لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

‏نمایش پست‌ها با برچسب سلام زیجی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سلام زیجی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۵/۱۹

سلام زیجی / کار بردگی در کوره های آجرپزی

گزارشی از تکاب

گزارش زیر که مربوط است به زندگی برده وار کار در کوره های آجر پزی، جمعی از فعالان و نویسندگان اهل تکاب تهیه کرده واز یک ماه پیش آنرا در وبلاک خود منتشر کرده اند. گزارش نسبتا جامع و تصویر واقعی از شرایط زندگی و بی حقوقی کامل این بخش از طبقه کارگر به ویژه زنان و کارکشی وحشیانه از کودکان را منعکس میکند. مزخرفات کارفرما را نیز که پاسخ و ترففند همه سرمایه داران مفت خور است را در بخش آخر گزارش خواهیم خواند. مستقل از پاره ای نارسائی که در گزارش به چشم میخورد اما از آنجا که زندگی واقعی بخش زیادی از هم طبقه ای های ما را بطول ملموس در اختیار خواننده قرار میدهد مطالعه آنرا به همه توصیه میکنم. کارگران کمونیست و رهبران کارگری را فرا میخوانم به این بخش از طبقه کارگر توجه خاص داشته و در حمایت از آنها و برای ایجاد تشکل کارگران کوره های آجر پزی که بدلیل موقعیت کاری و فصلی بودن کار و پراکندگی زیاد بیش از همه از جانب کارفرماها، دلالان و دولت مورد استثمار و سو استفاده قرار میگیرند اقدامات جدی در دستور کار خود قرار دهند. این گزارش را به همه فعالین کارگری در ایران و کردستان ارسال کنید.

سلام زیجی
s_zijji@yahoo.se

هجده مرداد هشتاد و هشت



گزارشي از كار در كوره هاي آجر پزي
زنانی که شانس زندگی در تهران را به دست آورده اند، تنها آنانی نیستند که با آخرین مدل های لباس در پیاده رو های پرزرق و برق تهران جولان می دهند یا در اتومبیل های آخرین مدل، خیابان ها را زیر پا می گذارند و یا با خرید های آنچنانی در بازار های پررونق این شهر بی دروپیکر، چشم بازار را کور می کنند.
اگر کمی جست و جو گر باشید، در تهران زنانی را هم می بینید که به شیوه های قرون وسطایی زندگی می کنند!
کار کردن با شرایط حاملگی در کوره پزخانه و در عین حال، به عهده داشتن وظیفه خانه داری و آشپزی و مراقبت از فرزندان و سرانجام کتک خوردن از شوهری که خود زیر بار بی عدالتی اقتصادی خرد شده است، همه زندگی زنان کوره پز خانه هایی است که در چند کیلومتری تهران به جلوه های کاذب زندگی شهری، دهن کجی می کنند.
شنیده بودم قیام دشت، خاتون آباد و کرج کوره های آجرپزی دارند. این نیاز را احساس کردم که باید کوره ها و زنان کوره ها را ببینم. رنجشان را دو را دور می فهمیدم و هر چه بیشتر می شنیدم مشتاق تر می شدم که راه قیام دشت را در یک پنج شنبه در پیش گیرم. همراه یکی از دوستان از دپوی شرق به طرف بزرگراه خاوران رفتیم. به قیام دشت رسیدیم. دوباره نیمی از راه را به طرف پاکدشت برگشتیم و در خاتون آباد توقف کردیم. سرانجام ۳۰:۹ صبح رسیدیم. کوره های نفتی قدیمی مقابل جاده قد علم کرده بودند (البته امروز از کوره های نفتی استفاده نمی شود و کوره ها گازی شده اند.) ذهنیتی از آنها داشتم؛ زن بودن، کرد بودن، خانوادگی کار کردن، و همه سنین را در برگرفتن.
سن، جنسیت و بازنشستگی در این کار بی معنی است چون عملاً رعایت نمی شود حتی زنان حامله، زنان شیرده، کودکان زیر ده سال و پیرمردان هم کار می کردند.از دور ما را که دیدند نگاهمان کردند، نگاهی ناآشنا که بوی غریبگی می داد. برای همین فاصله شان را با ما حفظ کردند. در همان لحظه اول به زبان کردی احوالپرسی و معرفی کردیم و دلیل آمدن به آن جا را برایشان توضیح دادیم....
وقتی از عایشه خواستم با هم صحبتی داشته باشیم، گفت حالا کار دارم، می خوام غذا درست کنم؛ زنان دیگر هم پراکنده شدند. حس کردم شاید انتظار «اعتماد کردن به ما» به این سرعت بی مورد باشد، و اینکه در لحظات اولیه ارتباط خوبی نتوانسته ایم برقرار کنیم. خیلی خودمانی و با زبان محلی صحبت کردیم فقط پوشش ما با آنها فرق داشت. به هر حال این انتظار یک ساعت بعد نتیجه داد.در این فاصله با مردان صحبت کردم. خیلی راحت پذیرا شدند. دوباره زنان جمع شدند. زنی که گفت کار دارم از دور ما را می پایید. سپس گفت: نمی دانستیم از کجا آمده اید و که هستید، برای همین کمی ترسیدیم. ما ابتدا خود را معرفی کردیم، به هر حال علت ترسشان را نفهمیدیم.
- تهران _ خاتون آباد
خاتون آباد تهران به فور خاک رس دارد. چنین مکان هایی برای کوره های آجرپزی مناسب است.در تهران حدود ۱۸۰ کوره آجرپزی داریم که ۵۰ مورد آن در خاتون آباد است و البته ۴۰ کوره آن فعال است.کوره های آجرپزی خاتون آباد ۶۰ سال است که قدمت دارد و در این سال های طولانی چندین نسل از سرمایه داران فعلی در آنجا فرمان داده اند. و متقابلاً به ابعاد همین سال ها کارگران کرد هم نسل اندر نسل به صورت خانوادگی فرمان برده اند. سرمایه داران ثابت، کارگران هم ثابت، همه از نسل های ماقبل و مابعد.
البته تعداد اندکی از کارگران، ترک و مشهدی هستند ولی ویژگی کردها دوتاست، یکی تعداد بیشتر کارگران کرد، دوم خانوادگی کار کردن. زنان، شوهران و فرزندان (هر تعداد که باشند) دختران و برادرانشان در هر سنی که باشند ...
جالب اینجاست که کار در کوره ها از ۶۰ سال پیش تا به حال به همان روش قدیمی و دستی انجام می شود و تکنولوژی کوره ها در جاهای دیگر دنیا با دستگاه های اتوماتیک و خشک کن حل شده است و دیگر در آنجا نیروی کار زیادی نمی خواهد، اما در ایران قرار نیست که این دستگاه ها وارد شود. به دو دلیل ۱ _ نیروی انسانی ارزان و به وفور ۲ _ بالا بودن هزینه این دستگاه ها.مراحل ساخت آجر وقت گیر و طاقت فرساست: گل ساز، گل آماده می کند. قالبدار (خشت ها را قالب بندی می کند)؛ قالب کش (قالب ها را برمی دارد و در میدان (جایی نزدیک انبار) خالی می کند و دوباره پیش قالبدار می برد.) سپس مراحل چرخکشی، کوره چینی، کوره سوزان و آجر بار کن انجام می شود.
- پای صحبت زنان کارگر قالبدار
ملیحه (۱۹ ساله، مجرد، بی سواد، اهل پیرانشهر): در حالی که روسری و کلاه بر سر دارد و مشغول قالب گیری است، می گوید: همراه برادرش آمده، هیچ یک از خواهرانش مدرسه نرفته اند، از اوایل اردیبهشت تا اوایل مهر (۵ الی ۶ ماه) که در تهران هستیم مشغول کار کوره ایم و بعد به شهرستان برمی گردیم. خیلی دوست داشتم به مدرسه بروم، برادرهایم به مدرسه رفته اند ولی در مورد ما به شدت مخالفت شده؛ حالا دیگر نه توانش را دارم و نه حوصله اش را.
خدیجه (۲۰ ساله ، مجرد، بی سواد، اهل روستای میرآباد سردشت): «مدرسه نرفتم. اما خیلی دلم می خواد یاد بگیرم.
پدر و مادرم نذاشتن، برادرام همه مدرسه رفتن، حالا دیگه زیاد تمایلی ندارم. یعنی خسته شدم از بس گفتم و کسی نشنید. با همه اینها اگه حالا امکانش باشه (هر چند که کار کوره نمی ذاره) یاد می گیرم.»
نسرین (۲۶ ساله، متاهل، دارای دو فرزند، سردشت): او که به ۵۰ ساله می ماند، ۱۸ سال است که در کوره کار می کند (ده سال قبل از ازدواج و ۸ سال بعد از زندگی مشترک). او هم الفبایی نیاموخته، از بی سوادی بدش می آید، اما با روند این گونه سنت هاعی غلط و بیجا سازش کرده است.
-به والدینم اعتراض کردم اما گفتند سرنوشت زنان اینجا مثل هم است. تو هم مثل بقیه زنان. دوباره اعتراض کردم، آن گاه مرا دیوانه خواندند. بعد دیگر هیچ نگفتم. فکر کردم شاید من عجیبم. پس چرا بقیه ساکتند؟!
عایشه (۵۰ ساله، متاهل، بی سواد، اهل سقز): او که به ۷۰ ساله ها می ماند، کودکی اش را با کوره آغاز کرده است.
-کوره ها اسباب بازی من شده بودند. حتی زمانی که حامله بودم کار می کردم. همه ما همراه مردها از ساعت ۳ صبح تا ۷ غروب کار می کنیم (۱۶ ساعت). هر روز این کار پرزحمت آغاز می شود. علاوه بر این پخت و پز، نظافت، بچه داری و ... هم کار ما زنان است و مردان هرگز در این امور ما را یاری نمی کنند. دستمزد ها هم به مردان خانواده داده می شود.
-لابد مردان سهم شما زنان را می دهند؟
- نه؛ آنها می گویند: پول ما و شما یکی است. پول ما مال شماست ولی دریغ از یک ریال...
پرسیدم (از مردان): بی انصافی نیست که سهمیه زنان را نمی دهید؟
-چرا هست. ولی ما به زنان پولی نمی دهیم.
از کارفرما هم پرسیدم چرا سهم زنان را به خودشان نمی دهید. پاسخ داد: این یک مسئله خانوادگی است. من که با همه کارگران مستقیماً ارتباط ندارم. با سه تن از نماینده ها در ارتباط هستم. مردان و شوهران باید پولشان را بپردازند ولی این کار را نمی کنند یعنی حقوق همسرشان را نمی پردازند.
بیری (۱۵ ساله، مجرد، بی سواد، اهل بانه): در حالی که کلاه آفتابی و لباس کار پوشیده در حال قالب گیری است. پرسیدم معنی اسمت چیست؟ می خندد و می گوید: نمی دانم.
از دستمزد می پرسم، می گوید: برای هر هزار آجر، ۳۵۰۰ تومان می دهند. این پول را به مرد خانواده (که مثلاً می توانند ۷ نفر تا ۱۵ نفر باشند ) می پردازد. یعنی برای هر هزار آجر به ۱۵ نفر، ۳۵۰۰ تومان می دهند و این اصلاً کفاف هزینه زندگیمان را نمی دهد.
سلما (۳۵ ساله، متاهل، بی سواد، اهل مریوان): کار ما خیلی سخت است. حالا دیگر عادت کرده ایم. مشکل ما غیر از کار، روابط خانوادگی است. مردان کرد ناخواسته و نادانسته علیه دختران و زنان خشونت می کنند. ما مشکلات خانوادگی زیادی داریم. در کردستان بعضی از دختران و زنان خودسوزی می کنند (در سنین مختلف). دلیلش سوءظن و رفتار خشن مردان است. دختری را می شناختم (در شهر خودمان) که به خاطر تمایل ازدواج با پسری که مدنظر خانواده نبود، خودسوزی کرد. دختر دیگری که همسایه مان بود، پدرش می خواست مردی را به زور به او تحمیل کند به نام ازدواج تا به این طریق خواهر مرد تحمیلی هم زن پدر این دختر شود یعنی سنت زن به زن (دختری می دهی، دختر می گیری)؛ متاسفانه این سنت در کردستان (حتی در شهرها) هنوز هم رواج دارد. آن دو دختر، یکی به خاطر فشار و آزار و اذیت های شوهرش، یکی به خاطر کتک های برادرش و ... متاسفانه دست به خودسوزی زدند.در آخر از بایزید (یکی از مردان کارگر کوره) پرسیدم: همسرتان را کتک می زنید؟
- بله؛ گاهی این کار را می کنیم!
- اما او سخت تر و بیشتر از شما کار می کند.
- می دانم ولی اگر ناراحت شوم خشن برخورد می کنم.
هزاره سوم میلادی است. بی سوادی در شهر های ایران هنوز رواج دارد و این فاجعه است. آنها زمین کشاورزی هم ندارند، بنابراین، در فصول دیگر بی کارند. حقوقشان هم در پایان کار یعنی مهر ماه پرداخت می شود و همه این نارسایی ها را در صنعتی نبودن کردستان موجود می دانند. اگر کوره های آجرپزی و یا کارخانه های مختلف دیگر در کردستان باشد و یا زمین کشاورزی داشته باشند، هرگز به تهران نمی آیند و در طول این ۵ ماه، مشقت راه و دوری از دیارشان و هزینه ها و رنج های فراوان را به جان نمی خرند.
در پایان، به دفتر کارفرما رفتم. او از من خواست ضبط را خاموش کنم و نامی هم از وی نبرم.خلف وعده نمی کنم و بدون ذکر نامش خلاصه ای از صحبت هایش را نقل می کنم.
«سیستم ما در ایران مشکل دارد. این که زن حامله، کودکان کم سن و سال یا افراد سالخورده در اینجا کار می کنند، به من مربوط نمی شود. طبق قانون کار این افراد نباید کار کنند. اما قانون اجرا نمی شود. خودشان تقبل می کنند. طرف حساب من مرد خانواده است و برای هر هزار آجر، ۳۵۰۰ تومان پرداخت می کنم.اینکه این هزار آجر را خودش به تنهایی یا همراه خانواده، همسر و کودکش می سازد، برای من مهم نیست.او خودش نباید آنها را درگیر کند.هر کس در این دنیا به اندازه لیاقت و توانایی اش سهم دارد. حتی آن دنیا هم این طور است. پدر من داشته من هم دارم. پدر این کارگر ندارد او هم ندارد. پس دارایی ارثی است. در آن دنیا هم به توانایی ها و صلاحیت های ما می نگرند، در آن دنیا ...» صحبت هایش را قطع کردم. گفتم: لطفاً در مورد این دنیا، این کوره و این آدم ها صحبت کنید.
ادامه داد: در این دفتر به روی کارگران باز است. وقتی که این جمله را می گفت، کارگر سالخورده ای داخل شد و آرام نشست. کارفرما با عجله به او گفت: کاری داری؟ حالا برو بعد صحبت می کنیم و رفت.کارگری هم در بیرون _ در حالی که خیلی خودمانی ما را برای ناهار دعوت می کرد - گفت: هر چه به شما گفته، خلاف واقع است... بدرود گفتیم. آفتاب ظهر خاتون آباد در میان کوره ها سخت درخشیدن گرفته بود. و ما زنان کرد را با کوره ها، خشونت ها و رنج هاشان تنها گذاشتیم و راهی شدیم. در میانه راه به این فکر می کردم: «اگر پدرت داشت ۷ پشتت تامین است و اگر پدرت نداشت هفت پشتت ناامن، فقیر و بیچاره خواهد بود.»
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۴/۱۸

سلام زیجی / باید حزب قوی و جنبش مستقل و وسیع کمونیستی و کارگری خود را سازمان داد!

سلام زیجی

مصاحبه تلویزیون پرتو، بخش کردی ، با سلام زیجی در باره رویدادهای اخیر، احزاب ناسیونالیست و نقش آنها ، گارد آزادی اهمیت فعالیت و سازماندهی آن، و وظایف کمونیستها در دوره حاضر.

پرتو: رویدادهای اخیر سیاسی را در کردستان چگونه بررسی میکنید؟

سلام زیجی: وقایع حول وحوش نمایش انتخابات ریاست جمهوری حکومت اسلامی در ایران اوضاع سیاسی ایران ، حکومت اسلامی و ابعاد جنگ جناحهای آن، نیروهای سیاسی و کل جامعه را تحت تاثیر قرار داد. اکنون ما با یک موقعیت جدید در هم ریخته خود رژیم و شرایط سیاسی جدید و احزاب وصف بندی های جدیدتری روبرو هستیم. در این بازی رژیم و جناحهای آن که هدف اول خود را اساسا عبور از بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و گریز از دریای نفرت مردم و کسب "مشروعیت" برای خود قرار داده بودند موفق شدند مردم زیادی را وارد نمایش انتخاباتی خود کنند و جمعیت وسیعی را نیز قربانی این کشمکش کردند. در بالاترین مقام و سطوح مسئولین وجناحهای رژیم برای نجات ازشرایط بحرانی نظامشان مجبور به تعمیق اختلافات خود و رقابت جدی شدند و به جان هم افتاده اند. بخشی از مردم و تقریبا بخش عمده اپوزیسیون چپ و راست نیز وارد این گود شدند و بدام بازی افتادند که جلودار و هدایت کننده اصلی این تحول و شلوغی و شورش آدمکشان حرفه ای خود رژیم اند. این دسته از مردم و اپوزیسیون قربانی شدند و عملا در کنار یکی از جناحها و تحت پرچم آنها قرار گرفتند. در کردستان نیز ما دقیقا شاهد این روند بودیم با این تفاوت که در کردستان ابعاد ناتوانی و ناکامی و رسوائی و شکست حکومت اسلامی و اپوزیسیون بورژوایی کرد، که عمدتا حامی موسوی یا کروبی بودند، در این روند بسیار برجسته بود. رژیم در این تحولات نتوانست به نسبت بقیه ایران در کردستان دیگران را قربانی پروژه های خود کند. به عبارتی مردم و صف آزادیخواهان در کردستان در کل این پروسه مستقل تر از رژیم و حربه های اپوزیسیون بورژوازی عمل کردند. ما با حمایت و فراخوان رسمی حزب دمکرات کردستان – ایران ، "جبهه متحد کرد، "سازمان حقوق بشر کردستان" "کردهای مقیم مرکز" و طیفی از نمایندگان کرد مجلس اسلامی و صف "پیشمرگان مسلمان" و غیره به شراکت در نمایش مسخره انتخاباتی جمهوری اسلامی و همچنین با سفر ویژه انتخاباتی خامنه ای به کردستان در دوره قبل از نمایش انتخابات روربرو شدیم. با وجود این تلاشها و ترفندها همه شاهد عدم شرکت اکثریت بزرگی از مردم در نمایش انتخابات بودند. این واقعیت از همان زمان کل پروژه مشترک جمهوری اسلامی و حامیان "اصلاح طلب" و جنایتکارانی چون موسوی و کروبی در کردستان را ناکام و با شکست روبرو کرد. سیاست و فراخوان های ما و فعالیت گسترده حزب ما، فراخوانی که با امضا 199 کمونیست در کردستان، مبنی بر فراخوان به عدم شرکت در این مضحکه انتخاباتی، و سیاست و فراخوان همه نیروهایی که در هر دو دوره قبل و بعد "انتخابات" به نفع مردم فعال بودند و در این دوره سیاست درستی داشتند موثر بود. فراخوان برای شرکت نکردن در جنگ جناح ها بعداز این نمایش، و هوشیاری مردم توانست پروژه های این دوره رژیم را در کردستان با ناکامی روبرو کند. نفوذ اجتماعی ما و زمینه قوی خود آگاهی کمونیستی و آزادیخواهانه در آن جامعه توانست چپ و کارگر و آزادیخواهی آن جامعه را با صف پیشرو و مستقل خود از کل این بازیها و جنگ سیاه و سبز رژیم با سربلندی بیرون بیاورد وخود را حفظ و بدین ترتیب عملا یک بار دیگر به کلیت رژیم " نه" روشن گفت.

همانطو‌ری که مطلع هستید بعداز بیرون آوردن مجدد احمدی نژاد جنایتکار از درون صندوق بعنوان" رئیس جمهور"، رقیبان وی و جناح "اصلاح طلب" جمهوری اسلامی، موسوی و کروبی، به این نتایج اعتراض کردند و در پی آن بنا به فراخوان آنها اعتراضات زیادی در تهران و چند شهر دیگر شروع شد و بر این متن پرچم "سبز" را بر افراشتند و خواهان ابطال انتخابات شدند. بی تردید بخشی از مردم متنفر از رژیم نیز در این موقعیت که جناحهای رژیم به جان هم افتاده بودند به همراه صف گسترده و متوهم و همراه موسوی بیرون آمدند اما ازآنجا که اهداف و رهبری و پرچم فراتری از موسوی و کروبی و صدای ا‌لله اکبر و "موسوی رایم را پس بگیر" و مرگ بر دیکتاتور" و غیره بر آن حاکم نبود پا به پای" سازش"، "عقب نشینی" و در نظر گرفتن "منفعت نظام" این جناح که همراه بود با سرکوب وحشیانه اعتراضات، این اوضاع نیز فروکش کرد. کشاندن مردم کردستان به پای این تحرک و همراهی با فراخوانهای موسوی و کروبی تلاش و اقدام مجدد و زبونانه آن دسته از نیروهای بی خاصیت بورژوا - ناسیونالیست کرد بود که آز آنها نام بردم. علاوه بر آنها سازمان قومی و اپورتونیست عبدڵله مهتدی نیز که قبلا طرفدار "تحریم" بود با یک چرخش که فکر میکرد به نان نوایی در پرتو موسوی و کروبی خواهد رسید به صف همقطاران "اصلاح طلب" خود، موسوی و کروبی پیوست و به همراه جریانات داخل از مردم کردستان خواستند به "اعتراضات مردم ایران" بپیوندند و همگی خواهان اعتصاب عمومی در کردستان شدند. خوشبختانه این بار نیز به همت تلاش ما و هوشیاری مردم آزادیخواه کردستان پروژه و فراخوانشان به گل نشست و مردم کردستان به حق به آنها پاسخ منفی دادند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی و جناحهای آن و حامیان بورژوای کرد آنها قبل و بعداز نمایش انتخابات جز رسوائی و شکست چیزی نصیبشان نشد.
میخواهم تاکید کنم در جریان این رویداها در کردستان به دلایلی که اشاره شد نه تنها شاهد حفظ صف مستقل سرنگونی طلبی کلیت حکومت اسلامی با موسوی و احمدی نژاد و همه طیف های آن بوده و هستیم که اتفاقا این وقایع صف آزادیخواهی و کمونیزم و صف ناسونالیسم کرد را بیش از پیش قطبی کرد. برای مردم، همراهی و همکاری این جریانات، به عنوان نماینده و سازمانهای سیاسی سرمایه داران کرد با این وآن پروژه و شاخه از جمهوری اسلامی روشنتر گردید. این شرایط جدید، موقعیت و و ظایف ویژه تری را در دستور کار ما و کارگران و آزادیخواهان جامعه کردستان قرار خواهد داد. باید آگاهانه و فعالانه به استقبال آن رفت.

پرتو: سلام زیجی شما مسئول گارد آزادی هستید، فکر میکنید این شرایط چه تاثیری روی اهمیت سازماندهی و فعالیت گارد دارد؟
سلام زیجی: به هر درجه ای که اوضاع سیاسی ایران و کردستان حاد و بحرانی تر می شود طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی و کمونیستی به وجود سازمانی چون گارد آزادی نیاز مبرم تری پیدا خواهد کرد. تا زمانی و به هر درجه ای که جمهوری اسلامی بازوی زور و نظامی و سرکوب را بر علیه مردم بکار گیرد و تا زمانی که در کردستان سیاست با اسلحه قاطی است و احزاب قومی در آن مسلحند و جامعه تشنه آزادی نگرانند از وجود اوباش مختلف مسلح، کارگران و کمونیستها و آزادیخواهان متنفر از این رژیم ناچارند و باید سازمان دفاع از امنیت خود و مردم مبارز را تشکیل دهند. به نیروی ملیتانت و مسلح قدرتمند توده ای و آزادیخواهانه خود باید متکی باشند. این حقایق گارد را به نیاز غیر قابل اجتناب جامعه تبدیل کرده است. این ضرورت و نیاز سالها است جلو ما و جامعه قرار گرفته است. گارد آزادی آن ضرورتی است که مردم به ویژه جوانان دختر و پسر در کردستان با تعجیل باید در پیوستن به آن و ایجاد واحدهای متعدد گارد در شهر و روستا در تلاش و جستجو باشند. گارد آزادی سازمان و سنگری است برای دفاع از دستاوردها و پیشروی های صف آزادیخواهان در جامعه. نیرویی است که اگر بدرستی در دسترس قرار بگیرد و مردم با آن بدرستی آشنائی پیدا کنند چنان گسترش پیدا خواهد کرد که هیچ جانور اسلامی و هیچ کانگستر قومی جرات دست درازی به صف تظاهرات و اعتصاب و آزادی و امنیت طبقه کارگر و محرومان جامعه را نخواهد داشت. این یعنی قدرت مردم، قدرت کارگر و آزادیخواهان در مقابل سرمایه داران "ملیتهای" مختلف و نیروهای سرکوبگر آنها.
هر جوان و فرد آزاده ای که بخواهد از دست حاکمیت جنایتکارانه سی ساله اسلامی، از فرهنگ و قوانین و سنن پوسیده اسلامی و قومی خلاصی یابد و برای آینده آزاد، مرفه و خوشبخت مبارزه کند یکی از آن مکانیزمهای سازمانیابی مهمی که باید در آن گرد هم آید و متشکل برای اهدافش تلاش کند گارد آزادی است. باید از سنت رایج "پیشمرگایتی" در کردستان دوری جست. در کردستان سنت موجود پیشمرگایتی متکی به افق و سیاستهای غیر انقلابی و بورژوایی چنین احزابی میباشد که جدیدترین نقش و عملکرد و اهداف آنها را دراین دوره مردم یک بار دیگر در جریان نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی از نزدیک تجربه کردند. این سنت و شکل مبارزه به همراه احزاب آن برابر با سنت وسیاستهای ضد آزادیخواهانه کارگران و زحمتکشان جامعه بوده و هست. اهداف این جنبش و سنت قومی و حامی سرمایه داران همواره سرنوشت و اهداف مبارزاتی مردم را با ناکامی و شکست و به بیراهه بردن روبرو کرده و میکند. اگر پرده خرافه قومی که کل این سناریو را استتار کرده است کنار بزنید و عوامل و بهانه های آن حل وپاسخ داده شود چهره عوامفریبی آنها درست مانند عراق بیش از پیش عریان خواهد شد. اینها مدتها است به سنت اجتماعی و مدرن و اهداف واقعی جامعه و کارگر و زحمتکش کردستان بی ربط شده اند. منشا گارد آزادی از اهداف غیر قومی و غیر دینی و تماما سکولار،برابری طلبانه و کارگری و سوسیالیستی سر چشمه میگیرد. درست در نقطه مقابل سنتها و اهداف ناسیونالیستی قرار دارد. و بطور خاص در کردستان بنا به دلایلی که بارها شخصا آن را توضیح داده ام حزب ما، کمونیستها ، کارگران، زنان و جوانان مبارز و آزادیخواه به وجود نیروی مسلح بسیار قدرتمند جنبش خود نیاز دارد که عدم توجه به آن در نهایت به معنی خود را دست و پا بسته تحویل دادن به جنبشها و احزاب ارتجاعی قومی و مذهبی و ضد کارگری و ضد آزادیخواهی خواهد بود. پیوستن به گارد و ایجاد گسترده واحدهای گارد آزادی یک امر حیاتی جنبش کمونیستی وآزادیخوهان جامعه کردستان است.

شکل سازمان یابی گارد نیز روشن است. در محلات شهر ، محل کار، مدارس، روستا، سربازخانه ها و کلوبهای جوانان که هر سه تا پنج نفری که همدیگر را مدتها است میشناسند و قابل اعتماد یکدیگرند میتوانند دور هم جمع شوند و یک واحد گارد را تشکیل دهند و با تعیین مسئول و نامی برای آن فورا خود را به ما معرفی و فعالیت متشکل خود را در گارد شروع نمایند. این واحدها منفصلند و هیچ ارتباط و پیوندی با هیچ واحد دیگری از گارد در شهر و مکان دیگر و یا هیچ بخش دیگری از نهادهای اجتماعی و سازمانهای حزبی و غیر حزبی ندارند و نباید داشته باشند. از طرق مختلف میتوانند با ما تماس بگیرند. این ارتباط از طریق تلفن و انترنت نباید صورت گیرد چون تعقیب حتمی و ریسک امنیتی ایجاد خواهد کرد. بعداز اولین تماس با ما در هماهنگی با هر واحدی نوع و چگونگی ادامه فعالیتها را تعیین و تداوم خواهیم داد. تلاش برای بالا بردن هوشیاری مردم در مقابل روندهای سیاسی و پروژه های جمهوری اسلامی و همچنین سیاستها ی قومپرستانه نیروهای بورژوا- قومی کرد و مقابله با آن و تبلیغ و فرخوان به پیوستن به گارد از اهم کار فعالین گارد آزادی است.میتوان در اشکال متنوع این امر را به پیش برد. در عین حال مسلح شدن و زمینه سازی و آمادگی برای مسلح شدن در اسرع وقت از فوریترین تلاش آن بخش از واحدهای گارد است که قابلیت، تمایل و آمادگی مسلح شدن را همین امروز در کردستان را دارند. فعالیت واحدهای مسلح گارد و نوع حضور و فعالیت آنها تنها با اجازه و در هماهنگی با ما مجاز میباشد! ارسال منظم اخبار و حفظ تماس منظم با ما و رعایت اکید نکات امنیتی که به آنها ابلاغ میشود و همچنین پرهیز از هر نوع حضور و فعالیت مسلحانه خودسرانه بدون اطلاع قبلی و توافق ما شروط اولیه تداوم فعالیت آنها بعنوان عضویت در سازمان گارد محسوب میشود.
خلاصه کنم گارد آزادی متعلق به صف مردمی است که برای سرنگونی کل بساط اسلامی مبارزه میکند. متعلق به جنبش آزادیخواهانی است که از تفرقه و نفرت قومی و مذهبی و احزاب حامی این خرافات بیزارند. متعلق به کارگران و زنان و جوانانی است که میخواهند در مقابل ارتجاع و سرمایه داران بازوی مسلح و سازمان دفاع از امنیت خود را سازمان دهند.
از این نظر همانطوری که گفتم اوضاع سیاسی امروز ایران و روندهای آتی بیش از پیش به سازماندهی فوری، گسترده و قدرتمند گارد آزادی نیاز دارد. یکی از تجربه های دوره اخیر برای کمونیستها و کارگران در پی کشمکشهای دوره اخیر این بود که حضور چشمگیر گارد وخلا قدرت گارد آزادی کاملا مشهود بود. همانطوری که خلا صف متحد میلیونی کمونیستها و کارگران مستقل و متحد در مقابل موج سبز و سیاه رژیم را شاهد بودیم. و بلاخره خلا یک حزب بزرگ متکی به این جنبشها و ابزارها. در مقابل صف متحد "چپ و راست" همنوا با جناحهایی از رژیم و همچنین در برابر کلاهبرداری و پروژه های رژیم بر علیه مردم دراین دوره تنها بودیم و زیاد زورمان نرسید. برای تنها نماندن و اعمال قدرت و نفوذ باید کل قدرت و نیرو جنبش خفته کمونیستی و کارگری را به میدان آورد و موانع و توهمات موجود را کنار زد. همه این کمبودها را باید بزودی رفع کرد. این امر فوری هر انسان مبارز و آگاه به منافع طبقاتی و آزادیخوانه خود باید باشد. میتوان گارد آزادی را بعنوان یکی از ابزارهای مهم این تلاش وسیعا سازمان داد و در دستور کار کمونیستها و انقلابیون قرار بگیرد. جوانان را به پیوستن به آن فرامیخوانم.

پرتو: وظایف کمونیستها را در دوره حاضر چگونه میبنید؟

سلام زیجی: برای پاسخ جامع به آن باید به ابعاد متعددی پرداخت. اما تا جایی که به نقش، تاثیر گذاری و تعجیل وظایف این دوره بر میگردد به سه چهار محور اصلی و تعیین کننده اشاره خواهم کرد:جمهوری اسلامی و جناحهای آن آمدند سناریویی را تحت عنوان "انتخابات" به جامعه تحمیل کردند. در این رویداد و به ویژه پس از اعلام "نتایج"آن به فراخوان موسوی و حامیانش مردم زیادی بیرون ریختند و پرچم سبز و الله اکبر را برداشتند و خواهان "ابطال انتخابات" شدند. اپوزیسیون هم حرکتهایی که به فراخوان موسوی و "اصلاح طلبان" شکل گرفت را به نام" انقلاب" و "جنبش سرنگونی" بخورد مردم، یا حداقل بخورد اعضایشان دادند. در این دوره بخشی از جمهوری اسلامی و جناحی از نیروهای حامی سرمایه در ایران در پرتو جنگ واقعی درونی نظامشان در پوشش "انتخابات" موفق شدند نه تنها مردم زیادی را به بیراهه ببرند و انسانهای شریفی را قربانی اهداف ارتجاعی خود کنند که موفق شدند بخش عمده اپوزیسیون به ویژه بخش چپ را نیز به تاریخ و نقش و نگاه ضد کارگری و ضد کمونیستی حزب توده و اکثریت نزدیک و هم ساز کنند و دنبال پرچم "اصلاحات" خود به صف شان کنند. نیروهای چپ و "کمونیست" همسو با "جنبش سرنگونی" این دوره موسوی و کروبی در خطیرترین دوره حیات سیاسی ایران به چشم حقیقت و کارگران و مردم سرنگونی طلب خاک پاشیدند. عملا یک بار دیگردر منجلاب یک سیاست دست راستی و پوپولیستی فرو رفتند. ما باید تاوان سیاست این نوع کمونیزم ملی و بورژوائی را یک دور دیگر تحمل و تقبل کنیم. مانند سال 57 باید از نو ویک بار دیگر کمونیزم ما، کمونیزم مارکس و منصور حکمت به جنگ تحریفات و نقش سرویس دهنده این چپ به بورژوازی برود و کارگران را ترغیب به دوری از آنها کنیم. جامعه و ‌هم طبقه ای های خود را بیش از پیش به کمونیزم مارکس و حکمت فراخوان بدهیم و تلاش سختی را برای خود در دستور بگذاریم.
- به نظر من اولین وظیفه هر کمونیست و کارگر آگاهی است که ابتدا این حقایق ساده فوق را برای خود روشن کرده باشد و با صدای بلند بر پوچی تمام نیروهای اپوزیسیون داخلی و خارجی حامی "شرکت در انتخابات" و بعد حامی و دنباله رو "جنبش سبز" موسوی تاکید کنند و توهمات باقی مانده پیرامون آنها را با جدیت و روشنی کنار بزنند. رسوا کردن اینها و تقویت آگاهی و عدم اعتماد مردم آزادیخواه به آنها در کردستان اولویت کار هر کمونیست و آزادیخواهی در این دوره است. "کمونیستها و چپهایی" هم که به همین مرداب فرو رفتند باید بعنوان کمونیستهای `قلابی و همساز با جریان حزب توده و اکثریت شناسانده شوند و عملکرد و سیاستهای حزب کمونیست کارگری-حکمتیست را در طول تمام این دوره که بر علیه کلیت رژیم بود و مردم را فراخوان داد زیر پرچم سبز موسوی و سیاه احمدی نژاد نروند، و بر صف مستقل آزادی و برابری تاکید کنند، حیاتی است به آگاهی،سیاست و پرچم کل جامعه به ویژه کارگران تبدیل شود. این سیاست و این حزب شایسته بهترین استقبال و محبوبیت است. وظیفه مبرم هر کمونیستی است که تلاش کند هر چه بیشتر مردم متوهم را از زیر آوار پرچم و جنگ جناهای رژیم بیرون بیاورد. باید به این بخش از مردم قبولاند که امید به کوچکترین پیشرفت در دل کشمکش جناحهای رژیم پوچ است. سی سال است این حقیقت اثبات شده است.
- تلاش بسیار مهم و حیاتی دیگر ما باید متمرکز شود روی خصلت طبقاتی مبارزه کارگران و خود آگاهی طبقاتی و اتحاد صفوف طبقه کارگر. اینکه میبایست و باید در چنین روندهای سیاسی روی پای خود و منافع مستقل طبقاتی خود استواربود. تقویت و حاکم کردن افق و اهداف روشن مبارزاتی بر علیه رژیم به مثابه دولت سرمایه داری ایران برای جنبش ما حیاتی است. باید متحد کننده بود و راه تفرقه و سکتاریسم و تلاشهای ضد کمونیستی گرایشات سازشکار و حامی این و آن بخش از سرمایه داری و جناحهای دولتی را حداقل در صفوف پیشروان خود باید مسدودکرد. دخالت در سیاست، متشکل شدن و متکی به مجامع عمومی خود و اینکه در چنین روزهایی باید بیانیه و منشور مستقل خود را بر علیه هر دو جناح رژیم و کل بورژوازی حاکم منتشر کرد ازاهم کار و خصلت یک جنبش خود آگاه کارگری و سوسیالیستی است. متاسفانه این دوره در این سطح این اتفاق صورت نگرفت. این حلقه کلیدی ضعف کارگر وکمونیزم در ایران و کردستان است که نباید هیچگاه از دستور کار کمونیستها و فعالین سوسیالیست طبقه کارگر خارج شود. تجربه رویدادهای اخیر یک بار دیگر ما کمونیستها و فعالین پیشرو کارگری را ملزم و متعهد به رفع سریع این زخم وشکاف بزرگ در صفوف جنبش طبقاتی مان میکند.
- وظیفه و درس سوم برای هر کارگر و کمونیستی سازمان وحزب است. این درد امروز نیست. اما این دوره یکبار دیگر نشان داد طبقه کار بدون حزب کمونیستی خود قادر به ایفا هیچ نقشی در پیشبرد امر طبقاتی و رسالت تاریخی خود نخواهد شد. توان کوبیدن مهر خود بر رویداهای مهم جامعه را نخواهد داشت. رهبران سوسیالیست طبقه کارگر ایران در غیاب حزب کمونیستی و کارگری و افق روشن طبقاتی هیچگاه قادر نخواهند بود این شریفترین طبقه و انسانهای کره خاکی را یک قدم بسوی آزادی، برابری و نابودی سرمایه داری هدایت و رهبری کنند. تا کی باید ما تمام نیازمندیهای دنیا را تولید کنیم و همزمان جز محرومترین و سرکوب شدگان و آلت دست و حامیان رنگا رنگ همین جهان کثیف باشیم؟ تا کی مفتخوران و استثمار کنندگان بر ما حاکم باشند و ما ساکت و مخالف نسل اندر نسل بی آزار؟ تا کی اوباش اسلامی و جناحهای آن، این و آن بخش سرمایه داری، این و آن رهبر روشنفکر ناراضی طبقه مرفه و این و آن رهبر پوچ ملی ما را ازصف مستقل و متحد خود و آگاهی طبقاتی و برخورداری از حزب کمونیستی و کارگری خود و از اتکا به مارکس و لنین و منصور حکمت محروم کنند و دورنگا ه دارند؟ چند بار دیگر باید طبقه ما را دنبال پرچم و اهدافهای ضد کارگری ملی، اسلامی، اصلاح طلبانه و نخود سیاه بفرستند؟. تا کی ما را بدست خودمان بگور بسپارند؟ مگر قرار نبود و نیست که این ما کارگران و کمونیستها هستیم که گورکن نظام توحش سرمایه داری باشیم؟
اینها درد و زخم و شکاف عمیق و بزرگ ما است که به طبقه ما تحمیل شده است و باید عمیقا به آن توجه کرد. این درد بنظر من قبل از هر چیز ریشه درعدم حضور گسترده رهبران کارگری و طبقه کارگر در حزب کمونیستی و کارگری خود را دارد. بردن این حقیقت ساده به میان کارگران و تلاش خستگی ناپذیر برای متحزب شدن و جلب کارگران به احزاب کمونیستی خود، حزب کمونیست کارگری- حکمتیست ، مبرمترین وظیفه هر کمونیست و کارگری است که براستی برای سرنگونی رژیم و برای انقلاب واقعی کارگران و برای نابودی سرمایه داری و برای جامعه آزاد و برابر و مرفه مبارزه میکند.
- و بلاخره کمک به تشکیل واحدهای گارد آزادی در کردستان بنظرم چهارمین کار مهم کمونیستها و انسانهای مبارز در این دوره است. قبلا بر ضرورت آن تاکید کردم و لازم به تکرار آن نیست. در پایان مردم کردستان و کارگران و همه آزادیخواهان را فرامیخوانم به حزبی که در دوره آشفته اخیر نیز یک بار دیگر صف مستقل و اهداف ومنافع کارگران و زحمتکشان را در مقابل ارتجاع نمایندگی کرد به پیوندند. به حزب کمونیست کارگری- حکمتیست به پیوندید!

سلام زیجی
15 تیر 88
2009-07-06
kkgardazadi@gmail.com
s_zijji@yahoo.se
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 

Copyright © 2009 www.eshterak.net