لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۱/۹

سعید صالحی نیا / در باره فرقه مجاهد



مصاحبه با اسماعیل هوشیار در مورد فرقه مجاهد
(بخش سوم)

مقدمه:
بدنبال انتشار دو بخش از سری بحثهای "فرقه مجاهد" در روزنه (1و2)، و انتشار مقاله مهم رفیق حمید تقوائی بنام "رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد" در انترناسیونال 288(3)، رفیق رضا آزموده نیز در مقاله ای به فرقه مجاهد پرداخت(4) وبا توجه به سابقه شخصی اش در این فرقه، دلایلی را برشمرد که چرا رهبری این فرقه در حال حاضر با انتقال افراد محاصره شده و مستاصل خود در "شهر اشرف" مخالفت خواهد کرد.
رفیق تقوائی در مقاله خود، به درستی روی مسئولیت رهبری این فرقه در تداوم وضعیت کنونی ساکنین شرف تاکیید داشت و در عین حال ذکر نمود که اینها اگر به اروپا هم بروند مناسبات فرقه ای رهایشان نخواهد کرد.

تا همینجا باید خوشحال بود که نقد و برخورد به فرقه مجاهد بیشتر مورد توجه رفقای حزب کمونیست کارگری ایران قرار گرفته است. اما اهمیت نقد چنین فرقه ای در شرایط کنونی از کجا بر می خیزد؟با توجه به اینکه این فرقه جایگاهی در جنبش مطالباتی ایران ندارد. نه جنبش کارگری و نه جنبش جوانان و زنان ، چیزی در این فرقه نمی بینند که خواستهای خود را با آن تداعی کنند.

به نظر من سه دلیل اصلی وجود دارد:

الف- اهمیت نقش گروهها و سازمانهای فرقه ای-مذهبی در سازماندهی سناریوی سیاه و به هم ریختن جامعه با همکاری نیروهای امپریالیستی. نمونه هایش را ما در افغانستان و عراق بخوبی می بینیم. وحشی ترین و هارترین گروههای موجود در عراق و افغانستان خصلت فرقه ای و مذهبی دارند و چندین دهه است که توسط دشمنان داخلی و خارجی مردم در این منطقه بکار گرفته می شوند.
فرقه مجاهد از دورانی که دارای یک ارتش کوچک و چند پادگان در عراق و زیر سایه صدام حسین بود فاصله گرفته. مدتی حکومت آمریکا این گروه را در عراق نگه داشت تا تکلیفش را با رژیم اسلامی روشن کند و در چند سال اخیر با شروع چرخش سیاسیش در مقابل رژیم ایران، طبعا این گروه را نیز دیگر در مرزهای ایران لازم ندارد. از همین روی است که بتدریج و به واسطه حکومت دست نشانده عراق دارد اینها را جمع می کند.
اما حتی این ماجرا هم کاملا یک طرفه نشده و هنوز حکومت آمریکا به جریانات فرقه ای برای تاثیر گذاری روی آینده خاورمیانه چشم دارد(نمونه اش آشتی با طالبانست در افغانستان و همکاری با اسلامیها در عراق) و از این جهت ما هم باید این جریانات را دنبال کنیم و نقد.

ب- اهمیت تفکر فرقه ای و مذهبی-ایدئولوژیک در تحزب سیاسی ایران. اینکه اساسا تحزب و فرهنگش در ایران گرایش فرقه داشته تا گرایش مدرن. چپ سنتی نیز فرقه ای بوده و فرقه ای عمل کرده. درک فضا و فرهنگ فرقه ای ، شناختن و شناساندنش به مردم و فعالین سیاسی، یکی از وظایف مبرم جنبشی است که می خواهد تحزب انسانی و مدرن را به میان جامعه ببرد. این رسالت بدوش ما کمونیستهای کارگری است و حزب ما در این زمینه هم پرچم دار بوده و خواهد بود.

ج- فرقه مجاهد مثل هر فرقه دیگر از یک رهبری منجمد و تعدادی عضو هوادار صادق و مبارز تشکیل شده است. بیرون بردن این اعضاء و هواداران امروز و دیروز این فرقه از زنجیره و باتلاق فرقه ای و نشان دادن آلترناتیو انقلابی و سوسیالیستی کمونیزم کارگری به آنها ، توان جنبش سرنگونی طلب و رادیکال را بالا خواهد برد.فرقه مجاهد بنوعی سد و مانع ذهنی قشری از مبارزین راه آزادی است. نه تنها به مبارزه انقلابی کمکی نمی کند بلکه مبارزه آزادیخواهانه و مدرن و انسانی بر علیه رژیم را مشکل تر می کند. رژیم اسلامی سالهاست که تابلوی این فرقه را جلوی مردم ایران گذاشته و خود را شستشوی سیاسی داده است.

از اینرو فکر می کنم این نقد و کالبدشکافی فرقه مجاهد را باید با دقت پیشبرد. واقعیات را از ز بان فعالین سابق همین فرقه که از بندش رها شده اند شنید و ثبت کرد و به جامعه ارائه داد. سری مصاحبه های من با دوست عزیزم اسماعیل هوشیار این اهداف را دنبال خواهد کرد. به امید اینکه بتدریج دوستان بیشتری از این فرقه به بحثهای ما بپیوندند و جایشان را در کنار ما در حزب کمونیست کارگری ایران بجویند.

سعید صالحی نیا
متن بخش سوم مصاحبه با اسماعیل هوشیار
اسماعیل عزیزم با تشکر،

صالحی نیا:
رفیق حمید تقوائی اخیرا در مقاله جالبی بنام "رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد" بحثی دارد در مورد مسئولیت رهبران فرقه مجاهد در وضعیتی که ساکنین قرارگاه اشرف در حال در بیابانهای عراق به آن دچارند. رهبران فرقه در این قرارگاه همچنان اصرار دارند که این چند هزار نفر باقیمانده را در بیابانهای عراق نگه دارند. شاید قرار است اینها "شهید" شوند تا فرقه مجاهد بتواند از" خون آنها تغذیه کند!" همانطور که از خودسوری آنها در اروپا خواست تغذیه تبلیغاتی بکند! ماندن این افراد در بیابانهای عراق مسئولیتش در مرحله اول به عهده رهبری این فرقه است بخصوص تا زمانیکه رسما این رهبری اصرار دارد بر ماندن آنها.
نظر شما در این موضوع چیست و پیامتان به اعضای این فرقه در عراق و خارج عراق چیست؟

اسماعیل هوشیار:
من هم مقاله را خواندم. جالب و خوب بود. به سهم خودم از حمید تشکر میکنم.

طبعا هر انسانی که با چنین صحنه ایی مواجه میشود ، اول از خودش سوال میکند که ارزش انسان در اندیشه و تفکر مجاهدین چگونه تعریف میشود ؟

دومین سوال این است که آیا رهبری مجاهدین هر تصمیم جدی را بر اساس تحلیلهای مشخص از شرایط منطقه ایی و جهانی گرفته اند ؟

به نظر من شخص مسعود رجوی آگاهترین و مسئولترین فردی است که تا به امروز تصمیم گرفته و عمل کرده است.اصرار این رهبری بر ماندن این آدمها در عراق یک اشتباه تاکتیکی نبوده و نیست.

این از جنس همان تصمیماتی است که بعد از فروغ جاویدان و بسته شدن شکاف جنگ ایران و عراق و تمام شدن عمر تئوری جنگ آزادیبخش ، بی وقفه و تا به امروز ادامه داشته است !بعد از صدام هم تحلیلشان این بود که رژیم و آمریکا تضادشان بالا میگیرد و امریکا رژیم را میزند و به ما هم نیاز دارد و .....

تصمیم نه سیاسی است و نه تاکتیکی....بلکه به طور خلص عقیدتی و ایدئولوژیک است. به همین دلیل برای رهبری مجاهدین اصلا مهم نیست که صدام باشد یا امریکا و یا.......

برایش اصلا مهم نیست که بر سر این همه آدم چه قرار است بیاید......

برایش اصلا مهم نیست و نبود تا هر مزخرفی را به اسم تحلیل به خورد آدمها بدهد.....

تنها چیزی که برایش مهم بوده و هست یک دست خری به اسم حاکمیت سیاسی که خدای ماده روی زمین باید به آن برسد ! حال به هر قیمتی .....

تنها چیزی که برای رجوی مهم بوده و هست ، در دست داستن یک نیروی آماده در کنار مرز ، تا اگر روزی دری به تخته خورد و مردم ایران رژیم را درهم کوبیدند ، مجاهدین بتوانند سریعتر از دیگران حاکمیت سیاسی را قبضه کنند ! و مسعود رجوی به حق حاکمیت خودش برسد....همان حقی که خمینی آن را دزد یده بود و همان حقی که در تاریخ اسلام و بعد از حکومت علی همیشه پایمال شده است و حالا فقط مسعود صلاحیت تکیه زدن بر جای علی را دارد !!!
رهبری مجاهدین واقعا حالش خوب نیست !
حیف که مسعود فقط به خدا جواب میدهد و خودشان را ملزم نمیداند تا به زمینیها جواب بدهد...

راستی چرا بعد از فروغ جاویدان و بدون هیچ چشم انداز واقعی در عراق ماندید ؟

چرا بعد از سقوط صدام باز هم با وقاحت گفتید سیاه دانه است ؟

و چرا هنوز هم..؟ لطفا کمی از استراتژی بگید ؟ سرنوشت تاکتیک سیاست خط موازی چه شد ؟

آیا هنوز هم این اصرارها و شعارها و مظلوم نمایی ها قرار است به سرنگونی رژیم راه ببرد ؟

آیا سر سوزنی برایتان مهم است که چه سرنوشتی در انتظار این اسیران در اشرف است ؟ همان کسانی که اعتماد کردند و هر آنچه که خواستید را به خاطر سرنگونی انجام دادند .

آیا قرار است اصرار بر این حماقتها توحید را به تکامل برساند ؟

آیا تمامی اینها قیمت سرنگونی رژیم ایران بود و است ؟ قیمتی که برای یک سراب تاریخی داده شد و گرفتید ! "اسلام دموکراتیک "

ساکنان اشرف روزهای سختی را پشت سر گذاشتند و روزهای سخت تر برای رهبری و مسئولین مجاهدین زمانی است که این دکان تعطیل شود و این آدمها سالم به یک زندگی متعارف در دنیایی دموکراتیک برسند. امیدوارم که برسند . البته اگر که بگذارند ، چه از طرف رهبری مجاهدین و چه از طرف رژیم ایران و چه آمریکا....


صا لحی نیا:
ب-در تبلیغات فرقه مجاهد فرمولی وجود دارد که من اسمش را می گذارم "مزدور یابی". اینها برای از راه بدر کردن مخالف سیاسی درونی و بیرونیشان بجای ارائه بحث سیاسی، می روند دنبال اینکه ثابت کنند آن فرد "مزدوررژیم خمینی است" یا "عامل فریب خورده رژیم"!
ما در حزب کمونیست کارگری ایران همیشه تاکیید کرده ایم که این فرهنگ را باید گذاشت کنار. بحثها را سیاسی انجام داد.
در مورد دوستان ساکن تیف هم ، عده ای که هنوز گرایش فرقه ای مجاهدینی خود را حفظ کرده اند در نوشته هایشان همین خط "مزدور یابی" را دنبال می کنند. اینکه در تیف هم مدعی هستند که آنکه فرقه رجوی را نقد کرده، "مزدور رژیم اسلامی " بوده. شما چه فکر می کنی. این "مزدورها" چه کسانی بودند و از کجا مزدور بودنشان(ونه مثلا حتی هواداریشان)به رژیم اسلامی ثابت شده و شما چه برخوردی به این ماجرا داری و در سایتت چه برخوردی کردی؟

اسماعیل هوشیار:

این سوال دو بخش دارد
بخش اول راجع به فرهنگ مارک زنی ، که تمام سیستمها به نوعی و به شکلی از این حربه برای فرار از پاسخ گویی و یا بیرون راندن حریفشان از میدان استفاده میکنند.
مثل داستان ستاتور مک کارتیسم در دوران جنگ سرد و در امریکا ، که از مارک کمونیسم استفاده میکرد.
رژیم ولایت فقیه هم از انواع مارکها استفاده میکند که در این دوران مارک " تهدید امنیت ملی " را برای هر صدای مخالفی در هر خاستگاهی را از آن استفاده میکند و بقیه سیستمها....

از وجوه مشترکی که تمامی این دستگاهها دارای آن هستند، این است که تئوری یا حرفشان را بر پایه های مادی و مشخص سوار میکنند تا برای شنونه منطقی به نظر برسد.
همین تئوری یا قانون و نحوه عملکردش ، در اندیشه و بافت سیاسی ، ایدئولوژیک مجاهدین هم صادق است .تردید نکنید که بوده اند و هستند کسانی که بعد از جدا شدن از تشکیلات مجاهدین ، جذب رژیم ولی فقیه شده و مزدوری او را میکنند.اما.....
آیا تمام کسانی که خطشان را از مجاهدین جدا کرده و منتقد جدی مجاهدین هستند ، چه شورایی و چه عضو مجاهد.....مزدور رژیم و ولی فقیه شده اند ؟!
خود آقای رجوی و مجاهدین هم میدانند که اینطور نیست . اما دستگاه در حالت انقباض و انجماد فکری و درونی هیچ چاره ایی ندارد. اگر از این مارکها استفاده نکنند ، آنوقت باید بیاید و بپذیرد که کجا و چرا به خطا رفته.... و این یعنی باطل شدن تمامی آن ساختار خداگونگی رهبر عقیدتی.
آنوقت باید همه چیز را چه در تفکر و سیاست و.....از نو تعریف کنند ، که تبعات خاص خودش را دارد !به همین دلیل شما حتی نمیتوانید یک فاکت مشخص بیاورید که حداقل در طول 2 دهه گذشته ، مجاهدین به یک انتقاد جدی جوابی منطقی داده و وارد بحث سیاسی شده باشند .
بنابراین تا جایی که به چنین اندیشه هایی آسمانی برماگردد ، چه ولی فقیه و چه رهبر عقیدتی ، آنها توان و ظرفیت نقد خودشان را ندارند. به همین دلیل ساده ترین کار برایشان زدن یک مارک است ...آن هم عطف به فاکتهایی مادی و واقعی که تاریخ مصرفشان هیچ وقت تمام نمیشود.
اما قسمت دوم سوال راجع به زندان تیف و عملکرد مزدوران رژیم....
از زمانی که من سایت تیف را راه اندازی کردم مجاهدین در تنها موضع گیری خودشان به تاریخ 23 بهمن 1387 ، از زبان یکی از زندانیان سابق تیف به نام کرم اسلامی زاده که حالا پادوی مجاهدین شده است ، فقط یک حرف زده اند و آن اینکه تعدادی اسم که در سایتهای مجاهدین هم به وفور گنجانده شده ، تو هم بیا و تایید کن که اینها مزدور رژیم بوده اند.....
حتما که در تیف عده ایی برای رژیم و عده ایی هم برای مجاهدین و عده ایی هم برای ارتش آمریکا مزدوری میکردند. جالب این بود که برای ارتش آمریکا زیاد مهم نبود که چه کسی برای چه کسی کار میکند ...آنها با همه کار میکردند.

آیا مشکل 10 یا 20 یا 50 اسم است تا بروی سایتی از جمله همین سایت تیف گذاشته شود....بالاخره که چه ؟ چون کسی که بیطرف باشد و نخواهد به هیچ کدام از اینها سوبسید بدهد، آنوقت باید در کنار اسامی مزدوران رژیم ، اسامی پادوهای مجاهدین را هم بیاورد و مزدوران آمریکا را هم به همان سیاق توضیح و تشریح کند .

من به دنبال چنین آدرسی نمیروم. مشکل من تعدادی اسم و آدم ورشکسته و درمانده نیست . من انتخاب غلط و متعفن هیچ یک از زندانیان تیف را توجیه و تبرئه نمیکنم .برای شخص من موضوع فراتر از تعدادی اسم و.....این جور چیزهاست.
از نظر من زندان تیف شبیه یک زمین فوتبال شده بود که رژیم ایران و مجاهدین ، یار کشی کرده و در آن زمین با هم بازی میکردند . داور یا زمین دار این داستان هم آمریکا بود. این آن مثلث شومی بود که هر 3 ضلع جنایتکار آن در له کردن زندانیان تیف نقشی مساوی داشتند. من شخصا وارد این بازی و مثلث شوم نشدم و تمام کسانی را هم که استقلال خودشان را حفظ کردند کاملا میشناسم .حالا هر چقدر که مزدوران رژیم و پادوهای مجاهدین دوست دارند جیغ بکشند و اسم پشت سر هم ردیف کنند .

من آرزو میکنم که این تفکر با هر شکل و نامی ، هر چه زودتر دستش از سر مردم ایران کوتاه شود و گورشان را گم کنند. اما اگر قرار شد کسی وارد این جزئیات بشود آنوقت فقط چند اسم در یک جاده یک طرفه شنونده جدی نخواهد داشت .آنوقت باید وارد یک کالبد شکافی عمیق بشود و جوابگوی انبوهی سوالات ریز و درشت.....از جمله این سوال کلیدی که : چرا کادر تشکیلاتی مجاهدین با 20 یا 30 سال سابقه ، در مدت 3 ماه از خیمه رهبر عقیدتی در میآید و به خیمه ولی فقیه میرود ؟!
اگر به روانشناسی این موضوع عنایت کافی بشود .آنوقت مطمئن باشید که یقه خودمان را هم باید بگیریم. ما بودیم که رهبر عقیدتی را ساختیم و 20 سال کرنش کردیم. حتی اب خوردن و غذا خودن را هم باید با فرمان تشکیلاتی انجام میشد !تک تک ما سلولهایی بودیم که در این پیکره بیمار زندگی میکردیم . شرایطی به وجود آمد که امکان جدا شدن فراهم شد .اما سلولها همه بیمارند و اکثریت نمیدانند چه باید کرد ؟ قدرت ریسک ندارند و یا ساده تر بگویم دیگر انگیزه ایی ندارد . به صورت مستقل ادامه حیات سیاسی و حتی فیزیکی برایش سخت است. رهبر عقیدتی نیست تا فرمان بدهد ، آمریکا چنین دستگاهی ندارد...اما ولی فقیه هست با همان ساختار و ارزشها و همان روشهای کار.
چنین پدیده هایی باز هم به حیات بیمار گونه خودشان ادامه میدهند. کسانی که در گذار از تمامی این مراحل توانستند سر پا بمانند و استقلال خودشان را حفظ کنند جزو همان موارد استثنایی هستند که در جامعه هم بعضا دیده میشود. مثل بچه ایی که در سن 10 سالگی دیپلم میگیرد.و بیماران زیادی هم هستند که با 50 سال سن باید همچنان دستشان را یکی بگیرد و پا به پا راهشان ببرد. چون از نظر فکری و سیاسی واقعا بیمار و کودکند.

صالحی نیا:
ج- من(سعید صالحی نیا)، شخصا فیلمی دیدم که مراسمی را نشان می داد که اعضاء فرقه در آمریکا بچه های زیر 18 سال را جمع می کردند بفرستند به پادگان اشرف(ماجرا مربوط به قبل از وقایع اخیر است). همان مراسم چندش آوری که در ایران رژیم اسلامی بچه ها را در مدارس جمع می کرد و فریب می داد و به "جبهه حق بر علیه باطل" می فرستاد!
شما از این ماجرای فریب بچه ها و آوردنشان به اردوگاه اشرف چه می دانی؟

اسماعیل هوشیار:

این هم از همان تراژدیهای دردناکی است که ما شاهدش بودیم. با هزاران توجیه و توجیه و توجیه....که مثلا قرار است انقلاب ایدوئولوژیک از این بچه های 13 یا 14 یا 15 ...ساله ، انسانهای تراز مکتب بسازد و یا ....این نسلی است که نشان میدهد انقلاب خواهر مریم ابتر نیست... ! و بعد در قرارگاه با صحنه هایی مواجه میشدیم که هیچ ذهنی توان باور آن را ندارد. از خود سوزیها و خود کشی ها گرفته تا بهم خوردن تعادل روانی ...!
در همین سوئیس فردی را از نزدیک میشناسم که در 14 سالگی به قرارگاه اشرف برده شد و تا 20 سالگی او را به یک بیمار روحی کامل تبدیل کرده بود ند. الان 15 سال است که یا در تیمارستان است و یا روانپزشک و روزی 10 قرص میخورد. و جالب اینکه همین فرد را در قرارگاه به باد کتک گرفته بودند و به او گفته بودند که تو مریض نیستی و خودت را به مریضی زده ایی...! تو هوس زن و زندگی کرده ایی و بریده ایی و....

من مدتی مسئول تدارکات و پشتیبانی همین باصطلاح میلیشیا ها بودم. بعد از 3 سال که شبانه روز در آنجا و با آن فرهنگ زندگی و رشد کرده بودند ، وقتی از نزدیک و خصوصی با آنها گپ میزدم ، واقعا هنوز گیج بودند ...نمیدانستند کجا هستند....چه خبر است....انقلاب یعنی چه....

مسئولین مجاهدین هم فقط تلاش میکردند تا با مسائل عاطفی و خانوادگی ؛ آنها را در کنترل و انقیاد نگه دارند. اما همیشه موفق نبودند. یادم میآید یک بار محمد رجوی ، پسر مسعود رجوی ، در یک صحبت دوستانه نمیدانم چه شد که از کوره در رفت و با عصبانیت به من گفت : مقصر شماها هستید که این را بت کردید ...و اشاره به عکس پدرش کرد !
پسر باهوش و سرکشی بود ، ژن هوش را از پدرش گرفته بود و ژن سرکشی را از مادرش....مواقعی به صراحت به زبان میآورد که هیچ بحثی را قبول ندارد. در نشستهای سیاسی سوالاتی میپرسید که قدیمیها یا به ذهنشان نمیزد و یا جرات پرسیدن نداشتند. و هیچ وقت هم جوابی در کار نبود و مسئول نشست مثل همیشه میگفت : بعد از نشست بیا تا جوابت را بدهم.....

یک بار در نشستی و در پایگاهی در شهر زوریخ ، قبل از اینکه به عراق بروم ، خانم شهره عین الیقین عضو قدیمی شورای رهبری مجاهدین ، همه هواداران را جمع کرده ؛ تا برای منطقه و قرارگاه اشرف عضو بگیرد . در نقطه ایی ایشان همه را مخاطب قرار داد و گفت : خجالت بکشید ...بچه های 13 ساله از شما شجاعت بیشتری دارند و زودتر تصمیم میگیرند... !

بعد از نشست یکی از هواداران به من مراجعه کرد و با صراحت گفت : پس چه فرقی میکند ؟
گفتم : چی چه فرقی میکند ؟
گفت : بچه که قدرت تصمیم گیری ندارد ، اصلا آگاهی ندارد که اسم انتخاب آگاهانه روی آن گذاشته شود ! رژیم هم که همین کار را میکرد و بچه ها را برای جنگ جمع آوری میکرد و...

من خودم آن موقع هنوز هوادار بودم و بالغ نشده بودم و جوابی هم نداشتم . فقط خیلی کلی به آن نفر گفتم : این یکی فرق میکند و بعد با یک بهانه ایی فرار کردم.
منظورم این است که این سوالات و تناقضات همیشه و در همه جا وجود دارد ، فقط باید شجاعت برخورد با آنها را داشته باشیم و این اتفاق زمانی میافتد که قاطعانه از آن د گم بی محتوا در یک روزی و جایی عبور کنیم.


صالحی نیا:
د- روانشناسی فرقه ها بیش از 50 سالیست در غرب مورد بررسی است. برای ایجاد فرقه چند عامل دخیلند. فرقه را صرفا رهبری نمی سازد. فرقه را آدمهای مستاصل و تهی شده می آفرینند. فرقه درون یک فرهنگ پیش مدرن و مذهبی رشد می کند. شما ویژگی افرادی که جذب فرقه مجاهد شده اند را چگونه تصویر می کنی؟

اسماعیل هوشیار:

من متاسفانه مطالعه و اطلاعات زیادی در این زمینه ندارم. که در آینده باید به این مهم از نظر روانشناسی بپردازم. سالها پیش فقط به طور سطحی مطالبی در این زمینه خوانده ام. در مطلبی نویسنده یا آن روانشناس توضیح داده بود که انسان از چه مراحلی باید عبور کند تا ناگهان جماعتی با هم فریاد بزنند : هایل هیتلر....

فرقه هایی نظیر جیم جونز یا مورمونها...را هم فقط اسمشان را شنیده ام . تنها کتابی که در زندان تیف موفق شدم کامل بخوانم کتاب قلعه الموت بود راجع به فرقه اسماعیلیه.

اما در رابطه با سازمان مجاهدین و اعضای آن : به نظر من آنها از ابتدای به ساکن یک ساختار فرقه ایی نداشتند . سازمان مجاهدین خلق ایران ، یک سازمان بزرگ سیاسی بود که روند ظهور ، رشد ، سیر صعودی و سیر نزولی آن نیاز به بررسی عمیق و کار روانشناسی دارد تا رسیدن به نقطه امروزی اش را بهتر و منطقی تر درک کرد.

از نظر من آغاز روند این بسته شدن مجاهدین در همه زمینه ها و بالطبع گند ید گی ذهنی و فکری نفرات آن در یک پروسه طولانی ، از سال 72 شروع به شکل گیری کرد . اعضای سازمان مجاهدین از نظر شخصیت فردی ، اغلب و از ابتدا آدمهای شجاع و فداکاری بودند که به شکل عجیبی به رهبری مجاهدین اعتماد داشتند و به اصل مبارزه اعتقاد .

اما متاسفانه در مسیری انحرافی و آرام آرام در پروسه ایی طولانی به وضعیت بیمارگونه امروزی دچار شده اند . شخصا برای تک تک آنها همیشه آرزوی سلامتی فکری و جسمی و امکان یک انتخاب آزاد و رسیدن به یک زندگی متعارف را میکنم.

فقط یک چیز را مطمئن هستم و ان اینکه تمام تنظیم رابطه ها و تئوریها و اعمالی که از طرف رهبری مجاهدین نسبت به تمامی نفرات در تشکیلات اعمال میشد ، کاملا علمی و آگاهانه بود. تردید نکنید که مسعود رجوی در این زمینه مطالعات زیادی داشته ، که چگونه و با چه ابزارهایی و با چه توجیهاتی میشود 5 هزار آدم را نزدیک به 20 سال در محیطی بسته و در انعقاد کامل فکری نگه داشت.....!


صالحی نیا:
ه- ماجرای خودسوزی مجاهد ها در اروپا در زمان دستگیری مریم رجوی چه بود؟ این فرقه بعد ها اعلام کرد که چنین دستوری نداده اما مرتب تبلیغات می کرد و این بیچاره های فریب خورده را قهرمان ملت ایران نشان می داد. شما چه فکر می کنی؟

اسماعیل هوشیار:

اینکه در کشورهای غربی و اروپایی ، مجاهدین چنین اعمالی را به گردن نمیگیرند ، یک سابقه طولانی دارد. من زمانی هم عضو بودم و هم هوادار . و میدانم که این ساختار در چه محیطی و با چه توجیهاتی ، کارهایش را پیش میبرد و از همه استفاده میکند.

داستان گرفتن سفارتهای رژیم در اکثر کشورهای غربی در اوائل دهه 90 میلادی را یادتان هست ؟من از ابتدای این پروژه در جریان تمامی کارهایش بودم. اولا پیام را خود مسعود رجوی تلفنی و به رمز داده بود. اگر اشتباه نکنم رمزش در سوئیس این بود که : میخواهیم برویم برن و نماز بخوانیم .

دوما در نشست توجیهی به همه ما تاکید کردند که باید بگویید خودتان خود جوش عمل کرده ایید.

سوما هیچ عضو رسمی یا تشکیلاتی مجاهدین نباید وارد عمل میشد.که البته در آن زمان یکی از مسئولین مجاهدین در سوئیس شخصی بود به اسم فرامرز ، که مسئله دار بود و از موضع لجبازی بر خلاف این دستور عمل کرد و با ما وارد سفارت شد . مدتی بعد از آزادی هم رفت دنبال زندگی اش.

در دادگاه و برای وکیل هم کلی آسمان و ریسمان کردیم که ما خودجوش و به خاطر جنایتهای رژیم این کار را کردیم ......
یک بار هم وکیل با لبخند معنی داری گفت : شما هر چه میخواهی در دادگاه بگو...ولی فکر نکن اینها خیلی خرن.! منظورش دولتهای اروپایی بود.
چه در خارج و چه در عراق ....چه عضوش و چه هوادارش....حتی آب هم بدون فرمان نمیخورند. چه برسد به بقیه مسائل....

موضوع خودسوزیها هم تابع همین قانون است . تمام دستور و برنامه اش را تشکیلات مجاهدین داده بود. حتی مشخص شده بود که چه کسانی به نوبت باید آنقدر خودشان را آتش بزنند تا مریم رجوی آزاد شود!

اما خیلی زود متوجه شدند که این عمل بازتاب منفی داشته است و روی سر خودشان خراب شد .به همین خاطر منکر همه چیز شدند. فردی که در سوئیس خودش را آتش زد یک عضو قدیمی مجاهدین بود که خوشبختانه زنده ماند. اما شنیدم که در بیمارستان بارها گفته بود : اگر میدانستم زنده میمانم هرگز این کار را نمیکردم. حتی برای غذا خوردن هم نیاز به کمک داشت و هیچ عضو مجاهد تا 3 ماه حتی یک بار هم به سر نزده و کمکی به او نکردند. چون میخواستند به دولتها ثابت کنند با این کار مخالف بودند و اینها خودسرانه خودشان را آتش زدند !

با هوادران دیگر تلفنی تماس میگرفته و گریه میکرده که چرا کسی به کمک و ملاقات او نمیرود
تا اینکه آبها از آسیاب افتاد و بعد از چند ماه مجاهدین آمدند و نفرشان را بردند. اگر هم طرف میمرد که نانش را میخوردند. فعلا که قهرمان سازی و شهید برای مجاهدین فقط ناندانی و دکان شده است.

با تشکر از شما

منابع:

(1) در باره فرقه مجاهد- مصاحبه با اسماعیل هوشیار(بخش اول)- سعید صالحی نیا –فوریه2009
http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m02/25-said.htm


(2) در باره فرقه مجاهد-مصاحبه با اسماعیل هوشیار( بخش دوم)-سعید صالحی نیا-مارس 2009
http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m03/15-said.htm

(3) رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد! حمید تقوائی (انترناسیونال 288)
http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m03/20-hamid.htm

پیرامون مقاله حمید تقوایی ( رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد) رضا آزموده (4)
http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m03/26-mojahed.htm
------------------------------------------------------------
salehinia@aol.com
28 مارس 2009

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net