان جنازهاش را تحویل خانوادهاش ندهیم.
وی در ادامه گفت: خواهرزاده شما از زمان دستگیریاش به اتهام قتل پسر 5روزهاش در بهزیستی - شهریور 85- خود را سهیلا معرفی کرده و تمام مراحل قانونی پرونده با این هویت - که البته برای ما جعلی بودنش محرز بود - طی شد. اما از آنجا که میگوئید مددکار زندان از هویت واقعی سهیلا مطلع بوده تلاش خواهیم کرد در صورت اثبات هویت واقعیاش، جسد را به خانوادهاش تحویل دهیم."
جانیان اسلامی با قوانین عدل الهیشان چون خفاشانی سایه بر جامعه افکنده اند اعدام و قصاص راه انها برای مقابله با مصائب احتماعی است که خود بانی ایجاد و ابقای آن هستند. اینها حفظ نظام و خکومتشان در گروه پاسداری از چنین قوانین ضد انسانی است. در آن سوی خبر نیز مااکنون با هر مورد اعدام و قصاص و سنگسار این جانیان نفرت عمیق مردم معترض به این عمل شنیع را می شنویم . در میان اخبار اما خبر از اطلاعیه تعدادی از استادان دانشگاهها در محکومیت مرگ این زن داده شده. را می شنویم باید این صداها را وسیعتر و هر چه توده ای تر کرد .
در جمهوري اسلامی قانون قصاص و فرهنگ مرد سالاری که قوانین اسلامی ابقا کننده و پشتوانه اشاعه این فرهنگ و حمایت کننده آن هستند عامل اصلی چنین تراژدیهای هستند باید جنبش نه به اعدام ، نه به قوانین ارتجاعی ناموس پرستانه اسلامی ، و دفاع از حق هر شهروندی برای آزادی انتخاب زندگیش را به مبارزه ای اجتماعی تبدیل نمود. باید صحنه های مرگ چنین عزیزانی با میلیونها پیام از ابراز انزجار و تنفر از قتل این عزیزان تبدیل نمود. باید دست خادمان خدا را از سر جامعه برای اجرای چنین جنایاتی کوتاه نمود.
اعدام این شنیع ترین قتل عمد است .بشریت متمدن نباید اجرای چنین احکامی را تحمل کند. در جامعه ای که بشریت توانسته باشد جکم اعدام را لفو کند بدرجه ای به جامعه انسانی نزدیکتر شده است.
اسد نودینیان
شنبه 9 آبان 1388
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.