لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

‏نمایش پست‌ها با برچسب اسد نودینیان. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب اسد نودینیان. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۸/۱۴

اسد نودینیان / در حاشیه مرگ تراژيك سهیلا قدیری(خورشید)

روز چهارشنبه 29 مهر زنی جوان (سهیلا قدیری) توسط جلادن اسلامی به دار آویخته شد و جانش را گرفتنند. سهیلا به جرم قتل فرزند 5 ماه اش بدار اویخته شد. بعد از اعدام این زن دایی او به دادگاه مراجعه و در میان اندوه زیادی از مرگ این زن چنین اظهار می دارد"متأسفانه زندگي خورشيد(سهیلا) حدود 10 سال قبل وقتي پدرش در يك نزاع محلي كشته شد از هم پاشيد و وضعيت زندگي‌اش به هم خورد بعد هم از خانه فرار كرد. او برايم پيغام گذاشته بود دفترچه خاطراتش را بخوانم تا علت فرارش را بدانم. وقتي خورشيد از خانه فرار كرد دنبالش نرفتيم چون ما از يك قوم متعصب و از ساكنان يكي از شهرهاي جنوب كشور هستيم و دختري كه از خانه فرار كند ديگر ارزش و اعتباري براي خانواده ندارد" وی می افزایدکه "اردیبهشت امسال خانم مددکاری از زندان با ما تماس گرفت و گفت: خواهرزاده‌ام در زندان است و می‌خواهد با ما صحبت کند. اما با شنیدن این جمله آنقدر عصبانی شدم که گفتم: اعدامش کنید و نگذارید آزاد شود.
مرد میانسال که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: باور کنید نمی‌دانم چرا این حرف را زدم اما به خدا بلافاصله پشیمان شدم و گفتم تلفن را بدهید با او صحبت کنم. وقتی صدایش را شنیدم دلم گرفت. از آن همه شادابی و نشاط 10 سال قبل هیچ اثری در صدایش نبود. او مثل یک زن جا افتاده صحبت می‌کرد، گفت: دایی اینجا غیر از خانم مددکار هیچ کس هویت واقعی مرا نمی‌داند. به همه گفته‌ام کسی را در این دنیا ندارم اما تو می‌دانی که من چقدر فامیل دارم اما اینجا تنها و غریبم. در این سال‌ها خیلی سختی کشیدم. اگر می‌توانی بیا و برایم کمی پول بیاور.
گفتم: پول می‌خواهی چه کار؟
گفت: اینجا فقط غذا مجانی است اما دلم میوه می‌خواهد. وقتی بقیه هم سلولی‌هایم میوه یا شیرینی می‌خورند من هم دلم می‌خواهد. چون 3 سال است که میوه نخورده‌ام!
دایی سهیلا ادامه داد: خواهرزاده‌ بیچاره‌ام به من نگفت قرار است اعدامش کنند و گرنه هر کاری از دستم برمی‌آمد برایش انجام می‌دادم."
او در رابطه با گذشته زندگی سهیلا چنین گفت"متأسفانه پدرش بعد از بازنشستگی، یک دکه کوچک راه انداخت و خورشید را در نوجوانی وادار می‌کرد سیگار بفروشد. از همان جا بود که کم‌کم مسیر زندگی‌اش عوض شد. خورشید دختر زیبایی بود اما در مسیر درستی قرار نگرفت و در سن کم به خاطر مشکلات خانواده‌اش به بیراهه رفت شاید هم مردن برای او بهتر بود. چون دیگر راه برگشتی برایش وجود نداشت. حالا هم آمده‌ام تا جسدش را تحویل بگیرم و آن را به شهرمان ببرم و دفنش کنم."
مرگ این زن جوان و داستان زندگی او اگر منحصر بفرد و تك موردي نباشد٬ در خود كافي است كه بعنوان كيفر خواست ميليونها زن بخت برگشته و رانده شده از جامعه، عليه سرمايه٬ دولت و دادگاه و احكام اسلامي اش اعلام شود. كيس زندگي سهيلا قديري از مواردي است كه بايد با آن كل نظام سرمايه داري٬ بورژواهاي با و بدون عمامه و كل نظام حاكم را به محاكمه كشيد. سرنوشت تراژيك سهيلا با فقر دامنگير خانواده اش٬ با مصائب اجتماعي ـ اقتصادي جامعه طبقاتي متولد شده و سپس جانش را داده است. اعتياد٬ فاحشه گري٬ دزدي و ده ها مورد از اين شكل زاده اين جامعه كثيف٬ بي رحم و طبقاتي است. اگرثروت و امکانات مناسب داشته باشيد٬ فرزندانتان در مدارس عالي٬ آكادميهاي معتبر و با زندگي مرفه و امنيت اجتماعي و اقتصادي زندگي ميكنند.اما "زندگي" سهيلا وسهیلاهای دیگر نوع ديگري رقم ميخورد٬ او در سن جواني قرباني ميشود٬ و بجاي مدارس عالي٬ تخصص و رفاه و امنيت و دوره هاي آكادميك زندان و سپس اعدام در انتظارش است. به چوخه دار و حلق آويز نظام ارتجاعي و كثيف اسلامي سپرده ميشود. زندگي و مرگ سهيلا تراژدی زندگی میلیونها دختر و زن جوانی است که بدلایل مختلف اجتماعی قربانی نظامی میگردند که جان انسان در آن ارزشی ندارد.
داستان زندگی این زن تراژدی است که روزانه هزاران دختر جوان در جامعه ای که هیچ حمایتی برای دفاع از کودکانی که بدلایل اجتماعی مختلف بدون سرپناهی شده ندارد در چنین مواردی که مسله فرار دختران است نظام اسلامی با فرهنگ ضد انسانی و مرد سالارانه عملا از هنگامی که این دختران خانواده را ترک می کنند ابقا کننده فرهنگ ناموس پرستانه است. به ماجرای سهیلا نگاهی بیندازید در کل این پروسه کسی نمی گوید و جایي بازتاب پیدا نمی کند که این زن بی دفاع با توجه به شرایطی که در آن قرار داشته چرا فرزند و دلبند 5 روزه اش را کشته است. اما فهم این مسله در جامعه تحت حاکمیت اسلامی برای ما که بیش از سی سال حاکمیت این از گوربرخاسته ها را تجربه کرده ایم ساده است . کدام انسانی حاضر است فرند و دلبندش را بکشد¬؟ خورشید بی پنهاه معلوم نیست که در چه رابطه ای دارای فرزند شده هیچ جا از پدر این فرزند 5 روز خبری داده نمی شود . کل ماجرای مرگ این مادر و فرزند را در پرده ابهام نگه داشته اند. او را محکوم به مرگ نمودند خبر آنرا برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه پخش نمودند و هنگامی که دایی داغدارش به دادگاه مراجعه کرده و زندگی تراژدیک این زن را بازگو نمود قاتلان او این چنین اظهار نظر می کنند.
" قاضی جابری با شنیدن این حرف گفت: سهیلا شب آخر وصیت کرده به هیچ عنوان جنازه‌اش را تحویل خانواده‌اش ندهیم.
وی در ادامه گفت: خواهرزاده شما از زمان دستگیری‌اش به اتهام قتل پسر 5روزه‌اش در بهزیستی - شهریور 85- خود را سهیلا معرفی کرده و تمام مراحل قانونی پرونده با این هویت - که البته برای ما جعلی بودنش محرز بود - طی شد. اما از آنجا که می‌گوئید مددکار زندان از هویت واقعی سهیلا مطلع بوده تلاش خواهیم کرد در صورت اثبات هویت واقعی‌اش، جسد را به خانواده‌اش تحویل دهیم."
جانیان اسلامی با قوانین عدل الهیشان چون خفاشانی سایه بر جامعه افکنده اند اعدام و قصاص راه انها برای مقابله با مصائب احتماعی است که خود بانی ایجاد و ابقای آن هستند. اینها حفظ نظام و خکومتشان در گروه پاسداری از چنین قوانین ضد انسانی است. در آن سوی خبر نیز مااکنون با هر مورد اعدام و قصاص و سنگسار این جانیان نفرت عمیق مردم معترض به این عمل شنیع را می شنویم . در میان اخبار اما خبر از اطلاعیه تعدادی از استادان دانشگاهها در محکومیت مرگ این زن داده شده. را می شنویم باید این صداها را وسیعتر و هر چه توده ای تر کرد .

در جمهوري اسلامی قانون قصاص و فرهنگ مرد سالاری که قوانین اسلامی ابقا کننده و پشتوانه اشاعه این فرهنگ و حمایت کننده آن هستند عامل اصلی چنین تراژدیهای هستند باید جنبش نه به اعدام ، نه به قوانین ارتجاعی ناموس پرستانه اسلامی ، و دفاع از حق هر شهروندی برای آزادی انتخاب زندگیش را به مبارزه ای اجتماعی تبدیل نمود. باید صحنه های مرگ چنین عزیزانی با میلیونها پیام از ابراز انزجار و تنفر از قتل این عزیزان تبدیل نمود. باید دست خادمان خدا را از سر جامعه برای اجرای چنین جنایاتی کوتاه نمود.
اعدام این شنیع ترین قتل عمد است .بشریت متمدن نباید اجرای چنین احکامی را تحمل کند. در جامعه ای که بشریت توانسته باشد جکم اعدام را لفو کند بدرجه ای به جامعه انسانی نزدیکتر شده است.
اسد نودینیان
شنبه 9 آبان 1388
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۷/۱۷

اسد نودینیان/ روزجهانی علیه اعدام را به روز محاکمه رژیم صد هزار اعدام تبدیل کنیم


10 اکتبر روز جهانی علیه اعدام است بشریت متمدن این روز را بعنوان روز اعتراض علیه شنیتع ترین عمل در گرفتن جان انسانها تبدیل نموده است. بشریت به این عمل ضد انسانی نه خود را گفته و خواهد گفت.
در سطح جهانی اکنون اکثریت کشورها با توجه به تنفر عمومی از این عمل شنیع اجرای حکم اعدام را ممنوع کرده اند در کشورهای که هنوز حکم اعدام اجرا می شود حاکمان و دولتنهای طرفدار اعدام اجرای این حکم و نگاه داشتن این قتل سازمان یافته را بعنوان حمایت جامعه و راه مقابل با جنایت و قتل اعلام می دارند . در رژیم اسلامی اجرای این عمل ضد انسانی را با انتطباق با قوانین ضد انسانی اسلامی و قانون قصاص بعنوان راه گرفتن "انتقام" از قاتلان اعلام می دارند. سوای اینکه راه مقابله با هر قتل و جنایتی اجرای جنایت و قتل سازمان یافته نیست. تجربه نشان داده است که اکنون در کشورهای که حکم اعدام در آنها لفو گردیده است . به مراتب این چنین جنایاتی کمتر صورت میگیرد.
اعدام عملی سازمان یافته و با برنامه برای گرفتن جان انسانهاست این عمل به هر دلیلی و با هر بهانه ای قابل قبول نیست این عمل یکی از ابزارهای حاکمان جامعه برای ترساندن و مرعوب نمودن مردم است. باید این اقدام شنیع و ضد انسانی ممنوع گردد . باید با مردم جهان علیه این جنایت سازمان یافته ایستاد و انزجار خود را از آن ابراز نمود.
اعدام یکی از ابزار دولتها برای به تمکین کشاندن جامعه و تثبیت حاکمیتشان است . ابزاری برای ارعاب مردم در مقابل حکومت است . سی سال حاکمیت رژیم اسلامی با اعدامهای دست جمعی و اعدامهای سالهای 61 و 67 است . صد هزار اعدام گوشه ای از جنایت این رژیم علیه مردم ایران است.
جمهوری اسلامی رژیم صد هزار اعدام ، رژیم اعدام کودکان ، رژیم قصاص و جنایت اسلامی است. اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی بجرم اعتقاد و باورهایشان، اجرای قوانین ضد انسانی اسلامی در اعدام زنان و دختران و تجاوز به آنها قبل از اجرای حکم اعدامشان، نگاه داشتند کودکانی که باید دوران نوجوانی خود را در بند زندانها با کابوس رسیدن روز موعود طناب قصاص اسلامی خادمان خدا و دین بسر برند, است. جامعه انساني و مخالفين اعدام در هر شرايطي صداي ترس از مرگ و اعدام٬ صداي تلاش براي نجات از اعدام دلارا دارابي را كه در سحرگاه تاريك همراه خفاشان ضد انسان زندان رشت در پشت پنچره زندان دار حلق آويز كردنش را به خانواده مادر و پدرش را اعلام ميكرد٬ فراموش نخواهد كرد . من و خانواده ام هرگز جنايت و عمل ضد انساني زندانبانان و عاملين اعدام نعمت نودينيان را كه هنوز كمتر از بيست سال سن داشت٬ و براي وداع با برادرش كه هم بند او بود٬ و براي يك ملاقات و ملاقات آخر به چند ثانيه ديدار تن داده بود را فراموش نخواهيم كرد. ما و صدها هزار خانواده داغديده در ايران به صف مخالفين سر سخت و مبارزين تعلق داريم كه با تمام توان و نيرويمان تلاش خواهيم كرد كه حكم اعدام در ايران و سراسر دنيا را ممنوع كنيم. در ايران تحت حاكميت رژيم جنايتكار اسلامي پيش شرط لغو حكم اعدام در گرو سرنگوني و بزير كشيدن نظام جمهوري اسلامي٬ است.
این رژیم در طول سی سال حاکمیتش و با اجرای قوانین قصاصش عملا در ایجاد فضا انتقام کور اسلامی و ایجاد تنفر در میان مردم زخم خانوادهای داغدیده ای را که بدلایل مختلف در صانحه های عزیزانی از خود را از دست می دهند . نفاق و تفرق و انتقامی جویی را در مقابل تلاش برای بازسازی و ترمیم این گونه حوادث در جامعه دامن می زند.

در ایران جنبش دفاع از حقو.ق انسانی تا کنون در فستیوالهای دفاع از حقوق کودکان و زنان تنفر خود را از این عمل شنیع نشان داده است . تلاش خانواده های زندانیان سیاسی و کسانی که عزیزانشان را در رویداههای اخیر توسط رژیم به قتل رسیده اند نمونه های از تلاش و ابراز انزجار جامعه از اعدام و اجرای آن است . باید این تلاش را گسترده تر نمود . باید تلاش نمود با هر مورد اعدام تحت عنوان انتقام و قصاص ایستاد باید این مراسمهای شنیع و ضد انسانی را به صحنه تنفر و انزجار از اعدام تبدیل نمود.
در 10 اکتبر امسال 8 کودک در معرض اعدام قرار دارند دادستان استان کردستان خواهان اجرای حکم اعدام تعدادی از کسانی که به جرائم سیاسی در زندانهای رژیم بسر می برند شده است. رژیم در مقابله با اعتراضات توده ای مردم با تجاوز به برخی از زندانیان آنها را سر بنیست و یا به شیوه ای مشکوک کشته است پرونده این رژیم جنایت کار را باید در جامعه بین المللی پیش کشید باید این روز را به روز اعتراض علیه این رژیم جانی تبدیل نمود.
باید با تمام توان تلاش نمود جان این 8 کودک را که در معرض اعدام هستند را نجات داد . باید با تمام توان کوشید جان عزیزانی که اکنون در زندانهای رژیم اسلامی در معرض اعدام هستند را نجات داد .
در خارج کشور باید پرونده جنایتهای رژیم اسلامی را افشا نمود باید نشان داد که خادمان خدا در ایران پرونده ای سی ساله از اعدام و جنایت به بیش از صدهزار را دارند.
در ایران اسلامی راه خلاصی از جنایت اسلامی قصاص و اعدام سرنگونی رژیم اسلامی است.
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۷/۱۲/۲۲

اسد نودینیان / فعالین کارگری، زنان، معلمان، دانشجویان و مصافها


رژیم اسلامی در چند سال اخیر فشار بر فعالین اصلی جنبشهای اجتماعی را بشدت بالا برده و وسعت داده است. آنها را دستگیر میکند، در خیابان و سر کار و خانه آدم ربایی میکند، شلاق میزند، با زندانی کردن و احضار مرتب به مراکز نظامی و شهربانی زندگی برای آنها باقی نگذاشته است. اگر رژیم در سالهای 60 فقط با اعدام گسترده و شکنجه به مقابله با هر گونه اعتراض و تشکلی بر میخواست، امروز همراه با سرکوبگریش اشکال بالا از فشار بر فعالین اصلی حرکتهای اعتراضی و تشکلهای توده ای را گسترده تر و اضافه کرده است. دلایل اتخاذ این روش، در موقعیتی است که جنبشهای اعتراضی مردم در آن قرار دارند.
منصور اسانلو، ابراهیم مددی، علی اکبر پیرهادی و غلام رضا غلام محسین از رهبران سندیکای شرکت واحد به دلایل گوناگون از طرف رژیم دستگیر و زندانی شده اند.
فرزاد کمانگر معلمی که همانگونه خود در نامه اش از زندان نوشته است به جرم تلاشش برای آگاه کردن کودکان محرومان جامعه با اتهام ارتباط با نیروهای اپوزسیون زیر حکم اعدام قرار دارد و با وجود تلاشهای گسترده ای که برای آزادی وی صورت گرفته است هفته قبل بدون اطلاع به خانواده و وکیل مدافعش به زندان رجایی شهر انتقال داده اند تا حکم اعدام وی را به اجرا در آورند.
شیوا خیرآبادی و سوسن رازانی از فعالین برگزاری مراسم اول مه در سنندج به جرم شرکت در مراسم روز کارگر به سه سال زندان و شلاق محکوم و حکم 70 و 15 ضربه شلاق در مورد آنها در روز 30 بهمن ماه اجرا گردید. حکم نود و یک روز زندان تعزیزی و 40 ضربه شلاق به دو تن دیگر از فعالین کارگری سنندج به نامهای غالب حسینی و عبدالله خانی را به آنها ابلاغ کرده اند.
به دنبال دادگاهی 7 تن از رهبران کارگران نیشکر هفت تپه، دستگیری رحیم بسحاق، علی نجاتی و دستگیری رضا رخشان از رهبران سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در هفته گذشته ادامه تعرضی است که رژیم برای انحلال سندیکای کارگران در پیش گرفته است. همچنین رژیم به منزل چهارتن دیگر از رهبران این کارگران علی نجاتی، جلیل احمدی، نجات دهلی و فریدون نیکوفر حمله کرده است.
محسن حکیمی و افشین شمس و بیژن امیری بجرم شرکت در اعتراضات کارگری بیش از دوماه زندان و شکنجه از زندان آزاد شدند. طه آزادی از اعضا رهبری اتحادیه آزاد کارگران به اتهام " اقدام علیه امنیت ملی" دستگیر و زندانی شده است.
تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاهای مختلف در تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و سنندج بطور مستمر و سازمانیافته دستگیر و زتدانی میشوند. سرکوب سازمانیافته از 30 تیر سال 86 بخشی از برنامه رژیم جنایتکار اسلامی در مقابل اعتراضات کوبنده دانشجویان است.
این احکام را رژیم علیرغم گسترده ترین کمپین های حمایتی در خارج و ابتکارات اعتراضی در داخل برای آزادی این فعالین و رهبران اعتراضی و درست در شرایطی که هر روزه شاهد گسترش بیشتر این اعتراضات در بخشهای مختلف کارگری دانشجویی و معلمان هستیم انجام می دهد. در مقایسه با کمپین هایی که در دوره اول دستگیری اسانلو و محمود صالحی برای آزادی انها صورت گرفت، اینبار رژیم سماجت بیشتری را در مقابل این اعتراضات برای آزادی دستگیرشدگان از خود نشان می دهد. چند عامل اصلی دلایل اتخاذ روشهای بغایت سرکوبگرانه رژیم را توضیح می دهند.
1- تنفر عمومی مردم از رژیم هیچگاه تا این حد سرراست و مستقیم کل این رژیم را در بر نگرفته است. نگاهی به بازار مضحکه انتخاباتی رژیم ومباحثی که خود اینها از توصیف موقعیت خود و عبور مردم و نا امیدیشان از انتخاب هر یک از این جناحها بخوبی عمق این تنفر و عبور مردم از آنها را نشان می دهد. امروز دیگر همانگونه که رسانه های خودشان نیز اذعان می کنند سید خندان آن آلترناتیویی نیست که بتواند مردم را در این بازار "انتخاباتی" با "اصلاح طلبی" شان به بازی بگیرد. گسترش اعتراضات مردم، اعتراض اخیر معلمان علیرغم وعدهای احمدی نژداد و دولت و علیرغم سازشکاری کانون صنفی معلمان در ابعاد وسیع و در چندین شهر، اعتراضات کارگری و دانشجویی با وجود ابعاد وسیع دستگیریها و محاکمه و شلاق زدنها ادامه دارند. تلاش برای تشکل یابی و سمت و سو دادن به این اعتراضات در میان رهبران بخشهای مختلف در عرصه زنان، جنبش کارگری و اعتراضات گسترده و وسیعی که هر روز شاهد آن هستیم، اعتصاب و اعتراضات وسیع پرستاران و معلمان و ایجاد شبکه ها و تشکلهای اعتراض و اعتصاب راما شاهد هستیم.
2 - ترس از بحران اقتصادی که کل نظام سرمایه و ارگانهای بزرگ آن را به لرزه در آورده است. شورش چند روزه در یونان، فرانسه، اعتراضات جوانان حاشیه نیشن محله مالمو در سوِید و آمار و ارقامی که از بیکاری و خانه خرابی میلیونی مردم محروم و کارگران در تمامی دنیا در اثر این بحران هر روزه از رسانه های بزرگ دنیا پخش می گردد، نمی تواند جمهوری اسلامی را که همواره با اقتصادی بحران زا زیسته است با کسر بودجه 40 هزار میلیارد تومانی و کاهش بهای نفت از آن مبرا دارد. ترس از شورش گرسنگان و به تنگ آمدگان از فقر و بیکاری یکی از فاکتورهای اساسی در اتخاذ این تقابل ها است

3 - بالاخر علارغم این تنفر شدید و اعتراضات روزمره عدم وجود یک حزب کمونیستی کارگری که بتوان به این اعتراضات و مبارزات مردم سمت و سوی داده و آن را متشکل و هدایت کند. این کمبود دست سرکوبگری رژیم را باز گذاشته است.
سماجت و تلاش رژیم برای دستگیری و پاپوش دوزیهای"قانونی" آن برای مقابله با این اعتراضات و دادن شکل و شمای قانونی به چنین دستگیریهایی نه از موقعیت برتر رژیم
به نسبت دوره های گذشته آن و نه نتیجه عقب نشینی جنبش کارگری و توده ای است. در این دوره ما شاهد تلاش آگاهانه تری در تشکل یابی این اعتراضات، رابطه رهبران این اعتراضات در بخشهای مختلف، تلاشهای حمایتی از این اعتراضات و جلب توجه افکار و نهادهای مدافع حقوق انسانی و کارگری در سطح دنیا در حمایت از این اعتراضات هستیم.
لذا اتخاذ این سیاست برای رژیم چند محور دارد، ضرب زدن به جنبش اعتراضی کارگران و جنبشهای اعتراضی به منظور جلوگیری از گسترش آنها و زمین گیر کردن و مشغول نگه داشتن آنها بر محور تلاش برای آزادی فعالین و رهبرانش. رژیم در چند ساله اخیر با اتخاذ این سیاست عملا تلاش نموده است توجه این جنبشها و اپوزیسیون در خارج کشور را هر دوره بر محور تلاش برای آزادی این عزیزان متمرکز نماید. رژیم خوب می داند در این شرایط فعالین و رهبران جنبشهای اجتماعی و چهرهای که در اعتراضات مختلف در جامعه پا پیش گذاشته اند و مورد اعتماد مردم اند می توانند در سمت و سو دادن به اعتراضات مردم نقش ایفا نمایند لذا با ضربه زدن به این بخش عملا خود را برای مقابله با چنان شرایطی آماده می کند. با وتوجه به این عوامل باید در ایندوره تلاش کرد.
اعتراضات را گسترده تر نمود. تجربه خود کارگران و تلاشهای تا کنونی شان شناخت از این شگرد رژیم را بخوبی نشان می دهد رژیم هر ساله برای مقابله با برگزاری اول مه با اقدام به دستگیری بخشی از فعالین و رهبران این اعتراضات تلاش میکند از برگزاری این مراسمها جلوگیری کند و برگزاری اول مه جواب موثری به رژیم در جهت خنثی کردن این سیاستها است. تلاش برای نجات جان و دفاع از حرمت تک تک این عزیرانی که بخاطر دفاع از حقوق کارگر، معلم، دانشجو و مردم پا جلو گذاشته اند امری لازم و ضروری است.
باید تلاش برای مطلع نگه داشتن نهادهای مدافع حقوق انسانی و نهادهای کارگری را گسترده تر نمود. باید تلاش نمود هر مورد دستگیری و تلاش رژیم برای بی حرمتی به این عزیزان را همچون تجربه کارگران و مردم سنندج در مقابل شلاق زنی شیوا و سوسن با نشان دادن حمایت خود از این عزیران و با دادن گل به پیشوازشان رفت. باید به اینها فهماند بی حرمتی به جان و کرامت این عزیزان بی حرمتی به مردم است و تنفرو انزجار ما را علیه رژیم بیشتر خواهد نمود.
اسد نودینیان

Nodinyan.asad@yahoo.se

13 اسفند 3 مارش 2009
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 

Copyright © 2009 www.eshterak.net