در تمام درسهای مارکس و در تمام تجربیات تاریخی نشان داده شده که همیشه موقعیت اقتصادی و تنش های اجتماعی دو روی یک سکه هستند. در یک کلام مردم اعتراض میکنند، انقلاب میکنند و حکومت عوض میکنند که زندگیشان بهتر شود. یعنی زمانی که فقر و تهیدستی مردم را فلج میکند، زمانی که نان را از سفره مردم میربایند، زمانی که میلیونها نفر از مردم جامعه ایران زیر خط فقر زندگی میکنند(خط فقری که نرمش را خود حاکمان تعیین کرده اند) زمانی که مردم فقیر حاضر به تن فروشی میشوند که شکم خود و خانوادشان را سیر کنند، زمانی که آدم فروشی یک شغل محترم میشود، زمانی که انسانیت آنقدر نزول میکند که قطعات بدن انسان فروختن یک بازار جدی میشود و زمانی که علیرغم همه تنشهای سیاسی کنونی، مردم نمیدانند سرنوشت زندگیشان چه میشود و نان سفره شان را چگونه پیدا کنند؟؟ همه اینها سوالهایی است که امروز روی میز جنبش برابری طلب است. آیا جوابی برای آنها داریم؟
جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت جناتیکار در طول سی سال و اندی نه تنها زندگی مردم را به فلاکت بیشتر کشانده، بلکه نرم زندگی انسانی را هم بحدی تنزل داده که برای یک ناظر خارجی روشن نیست، و واقعا همه از خود میپرسند؟ راستی مردم با این همه فقر چگونه زندگی میکنند؟ فلسفه حاکمیت جمهوری اسلامی مثل هر سیستم سرمایه داری سلاخی کردن طبقه کارگر و مردم زحمتکش برای سود بیشتر است. خمینی گفت " اقتصاد مال خر است" و خواستهای زندگی مردم را از همان بدو سرکار آمدن با این شعار منکوب کردند و برای جا انداختن این شعار اولین بار سینه کارگران بیکار در اصفهان را شکافتند. پس حکومت اسلامی بر این روال تلاش میکند که زندگی روزانه مردم را هر دوره بیشتر به تباهی و سیاهی بکشاند. طیف آقازاداه ها که یکی از چالشهای موجود در درون حکومت است آنقدر افتضاح بار آورده، که خودشان دارند بخاطرش همدیگر را میدرند. آقایانی که ریاکارانه مردم را نصیحت میکنند و دنیای آخرت را نوید میدهند، آنقدر از سرمایه مردم و جامعه دزدیده اند که "دیگ به دیگ میگه رو سیاه و رفسنجانی میگه صلی علی" در یک کلام جمهوری اسلامی سرکار آمد تا سرمایه داری را اسلامی کند و این روزها جنایتکاری مثل احمدی نژاد میگفت "که دولتهای سرمایه داری را شکست دادیم" (نقل به معنی از رونامه های حکومتی) خمینی آگاهانه گفت "اقتصاد مال خر است و ما همه کارگریم، خدا هم کارگر است" و این اساس حاکمیت را نشان داد تا خاک به چشم مردم بریزند و با وحشت و ترور خواستهای انسانی مردم برای یک زندگی بهتر (که آرزوی مردم در انقلاب 1357 بود) را در گلویشان خفه کردند. بنیاد جمهوری اسلامی بر این پایه نشو و نما داد ه شد و بر همین روال ادامه میدهند. دعوایی هم که هم اکنون در میان طیف طرفداران حکومت اسلامی وجود دارد اساسا براین مبناست که فلانی بیشتر دزدیده قرار نبود بیشتر از من داشته باشد. همین حالا هم به جامعه نگاه کنید اختلاف طبقاتی بحدی وحشتناک است که دل هر انسان شرفتمندی را میلرزاند. طیف آخوند ها و کاسه لیسانشان آنقدر از مال و سرمایه مردم دزدیده اند، که از سر سیری دارند همدیگر را میدرند. طیف جنبش سبزی ها هم برای شرکت درقدرت چانه میزنند.
جنبش برابری طلب چی؟
طیف اپوزیسیون درونی حکومتی یعنی سردمداران جنبش سبز هیچ نظری در این رابطه با زندگی ما کارگران و مردم فقیر ندارند. یعنی بخاطر اینکه این آقایان و نیز شرکایشان مثل ملیون، جمهوریخواهان، توده ای ها، و حتی توده ای های تازه بدوران رسیده ای که قرار است حکومت انسانی سرکار بیاورند، هیچ پلاتفرم روشنی در مورد مسائل گرهی و اقتصادی ندارند زیرا خودرا تا اندازه ای شریک جنبش سبز میدانند و میخواهند گویا تا اندازه ای با هم کنار بیایند. این اندازه کجاست؟ کسی نمیداند. چون نامهایی مثل ملی، انسانی، جمهوری هیچکدام بار طبقاتی ندارند و اساسا این فرهنگ سربسته به طبقه سرمایه دار (لیبرال یا خودی و وطنی یا در بهترین حالتش دمکرات) تعلق دارد. در جامعه سر مایه داری همیشه تلاش میشود هویت انسانها و جایگاه طبقاتی آنها حذف شود برای اینکه ماهیت حکومتی یا سیاسی شان روشن نشود. تحت نام ما برادریم، ما انسانیم، ما هموطن هستیم و ما برای دمکراتی مبارزه میکنیم. خاک به چشم کارگران و مردم میریزند. هم اکنون جنبش سبز که سردمدارانشان یکی یکی دارند توبه نامه شان را مینویسند، پلاتفرمی اقتصادی برای زندگی مردم ندارند. زیرا روشن است میخواهند بر روال موجود ادامه دهند. البته من جنبش سبز را بخشی از طیف حاکمیت جمهوری اسلامی میدانم که هیچ فرقی در سیاست در روش حکومتی و حتی در نوع حکومتی با هم ندارند. جنبش سبز از توان مبارزاتی مردم علیه حاکمیت جمهوری اسلامی استفاده میکنند که در معاملات داخلی به نفع خود استفاده نمایند. پس هیچ لازم نیست در مورد اقتصاد و آینده زندگی مردم حرف بزنند.
طیف دیگر اپوزیسیون خارج حکومت حال با اسم حکومت دمکرات، انسانی و یا جمهوری خواه تلاش میکنند مردم را به شیوه خود قربانی جامعه سرمایه داری کنند. شاید در فرم با هم اختلاف داشته باشند. مثلا یکی بازار آزاد میخواهد و طرفدار غرب است، یکی سهم امام را قبل از هر چیز تعیین میکند مثل (طفلان مسلم، آقای گنجی و شرکا و مجاهدین) دیگری حکومت انسانی ها هم حتما بر سرمایه داری دولتی مثل توده ای ها پافشاری میکنند. اما ما کارگران خواستار یک دنیای بهتر هستیم. همچنانکه در ابتدا گفتم از نظر طبقه کارگر و مردم زحمتکش اسا س بر این است که جایگاه کارگران، مردم فقیر و زندگی خانوادهایشان در تحولات آتی جامعه کجاست؟ اینجا باید بیشتر مکث شود. ما کارگران چی میخواهیم؟ ما میخواهیم که لشکر سیاه و خدم و حشم این و آن نشویم. ما میخواهیم متشکل شویم و نوع حکومتی را سرکار آوریم که برایمان زندگی بهتری را فراهم کند. ما رفاه و امنیت اقتصادی، شغلی، درمانی و اجتماعی میخواهیم. ما تجربیات انقلابات را داریم. در طول هشت ماه اخیر که لیبرالها و ملی/ مذهبی ها در گیر دعوای خانوادگی با جمهوری اسلامی شده اند. هیچکدام در مورد ما کارگران زبان به بیان نگشوده اند. حق دارند چون ما را در خاتون آباد تیرباران کردند، مارا در زندانها حقنه و خفه میکنند، ما و خانواده هایمان را به صلابه کشیدند و میکشند. سنگفرشهای خیابانهای تهران، تبریز، سنندج، اصفهان، مشهد، اهواز، کرمان، و... با خون ما کارگران و مردم زحمتکش سرخ کردند. کسی از ملی/ مذهبی ها نق نزد، کسی از جمهوری خواهان لب نگشود و آقایان جنبش سبزی در حکومت بودند و تیرباران شدن مارا امضا میکردند و هنوز میکنند(نمایندگان سبز رنگ در مجلس و حکومت). حق دارند زیرا خواست ما و جایگاه طبقاتی ما با هم فرق میکند. امروز این آقایان از قبل مبارزات ما در خیابانها، در زندانها و در محل کار و زندگیمان در طول دهها سال ، جرئت کرده اند حرف بزنند، و برای منافع خود اعتراض کنند. ما افتخار میکنیم که مبارزات ما فضا را برای اعتراضات دیگران هم فراهم میکند، اما جازه نمیدهیم بنام ما حرف بزنند. میتوانند هر اندازه برای خود با حکومت چانه بزنند و چتکه بیاندازند، اما حق ندارند در مورد ما تصمیم بگیرند.
ما اجازه نمیدهیم حکومت اسلامی دیگر بر جامعه ما حاکمیت کند. این تصمیم تاریخی ما در روز اعتصاباتمان،(اعتصاب کارگران شرکت واحد، نیشکر هفت تپه، کارگران کوره آجر پزی، کارگران نورد اهواز، کارگران فولاد اصفهان، نساجی سنندج، پتروشیمی و ...)، این پلاتفرم تجمعات اول ماه می در سراسر ایران در طول دهها سال است. ما بعنوان طبقه کارگر پرچمدار آسایش و رفاه در جامعه برای همه آحاد جامعه هستیم. آقایان؟! پولی که از خزانه کشور و جامعه میدزدید حاصل نیروی کار ماست، حتی حیات روزانه تان با نیروی کار ما میچرخد. برای همین است با ترور و خفقان به وحشایانه ترین شیوه مارا سرکوب میکنید. تلویزیون رادیو را برای دیالوگ کردن در اختیار همدیگر میگذارید و لی اجازه نمیدهید ما در محل کار لب باز کنیم. پس ما باید به فکر خود باشیم. انقلاب 1357 را شروع کردیم با اعتراضات خود در صنعت نفت، فولاد اصفهان، و هزاران کارخانه و دهها هزار کارگاه دیگر در خیابانها دوش به دوش مردان و زنان آزادیخواه و روشنفکران مبارز حکومت شاه را بزیر کشیدیم، به جنایات صدها ساله حکومت پادشاهی پایان دادیم. اما بدلیل حاکمیت سیاه سلطنت تشکل نداشتیم، و نتوانستیم خواستهای خودرا فرموله کنیم و پراکندگی در صفوف ما باعث شد سرمایه حکومتی هار و مذهبی را بر ما دوباره حاکم کند. و مبارزات انقلابی مارا دستمایه معاملات سیاسی از بالا کنند. اول بار بعد از انقلاب که همه تلاش میکردیم حکومت به قولهایی که داده وفا کند سینه مارا در خیابانها های اصفهان، تهران، کردستان، ترکمن صحرا را آماج گلوله قرار دادند. با کشتن ما دستمایه حکومتی برای خود ساختند. اکنون ما در تلاش برای متشکل شدن خود هستیم. ما تلاش میکنیم دشمنان خودرا بشناسیم. جنبش سبز موسوی یکی از دشمنان قسم خورده ماست، زیرا به نظام جمهوری اسلامی پای بند است. کروبی و موسوی، ملی/مذهبی ها سردمداران این نظام بوده اند و هستند زیرا طرفدار حاکمیت نظام اسلامی هستند. مجاهدین، جمهوری خواهان، انسانی ها و توده ای ها هم آب در هاون میکوبند زیرا بند نافشان بنوعی به سرمایه داری وصل است حال چه بازار آزاد و نوع غربی اش باشد یا سرمایه داری دولتی.
جواب ما در این اوضاع و برای آینده جامعه ایران این است: ما کارگران و مردم آزادیخواه پلاتفرم مان بر نظرات مارکس و کمونیسم کارگریش را استوار است. ما طرفدار رفاه و آسایش برای جامعه هستیم. ما طرفدار لغو و نابودی استثمار انسان از انسان هستیم، ما طرفدار برابری و آزادی هستیم، ما برابری زن و مرد را اساس جامعه انسانی در کلیه عرصه ها میدانیم و برایش تلاش و مبارزه میکینیم. ما در سالگرد انقلاب 1357 که به شکست کشیده شد، بعد از سی و یک سال دوباره پیمان میبندیم که تا سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی از پای ننشینیم. جمهوری اسلامی باید برود این پلاتفرم ماست. برای به کرسی نشاندن آن، متشکل میشویم، مانیفست مارکس را بدست میگیریم و به امید دنیایی بهتر مبارزه میکنیم. بر ویرانه های جمهوری جنایت و اختناق، آپارتایید جنسی و ترور. دنیایی بهتر بکمک همگی افراد جامعه، برای همه آحاد جامعه خواهیم ساخت.
زنده با انقلاب ما کارگران و مردم گرسنه
اسماعیل مولودی
11 بهمن 1388
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.