22بهمن امسال حال وهوای دیگری دارد.چرا که رژیم برخلاف مراسم تشریفاتی سالهای قبل که آنرا فرصتی برای برخ کشیدن اقتدارش درمقیاس جهانی به شمارمی آورد، اکنون سخت نگران تبدیل شدن آن به روزی است که توسط مردم ازپروبال درهم شکسته اش پرده برداری بشود.
صدای انقلاب را نباید شنید!
سرکردگان جمهوری اسلامی عزم خود راجزم کرده اند که صدای انقلاب را نشنوند .آنها درس خود ازتجربه انقلاب بهمن را دراین عبارت خلاصه کرده اند که هرگزنباید صدای انقلاب را شنید!دیدید که شاه شنید وبرسرش چه آمد!. آنها براین پندارند که اگر چنین کنند دیگر گویا طومارعمرشان درهم نخواهد پیچید. ولی غافل ازآنند که موش کورتاریخ همیشه به یک شیوه نقب نمی زند ودیکتاتورها همیشه درقبال دفن گاه ها و گودال های تازه ای که دربرابرشان دهان بازمی کنند،غافگیرشده وناچارمی شوند که باخفت وخواری گورشان را گم کنند.به وقت بیداری بزرگ،وهنگامی که تاریخ سازان واقعی یعنی مردم آگاه وخشمگین ازبیدادو جنایت،آنها که منشأواقعی قدرت وملک وهستی وثروت وجلال وجبروت هستند به صحنه بیایند، دیگرگزینه واقعی بین ماندن ونماندن نیست؛بلکه "چگونه رفتن" است.می توان صدای انقلاب را شنید و قدرت را به مردم واگذارکرد و می توان بازهم به خشونت و جنایت های بیشتری مبادرت ورزید وحتی چند صباحی بیشترماند ولی سرانجام باخواری و سرافکندگی بیشتری سرنگون شد.
اهمیت 22 بهمن
تاکتیک رژیم برای 22 بهمن آن است که ازیکسو بابسیج حداکثر، حامیان و طرفداران خودرا درمیدان آزادی گردآورد وبقول خود حماسه ای بالاترازحماسه قلابی وخودخوانده 9 دی بوجود آورد.وازسوی دیگرباایجاد بیشترین فضای ارعاب، هوداران جنبش را ازشرکت گسترده درتظاهرات بازدارد.(برگزاری دادگاه های نمایشی وانعکاس آن در تلویزیون واعدام دونفرواعلام خبرصدورحکم اعدام 9 نفردیگر.....،برقراری حکومت نیمه نظامی درخیابان ها ومیادین مهم تهران، ،موج دستگیری ها وتهدیدهای مقامات امنیتی مبنی بر سرکوب وشناسائی معترضین وکنترل امیل ها و اس ام ها و... بخشی از این تدارک رژیم برای ارعاب است) . هدف ازاینهمه تلاش مذبوحانه آنست که به مددبوقهای تبلیغاتی اشان، نشان دهندکه همانند سالهای قبل هم چنان قادربه بسیج مردمی هستند و تمامی ادعاهای مخالفین درفروریزی پایگاه اجتماعی اشان نادرست است. هم چنین تقویت روحیه حامیان،اعاده "مشروعیت" ببادرفته خود درانظارجهانی برای بهبود موقعیت چانه زنی وکاستن ازفشارهای خارجی، وبالاخره ایجاد انفعال ویأس درصفوف مخالفین ازدیگرهدف های رژیم است.هم اکنون زمزمه های زیادی درمیان افراطی ترین طیف حاکمیت مطرح است که باید 22 بهمن رابه روز پایان دادن فتنه تبدیل کرد.درواقع ازنظرآن ها دیگرفضای غبارالود رهبرفرموده فرونشسته و مرزدشمن وغیردشمن واغتشاشگران ومردم عادی مشخص گردیده وگویا همه چیزبرای فرود ضربه نهائی و مشت آهنین برای بستن پرونده مبارزات پرشکوه 8 ماهه مردم فرارسیده است وزهی خیال باطل. بزعم آنها باقرارداده شدن "خواص" و سران باصطلاح فتنه برسردوراهی توبه ویا تعیین تکلیف باآنها، زمان تصفیه حساب فرارسیده است.البته ناگفته نماندکه تاانجا که به نظروتمایل این طیف برمی گردد آنها میخواستند این سیاست را درفردای روزنه دیماه - آن حماسه خود خوانده- بانجام برساننداما بدلیل شکاف درمیان اصول گرایان ونهایتا موضع خامنه ای مبنی برغبارآلودبودن فضای سیاسی وضرورت بکارگیری تدبیربرای عبورازآن،اندکی به عقب افتاد. چرخش تاکتیکی عناصری چون محمد یزدی و احمدخاتمی که ازسرسخت ترین عناصرطیف افراطی به شمارمی روند- که درپی توافق پشت پرده وبه توصیه خامنه ای صورت گرفت-موجب گردید تااین سیاست تصفیه حساب اندکی به عقب بیفتد،بااین قصد که درآستانه برگزاری 22 بهمن صفوف جنبش دچارتشتت و تجزیه وانعفعال شود.فشاربه رفسنجانی نیز باهدف حذف او ازریاست مجلس خبرگان وسپس تشخیص مصلحت بخشی ازهمان سیاست فرودمشت آهنین برای یکدست کردن ساختارقدرت بود که باواکنش رفسنجانی مبنی بر شنیدن بوی توطئه وتهدید به افشاء آن دچارهمین مصلحت اندیشی ها شد.
سخنان ابراهیم رئیسی معاون رئیس قوه قضائیه بخوبی ارزیابی ونقشه وتاکتیک سردمداران واتاق فکرآنها را بیان می کند:مطابق این اززیابی ونقشه عمل ، برنامه رژیم برای سرکوب جنبش درسه گام فرموله شده است:گام نخست برخورد قاطع وتابه آخربافتنه است. بزعم آنها درفضای آغشته ازفتنه قبل ازهراقدامی نخست باید غبار آن را فرو خواباند.واین یعنی مواجهه وسرکوب قاطع آن ( سالهای 60 الگوی خوبی برای آنان است). گام دوم "تبیین" است. ایجاد بصیرت وآگاه کردن مردم ازعمق توطئه، مهمترین وظیفه این مرحله است.ازنظرآنها مردم عوام الناسی هستند که تحت تأثیر بیگانان کوک و هوائی شده اند وباید حالشان را سرجایشان آورد.وگام سوم "ترمیم" است. مطابق این گام نظام باید درمرحله آخر به ترمیم پیکرزخم خورده و بازسازی ساختاربهم ریخته خود به پردازد و بایدریشه های بروزاین نوع فتنه ها و آسیب پذیری ها رابه خشکاند. بنابراین فازترمیم جزبازسازی ساختارها واعاده اعتبارازدست رفته وآب بندی حکومت وخانه تکانی کردن برای تصفیه مرددین،کنترل عرصه های گوناگون اجتماعی وفرهنگی برای مسدودکردن راه های نفوذی دشمن ودریک کلام سرکوب بیشترنیست. براساس ارزیابی آنها دشمنان ومردم ازطریق اسب تروای خودی های خائن وارد قلعه شده وآشوبی به پاکرده اند. پس ازپاکسازی قلعه "تبیین" وارشاد مردمان ازراه بدرشده،باید راه های نفوذی دشمنان را مسدود ساخت. البته درکناراین تاکتیک تلاش می شود که درعرصه سیاست خارجی و به خصوص هسته ای نیزمانورهائی را برای کاستن ازفشاربین المللی صورت دهند.
همانطورکه مشهوداست دراین سیاست سرکوب حرف اول را می زند.چراکه بزعم آنها هرراهی جزاین به فروپاشی نظام منجرخواهد شد. دراین استراتژی هم چنان دوخطای اصلی وراهبردی که بحران را به نقطه کنونی رسانده ومنشأ اشتباه محاسبات این حضرات محسوب می شود،هم چنان جان سختی می کند:خطای اول دست کم گرفتن نارضایتی مردم و خلاقیت آنها دربهم زدن همه پیش فرض ها وپیش بینی هاست،وخطای دوم نادیده گرفتن الزامات وپی آمدهای ناشی ازبی مرزشدن جهان وبهم ریختن معادلات مربوط به قلمرواقتدار دولت-ملتهاست.
آنچه که به حناح حاکم برمی گردد روشن است که آنها دارند با آخرین برگ بقاء خود،اهرم سرکوب زنگ زده یا درحال زنگ زدن را ، بازی می کنند. کُر کُری خواندن وبگیروبه بندهای آنها بیش ازآنکه تجلی قدرت واقعی اشان باشد،بیش ازآن تظاهربه قدرت نداشته ودرحال افولشان است.قدرتی که هم چون چرم ساغری درحال خشکیدن وچروکیدن وکوچک شدن است. درواقع آنان دارند ازمایه و تتمه قدرت خویش برداشت می کنند. قدرتی که بازتولید آن دچاردشواری های عظیم شده است.
رؤیای دوم،رؤیای نیروها وهواداران ولایت مشروطه است که درپی حضورگسترده وساختارشکن مردم بخصوص درتظاهرات عاشورا ازیکسو و فشارجناح حاکم ازسوی دیگر،تلاش های زیادی را برای اعمال رهبری وکنترل شعارها ومطالبات مردم صورت داده اند. اینان تلاش دارند که جنبش را زیرهژمونی خود گرفته ودرچهارچوب قانون اساسی وبه عنوان نیروی فشاربرای چانه زنی دربالا بکارگیرند. برای آنها شعارمرگ براصل ولایت فقیه وجمهوری باپسوندغیراسلامی وسکولار.... پذیرفتنی نیست. بااین همه جناح حاکم هنوزاین گام ها را کافی ونشانه توبه واقعی- تسلیم شدن کامل وتؤام باخلوص نیت! - نمی داند وهیچ نشانه ای ازاینکه حاضرشده بود سهم ولوکوچکی ازکیک قدرت را با رقیب خود تقسیم کند ازخود نشان نداده است. بهمین دلیل هم چنان به خط و نشان کشیدن وتهدید ودستگیری آن ها ادامه می د هد.
درواقع جناح حاکم عقب نشینی وبرسمیت شناختن تلویحی دولت احمدی نژاد و اعلام آمادگی برای مذاکره را ازسوی رقیب به حساب سست و ضعیف شدن گذاشته است. وباین ترتیب این جناح هم چوب را خورده است وهم پیازرا.هم فشارتشدید شونده ازبالا وهم فشارازپائین را.ازاین رو تا زمان برسمیت شاخته شدن طرف چانه زنی برای تقسیم قدرت، ناچاراست به نحو کج دار ومریز به مقاومت خود ولو افتان وخیزان ادامه دهد. وگرنه شمشیرآخته وآویخته برفرازسر با سرعت وشدت بیشتری فرود خواهد آمد. دراین شرایط تاکتیک مشروطه طلبان برای 22 بهمن حضورگسترده،بارنگ ونشانه های کمترپرسروصدا وتحریک آمیزوباشعارهای کنترل شده می باشد. تمامی محتوای پیام های موسوی وکروبی و ....ناظربرهمین مساله است وحامل مرزبندی با ساختارشکنان ضمن انتقادبه حاکمیت برای یکه تازی وانحصارقدرت. بااینهمه تا همین جا آنها با دادن فراخوان رسمی به مردم برای حضور گسترده درمراسم 22بهمن،نقش خویش را دربسیج هرچه گسترده وگشودن چتردفاعی بازی کرده اندوآنچه که به محتوا و به دینامیسم شعارها و مطالبات واقعی جنبش مربوط می شود،همانطورکه فرایند 8 ماهه نشان داده است، آنها ازآبشخور دیگری نشأت می گیرند:ازانباشت مطالبات مردم وتجربه واقعی اشان و از31 سال رنج ومرارت و دونسل سوخته وتباه شده، وشناخت لازم ازماهیت تبه کارانه نظام،از8 ماه مبارزه وزندان وشکنجه وتجاوز وتیراندازی وپرتاب ازبلندی و نوازش باتوم وپرتاب گازاشک آوروجنگ وگریزهای بی شمار ....
واما رؤیای سوم،رویائی است که خود، کابوس دیگران است.جنبش اعتراضی که که توده گسترده جوانان نیروی محرکه اصلی آن را تشکیل می دهند، نشانه گرفتن کمترازاصل ولایت فقیه را برنمی تابند.نگاهشان روبه جلوست و هرقدم به عقب را درحکم خودکشی می دانند. اگررژیم نتوانسته است علیرغم آنکه با بزرگترین بحران موجودیت خویش درطی 31 سال حیات خود مواجه شده، اعدام های پرشمار دهه 60 وکشتارسال 67 را مجددا برپاکند، اساسا بدلیل همین ترس ازجوانان ومردم به جان آمده است. آنها باتجربه ای که درطی 8 ماه مبارزه بدست آورده اند دریافته ند که جنبش اگربخواهد درجابزند وفراترنرود، ضدانقلابی که هم چون مارزخم خورده بخود می پیچد، فرصتی برای تجدید قواپیدا کند، دراولین فرصت دست به تعرض گسترده ای خواهد زد. آنها هم چنین می دانندکه اصلاح طلبانِ ولایت مشروطه خواه و متزلزل را نیزتنها ازطریق پیشروی مستقل خود وتشدید فشاربه آنها برای دست برداشتن ازسازش ومعامله می توانند،ولو افتان ولرزان، هم چنان درصفوف مقاومت نگهدارند. هم چنانکه با چنین قدرت نمائی است که می توانند بر بی اعتباری رژیم درصحنه جهانی ییافزایند ومانع ازکنارآمدن وسازش قدرت های جهانی با رژیم حاکم گردند.بهمین دلیل است که درمیان آکتورهای سه گانه بازی این آکتورسوم است که تعیین کننده است. و22 بهمن گرچه درتحلیل نهائی تنها یک نقطه ازمنحنی صعودی مبارزه مردم است ومعادل بودونبود آن نیست،اما بسته به آنکه تاچه حد بتواند حضورگسترده ومستقلانه خود را به نمایش بگذارد می تواند به نقطه عطفی تازه درسیراین مبارزه تبدیل شود.
درنگی بردوحرکت درآستانه 22 بهمن
درب باستیل ایران در22 بهمن گشوده باد!
باوجود توسل رژیم به جنایت تازه و اعدام دوتن به اتهام شرکت درتظاهرات عاشورا،وتوسل به انواع فشارها واقدام ها برای ایجاد رعب،درنگ بردوفرازازحرکت اعتراضی پرمعنای صورت گرفته، نشان ازآن داردکه حربه رژیم کارسازنیست:نخست حرکت مهم وادامه دار اعتراضات خانواده ها وتجمع وسیع آنها دربرابراوین دراین شبها و صحنه های پرشکوه آزادسازی شماری ازدستگیرشدگان است.شعارآزادی زندانیان سیاسی و نواخته شدن چنین قطعه ای ازسنفونی مقاومت درساعت 8 شب دراین روزها، گوشه ای رها شده ازآن پتانسیل عظیم مردمی را به نمایش می گذارد.همانطورکه تجربه انقلاب بهمن نشان داده است تمرکزروی زندانیان سیاسی ووادارساختن آزادی بی قید وشرط همه آنها،می تواند یکی ازعلائم بالینی ومهم شروع رستاخیز مردمی باشد.آری زمین درآستانه بهارنفس می کشد!شروع عقب نشینی رژیم های مستبد عموما درهمین حوزه صورت می گیرد.اکنون هزاران زندانی اسیرچنگال خونین رژیمی هستند که هرلحظه چنگ ودندان نشان می دهد. کانونی شدن مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی 31 سال پس ازانقلاب شکست خورده بهمن 57،یاد آورنغمه پرندگان به مناسبت رؤیت طلیعه بهاردراوج خزان است. باشد که آزادی همه زندانیان یکی ازدستاوردهای 22 بهمن باشد و درب باستیل ایران گشوده باد!
دومین حرکت مهم، واکنش های اعتراضی و گسترده همه مدافعان آزادی ودمکراسی ومخالفین استبداد درخارج کشور به ددمنشی های بی پایان رژیم است و بطوراخص علیه جنایت اعدام زندانیان سیاسی. اعتراضاتی که دراشکال گوناگون و ازجمله دربرابرسفارتخانه وکنسول ها و. .. صورت می گیرد، می تواند و باید درهرنفطه جهان که ممکن باشد، به موازات مبارزات داخل کشورگسترش یابد.باید دامنه این اعتراضات داخل وخارج، چنان گسترده شود که رژیم تبه کاربداندکه هریک نفرمحکوم به اعدام به معنی قتل وجنایت علیه عزیزترین فرزندان مردم ایران است و خشم بی پایان آنها و حامیان جهانی جنبش درهمه نقاط جهان را بدنبال خود خواهد داشت.باید زمین را زیرپای جنایتکاران وقاتلین داغ کرد. پرداخت بهای چنین جنایتی درآغازسده قرن 21 باید آنقدر سنگین بشود که جرئت دست به ماشه بردن را ازاین گرگان هاربه ستاند.
2010-02-05- تقی روزبه
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.