لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۹/۲۴

نیما ناصحی / اوتوپیسم اکثریتی ؛ یا هنگامی که خرده بورژوازی راه حل میدهد !

مشخصه اساسی هر تحول اجتماعی که توده ها را به میدان میکشاند ( خواه به شکل قیام باشد یا انقلاب مخملی و یا یک انقلاب اجتماعی تمام عیار ) این است که مواضع حقیقی و تا حدود زیادی پایگاه طبقاتی سنتها و احزاب سیاسی را به وضوح جلوی چشمان جامعه قرار میدهد . مسائل و معضلات این گونه تحولات ، مسائلی هستند که به سرعت و بدون معطلی و رودربایستی باید از جانب جریانات سیاسی پاسخ بگیرند و هر جریان سیاسی تلاش میکند تا برای موفقیتش ، تا جائی که میتواند و شرایط و دیدگاه و پتانسیلهای هر جریان و رهبری سیاسی اش اجازه میدهند ، تحلیل و راهکاری را ارائه دهد که بر مبنای آن بتواند جنبش و سنت سیاسی اش را به جلو هدایت کند – ولو اینکه این پاسخ اشتباه باشد و حتی آن سنت سیاسی را به محاق ببرد . از سوی دیگر در اینگونه تحولات اجتماعی جامعه باید در مفهوم کلی کلمه میان آلترناتیوهای طبقات اجتماعی اصلی ( پرولتاریا ، بورژوازی و خرده بورژوازی ) دست به انتخاب بزند و مسیر آتی حرکت و تحول جامعه با پذیرش هژمونی یکی از آنها تعیین میگردد . این انتخاب اما در بسیاری از مواقع انتخابی آگاهانه نیست یعنی انتخاب آلترناتیو در دوره تلاطم اجتماعی مکانیسمی همچون مکانیسم یک انتخابات و یا یک رفراندوم آزاد را ندارد بلکه بیش از هر چیز به چگونگی فرموله شدن اهداف طبقاتی در جریانات و احزاب سیاسی و پیشینه فعالیت آنها در جامعه و آمادگی آنها در هر دوره برای کسب هژمونی در جامعه بستگی دارد . در حقیقت ، آلترناتیوهای طبقاتی خود را بواسطه سنتهای سیاسی در احزاب و تشکلها و جریانات سیاسی متبلور می سازند و در دوره انقلابی استیلای یک جریان سیاسی بر جنبش به معنای استیلای یک آلترناتیو طبقاتی است ولو اینکه آن جریان بگونه ای صریح مدافع منفعت طبقاتی و اقتصادی طبقه خاصی نباشد . به عبارت دیگر طبقاتی بودن افق و آلترناتیو هر جریان سیاسی باید از چگونگی پاسخ آن به معضلات گرهی جامعه استنتاج شود . برای حصول درکی شفاف از مسیر و چگونگی تحولات در هر جامعه می بایست آناتومی پاسخها و آلترناتیوهای طبقات اجتماعی را ترسیم کرد .

تا جائی که تاریخ تحولات و انقلابات اجتماعی در جوامع سرمایه داری بویژه در صد سال اخیر نشان میدهد از یک دیدگاه مارکسیستی خطوط کلی برخوردها و پاسخهای طبقات اجتماعی در شرایط متلاطم اجتماعی در جوامع گوناگون به یکدیگر شباهت دارند . به این معنی که میتوان نقطه اشتراکات بسیاری را در پاسخ سیاسی بورژوازی یا پرولتاریا و یا خرده بورژوازی و شیوه برخورد عمومی آنها به مسائل کلی جامعه در جوامع و دوره های مختلف یافت ( برای مثال بورژوازی چه در تحولات اروپای شرقی در اواخر دهه هشتاد و اوائل دهه نود و چه در ایران و یا برمه کنونی از رادیکالیزه شدن تحولات اجتماعی و تغییر مناسبات اقتصادی و عمده شدن مسئله مالکیت بر وسائل تولید جلوگیری میکند ) .

نویسنده در این مقاله و مقاله آتی تلاش میکند تا به اختصار مواضع و خطوط کلی آلترناتیوهای طبقاتی خرده بورژوازی ، پرولتاریا و بورژوازی را بررسی کند . به همین منظور ابتدا به خرده بورژوازی میپردازیم و پس از تحلیل کوتاه طرز تلقی و شیوه برخورد عمومی آن به مسائل جامعه به یک مورد مشخص در شرایط مشخص یعنی برخورد سازمان فدائیان خلق - اکثریت به عنوان جریانی خرده بورژوائی به تحولات کنونی ایران نگاهی می اندازیم . همانطور که نقد مارکس بر پرودون ، نقد لنین بر نارودنیک ها و منشویکها و نقد حکمت بر سوسیالیسم خلقی ایران در سال 57 ( که به نظر میرسد لجوجانه متدولوژی تحلیلی اش را تا کنون حفظ کرده است ) بوضوح نشان میدهد ، خرده بورژازی طبقه ای بینابینی است و تلاش وی برای ایجاد آشتی میان طبقات و آلترناتیوهای متخاصم است . " نفرت از مبارزه طبقاتی ، آرزوی از پیش بردن کارها بدون توسل به این مبارزه ، و تمایل به حک و اصلاح گوشه های تیز از صفات ذاتی دموکراتهای خرده بورژواست " [1] این امر خود را در پوپولیسم این جریانات ، چسبیدنشان به مفاهیمی مانند خلق ، دموکراسی خالص ( بدون خاطرنشان کردن محتوای طبقاتی آن ) دمیدن در شیپور خواستهای کلی مثل آزادی ، عدالت ، استقلال و نیز طرفداری پرحرارتشان از اتحاد میان نیروهای سیاسی و در آخر دنباله روی از بورژوازی ( و یا به احتمال کمتر پرولتاریا ) نشان میدهد . خرده بورژوازی معمولا به اوتوپیا پردازی و خلق مدلهای اختیاری و یا حتی ارتجاعی میپردازد و در دنیای واقع هنگامی که نمیتوان با سلاح تخیلات وارد کارزار شد مجبور است دست به گزینش و یا بهتر بگوئیم دنباله روی از بورژوازی و یا پرولتاریا زند – البته آنگونه که تجربه تاریخی تا کنون نشان داده خرده بورژوازی بیشتر متحد و دنباله رو و جاده صاف کن بورژوازی بوده است . جزوه جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت (داخل کشور) به نام " نگاهی تحلیلی به اوضاع سیاسی و اجتماعی کشورمان " [2] به شکلی جالب و در نوع خود مثال زدنی این شیوه برخورد خرده بورژوائی را نشان میدهد . این جزوه میکوشد ابتدا با تحلیل شرایط سیاسی فعلی ایران در ششماهه اخیر و توضیح بسترهای شکلگیری جنبش اعتراضی و موقعیت رژیم جمهوری اسلامی و جناحهای مختلف آن وبررسی نقاط ضعف و قوت این جنبش ، راهکار و راه حلی از زاویه دید خود برای پیروزی آن ارائه دهد . اما اکثریت آنجائی که میخواهد تحلیل کند درک خود را بر واقعیت تحمیل میکند و آنجائی که میخواهد برای وضعیت پیچیده سیاسی کنونی راه حل ارائه دهد به ورطه کلی گوئی و اوتوپیسم خرده بورژوایی از موضع دموکراسی خالص و وحدت طلبی آشتی جویانه فرو میغلتد . در اینجا به بدلیل جلوگیری از طولانی شدن مقاله به تفسیر و توضیح ارائه شده در این جزوه نمیپردازیم و تنها به بازبینی و نقد راه حل داده شده میپردازیم . به این جملات که از این جزوه استخراج شده اند به دقت توجه کنید :
" تلاش برای شکل دهی جنبشی توانمند و پویا نیازمند حضور نمایندگان تمامی طیف های فکری و اقشار جامعه است. ما از یک رهبری مشارکتی مبتنی بر خرد جمعی و دمکراتیک با حضور تمامی نیروهای سیاسی و فعالین جنبش های مدنی و صنفی حمایت می کنیم. "
" به نظر ما جبهه دمکراتیک با رهبری جمعی و مشارکتی و با پلاتفرم مورد توافق تمامی نیروهای سیاسی، جنبش های مدنی، تشکل های کارگری و شخصیت های سیاسی – فرهنگی، با حداقلی از خواست های اساسی جنبش، که "نفی دیکتاتوری مذهبی و برقراری دمکراسی" را منعکس نماید، می تواند برای پیگیری اهداف دمکراتیک و ارتقای خواست های جنبش اعتراضی مردم کشورمان ظرف مناسبی محسوب شود. از طرفی دیگر احزاب و سازمان های سیاسی خود منعکس کننده خواست های اقشار مختلفی از گروه های اجتماعی هستند، که با حضور جنبش های اجتماعی در درون جبهه سیاسی، علیرغم جهت گیری های مدنی آنها، که منافاتی با اهداف و برنامه جنبش های سیاسی ندارند، خود به ارتباط متقابل این جنبش ها با نیروهای سیاسی کشورمان منجر گشته، و پایه های جنبش اعتراضی را مستحکم خواهد نمود. " " مساعدت و تلاش برای تشکیل جبهه ای دمکراتیک و ضد استبدادی از احزاب و سازمان های چپ، جمهوری خواهان دمکرات، نیروهای ملی و هویت طلب، اتحادیه ها و تشکل های کارگری، جنبش زنان و دانشجویان، فعالین حقوق بشر و مدافعین صلح، وظیفه مهم دیگری است که نیروهای چپ برای شکل گیری آن بایستی تلاش ورزند. هدف این جبهه تأمین منافع آحاد مردم بدون توجه به بینش های مختلف و متفاوت آنها، و برای استقرار حاکمیت مردمی(استقلال)، آزادی و عدالت اجتماعی خواهد بود. "
اکثریت که به ناتوانی شکل شبکه ای برای پیشبرد و به پیروزی رساندن جنبش واقف است ( و البته در اینجا درست میبیند ) در گام بعدی پس از اعتراف به لزوم وجود رهبری منسجم و متشکل به طریقی کاملا پوپولیستی و خرده بورژوائی راه حل آن را درتشکیل یک جبهه دموکراتیک با رهبری مشارکتی مبتنی بر خرد جمعی و دموکراتیک و با پلاتفرم مورد توافق تمامی نیروهای سیاسی، جنبش های مدنی، تشکل های کارگری و شخصیت های سیاسی – فرهنگی و در حقیقت احزاب و سازمان های چپ، جمهوری خواهان دمکرات، نیروهای ملی و هویت طلب، اتحادیه ها و تشکل های کارگری، جنبش زنان و دانشجویان، فعالین حقوق بشر و مدافعین صلح – که البته میتوان به این لیست شمار دیگری از جریانات را هم افزود - میداند . اینکه برخی از این نیروهای باصطلاح دموکراتیک و ضداستبدادی مانند نیروهای ملی و هویت طلب برای هر سوسیالیست و یا هر انسان آزادیخواهی که کوچکترین شناختی از ماهیت و اهداف این نیروها داشته باشد نماد قومیت پرستی ، نژاد پرستی و فاشیسم هستند ، مسئله اکثریت نیست . اینکه چگونه میتوان این جبهه دموکراتیک و ضد استبدادی ( چیزی که همیشه پوپولیسم چپ ایران و سنت توده ای-اکثریتی همیشه بدنبال آن است و چیزی که هیچگاه چنین جریاناتی و یا هر جریان دیگری قادر به تشکیل آن نشده اند ) را تشکیل داد و اینکه چگونه میتوان میان این نیروها با توجه به افق و خصلت متفاوت آنها اتحاد ایجاد نمود و آیا اصولا تشکیل چنین جبهه ای ممکن است ، مسئله اکثریت نیست . اکثریت بنا به خصلت طبقاتی اش میکوشد جبهه ای خلقی-دموکراتیک و ماوراءطبقاتی ایجاد کند تا به رویای شیرین اش برای رسیدن به دموکراسی ناب و استقلال و آزادی دست یابد . اما تعبیر این رویا در جهان واقعی کارزارهای اجتماعی دنباله روی شرمگین و یا حتی صریح ( " استنباط ما بر این است که تمسک به چنین شیوه هایی [ یعنی استفاده از مناسبت های رژیم برای گسترش اعتراضات ] تا فراگیر شدن جنبش در سراسر کشور راه کاری مناسب و خردمندانه محسوب می گردد. ما تمامی نیروهای سیاسی و مخالفین رژیم خصوصاً اعضاء و هواداران سازمان را فرا می خوانیم همراه با توده های مردم در این کارزار مشارکت داشته و مردم را به شرکت در این اعتراضات تشویق نمایند. ) از بورژوازی و خطوط سیاسی حاکم بر جنبش اعتراضی اکنون سبز در ایران است .

پانوشتها :
[1] ولادیمیر ایلیچ لنین ، اقتصاد وسیاست در عصر دیکتاتوری پرولتاریا
[2] این جزوه را میتوانید در این آدرس بیابید :
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=25682

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net