دیدگاه : چه عامل یا عواملی جناح حاکم را به موقعیت کنونی سوق داده است؟
احمد نوین : برای پاسخ به این سئوال باید ابتدا به شرایط قبل از خیزش های توده ای اخیر مردم توجه داشته باشیم.
نظام جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز پدیداری با تکیه به كاست حكومتي و رهبری بلامنازع روح الله خمینی، تلاش نمود که جایگاهش را بر فراز جامعه معرفی نماید. از همان ابتدا حق انتخاب آزادانه را از مردم سلب نمود و در مقابل مردمی که با قیام تاریخی شان، شاه و دربار او را از ایران فراری داده و نظام اش را نیز به گورستان تاریخ روانه نموده بودند دو آلتر ناتیو حکومتی قرار داد. نظام سلطنتی و یا نظام جمهوری اسلامی! که به واقع تنها یک آلترناتیو بود: جمهوری اسلامی!
زیرا باصطلاح آلترناتیو دیگر؛ "نظام سلطنتی" را مردم پیشاپیش سرنگون کرده بودند.
پس از تدوین قانون اساسی و تصویب آن در مجلس خبرگان ، با تکیه بر کاریسمای خمینی و ناآگاهی اکثریت مردم از اهداف كاست حكومتي ، نظام ولایت فقیه – یعنی نظام سلب آزادی های بی قید و شرط سیاسی از مردم – را بر جامعه تحمیل کردند.
در تداوم فرمانروائی نظام ولایت فقیه نیز هر صدای حق طلبانه و تحرک سازمان داده شده مستقل از نظام را، با بیرحمی در گلو خفه کردند. مطبوعات ناوابسته به حکومت، توقیف شدند. سازمان ها و عناصر مبارزو مخالف رژیم را بشدت سرکوب کردند. مخالفان رژیم در سراسر کشور در صورت دستگیری، زندان، شکنجه و یا اعدام میشدند. بعنوان نمونه میتوان به وحشیانه ترین این سرکوب ها و کشتار های وسیع به حمله مزدوران رژیم به کردستان و تركمن صحرا ... و کشتار هزاران زندانی سیاسی بی دفاع در دهه شصت و خصوصا ً سال 1367، اشاره کرد.
پس از قلع و قمع مخالفان رژیم در سالهای اولیه پس از انقلاب، نوبت متحدان " لیبرال " رژیم رسید. آنان را نیز از محدوده های حکومت به بیرون پرتاب نمودند. در مثل مناقشه نیست. میگویند فاشیسم فرزندان خود را نیز میدرد. فاشیسم اسلامی حاکم در ایران، ولیعهد روح الله خمینی را نیز تحمل نکرد و با حکم ولی فقیه، حسینعلی منتظری که بصدور و اجرای احکام وحشیانه خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 اعتراض نموده بود را مورد غضب قرار داد و از گردونه قدرت به بیرون پرتاب نمود.
پس از مرگ خمینی در سال 1368 و تجدید نظر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرن، سید علی خامنه ای، بعنوان ولی فقیه، رسماً جایگاهی "خدای گونه" یافت. پس از آن هوا و هوس های رهبر نظام بود که وقیحانه تر از گذشته، بر فراز همه نظرها، تعیین سرنوشت میکرد و باصطلاح کلام او فصل الخطاب بود .
در کشمکش های درونی نظام، عملکرد های انحصارطلبانه رهبر نظام ، علاوه بر آنکه در تحمیل شرایط اسف بار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نقش موثر داشت، بلکه بمرور زمان در محدود تر شدن حلقه وابستگان به رهبر، نیز تاَثیر گذار بود.
با گذشت چند سالی از حاکمیت دستگاه ولایت برهبری علی خامنه ای ، بخش قابل توجهی از حامیان نظام که به اصلاح طلب ها معروف شده بودند نیز با محدودیت ها و فشارهائی که آنان را به حاشیه قدرت پرتاب میکرد روبرو گردیدند.
اما هنوز " دمکراسی " درون نظام بطور قاطعانه ای بکنار گذاشته نشده بود. لذا اصلاح طلب های حکومتی با سوار شدن بر موج فزاینده نارضایتی های مردم بجان آمده، توانستند با معرفی محمد خاتمی بعنوان نامزد پسُت ریاست جمهوری، در یک "انتخابات" غیر دمکراتیک و تحت سلطه ارتجاعی نظارت استصوابی شورای نگهبان، کاندیدای مورد نظر ولی فقیه را کنار بزنند و مقام ریاست جمهوری را، در خرداد 1376 بخود اختصاص دهند.
توده های ناراضی مردم که با بعقب راندن کاندیدای مورد نظر رهبر نظام، به واقع تو دهنی محکمی به ولی فقیه زده بودند، پس از آن نیز با آراء خود در "انتخابات" غیر دمکراتیک دیگری، اکثریت کرسی های نمایندگان مجلس اسلام را در اختیار کاندیداهای اصلاح طلب دولتی قرار داده بودند، زمانی که با مانور های فریبکارانه اصلاح طلبان نظام (که پشتوانه مردمی را به وسیله چانه زنی برای تصاحب سهم بیشتری در اقتصاد و تحکیم موقعیت شان در بوروکراسی حاکم قرار داده بودند، و توده های حق طلب را باصطلاح به سر چشمه میبردند و تشنه باز میگرداندند ) مواجه شدند، توهم بخش قابل توجهی از آنان نسبت به اصلاح طلبان درهم شکسته شد. بویژه زمانی که اکثریت نمایندگان مجلس که از اصلاح طلبان تشکیل شده بودند، در مقابل حکم حکومتی علی خامنه ای تسلیم شدند.
مردم در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، از زبان خود ( بعنوان رئیس قوه مجریه ) شنیدند که پسُت ریاست جمهوری در این نظام، چیزی بیشتر از شغل یک آپاراتچی نیست. علاوه بر آینها، با گوشت و پوست خود تداوم بی حقی خویش و فقر و فلاکت عمومی در دوران 8 ساله ریاست جمهوری اطلاح طلبان را نیز تجربه نمودند.
مجموعه ای از واقعیات در بیداری بیش از پیش مردم تاًثیر گذاشت و لذا رژیم جمهوری اسلامی بیش از گذشته منفرد گشت و در پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی " مشروعیت " نظام در ذهن توده ها، بگونه ای اساسی ضربه خورد.
در سال 1384 مجدداً در یک "انتخابات" غیر دمکراتیک- پس از آنکه به ادعای مهدی کروبی در شمارش آراء تقلب شد- محمود احمدی نژاد بعنوان یکی از تاریک اندیش تری صاحب منصبان رژیم از صندق های آراء بیرون کشیده شد.
این آغاز به پایان رسیدن درجه تحمل ولی فقیه و حامیان سینه چاک او در قدرت، در رابطه با اصلاح طلبان نظام بود.
اما، از آنجا که مردم در نبرد نابرابر مابین مهدی کروبی و محمود احمدی نژاد، دخالتی ننمودند، قضیه با هیاهوی بسیار مهدی کروبی و بی اعتنائی احمدی نژاد، خامنه ای و اعوان و انصار او، بدون آنکه به درگیری های اجتماعی منجر شود، فیصله یافت.
در "انتخابات " 22خرداد امسال،اما ، چند هفته مانده به روز " انتخاب" ریاست جمهوری، گرایش نسبتاً ناگهانی بخش قابل توجهی از مردم - بویژه جوانان- به شرکت در "انتخابات" ، تمامی محاسبات دستگاه ولایت را درهم ریخت.
توده های بجان آمده میرحسین موسوی یکی از نمایندگان جناح اصلاح طلبان را که از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان گذشته بود، برای مقابله با قلدر منشی و اجحافات دستگاه ولایت، سپر نمودند، تا به این بهانه ضرباتی کاری به دستگاه ولایت وارد آورند.
شرکت نسبتاً وسیع این توده برانگیخته شده آنچنان عیان بود که این بار تقلب در انتخابات نمیتوانست از چشمان تیز بین مردم مخفی نگه داشته شود. مخفی نیز نماند.
ولی فقیه قبل از پایان شمارش آراء وقبل از اینکه شورای نگهبان ، نتیجه "انتخابات را اعلام نماید، بر خلاف روش معمول در نظام، شتاب زده، محمود احمدی نژاد را برنده "انتخابات" اعلام نمود. این عمل رهبر نظام یک بار دیگر نشان داد که حتی قوانین نظام و قواعد بازی در این رژیم ، در مقابل هوا و هوس های دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه، کوچکترین ارزشی ندارند.
برانگیختگی توده های مردم – بویزه جوانان – (که حتی قبل از " انتخابات " اخیر نیز قابل مشاهده بود) در کنار هماهنگی و پایداری اصلاح طلبان، روحیه امیدواری به مقاومت را از جانب مردم را دامن زد. البته باید به موضوع مناظره تلویزیونی احمدی نژاد با رقبای اصلاح طلب و نقش شکست احمدی نژاد در این مناظره ها که به بالا رفتن روحیه عمومی مخالفان دولت منجر شد نیز توجه کرد.
عملکرد ابلهانه و تحقیر آمیز ولی فقیه و رئیس جمهورش، بنزین به آتش خشم مردم ریخت و چند روز پس از اعلام نتایج "انتخابات"، مردم با برپائی تظاهرات چند میلیون نفری، ابتدا به تقلبات در "انتخابات" اعتراض نمودند و در تداوم آن رژیم را به چالش طلبیدند.
از دیگر عللی که زمینه ساز مقاومت و ایستادگی مردم در در مقابل دستگاه ولایت شد اینست که ، بخش قابل توجهی از شرکت کنندگان در "انتخابات" دوره دهم ریاست جمهوری در ایران، شرکت خودشان در این "انتخابات" را جدی گرفته بودند. لذا بی اعتنائی شورای نگهبان، شخص علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به آراء ریخته شده به صندوق ها و عدم پذیرش شکست کاندیدای مورد نظر ولی فقیه و برخوردهای بشدت اهانت آمیز محمود احمدی نژاد به اعتراضات مخالفان اش از جمله " خس و خاشاک" اعلام نمودن آنان نیز در تشدید احساس بی عدالتی در مردم لگدمال شده و وضعیتی که موقعیت جناح حاکم را به موقعیت کنونی سوق داد، موثر بوده است.
در این میان توجه به تغییر سیاست دولت امریکا در رابطه با جمهوری اسلامی، از خواست " تغییر رژیم " به خواست مذاکره با دولت ایران، نیز ضروری است. جمهوری اسلامی ایران در طول حیاتش، هرگاه که با بحران های خُرد کننده داخلی روبرو گشته است، همانند بسیاری از دیگر نظام های ارتجاعی، با ایجاد اغتشاش و یا بهره برداری از اغتشاشات موجود در خارج از مرزهای خود، تلاش نموده است که با دامن زدن به خطر خارجی و دشمن، غلظت احساسات ناسیونالیستی را بالا ببرد و در زیر پرچم اتحاد ملی،هم توجه افکار عمومی در کشور را به مسائل دیگر سوق دهد و هم با بهره برداری از این احساسات ملی، بمثابه سمبل وحدت ملی و با خریدن وقت، خود را از زیر ضربات مهلک بحران های خُرد کننده نجات دهد. اما در مقطع فعلی ( با توجه به سیاست دولت اوباما در قبال دولت ایران ) این آتو نیز از دست دستگاه ولایت خارج شده است و این دستگاه و شخص ولی فقیه، بیش از گذشته بی ردا و پوشش و در نهایت انزوا در مقابل توده های حق طلب مردم قرار گرفته اند.
اکنون وضعیت دستگاه ولایت و دولت کودتائی احمدی نژاد در مقابله با مردم مبارز و تاکتیک های آنها ، آنچنان اسفناک شده است که مردم حتی " یوم الدین" های رژیم را به وسیله ای برای ضربه زدن به اقتداراش نموده اند و در شهر قم، مرکز روحانیت و " ام القراء " رژیم صدای اعتراضشان را با فریادهای مرگ بر دیکتاتور ،مرگ بر خامنه ای بگوش جهانیان رسانده و بوضوح در هر پیشروی نشان میدهند که اقتدار رژیم در ذهنیتشان، درهم شکسته شده است.
مثلی است که میگوید که اسب ها در سربالائی همدیگر را گاز میگیرند. اکنون که ابواب جمعی خیمه و خرگاه دستگاه ولایت در سر بالائی طی طریق مینمایند، در صفوف طرفداران دولت نیز در رابطه با توانائی های احمدی نژاد و علی خامنه ای در مدیریت بحران، شک و تردید هائی بروز نموده است. لذا ما شاهد بروز نارضایتی هائی در میان صفوف حامیان احمدی نژاد نیز هستیم. امری که بدقت از طرف اصلاح طلبان دنبال میشود و مورد استفاده قرار میگیرد.
کوتاه سخن؛ بنظر میرسد که نه مردم روش های گذشته حکومت را میپذیرند و نه حاکمیت قادر است که به شیوه های گذشته به حکومت اش ادامه دهد.
دیدگاه : آیا هنوز عامل یا عواملی در اختیار جناح حاکم هست که بتواند رژیم را از فروپاشی و سرنگونی نجات دهد؟
احمد نوین : هیچ رژیمی بخودی خود سقوط نمیکند. کارگزاران هر رژیمی تا لحظۀ سقوط هنور امیدوارند که بتوانند "آب رفته را بجوی بازگردانند."
تداوم حیات نظام استبدادی جمهوری اسلامی ایران که سرنوشت اش را بنابر قانون اساسی آن و واقعیت های موجود به سرنوشت شخص ولی فقیه گره زده ست، بدون دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه، ناممکن مینماید. همانگونه که نظام پادشاهی در زمان حاکمیت محمد رضا شاه پهلوی، پس از بیرون رفتن او از صحنه سیاسی، نتوانست دوام آورد و کوتاه مدت پس از خروج محمد رضا شاه از صحنه، فروپاشید. همانگونه که نظام استبدادی فرانکو در اسپانیا نیز، پس از مرگ او فرو پاشید.
در رژیمی که همه سر نخ ها به پنجه های تدبیر فرد مستبد بسته شده است و همه تحولات در نظام ، بسته به تصمیمات اوست، پس از برکناری، سقوط و یا فرار رهبر، خود رژیم استبدادی نیز دیر یا زود، فرو میریزد. برای ما ایرانیان، شاه و سقوط رژیم اش پس از خروج او از صحنه، نمونه برجسته ای است.
لذا درهم شکستن دستگاه ولایت و هم زمانی آن با فروپاشی نظام کنونی در ایران، امری کاملاً محتمل است. همین امر است که خواب از چشم همه صاحب منصبان این رژیم ربوده است. همین امر است که مخالفت با ساختار شکنی را ورد زبان این صاحب منصبان نموده است.
اما برای فروپاشاندن این رژیم تا دندان مسلح میبایست الزاماتی فراهم شود:
1 - وقتیکه ما، از این رژیم و فروپاشی آن صحبت میکنیم، قاعدتا، آلترناتیو دیگری متفاوت از این رژیم مّد نظرمان است. برای آنکه رژیم بعدی متفاوت از این رژیم باشد و برای اینکه آرزوهای بیش از یکصد سال اخیر ایرانیان برای دست یابی به حق تعیین سرنوشت خودشان بتواند محقق شود، میبایست در پروسه سرنگونی رژیم فعلی ، ابزار ساختن رژیمی که متکی بر آراء آزاد مردم باشد ( برای تامین منافع اکثریت عظیم ، توسط اکثریت عظیم )، فراهم شود. به بیان دیگر میبایست ارگانهای اقتدر مردمی در پروسه فروپاشی نظام کنونی پدیدار گردند. این بدین معنا است که پائینی ها نخواهند و و این نخواستن شان را با ایجاد ارگانهای اقتدارشان بر صحنه حوداث تحمیل نمایند. این بدین معنا است که با افزایش آگاهی های ذهنی شان، وسیله تحقق آنرا نیز ایجاد نمایند. در چنین صورتی آگاهی های ذهنی ( از جمله تئوری)، شانس آنرا خواهد یافت که به قهر مادی تبدیل شود. پدیداری چنین وضعیتی بدین معنا است که عملاً " پائینی ها نخواهند " بروال گذشته زندگی نمایند.
2 – دومین نکته این است که رژیم حاکم نیز نتواند بگونه گذشته اقتداراش را اعمال نماید. به بیان دیگر " بالائی ها نتوانند " بروال گذشته زندگی نمایند.
3 – برای فروپاشی رژیم کنونی ضروری است که ماشین سرکوب آن ، کارائی خود را از دست بدهد. بطور مثال پروسه انشقاقات در دستگاه سرکوب و بویژه نیروهای مسلح وفادار به رژیم آغاز شود.
4– علاوه بر شروط فوق الذکر، رژیم نتواند در صورتی که کار سرکوب ها را با درهم شکستن مقاومت و مبارزه مردم بانجام رسانید،امکان رفرم های اقتصادی را برای " آرام" سازی توده های ناراضی فراهم نماید. به معنای دیگر توانائی های اقتصادی رژیم بگونه ای باشد، که نتواند فقر و بدبختی تشدید شده اکثریت عظیم توده ستم زده را بگونه ای که مورد رضایت اکثریت عظیم توده ها باشد، تخفیف دهد.
با توجه به موارد چهار گانه فوق، اکنون میتوان این سئوال را، که آیا رژیم جمهوری در سراشیب سقوط قطعی قرار گرفته است را با توجه به وضعیت جنبش اعتراضی اخیر، مورد بررسی قرار داد.
* - بنابر اطلاعات و اخباری که در دسترس میباشد، بنظر میرسد که بخش قابل توجهی از نیروی جنبش اعتراضی 6-7 ماه گذشته ایران، از اقشار متوسط و بویژه دانشجویان و لایه های متفاوت شهری تشکیل میشوند. این بدین معنا نیست که کارگران و زحمتکشان در این جنبش شرکت ندارند. اما ما شاهد شرکت گسترده آنان ( بعنوان بدنه اصلی جنبش) نیستیم.
* - مورد دیگر، عدم شرکت گسترده و پُر قدرت ملیت های ساکن ایران در این جنبش است. البته در این اواخر نشانه هائی از ورود موثر مردم آذربایجان بچشم خورده است و شاید این آغاز ورود گسترده و پُر قدرت بخشی از یکی از ملیت ها، در جنبش اعتراضی اخیر باشد.
* - نکته مهم دیگری که میبایست در رابطه با فروپاشی رژیم مورد توجه قرار گیرد، موضوع پدیداری تشکل های مستقل و سراسری توده ای است. برای اینکه مردم بتوانند شانس دست یابی به تعیین سرنوشتشان را بدست آورند، باید قادر گردند که برای مادیت بخشیدن به آگاهی های ذهنی شان، تشکل هائی که تداوم مبارزه در جهت تحقق آن آگاهی ها را تضمین نماید، در سراسر کشور بوجود آورند و این تشکل ها بتوانند در هماهنگی و اتحاد عمل خودشان، از یک طرف بر اقتدار مردم بیافزایند و از طرف دیگر در دستگاه سرکوب رژیم تزلزول بوجود آورند، عملکرد آنرا خنثی و عاقبت آن را از پای در آورند.
در مقطع کنونی، در جبههً حکومتی نیز این نکات جلب نظر میکنند ؛
الف : "شکاف در بالا"، بگونه ای محسوس به قدرت و ارادۀ واحد نظام ضربه زده است.
ب : وضعیت اقتصادی رژیم بگونه ای است که توان رفرم های اقتصادی را از دولت سلب نموده است. اما با توجه به درآمد هنگفتی که از فروش نفت به صندوق دولت و دستگاه ولایت واریز میشود، حاکمیت تا کنون توانسته است با بذل و بخشش به قابل اتکاء ترین هسته اصلی دستگاه های سرکوب اش سپاه پاسدارن ، سپس بسیج و .... ، همچنان در صد ضعیفی لایه هائی از عقب مانده ترین تهیدستان را در رابطه با سرکوب جنبش اعتراضی اخیر، بخدمت بگیرد. مسئله دولت نفتي، رانت نفتي، در ایرن موضوع بسیار مهمی است. رانت نفتی را که بر داريم ولايت فقيه معناي خود را از دست ميدهد.
در حال حاضر امر دیگری که حائز اهمیت بسیار است، امکان تداوم این جنبش و تداوم وضعیتی است که دست رژیم را در سرکوب قطعی جنبش بسته نگه دارد. در صورت تداوم جنبش، با جدا شدن این تهیدستان فریب خورده و یا منفعت طلب و ریزش های قابل توجه نیروهای مورد استفاده رژیم در امر سرکوب ، توازن قوا میتواند به نفع مردم حق طلب تغییر کند.
ج : فساد فزاینده در ارگان های رژیم نیز از دیگر مواردی است که امکان انجام هرگونه رفُرم اقتصادی را از دستگاه دولت سلب نموده است. لذا با توجه به بندهای ب و ج ، رزیم در موقعیتی نیست که بتواند در شرایط کنونی ( بویژه با توجه به موقعیت بین المللی رژیم )، پس از سرکوب های شدید تر و "خودزنی" های موًثرتر کنونی، با روی آوری به رفرم های اقتصادی، از عصیان توده ای بر علیه نظام ( از جمله ورود قدرتمند و گسترده کارگران به رویاروئی با نظام) جلوگیری نماید.
با توجه به مطالب فوق الذکر میتوان گفت که نشانه هائی از اینکه « پائینی ها نخواهند » بر روال سابق زندگی کنند، بعلاوه نشانه هائی از اینکه « بالایی ها هم نتوانند » بر روال سابق زندگی کنند، در صحنه مبارزات اجتماعی ایران دیده میشود.
در صورتی که این نشانه ها از صورت سمبلیک ( محدود ) خارج شوند و بطور مثال با تداوم مبارزات عمومی مردم، طبقه کارگر ایران و دیگر نیروهای آزادیخواه وبرابری طلب از بخش های تحت ستم جامعه، بتوانند سازمان یافته و در سطح سراسری ( حداقل برای دستیابی به خواست های بلاواسطه شان )، رو در روی رژیم قرار بگیرند، دیگر هیچ عاملی قادر نخواهد بود که جمهوری اسلامی ایران را از سرنگونی نجات دهد.
در صورت تحقق این وضعیت، دستگاه دولت ( آپارات دولتی ) از نظر اقتصادی بصورتی قطعی در هم خواهد شکست و قابلیت های ارگان های سرکوب رژیم از دست خواهند رفت و تزلزل در میان نیروهای مسلح رژیم به یک واقعیت تبدیل خواهد شد. اینها برای رژیمی که بیش از گذشته مجبور شده است که برای حفظ خویش به اسلحه و نیروهای مسلح اش تکیه نماید، مرگبار خواهد بود.
دیدگاه : نقاط قوت و ضعف خیزش کنونی چیست؟
احمد نوین : پاسخ به این سئوالات را میتوان در مطالب فوق الذکر نیز دریافت کرد. میتوان نقاط ضعف جنبش اعتراض 6-7 ماه اخیر مردم در ایران را در موارد ذیل خلاصه کرد :
1 – عدم وجود تشکل های مستقل مردمی که بتواند مبارزت توده های ناراضی را هماهنگ و تا دست یابی به حق تعیین سرنوشتشان رهبری نماید.
2 – عدم شرکت وسیع تر کارگران و زحمتکشان در جنبش اعتراضی اخیر.
3 – تداوم این جنبش فقط در تظاهرات خیابانی و تمرکز سرکوب بر روی آن و بالا رفتن هزینه شرکت در آن. امری که میتواند از گسترش آن جلوگیری نماید. برای کند کردن لبه تیغ سرکوب باید چاره اندیشی کرد. در صورت گسترش مبارزات مطالباتی و سراسری شدن آن، هم سوئی و هم آهنگی مابین مبارزات سیاسی و مطالباتی، رژیم برای مقابله و درهم شکستن این مبارزات ناچار است که نیروهای سرکوب اش را پراکنده نماید. امری که کارائی دستگاه سرکوب رژیم را بشدت کاهش خواهد داد. بعلاوه نباید فراموش کرد که بسیاری از خواست های اقتصادی و اجتماعی مردم، خصلت طبقاتی دارد. این امر مهمی است.
در صورت وارد شدن جنبش به فاز اعتصابات سراسری، بویژه اعتصابات کارگران و کارکنان صنعت نفت، و عدم وجود درآمد های نفتی و توقف چرخهای تولید، جمهوری اسلامی ایران با فاجعه بزرگی برای تداوم حیات اش روبرو خواهد شد. بویژه که پیشاپیش سیستم بانکی ایران بیش از 40 میلیارد دلار بدهکار است.
4 – ایران کشوری کثیر الملله است. لذا ضروری است که جنبش اعتراضی و مطالباتی در میان این ملل نیز بصورت وسیعی گسترده شود. تا زمانی که جنبش اعتراضی کنونی بطور گسترده در میان ملل ساکن ایران گسترش پیدا نکند و مبارزات آنها وارد فاز هماهنگی و اتحاد عمل با جنبش اعتراضی عمومی نشود، اولاً مشکل میشود تصور کرد که جنبش اعتراضی کنونی، توانائی لازم برای بزیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی را کسب نماید. دوماً همواره خطر رخنه عوامل وابسته به قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی و به انحراف کشاندن مبارزات ملیت های ساکن ایران را نباید از نظر دور داشت. کشاندن مبارزات ملیت های ساکن ایران در خدمت سیاست های امپریالیستی ( یا سیاست های ارتجاع داخلی اعم از بومی یا جمهوری اسلامی ایران ) باعث درهم شکستن همبستگی ملیت های ساکن ایران و مانع اتحاد داوطلبانه و دمکراتیک ملیت های ساکن ایران است.
5 – گسترش نفوذ اصلاح طلبان نظام و احتمال به کنترل در آوردن رهبری جنبش اعتراضی اخیر توسط آنها. واقعیت این است که غلبه آلترناتیو اصلاح طلبان نظام بر این جنبش، از رادیکالیسم و پیشروی این جنبش در خدمت دست یابی دست یابی مردم به حق تعیین سرنوشتشان، جلوگیری خواهد نمود. برای آنکه جنبش اکثریت عظیم برای دست یابی به منافع اکثریت عظیم بتواند از دل جنبش اعتراضی کنونی پدیدار شود، این جنبش در تکامل خود باید نه تنها از خط قرمز های دولت کودتا و دستگاه ولایت عبور نماید( که عبور کرده است)، بلکه از خط قرمز های اصلاح طلبان و قانون اساسی رژیم نیز باید بتواند عبور نماید ( امری که در موارد ضروری انجام شده است) .جنبش اعتراضی 6 – 7 ماه گذشته در عین استفاده بهینه از شکاف های ایجاد شده دربالا، با بمیان کشیدن شعارها و اهداف ساختار شکن نظام، پتانسیل تکاملی گذشتن از اصلاح طلبان نظام را نیز بمعرض نمایش گذاشته است. امری که خود رهبران اصلاح طلب نظام نظیر میرحسین موسوی و یا مهدی کروبی ( با بیان این مطلب که آنها نیز بدنبال این جنبش کشیده شده اند) نیز به آن اذعان دارند.
اما در رابطه با نقاط قوت این جنبش میتوان به این نکات توجه کرد.
1 – این جنبش با شعار "راًی من کجاست" آغاز شد و اکنون شعار های بر چیدن این نظام را هم تبلیغ مینماید. تظاهرات مردم با اعتراض به تقلبات در "انتخابات" دوره دهم ریاست جمهوری در ایران و ابطال آن " انتخابات" آغاز شد. اما بسرعت از این محدوده خارج شد و خواست آزادی زندانیان سیاسی را نیز به مطالبات خویش افزود و در تداوم مبارزه، خواست نابودی دیکتاتوری و سپس حمله به شخص ولی فقیه را نیز مطرح نمود. در تظاهرات ششم دیماه امسال شعار ها به سرنگونی رژیم اشاره دارد : " این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه" ، " خامنه ای حیا کن/ سلطنتو رها کن" ، " خامنه ای قاتله/ ولایتش باطله ".
2 – شرکت گسترده جوانان در این جنبش. این موضوع با توجه به اینکه حدود دو سوم جمعیت کشور را جوانان تشکیل میشود، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
3 – شرکت گسترده دانشجویان در این جنبش. باید توجه داشت که تعداد دانشجویان و دانش آموختگان کشور حدود 5 میلیون نفر است . حال با در نظر گرفتن خانواده های آنان، در می یابیم که تحرکات اجتماعی و سیاسی دانشجویان بر روی جمعیتی مابین 20 تا 25 میلیون از شهروندان کشور میتواند تاًثیر گذار باشد. یکی ازعلل هراس دائمی رژیم از ورود دانشجویان به صحنه های مبارزاتی ضد رژیم همین موضوع است.
4 – شرکت گسترده و پُر توان زنان ( اعم از جوان، میان سال و سالمند ). در جنبش اعتراضی اخیر، پیشروی زنان مبارز و شرکت آنان در صفوف اول مقابله با مزدوران رژیم از یک طرف و از طرف دیگر روی آوری بیش از پیش زنان به صحنه مبارزه با رژیم، از دیگر نقاط قوت و بالندگی جنبش است.
5 – شرکت مادران عزا در این جنبش. مادران عزا که عزیزانشان را رژیم جمهور اسلامی به قتل رسانیده است، هم در جنبش عمومی کنونی شرکت میکنند و هم با ایجاد تحرک مستقل و مبارزات مشخص شان در به انزوا کشاندن رژیم و نیرو رسانی به جنبش ایفای نقش مینمایند.
6 – شرکت خانواده های زندانیان سیاسی و جانباخته گان در جنبش اعتراضی. اعم از خانواده های زندانیان سیاسی و شهدای گذشته و خانواده دستگیر شدگان و شهدای اخیر.
7 – شرکت غیر رسمی اعضاء برخی تشکل های موجود سیاسی، اتحادیه ای و سندیکائی در جنبش اعتراضی اخیر و ایفای نقش در ارتقاء سطح جنبش و تاثیر گذاری بر تقویت روحیه تشکل یابی مردم.
8 – تغییر آرایش صحنه سیاسی در ایران پس از در 16 آذر امسال. 16 آذر امسال اولین تحرکات و تظاهراتی بود که بعد از "انتخابات"، ارتباطی با "یوم الله" های نظام و مراسم مذهبی نداشت. شرکت وسیع و رزمنده دانشجویان و کشاندن این مبارزات به بیرون از صحن دانشگاه ها و حمایت وسیع مردم از دانشجویان و استقلال مبارزات این روز از یوم الله های رژیم و گسترش و تعمیق مبارزات مردم و ارتقاء سطح شعارها ، صحنه سیاسی در ایران را به نفع مبارزات مستقل توده ها تغییر داد.
9 – خارج کردن " یوم الله " های رژیم از دست او و تبدیل آن به تحرکات ضد رژیمی. در طول 30 سال گذشت، "یوم الله" های رژیم وسیله ای در دست رژیم برای تقویت پایه ها و روحیه ارگانهای سرکوب رژیم بود. پس 22 خرداد امسال، این " یوم الله" ها با شرکت مردم معترض تبدیل به امکاناتی شد که مردم با استفاده بهینه از آنها به اقتدار و قدر قدرتی رژیم ضرباتی کاری وارد نموده اند.
10 – ریختن ترس مردم از قدر قدرتی رژیم و ایستادگی رادیکال در مقابل تهاجمات مزدوران رژیم. زمانی که توسل رژیم به بازداشت ها، زندان کردن ها، شکنجه ها، تجاوز به برخی از دستگیر شدن در زندان های رژیم، وادار کردن به مصاحبه های تلویزیونی برخی از اصلاح طلبان و "اعتراف" گیری از آنان با توسل به بازجوهای شکنجه گر و .... حمله های وحشیانه به صفوف تظاهرات معترضین به نظام، نتوانست با ایجاد خوف و وحشت در جامعه مردم را منفعل نموده و جامعه را به گورستان خاموشی مبدل نماید، در ذهنیت توده های حق طلب، قدر قدرتی رژیم در سطح توده ای در هم شکسته شده است.
11 - شرکت رو به افزایش کارگران و زحمتکشان در جنبش اعتراضی. هر چند که هنوز با شرکت وسیع و خرد کننده طبقه كارگران و زحمتکشان در این مبارزه و هماهنگی مبارزات مطالباتی آنان با مبارزات سیاسی در جامعه روبرو نشده ایم، اما شواهد و قرائن متعددی حکایت از شرکت محدودتر کارگران و زحمتکشان در این جنبش دارد. زمانی که این طبقه و دیگر زحمتکشان تمام قد در این مبارزات درگیر شوند و با اعتصابات، چرخ تولید را از کار بياندازند، آنگاه ناقوس سرنگونی قطعی این رژیم بصدا در خواهد آمد و توده های آزادیخواه و برابری طلب " یک شبه ره صد ساله خواهند پیمود.
12 – شرکت بخش بزرگی از نویسندگان، روزنامه نگاران، خبرنگاران، وبلاگ نویسان و روشنفکران آزادیخواه در این جنبش.
13 – جوشش ابتکارات توده های شرکت کننده در جنبش اعتراضی. یافتن شعارهائی که بیان کننده خواست های سیاسی و تکامل آنها به نسبت رُشد جنبش است. ابتکارات جدید در مقابله با نیروهای سرکوبگر رژیم. ارائه پوشش خبری و تصویری به تظاهرات ها و شبکه های خبر رسانی و هماهنگی در شرکت کنندگان در جنبش اعتراضی.
14 - حمایت افزایش یابنده افکار عمومی جهان در حمایت از مبارزات کنونی مردم در ایران. این حمایت ها به انفراد بیش از پیش جمهوری اسلامی و در نتیجه تضعیف آن منجر شده است.
15– شاید بتوان از اینکه در اثر تداوم حیات جنبش اعتراضی کنونی و پیشروی های آن، افکار عمومی در ایران و جهان بوضوح دریافتند که اکنون دستگاه ولایت خود را ناگزیر میبیند که بدون پرده پوشی، همه "اصول" گذشته نظام را بکناری بگذارد و تنها به اصل "پرنسیب قدرت" متکی شود را نیز از نقاط قوت جنبش دانست. با تکیه به اصل"پرنسیب قدرت"، اکنون تنها تکیه گاه رژیم ، توسل به زور عریان است.
دیدگاه : آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟
احمد نوین : نتایج "انتخابات" ریاست جمهوری در 22 خرداد و مبارزات 6 – 7 ماهه اخیر مردم ایران آنچنان روحیه رهبر، دولت کودتا و صاحب منصبان پیرامون دستگاه ولایت را تضعیف نموده است که دیگر در فکر " آبروی" رژیم و حفظ مشروعیت آن و یا تطبیق گفتارها و کردارهایشان با قانون اساسی و یا بسیاری دیگر از قوانین، عادات و رسوم نظام، نیستند.
- زمانی که " دموکراسی " درون نظام و مابین صاحب منصبان نظام نیز زیر پا گذاشته میشود و نخست وزیر اسبق نظام و مورد تائید شورای نگهبان که از سّد تائید نظارت استصوابی نیز گذشته است را با توسل به تقلبات گسترده در " انتخابات " ریاست جمهوری را، تحقیر و بازنده اعلام میکنند.
- زمانی که حفظ حرمت مقدس ترین روزهای سال ( بزعم حاکمیت شیعه ) نظیر تاسوعا و عاشورا نیز برای نظامی که مدعی تکیه زدن بر جایگاه امام زمان است، از کوچکترین بهائی نیز برخوردار نیست.
- زمانی که حتی برای حفظ مشروعیت صوری نظام و " رهبر شیعیان ایران و جهان " ، از تجاوز به تعدادی از دستگیر شدگان جنبش اعتراضی اخیرنیز، چشم پوشی نمیکنند.
- زمانی که در مقابل چشمان نگران مردم ایران و جهان از حمله های وحشیانه به صفوف معترضین به نتایج "انتخابات" که با شعار راًی من کو بمیدان آمده اند و یا از تیراندازی مستقیم به صفوف تظاهر کنندگان و اعزام تک تیراندازان بر فراز بام های مسیر تظاهرات و قتل جوانان آزادیخواه نمیتوانند چشم پوشی نمایند و ننگ ابدی کشتار شهروندان کشور را بجان میخرند.
در جنین هنگامه ای شک نباید داشت که دستگاه ولایت، دولت کودتا و حامیان آنان از ظرفیت انفجاری جامعه بخوبی آگاه بوده و هستند. اینان بروشنی پیش بینی نموده بودند که فرياد خشم در گلو خفته سی ساله مردمانی که لگدمال شان نموده و همه حقوقشان را از آنان گرفته اند، بمجرد دست یابی به کوچکترین امکان، فوران خواهد کرد و در صورت امکان، شعله های این خشم، هستی شان را بر باد خواهد داد.
حفظ قدرت و ثروت های بیشماری که در این سی سال بچنگ آورده اند، چشمشان را کور نموده است. حاکمیت قاعدتاً مطمئن بوده است که در سهم خواهی بیشتر در قدرت و ثروت از جانب رقبا میتواند با تشر علی خامنه ای میخکوب شان نماید. اما محاسباتش در مورد چگونگی مقاومت موسوی و یا کروبی، غلط از کار درآمد. در مورد توده های بجان آمده نیز که قادر خواهند شد از تشدید شکاف در بالا، استفاده بهینه نمایند و نظام را به چالش بکشند نیز محاسباتش غلط از کار در آمد. اکنون درمانده و وحشت زده تعادلشان را دارند از دست میدهند.
همین واقعیت ها است که دستگاه ولایت را پس از آنکه "بی کله" عنان اختیار از دست داد و در انتخابات دخالت کرد، با ارائه حکم حکومتی محمود احمدی نژاد را مجدداً بر مسند ریاست جمهوری نشاند و اعتراضات مردم را به خاک و خون کشاند، آنچنان از تداوم جنبش اعتراضی انگشت به دهان نموده است، که با هرگامی که برمیدارد، خود را به آینده ای تیره و تار نزدیک تر میبیند. اما خودستایانه تصور میکند که هر چه بیشتر متکی بر زور عریان شود، شانس بیشتری در تحکیم قدرت خواهد داشت.
همۀ مستبدین تاریخ غرق در پارانوئید قدرت و محصور خود ستائی بوده و هستند. گذشته چراغی فرا راه آینده است. به هیتلر، به محمد رضا شاه "خدایگان"، به عيدي امین، به چائوچسکو، صدام حسین و .....نگاه کنید و سرنوشت محتوم آنان را بخاطر بیاورید.
علاوه بر اینها رهبر، رئیس جمهورش و اعوان انصارشان در صورت خلع از قدرت، بكجا میتوانند بگریزند. اگر عيدي امین عاقبت، پس از خلع از قدرت توانست به عربستان سعودی بگریزد، اینان از این امکان نیزمحروم هستند. نه تنها با مردم ایران دشمنی کرده اند، بلکه تقریبا ً با همه در ستیز بوده اند. علاوه بر اینها، دستشان آنچنان بخون مردم آغشته شده است و آنچنان پرونده شان از جنايات بيشمار پُر شده است که در صورت فرار از ایران، هر کشور دیگری که آنان را بپذیرد، خشم افکار عمومی در جهان را بجان خریده است.
به این دلایل دستگاه ولایت و خیمه و خرگاهش، به زور عریان رو آورده اند و به احتمال قریب به یقین با توسل به هر جنایتی ، تلاش خواهند کرد که جان، مال و قدرتشان را با توسل به سرنیزه، گلوله و در صورت لزوم توپ و تانک و .... حفظ نمایند. اینان پایان کارشان و پایان کار شیخ فضل الله نوری را یکی میبینند.
شواهد و قرائن بسیاری دلالت بر صحت ارزیابی های فوق الذکر دارد.اگر این ارزیابی ها به واقعیت تبدیل شود، در آینده ای نه چندان دور شاهد درگیری های خونین تر دستگاه ولایت با جنبش مردم خواهیم بود.
باید این واقعیت ها را برای مردم مبارز، آزادیخواه و برابری طلب ایران ملموس کرد. اگر مردم نتوانند به توانائی های جنبش ضد استبدای، ضد دیکتاتوری یاری رسانند و نتوانند با درایت از رویاروئی پیش هنگام و خونین با نظام جهل و جنایت جلوگیری نمایند و اگر جنبش اکثریت عظیم برای تاًمین منافع اکثریت عظیم ( که لازمه پدیداریش شرکت اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان در مقابله با دیکتاتوری است) نتواند به موقع به میدان بیاید، آنگاه پیش بینی فرارسیدن دوران تسلط آرامش گورستانی بر جامعه و یا وارد شدن جامعه به دوران درگیری های خونین، از احتمالاتی است که باید بطور جّدی بدان اندیشید.
اما در صورتی که جنبش مردم در حین تشدید شکاف در بالا و افزودن بقدرت خویش و گسترده نمودن میدان تحرک اش در سراسر کشور و ورود گسترده تر کارگران و زحمتکشان به این جنبش را پدیدار نماید و در مقطع کنونی تا آنجا که امکان دارد، از رویاروئی مستقیم و گسترده با نیروهای مسلح رژیم پرهیز نموده و بتواند به سازماندهی خود و تداوم و گسترش مبارزه کنونی، از یک طرف، نیروهای سرکوب رژیم را مستهلک و بی روحیه نماید و از طرف دیگر، با ایجاد شکاف و تزلزل در بین نیروهای مسلح، آنان را در رویاروئی نهائی تا آنجا که ممکن است بجانب خود متمایل نماید و یا به بی طرفی بکشاند، آنگاه میتوان امیدوار شد که این جنبش در مسیر پیشروی های خویش قادر خواهد شد که رژیم جمهوری اسلامی را به زباله دان تاریخ روانه نماید. چگونگی پیشروی های بیشتر این جنبش بستگی به چگونگی رشد و تکامل آن خواهد داشت.
احمد نوین : برای پاسخ به این سئوال باید ابتدا به شرایط قبل از خیزش های توده ای اخیر مردم توجه داشته باشیم.
نظام جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز پدیداری با تکیه به كاست حكومتي و رهبری بلامنازع روح الله خمینی، تلاش نمود که جایگاهش را بر فراز جامعه معرفی نماید. از همان ابتدا حق انتخاب آزادانه را از مردم سلب نمود و در مقابل مردمی که با قیام تاریخی شان، شاه و دربار او را از ایران فراری داده و نظام اش را نیز به گورستان تاریخ روانه نموده بودند دو آلتر ناتیو حکومتی قرار داد. نظام سلطنتی و یا نظام جمهوری اسلامی! که به واقع تنها یک آلترناتیو بود: جمهوری اسلامی!
زیرا باصطلاح آلترناتیو دیگر؛ "نظام سلطنتی" را مردم پیشاپیش سرنگون کرده بودند.
پس از تدوین قانون اساسی و تصویب آن در مجلس خبرگان ، با تکیه بر کاریسمای خمینی و ناآگاهی اکثریت مردم از اهداف كاست حكومتي ، نظام ولایت فقیه – یعنی نظام سلب آزادی های بی قید و شرط سیاسی از مردم – را بر جامعه تحمیل کردند.
در تداوم فرمانروائی نظام ولایت فقیه نیز هر صدای حق طلبانه و تحرک سازمان داده شده مستقل از نظام را، با بیرحمی در گلو خفه کردند. مطبوعات ناوابسته به حکومت، توقیف شدند. سازمان ها و عناصر مبارزو مخالف رژیم را بشدت سرکوب کردند. مخالفان رژیم در سراسر کشور در صورت دستگیری، زندان، شکنجه و یا اعدام میشدند. بعنوان نمونه میتوان به وحشیانه ترین این سرکوب ها و کشتار های وسیع به حمله مزدوران رژیم به کردستان و تركمن صحرا ... و کشتار هزاران زندانی سیاسی بی دفاع در دهه شصت و خصوصا ً سال 1367، اشاره کرد.
پس از قلع و قمع مخالفان رژیم در سالهای اولیه پس از انقلاب، نوبت متحدان " لیبرال " رژیم رسید. آنان را نیز از محدوده های حکومت به بیرون پرتاب نمودند. در مثل مناقشه نیست. میگویند فاشیسم فرزندان خود را نیز میدرد. فاشیسم اسلامی حاکم در ایران، ولیعهد روح الله خمینی را نیز تحمل نکرد و با حکم ولی فقیه، حسینعلی منتظری که بصدور و اجرای احکام وحشیانه خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 اعتراض نموده بود را مورد غضب قرار داد و از گردونه قدرت به بیرون پرتاب نمود.
پس از مرگ خمینی در سال 1368 و تجدید نظر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایرن، سید علی خامنه ای، بعنوان ولی فقیه، رسماً جایگاهی "خدای گونه" یافت. پس از آن هوا و هوس های رهبر نظام بود که وقیحانه تر از گذشته، بر فراز همه نظرها، تعیین سرنوشت میکرد و باصطلاح کلام او فصل الخطاب بود .
در کشمکش های درونی نظام، عملکرد های انحصارطلبانه رهبر نظام ، علاوه بر آنکه در تحمیل شرایط اسف بار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نقش موثر داشت، بلکه بمرور زمان در محدود تر شدن حلقه وابستگان به رهبر، نیز تاَثیر گذار بود.
با گذشت چند سالی از حاکمیت دستگاه ولایت برهبری علی خامنه ای ، بخش قابل توجهی از حامیان نظام که به اصلاح طلب ها معروف شده بودند نیز با محدودیت ها و فشارهائی که آنان را به حاشیه قدرت پرتاب میکرد روبرو گردیدند.
اما هنوز " دمکراسی " درون نظام بطور قاطعانه ای بکنار گذاشته نشده بود. لذا اصلاح طلب های حکومتی با سوار شدن بر موج فزاینده نارضایتی های مردم بجان آمده، توانستند با معرفی محمد خاتمی بعنوان نامزد پسُت ریاست جمهوری، در یک "انتخابات" غیر دمکراتیک و تحت سلطه ارتجاعی نظارت استصوابی شورای نگهبان، کاندیدای مورد نظر ولی فقیه را کنار بزنند و مقام ریاست جمهوری را، در خرداد 1376 بخود اختصاص دهند.
توده های ناراضی مردم که با بعقب راندن کاندیدای مورد نظر رهبر نظام، به واقع تو دهنی محکمی به ولی فقیه زده بودند، پس از آن نیز با آراء خود در "انتخابات" غیر دمکراتیک دیگری، اکثریت کرسی های نمایندگان مجلس اسلام را در اختیار کاندیداهای اصلاح طلب دولتی قرار داده بودند، زمانی که با مانور های فریبکارانه اصلاح طلبان نظام (که پشتوانه مردمی را به وسیله چانه زنی برای تصاحب سهم بیشتری در اقتصاد و تحکیم موقعیت شان در بوروکراسی حاکم قرار داده بودند، و توده های حق طلب را باصطلاح به سر چشمه میبردند و تشنه باز میگرداندند ) مواجه شدند، توهم بخش قابل توجهی از آنان نسبت به اصلاح طلبان درهم شکسته شد. بویژه زمانی که اکثریت نمایندگان مجلس که از اصلاح طلبان تشکیل شده بودند، در مقابل حکم حکومتی علی خامنه ای تسلیم شدند.
مردم در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، از زبان خود ( بعنوان رئیس قوه مجریه ) شنیدند که پسُت ریاست جمهوری در این نظام، چیزی بیشتر از شغل یک آپاراتچی نیست. علاوه بر آینها، با گوشت و پوست خود تداوم بی حقی خویش و فقر و فلاکت عمومی در دوران 8 ساله ریاست جمهوری اطلاح طلبان را نیز تجربه نمودند.
مجموعه ای از واقعیات در بیداری بیش از پیش مردم تاًثیر گذاشت و لذا رژیم جمهوری اسلامی بیش از گذشته منفرد گشت و در پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی " مشروعیت " نظام در ذهن توده ها، بگونه ای اساسی ضربه خورد.
در سال 1384 مجدداً در یک "انتخابات" غیر دمکراتیک- پس از آنکه به ادعای مهدی کروبی در شمارش آراء تقلب شد- محمود احمدی نژاد بعنوان یکی از تاریک اندیش تری صاحب منصبان رژیم از صندق های آراء بیرون کشیده شد.
این آغاز به پایان رسیدن درجه تحمل ولی فقیه و حامیان سینه چاک او در قدرت، در رابطه با اصلاح طلبان نظام بود.
اما، از آنجا که مردم در نبرد نابرابر مابین مهدی کروبی و محمود احمدی نژاد، دخالتی ننمودند، قضیه با هیاهوی بسیار مهدی کروبی و بی اعتنائی احمدی نژاد، خامنه ای و اعوان و انصار او، بدون آنکه به درگیری های اجتماعی منجر شود، فیصله یافت.
در "انتخابات " 22خرداد امسال،اما ، چند هفته مانده به روز " انتخاب" ریاست جمهوری، گرایش نسبتاً ناگهانی بخش قابل توجهی از مردم - بویژه جوانان- به شرکت در "انتخابات" ، تمامی محاسبات دستگاه ولایت را درهم ریخت.
توده های بجان آمده میرحسین موسوی یکی از نمایندگان جناح اصلاح طلبان را که از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان گذشته بود، برای مقابله با قلدر منشی و اجحافات دستگاه ولایت، سپر نمودند، تا به این بهانه ضرباتی کاری به دستگاه ولایت وارد آورند.
شرکت نسبتاً وسیع این توده برانگیخته شده آنچنان عیان بود که این بار تقلب در انتخابات نمیتوانست از چشمان تیز بین مردم مخفی نگه داشته شود. مخفی نیز نماند.
ولی فقیه قبل از پایان شمارش آراء وقبل از اینکه شورای نگهبان ، نتیجه "انتخابات را اعلام نماید، بر خلاف روش معمول در نظام، شتاب زده، محمود احمدی نژاد را برنده "انتخابات" اعلام نمود. این عمل رهبر نظام یک بار دیگر نشان داد که حتی قوانین نظام و قواعد بازی در این رژیم ، در مقابل هوا و هوس های دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه، کوچکترین ارزشی ندارند.
برانگیختگی توده های مردم – بویزه جوانان – (که حتی قبل از " انتخابات " اخیر نیز قابل مشاهده بود) در کنار هماهنگی و پایداری اصلاح طلبان، روحیه امیدواری به مقاومت را از جانب مردم را دامن زد. البته باید به موضوع مناظره تلویزیونی احمدی نژاد با رقبای اصلاح طلب و نقش شکست احمدی نژاد در این مناظره ها که به بالا رفتن روحیه عمومی مخالفان دولت منجر شد نیز توجه کرد.
عملکرد ابلهانه و تحقیر آمیز ولی فقیه و رئیس جمهورش، بنزین به آتش خشم مردم ریخت و چند روز پس از اعلام نتایج "انتخابات"، مردم با برپائی تظاهرات چند میلیون نفری، ابتدا به تقلبات در "انتخابات" اعتراض نمودند و در تداوم آن رژیم را به چالش طلبیدند.
از دیگر عللی که زمینه ساز مقاومت و ایستادگی مردم در در مقابل دستگاه ولایت شد اینست که ، بخش قابل توجهی از شرکت کنندگان در "انتخابات" دوره دهم ریاست جمهوری در ایران، شرکت خودشان در این "انتخابات" را جدی گرفته بودند. لذا بی اعتنائی شورای نگهبان، شخص علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد به آراء ریخته شده به صندوق ها و عدم پذیرش شکست کاندیدای مورد نظر ولی فقیه و برخوردهای بشدت اهانت آمیز محمود احمدی نژاد به اعتراضات مخالفان اش از جمله " خس و خاشاک" اعلام نمودن آنان نیز در تشدید احساس بی عدالتی در مردم لگدمال شده و وضعیتی که موقعیت جناح حاکم را به موقعیت کنونی سوق داد، موثر بوده است.
در این میان توجه به تغییر سیاست دولت امریکا در رابطه با جمهوری اسلامی، از خواست " تغییر رژیم " به خواست مذاکره با دولت ایران، نیز ضروری است. جمهوری اسلامی ایران در طول حیاتش، هرگاه که با بحران های خُرد کننده داخلی روبرو گشته است، همانند بسیاری از دیگر نظام های ارتجاعی، با ایجاد اغتشاش و یا بهره برداری از اغتشاشات موجود در خارج از مرزهای خود، تلاش نموده است که با دامن زدن به خطر خارجی و دشمن، غلظت احساسات ناسیونالیستی را بالا ببرد و در زیر پرچم اتحاد ملی،هم توجه افکار عمومی در کشور را به مسائل دیگر سوق دهد و هم با بهره برداری از این احساسات ملی، بمثابه سمبل وحدت ملی و با خریدن وقت، خود را از زیر ضربات مهلک بحران های خُرد کننده نجات دهد. اما در مقطع فعلی ( با توجه به سیاست دولت اوباما در قبال دولت ایران ) این آتو نیز از دست دستگاه ولایت خارج شده است و این دستگاه و شخص ولی فقیه، بیش از گذشته بی ردا و پوشش و در نهایت انزوا در مقابل توده های حق طلب مردم قرار گرفته اند.
اکنون وضعیت دستگاه ولایت و دولت کودتائی احمدی نژاد در مقابله با مردم مبارز و تاکتیک های آنها ، آنچنان اسفناک شده است که مردم حتی " یوم الدین" های رژیم را به وسیله ای برای ضربه زدن به اقتداراش نموده اند و در شهر قم، مرکز روحانیت و " ام القراء " رژیم صدای اعتراضشان را با فریادهای مرگ بر دیکتاتور ،مرگ بر خامنه ای بگوش جهانیان رسانده و بوضوح در هر پیشروی نشان میدهند که اقتدار رژیم در ذهنیتشان، درهم شکسته شده است.
مثلی است که میگوید که اسب ها در سربالائی همدیگر را گاز میگیرند. اکنون که ابواب جمعی خیمه و خرگاه دستگاه ولایت در سر بالائی طی طریق مینمایند، در صفوف طرفداران دولت نیز در رابطه با توانائی های احمدی نژاد و علی خامنه ای در مدیریت بحران، شک و تردید هائی بروز نموده است. لذا ما شاهد بروز نارضایتی هائی در میان صفوف حامیان احمدی نژاد نیز هستیم. امری که بدقت از طرف اصلاح طلبان دنبال میشود و مورد استفاده قرار میگیرد.
کوتاه سخن؛ بنظر میرسد که نه مردم روش های گذشته حکومت را میپذیرند و نه حاکمیت قادر است که به شیوه های گذشته به حکومت اش ادامه دهد.
دیدگاه : آیا هنوز عامل یا عواملی در اختیار جناح حاکم هست که بتواند رژیم را از فروپاشی و سرنگونی نجات دهد؟
احمد نوین : هیچ رژیمی بخودی خود سقوط نمیکند. کارگزاران هر رژیمی تا لحظۀ سقوط هنور امیدوارند که بتوانند "آب رفته را بجوی بازگردانند."
تداوم حیات نظام استبدادی جمهوری اسلامی ایران که سرنوشت اش را بنابر قانون اساسی آن و واقعیت های موجود به سرنوشت شخص ولی فقیه گره زده ست، بدون دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه، ناممکن مینماید. همانگونه که نظام پادشاهی در زمان حاکمیت محمد رضا شاه پهلوی، پس از بیرون رفتن او از صحنه سیاسی، نتوانست دوام آورد و کوتاه مدت پس از خروج محمد رضا شاه از صحنه، فروپاشید. همانگونه که نظام استبدادی فرانکو در اسپانیا نیز، پس از مرگ او فرو پاشید.
در رژیمی که همه سر نخ ها به پنجه های تدبیر فرد مستبد بسته شده است و همه تحولات در نظام ، بسته به تصمیمات اوست، پس از برکناری، سقوط و یا فرار رهبر، خود رژیم استبدادی نیز دیر یا زود، فرو میریزد. برای ما ایرانیان، شاه و سقوط رژیم اش پس از خروج او از صحنه، نمونه برجسته ای است.
لذا درهم شکستن دستگاه ولایت و هم زمانی آن با فروپاشی نظام کنونی در ایران، امری کاملاً محتمل است. همین امر است که خواب از چشم همه صاحب منصبان این رژیم ربوده است. همین امر است که مخالفت با ساختار شکنی را ورد زبان این صاحب منصبان نموده است.
اما برای فروپاشاندن این رژیم تا دندان مسلح میبایست الزاماتی فراهم شود:
1 - وقتیکه ما، از این رژیم و فروپاشی آن صحبت میکنیم، قاعدتا، آلترناتیو دیگری متفاوت از این رژیم مّد نظرمان است. برای آنکه رژیم بعدی متفاوت از این رژیم باشد و برای اینکه آرزوهای بیش از یکصد سال اخیر ایرانیان برای دست یابی به حق تعیین سرنوشت خودشان بتواند محقق شود، میبایست در پروسه سرنگونی رژیم فعلی ، ابزار ساختن رژیمی که متکی بر آراء آزاد مردم باشد ( برای تامین منافع اکثریت عظیم ، توسط اکثریت عظیم )، فراهم شود. به بیان دیگر میبایست ارگانهای اقتدر مردمی در پروسه فروپاشی نظام کنونی پدیدار گردند. این بدین معنا است که پائینی ها نخواهند و و این نخواستن شان را با ایجاد ارگانهای اقتدارشان بر صحنه حوداث تحمیل نمایند. این بدین معنا است که با افزایش آگاهی های ذهنی شان، وسیله تحقق آنرا نیز ایجاد نمایند. در چنین صورتی آگاهی های ذهنی ( از جمله تئوری)، شانس آنرا خواهد یافت که به قهر مادی تبدیل شود. پدیداری چنین وضعیتی بدین معنا است که عملاً " پائینی ها نخواهند " بروال گذشته زندگی نمایند.
2 – دومین نکته این است که رژیم حاکم نیز نتواند بگونه گذشته اقتداراش را اعمال نماید. به بیان دیگر " بالائی ها نتوانند " بروال گذشته زندگی نمایند.
3 – برای فروپاشی رژیم کنونی ضروری است که ماشین سرکوب آن ، کارائی خود را از دست بدهد. بطور مثال پروسه انشقاقات در دستگاه سرکوب و بویژه نیروهای مسلح وفادار به رژیم آغاز شود.
4– علاوه بر شروط فوق الذکر، رژیم نتواند در صورتی که کار سرکوب ها را با درهم شکستن مقاومت و مبارزه مردم بانجام رسانید،امکان رفرم های اقتصادی را برای " آرام" سازی توده های ناراضی فراهم نماید. به معنای دیگر توانائی های اقتصادی رژیم بگونه ای باشد، که نتواند فقر و بدبختی تشدید شده اکثریت عظیم توده ستم زده را بگونه ای که مورد رضایت اکثریت عظیم توده ها باشد، تخفیف دهد.
با توجه به موارد چهار گانه فوق، اکنون میتوان این سئوال را، که آیا رژیم جمهوری در سراشیب سقوط قطعی قرار گرفته است را با توجه به وضعیت جنبش اعتراضی اخیر، مورد بررسی قرار داد.
* - بنابر اطلاعات و اخباری که در دسترس میباشد، بنظر میرسد که بخش قابل توجهی از نیروی جنبش اعتراضی 6-7 ماه گذشته ایران، از اقشار متوسط و بویژه دانشجویان و لایه های متفاوت شهری تشکیل میشوند. این بدین معنا نیست که کارگران و زحمتکشان در این جنبش شرکت ندارند. اما ما شاهد شرکت گسترده آنان ( بعنوان بدنه اصلی جنبش) نیستیم.
* - مورد دیگر، عدم شرکت گسترده و پُر قدرت ملیت های ساکن ایران در این جنبش است. البته در این اواخر نشانه هائی از ورود موثر مردم آذربایجان بچشم خورده است و شاید این آغاز ورود گسترده و پُر قدرت بخشی از یکی از ملیت ها، در جنبش اعتراضی اخیر باشد.
* - نکته مهم دیگری که میبایست در رابطه با فروپاشی رژیم مورد توجه قرار گیرد، موضوع پدیداری تشکل های مستقل و سراسری توده ای است. برای اینکه مردم بتوانند شانس دست یابی به تعیین سرنوشتشان را بدست آورند، باید قادر گردند که برای مادیت بخشیدن به آگاهی های ذهنی شان، تشکل هائی که تداوم مبارزه در جهت تحقق آن آگاهی ها را تضمین نماید، در سراسر کشور بوجود آورند و این تشکل ها بتوانند در هماهنگی و اتحاد عمل خودشان، از یک طرف بر اقتدار مردم بیافزایند و از طرف دیگر در دستگاه سرکوب رژیم تزلزول بوجود آورند، عملکرد آنرا خنثی و عاقبت آن را از پای در آورند.
در مقطع کنونی، در جبههً حکومتی نیز این نکات جلب نظر میکنند ؛
الف : "شکاف در بالا"، بگونه ای محسوس به قدرت و ارادۀ واحد نظام ضربه زده است.
ب : وضعیت اقتصادی رژیم بگونه ای است که توان رفرم های اقتصادی را از دولت سلب نموده است. اما با توجه به درآمد هنگفتی که از فروش نفت به صندوق دولت و دستگاه ولایت واریز میشود، حاکمیت تا کنون توانسته است با بذل و بخشش به قابل اتکاء ترین هسته اصلی دستگاه های سرکوب اش سپاه پاسدارن ، سپس بسیج و .... ، همچنان در صد ضعیفی لایه هائی از عقب مانده ترین تهیدستان را در رابطه با سرکوب جنبش اعتراضی اخیر، بخدمت بگیرد. مسئله دولت نفتي، رانت نفتي، در ایرن موضوع بسیار مهمی است. رانت نفتی را که بر داريم ولايت فقيه معناي خود را از دست ميدهد.
در حال حاضر امر دیگری که حائز اهمیت بسیار است، امکان تداوم این جنبش و تداوم وضعیتی است که دست رژیم را در سرکوب قطعی جنبش بسته نگه دارد. در صورت تداوم جنبش، با جدا شدن این تهیدستان فریب خورده و یا منفعت طلب و ریزش های قابل توجه نیروهای مورد استفاده رژیم در امر سرکوب ، توازن قوا میتواند به نفع مردم حق طلب تغییر کند.
ج : فساد فزاینده در ارگان های رژیم نیز از دیگر مواردی است که امکان انجام هرگونه رفُرم اقتصادی را از دستگاه دولت سلب نموده است. لذا با توجه به بندهای ب و ج ، رزیم در موقعیتی نیست که بتواند در شرایط کنونی ( بویژه با توجه به موقعیت بین المللی رژیم )، پس از سرکوب های شدید تر و "خودزنی" های موًثرتر کنونی، با روی آوری به رفرم های اقتصادی، از عصیان توده ای بر علیه نظام ( از جمله ورود قدرتمند و گسترده کارگران به رویاروئی با نظام) جلوگیری نماید.
با توجه به مطالب فوق الذکر میتوان گفت که نشانه هائی از اینکه « پائینی ها نخواهند » بر روال سابق زندگی کنند، بعلاوه نشانه هائی از اینکه « بالایی ها هم نتوانند » بر روال سابق زندگی کنند، در صحنه مبارزات اجتماعی ایران دیده میشود.
در صورتی که این نشانه ها از صورت سمبلیک ( محدود ) خارج شوند و بطور مثال با تداوم مبارزات عمومی مردم، طبقه کارگر ایران و دیگر نیروهای آزادیخواه وبرابری طلب از بخش های تحت ستم جامعه، بتوانند سازمان یافته و در سطح سراسری ( حداقل برای دستیابی به خواست های بلاواسطه شان )، رو در روی رژیم قرار بگیرند، دیگر هیچ عاملی قادر نخواهد بود که جمهوری اسلامی ایران را از سرنگونی نجات دهد.
در صورت تحقق این وضعیت، دستگاه دولت ( آپارات دولتی ) از نظر اقتصادی بصورتی قطعی در هم خواهد شکست و قابلیت های ارگان های سرکوب رژیم از دست خواهند رفت و تزلزل در میان نیروهای مسلح رژیم به یک واقعیت تبدیل خواهد شد. اینها برای رژیمی که بیش از گذشته مجبور شده است که برای حفظ خویش به اسلحه و نیروهای مسلح اش تکیه نماید، مرگبار خواهد بود.
دیدگاه : نقاط قوت و ضعف خیزش کنونی چیست؟
احمد نوین : پاسخ به این سئوالات را میتوان در مطالب فوق الذکر نیز دریافت کرد. میتوان نقاط ضعف جنبش اعتراض 6-7 ماه اخیر مردم در ایران را در موارد ذیل خلاصه کرد :
1 – عدم وجود تشکل های مستقل مردمی که بتواند مبارزت توده های ناراضی را هماهنگ و تا دست یابی به حق تعیین سرنوشتشان رهبری نماید.
2 – عدم شرکت وسیع تر کارگران و زحمتکشان در جنبش اعتراضی اخیر.
3 – تداوم این جنبش فقط در تظاهرات خیابانی و تمرکز سرکوب بر روی آن و بالا رفتن هزینه شرکت در آن. امری که میتواند از گسترش آن جلوگیری نماید. برای کند کردن لبه تیغ سرکوب باید چاره اندیشی کرد. در صورت گسترش مبارزات مطالباتی و سراسری شدن آن، هم سوئی و هم آهنگی مابین مبارزات سیاسی و مطالباتی، رژیم برای مقابله و درهم شکستن این مبارزات ناچار است که نیروهای سرکوب اش را پراکنده نماید. امری که کارائی دستگاه سرکوب رژیم را بشدت کاهش خواهد داد. بعلاوه نباید فراموش کرد که بسیاری از خواست های اقتصادی و اجتماعی مردم، خصلت طبقاتی دارد. این امر مهمی است.
در صورت وارد شدن جنبش به فاز اعتصابات سراسری، بویژه اعتصابات کارگران و کارکنان صنعت نفت، و عدم وجود درآمد های نفتی و توقف چرخهای تولید، جمهوری اسلامی ایران با فاجعه بزرگی برای تداوم حیات اش روبرو خواهد شد. بویژه که پیشاپیش سیستم بانکی ایران بیش از 40 میلیارد دلار بدهکار است.
4 – ایران کشوری کثیر الملله است. لذا ضروری است که جنبش اعتراضی و مطالباتی در میان این ملل نیز بصورت وسیعی گسترده شود. تا زمانی که جنبش اعتراضی کنونی بطور گسترده در میان ملل ساکن ایران گسترش پیدا نکند و مبارزات آنها وارد فاز هماهنگی و اتحاد عمل با جنبش اعتراضی عمومی نشود، اولاً مشکل میشود تصور کرد که جنبش اعتراضی کنونی، توانائی لازم برای بزیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی را کسب نماید. دوماً همواره خطر رخنه عوامل وابسته به قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی و به انحراف کشاندن مبارزات ملیت های ساکن ایران را نباید از نظر دور داشت. کشاندن مبارزات ملیت های ساکن ایران در خدمت سیاست های امپریالیستی ( یا سیاست های ارتجاع داخلی اعم از بومی یا جمهوری اسلامی ایران ) باعث درهم شکستن همبستگی ملیت های ساکن ایران و مانع اتحاد داوطلبانه و دمکراتیک ملیت های ساکن ایران است.
5 – گسترش نفوذ اصلاح طلبان نظام و احتمال به کنترل در آوردن رهبری جنبش اعتراضی اخیر توسط آنها. واقعیت این است که غلبه آلترناتیو اصلاح طلبان نظام بر این جنبش، از رادیکالیسم و پیشروی این جنبش در خدمت دست یابی دست یابی مردم به حق تعیین سرنوشتشان، جلوگیری خواهد نمود. برای آنکه جنبش اکثریت عظیم برای دست یابی به منافع اکثریت عظیم بتواند از دل جنبش اعتراضی کنونی پدیدار شود، این جنبش در تکامل خود باید نه تنها از خط قرمز های دولت کودتا و دستگاه ولایت عبور نماید( که عبور کرده است)، بلکه از خط قرمز های اصلاح طلبان و قانون اساسی رژیم نیز باید بتواند عبور نماید ( امری که در موارد ضروری انجام شده است) .جنبش اعتراضی 6 – 7 ماه گذشته در عین استفاده بهینه از شکاف های ایجاد شده دربالا، با بمیان کشیدن شعارها و اهداف ساختار شکن نظام، پتانسیل تکاملی گذشتن از اصلاح طلبان نظام را نیز بمعرض نمایش گذاشته است. امری که خود رهبران اصلاح طلب نظام نظیر میرحسین موسوی و یا مهدی کروبی ( با بیان این مطلب که آنها نیز بدنبال این جنبش کشیده شده اند) نیز به آن اذعان دارند.
اما در رابطه با نقاط قوت این جنبش میتوان به این نکات توجه کرد.
1 – این جنبش با شعار "راًی من کجاست" آغاز شد و اکنون شعار های بر چیدن این نظام را هم تبلیغ مینماید. تظاهرات مردم با اعتراض به تقلبات در "انتخابات" دوره دهم ریاست جمهوری در ایران و ابطال آن " انتخابات" آغاز شد. اما بسرعت از این محدوده خارج شد و خواست آزادی زندانیان سیاسی را نیز به مطالبات خویش افزود و در تداوم مبارزه، خواست نابودی دیکتاتوری و سپس حمله به شخص ولی فقیه را نیز مطرح نمود. در تظاهرات ششم دیماه امسال شعار ها به سرنگونی رژیم اشاره دارد : " این ماه، ماه خونه/ کل رژیم سرنگونه" ، " خامنه ای حیا کن/ سلطنتو رها کن" ، " خامنه ای قاتله/ ولایتش باطله ".
2 – شرکت گسترده جوانان در این جنبش. این موضوع با توجه به اینکه حدود دو سوم جمعیت کشور را جوانان تشکیل میشود، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
3 – شرکت گسترده دانشجویان در این جنبش. باید توجه داشت که تعداد دانشجویان و دانش آموختگان کشور حدود 5 میلیون نفر است . حال با در نظر گرفتن خانواده های آنان، در می یابیم که تحرکات اجتماعی و سیاسی دانشجویان بر روی جمعیتی مابین 20 تا 25 میلیون از شهروندان کشور میتواند تاًثیر گذار باشد. یکی ازعلل هراس دائمی رژیم از ورود دانشجویان به صحنه های مبارزاتی ضد رژیم همین موضوع است.
4 – شرکت گسترده و پُر توان زنان ( اعم از جوان، میان سال و سالمند ). در جنبش اعتراضی اخیر، پیشروی زنان مبارز و شرکت آنان در صفوف اول مقابله با مزدوران رژیم از یک طرف و از طرف دیگر روی آوری بیش از پیش زنان به صحنه مبارزه با رژیم، از دیگر نقاط قوت و بالندگی جنبش است.
5 – شرکت مادران عزا در این جنبش. مادران عزا که عزیزانشان را رژیم جمهور اسلامی به قتل رسانیده است، هم در جنبش عمومی کنونی شرکت میکنند و هم با ایجاد تحرک مستقل و مبارزات مشخص شان در به انزوا کشاندن رژیم و نیرو رسانی به جنبش ایفای نقش مینمایند.
6 – شرکت خانواده های زندانیان سیاسی و جانباخته گان در جنبش اعتراضی. اعم از خانواده های زندانیان سیاسی و شهدای گذشته و خانواده دستگیر شدگان و شهدای اخیر.
7 – شرکت غیر رسمی اعضاء برخی تشکل های موجود سیاسی، اتحادیه ای و سندیکائی در جنبش اعتراضی اخیر و ایفای نقش در ارتقاء سطح جنبش و تاثیر گذاری بر تقویت روحیه تشکل یابی مردم.
8 – تغییر آرایش صحنه سیاسی در ایران پس از در 16 آذر امسال. 16 آذر امسال اولین تحرکات و تظاهراتی بود که بعد از "انتخابات"، ارتباطی با "یوم الله" های نظام و مراسم مذهبی نداشت. شرکت وسیع و رزمنده دانشجویان و کشاندن این مبارزات به بیرون از صحن دانشگاه ها و حمایت وسیع مردم از دانشجویان و استقلال مبارزات این روز از یوم الله های رژیم و گسترش و تعمیق مبارزات مردم و ارتقاء سطح شعارها ، صحنه سیاسی در ایران را به نفع مبارزات مستقل توده ها تغییر داد.
9 – خارج کردن " یوم الله " های رژیم از دست او و تبدیل آن به تحرکات ضد رژیمی. در طول 30 سال گذشت، "یوم الله" های رژیم وسیله ای در دست رژیم برای تقویت پایه ها و روحیه ارگانهای سرکوب رژیم بود. پس 22 خرداد امسال، این " یوم الله" ها با شرکت مردم معترض تبدیل به امکاناتی شد که مردم با استفاده بهینه از آنها به اقتدار و قدر قدرتی رژیم ضرباتی کاری وارد نموده اند.
10 – ریختن ترس مردم از قدر قدرتی رژیم و ایستادگی رادیکال در مقابل تهاجمات مزدوران رژیم. زمانی که توسل رژیم به بازداشت ها، زندان کردن ها، شکنجه ها، تجاوز به برخی از دستگیر شدن در زندان های رژیم، وادار کردن به مصاحبه های تلویزیونی برخی از اصلاح طلبان و "اعتراف" گیری از آنان با توسل به بازجوهای شکنجه گر و .... حمله های وحشیانه به صفوف تظاهرات معترضین به نظام، نتوانست با ایجاد خوف و وحشت در جامعه مردم را منفعل نموده و جامعه را به گورستان خاموشی مبدل نماید، در ذهنیت توده های حق طلب، قدر قدرتی رژیم در سطح توده ای در هم شکسته شده است.
11 - شرکت رو به افزایش کارگران و زحمتکشان در جنبش اعتراضی. هر چند که هنوز با شرکت وسیع و خرد کننده طبقه كارگران و زحمتکشان در این مبارزه و هماهنگی مبارزات مطالباتی آنان با مبارزات سیاسی در جامعه روبرو نشده ایم، اما شواهد و قرائن متعددی حکایت از شرکت محدودتر کارگران و زحمتکشان در این جنبش دارد. زمانی که این طبقه و دیگر زحمتکشان تمام قد در این مبارزات درگیر شوند و با اعتصابات، چرخ تولید را از کار بياندازند، آنگاه ناقوس سرنگونی قطعی این رژیم بصدا در خواهد آمد و توده های آزادیخواه و برابری طلب " یک شبه ره صد ساله خواهند پیمود.
12 – شرکت بخش بزرگی از نویسندگان، روزنامه نگاران، خبرنگاران، وبلاگ نویسان و روشنفکران آزادیخواه در این جنبش.
13 – جوشش ابتکارات توده های شرکت کننده در جنبش اعتراضی. یافتن شعارهائی که بیان کننده خواست های سیاسی و تکامل آنها به نسبت رُشد جنبش است. ابتکارات جدید در مقابله با نیروهای سرکوبگر رژیم. ارائه پوشش خبری و تصویری به تظاهرات ها و شبکه های خبر رسانی و هماهنگی در شرکت کنندگان در جنبش اعتراضی.
14 - حمایت افزایش یابنده افکار عمومی جهان در حمایت از مبارزات کنونی مردم در ایران. این حمایت ها به انفراد بیش از پیش جمهوری اسلامی و در نتیجه تضعیف آن منجر شده است.
15– شاید بتوان از اینکه در اثر تداوم حیات جنبش اعتراضی کنونی و پیشروی های آن، افکار عمومی در ایران و جهان بوضوح دریافتند که اکنون دستگاه ولایت خود را ناگزیر میبیند که بدون پرده پوشی، همه "اصول" گذشته نظام را بکناری بگذارد و تنها به اصل "پرنسیب قدرت" متکی شود را نیز از نقاط قوت جنبش دانست. با تکیه به اصل"پرنسیب قدرت"، اکنون تنها تکیه گاه رژیم ، توسل به زور عریان است.
دیدگاه : آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟
احمد نوین : نتایج "انتخابات" ریاست جمهوری در 22 خرداد و مبارزات 6 – 7 ماهه اخیر مردم ایران آنچنان روحیه رهبر، دولت کودتا و صاحب منصبان پیرامون دستگاه ولایت را تضعیف نموده است که دیگر در فکر " آبروی" رژیم و حفظ مشروعیت آن و یا تطبیق گفتارها و کردارهایشان با قانون اساسی و یا بسیاری دیگر از قوانین، عادات و رسوم نظام، نیستند.
- زمانی که " دموکراسی " درون نظام و مابین صاحب منصبان نظام نیز زیر پا گذاشته میشود و نخست وزیر اسبق نظام و مورد تائید شورای نگهبان که از سّد تائید نظارت استصوابی نیز گذشته است را با توسل به تقلبات گسترده در " انتخابات " ریاست جمهوری را، تحقیر و بازنده اعلام میکنند.
- زمانی که حفظ حرمت مقدس ترین روزهای سال ( بزعم حاکمیت شیعه ) نظیر تاسوعا و عاشورا نیز برای نظامی که مدعی تکیه زدن بر جایگاه امام زمان است، از کوچکترین بهائی نیز برخوردار نیست.
- زمانی که حتی برای حفظ مشروعیت صوری نظام و " رهبر شیعیان ایران و جهان " ، از تجاوز به تعدادی از دستگیر شدگان جنبش اعتراضی اخیرنیز، چشم پوشی نمیکنند.
- زمانی که در مقابل چشمان نگران مردم ایران و جهان از حمله های وحشیانه به صفوف معترضین به نتایج "انتخابات" که با شعار راًی من کو بمیدان آمده اند و یا از تیراندازی مستقیم به صفوف تظاهر کنندگان و اعزام تک تیراندازان بر فراز بام های مسیر تظاهرات و قتل جوانان آزادیخواه نمیتوانند چشم پوشی نمایند و ننگ ابدی کشتار شهروندان کشور را بجان میخرند.
در جنین هنگامه ای شک نباید داشت که دستگاه ولایت، دولت کودتا و حامیان آنان از ظرفیت انفجاری جامعه بخوبی آگاه بوده و هستند. اینان بروشنی پیش بینی نموده بودند که فرياد خشم در گلو خفته سی ساله مردمانی که لگدمال شان نموده و همه حقوقشان را از آنان گرفته اند، بمجرد دست یابی به کوچکترین امکان، فوران خواهد کرد و در صورت امکان، شعله های این خشم، هستی شان را بر باد خواهد داد.
حفظ قدرت و ثروت های بیشماری که در این سی سال بچنگ آورده اند، چشمشان را کور نموده است. حاکمیت قاعدتاً مطمئن بوده است که در سهم خواهی بیشتر در قدرت و ثروت از جانب رقبا میتواند با تشر علی خامنه ای میخکوب شان نماید. اما محاسباتش در مورد چگونگی مقاومت موسوی و یا کروبی، غلط از کار درآمد. در مورد توده های بجان آمده نیز که قادر خواهند شد از تشدید شکاف در بالا، استفاده بهینه نمایند و نظام را به چالش بکشند نیز محاسباتش غلط از کار در آمد. اکنون درمانده و وحشت زده تعادلشان را دارند از دست میدهند.
همین واقعیت ها است که دستگاه ولایت را پس از آنکه "بی کله" عنان اختیار از دست داد و در انتخابات دخالت کرد، با ارائه حکم حکومتی محمود احمدی نژاد را مجدداً بر مسند ریاست جمهوری نشاند و اعتراضات مردم را به خاک و خون کشاند، آنچنان از تداوم جنبش اعتراضی انگشت به دهان نموده است، که با هرگامی که برمیدارد، خود را به آینده ای تیره و تار نزدیک تر میبیند. اما خودستایانه تصور میکند که هر چه بیشتر متکی بر زور عریان شود، شانس بیشتری در تحکیم قدرت خواهد داشت.
همۀ مستبدین تاریخ غرق در پارانوئید قدرت و محصور خود ستائی بوده و هستند. گذشته چراغی فرا راه آینده است. به هیتلر، به محمد رضا شاه "خدایگان"، به عيدي امین، به چائوچسکو، صدام حسین و .....نگاه کنید و سرنوشت محتوم آنان را بخاطر بیاورید.
علاوه بر اینها رهبر، رئیس جمهورش و اعوان انصارشان در صورت خلع از قدرت، بكجا میتوانند بگریزند. اگر عيدي امین عاقبت، پس از خلع از قدرت توانست به عربستان سعودی بگریزد، اینان از این امکان نیزمحروم هستند. نه تنها با مردم ایران دشمنی کرده اند، بلکه تقریبا ً با همه در ستیز بوده اند. علاوه بر اینها، دستشان آنچنان بخون مردم آغشته شده است و آنچنان پرونده شان از جنايات بيشمار پُر شده است که در صورت فرار از ایران، هر کشور دیگری که آنان را بپذیرد، خشم افکار عمومی در جهان را بجان خریده است.
به این دلایل دستگاه ولایت و خیمه و خرگاهش، به زور عریان رو آورده اند و به احتمال قریب به یقین با توسل به هر جنایتی ، تلاش خواهند کرد که جان، مال و قدرتشان را با توسل به سرنیزه، گلوله و در صورت لزوم توپ و تانک و .... حفظ نمایند. اینان پایان کارشان و پایان کار شیخ فضل الله نوری را یکی میبینند.
شواهد و قرائن بسیاری دلالت بر صحت ارزیابی های فوق الذکر دارد.اگر این ارزیابی ها به واقعیت تبدیل شود، در آینده ای نه چندان دور شاهد درگیری های خونین تر دستگاه ولایت با جنبش مردم خواهیم بود.
باید این واقعیت ها را برای مردم مبارز، آزادیخواه و برابری طلب ایران ملموس کرد. اگر مردم نتوانند به توانائی های جنبش ضد استبدای، ضد دیکتاتوری یاری رسانند و نتوانند با درایت از رویاروئی پیش هنگام و خونین با نظام جهل و جنایت جلوگیری نمایند و اگر جنبش اکثریت عظیم برای تاًمین منافع اکثریت عظیم ( که لازمه پدیداریش شرکت اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان در مقابله با دیکتاتوری است) نتواند به موقع به میدان بیاید، آنگاه پیش بینی فرارسیدن دوران تسلط آرامش گورستانی بر جامعه و یا وارد شدن جامعه به دوران درگیری های خونین، از احتمالاتی است که باید بطور جّدی بدان اندیشید.
اما در صورتی که جنبش مردم در حین تشدید شکاف در بالا و افزودن بقدرت خویش و گسترده نمودن میدان تحرک اش در سراسر کشور و ورود گسترده تر کارگران و زحمتکشان به این جنبش را پدیدار نماید و در مقطع کنونی تا آنجا که امکان دارد، از رویاروئی مستقیم و گسترده با نیروهای مسلح رژیم پرهیز نموده و بتواند به سازماندهی خود و تداوم و گسترش مبارزه کنونی، از یک طرف، نیروهای سرکوب رژیم را مستهلک و بی روحیه نماید و از طرف دیگر، با ایجاد شکاف و تزلزل در بین نیروهای مسلح، آنان را در رویاروئی نهائی تا آنجا که ممکن است بجانب خود متمایل نماید و یا به بی طرفی بکشاند، آنگاه میتوان امیدوار شد که این جنبش در مسیر پیشروی های خویش قادر خواهد شد که رژیم جمهوری اسلامی را به زباله دان تاریخ روانه نماید. چگونگی پیشروی های بیشتر این جنبش بستگی به چگونگی رشد و تکامل آن خواهد داشت.
چهارم ژانویه 2010 – چهاردهم دیماه 1388
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.