لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۹/۲۸

سروش دشتستانی / مصاحبه با تلویزیون برابری

بخشی از این مصاحبه را در ادامه می توانید ببینید، و به طور کامل در سایت تلویزیون برابری موجود است. متنی که پیش رو دارید تنها از روی نوار پیاده نشده و به صورت منسجم تر نگاشته شده است.


تلویزیون برابری: چه ارزیابی ای داری از 16 آذر امسال دارید؟

من 16 آذر امسال را جدا از مبارزات گذشته دانشجویی نمی بینم. جنبش دانشجویی خصوصیاتی دارد که بارزترین آنها مبارزه مستمر با استبداد و حاکمیتهای توتالیتر است، شعارهای جنبش دانشجویی همواره در مقابل دیکتاتوری ایستاده است. امسال نیز 16 آذر را می توان در کنار بقیه مبارزات دانشجویی دید. تنها تفاوتی که شاید خیلی چشمگیر بوده این است که امسال بدنه دانشجویی به طور خودجوش به صف مبارزات پیوستند و به قول معروف این اعتراضات توده ای بوده است. اعتراضات امسال را هیچ تشکل دانشجویی از پیش برنامه ریزی نکرده بود، اما همه قبل از 16 آذر هم می دانستند که امسال اعتراضات کثرت بیشتری نسبت به سالهای پیش خواهد داشت.
در سالهای پیش از طرف بخشایی از حاکمیت و حتی اصلاح طلبان تبلیغ میشد که انگار شعارها و مطالبات دانشجویی از جامعه جداست و شعارها به علت رادیکال بودنش در بطن اجتماع جایی ندارد. اما اتفاقات بعد از انتخابات و شرکت خیل بزرگی از دانشجویان در اجتماعات و پیوند خوردن جنبش دانشجویی با جنبشی که من به آن نام جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی می دهم، دیدیم که همان شعارها و شاید بعضا رادیکالتر جای خود را در این جنبش باز کرد.
کشیده شدن اعتراضات و تجمعات به دانشگاهها و دانشکده های حتی نه چندان بزرگ که در سالهای پیش سابقه ای بر برگزاری 16 آذر نداشتند و در بعضی موارد دبیرستان ها نوید بخش یک جنبش مردمی بر علیه دیکتاتوری موجود را می دهد.
نکته بعدی که در ارزیابی 16 آذر نباید از قلم انداخت حضور پررنگ دختران دانشجو در این اعتراضات و حضور دختران و زنان در اعتراضات بعد از انتخابات است. همین یک نکته این را نشان می دهد که چرا جمهوری اسلامی تا به این اندازه از جنبش های زنان می ترسد و حتی کلمه فمنیسم در نظرش کفر محسوب می شود. زنان در این مرحله جدا از خواست عمومی و کف مطالبات جنبش به راه افتاده، دیگه نمیخوان به عنوان شهروند درجه دو محسوب شود. نمیخواهند حجاب اجباری باشد و برای اولیه ترین حقوق شان می جنگند و این ضربه ای است که جمهوری اسلامی نمی تواند بعد از آن کمر راست کند.
البته نکته ای که همین جا باید آنرا ذکر کنم این است که قبل از روز دانشجو و الان چند روز بعد از آن جریانات اصلاح طلب می خواستند و میخواهند از این اتفاق و مبارزات دانشجویی را به سود خود تمام کنند و در واقع موج سواری کنند. قبل از 16 آذر تبلیغ می کردند که مبارزات بی خشونت و در چهارچوب نظام پیش خواهد رفت. بارها در این شش ماه بعد از انتخابات دیدیم که این به اصطلاح تز مبارزه بی خشونت در مقابل وحشی گری جمهوری اسلامی جواب نمی دهد و به نظر من این مبارزات بی خشونت در واقع تز لیبرال – اصلاح طلب برای در نرفتن اوضاع از دست اصلاح طلبان درون یا برون حکومتی است. بعد از 16 آذر هم آقای خاتمی در سخنرانی عجیب گفته " در ایران نه می خواهیم و نه می توانیم سکولاریسم را بپذیریم" یا در جایی دیگر با اونکه بارها خبر پاره کردن مکرر عکس خمینی در خبرگزاری ها منعکس شد و حتی خبر 20:30 سیمای جمهوری اسلامی هم پخش کرد، کروبی دایره دنبک دست گرفته که خبر دروغه و دانشجویان به خمینی کبیر اهانت نکردند.
همین دو جمله به خوبی نشان می دهد که رهبران جنبش سبز پوزسیون جمهوری اسلامی هستند نه اپوزسیون آن. اینو خطاب به همه اونهایی میگم که توهم این را دارند که جمهوری اسلامی بخش خوب هم داره. سکولاریسم اصیل ترین خواست جنبش مردمی در ایران هست. سی سال حاکمیت زور و اختناق دینی در جمهوری اسلامی مردم را به این نتیجه رسانده است که به حاکمیت دینی و ارکان جمهوری اسلامی هیچ احترامی نمی ذارند. اینکه این طور اشکار توسط خاتمی و کروبی و موسوی این خواست ها انکار می شود خواست آنها را به انحراف کشاندن مبارزات مردمی ایران می رساند.

میزان توانایی جمهوری اسلامی در سرکوب یا خفه کردن جنبش دانشجویی و اهمیت مقاومت در خنثی کردنش و قدرت جنبش در به فعلیت در آوردن ظرفیتهای خودش را چگونه می بینید؟

اوضاع سیاسی بنا بر یک مولفه بعد از انتخابات 22 خرداد تغییر کرده است. آن هم همین است که پرده قدرت جمهوری اسلامی بعد از سی سال مبارزه افتاده است. قبل از این ترس عمیقی از جمهوری اسلامی و قدرت سرکوبش وجود داشت که با اولین مقاومت مردمی این دژ توهم فرو ریخت. هر چه دستاوردهای جنبش سرنگونی بیشتر شود، این نیرو کاهش می یابد. در همین شانزده آذر مشاهده کردیم که فیلمبرداران اطلاعات و نیروهای سرکوبگر سر و روی خود را پوشانده بودند تا شناسایی نشوند. دانشجویان چشم در چشم شان دوخته و مطالباتشان را فریاد می زندند.
اتحاد در عین مرزبندی ها بر علیه دیکتاتوری و مقاومت در برابر تهدید ها و فشارها می تواند در یک عان همه قدرت سرکوب را از آن بگیرد. به قول مارکس " هر آنچه سخت و استوار می نماید، دود می شود و به هوا می رود" تعداد بسیاری که به عنوان لباس شخصی یا بسیجی با سنگ و گلوله و باتوم به مردم حمله ور می شوند، که عموما به علت شستشوی مغزی یا به دست آوردن پول و موقعیت های اقتصادی در این لباس هستند با اولین مقاومت مردم و تداوم آن کاملا از داخل فرو می پاشند.

خود فرمانی و خودجوش بودن جنبش و عدم توانایی نیروهای سیاسی "به خصوص اصلاح طلبها" در اینکه جنبش رو رام کنن و برای رسیدن به اهداف سیاسی خاص خودشون استفاده ابزاری ازش بکنند، را چطور می بینید؟

خواستها و مطالبات کنونی جنبش مردم ایران با اهداف اصلاح طلبان هیچ گونه خوانایی ندارد. رادیکالیسم این جنبش و مطرح کردن خواستهای سیاسی و اجتماعی اش با هیچ کدام از بیانیه های موسوی و تبلیغات بی امان اصلاح طلبان هماهنگ نیست و اینبار اصلاح طلبان درون حکومتی نمی توانند این جنبش را آرام کنند، برای همین بخشی از آنان دست به سوی اصلاح طلبان خارج از حکومت و به بیان بهتر خارج از ایران دست دراز کنند.
تمامی مدیا و امکانات آنها در این راستا خرج می شود که انگار درد این است که چرا موسوی رئیس جمهور نشده است. به نظر من اعتراض به نتایج انتخابات جرقه ترکیدن یک بغض سی ساله است. مبارزه علیه جمهوری اسلامی داستان امروز و دیروز نیست. داستان سی سال مبارزه است. هر بار به یک بهانه ای و یک دلیل این مبارزه خود را نشان داده است. اگر جنبش سبز را بر اساس گفته ها و کرده های سران آن ارزیابی کنیم که هیچ تفاوتی با نظام حاکم ندارند. فقط دردشان این است که چرا اصلاح طلبان در قدرت نیستند. جمهوری اسلامی دو جناح عمده دارد که هر کدام به اندازه دیگری جنایتکار هستند و دستشان به خون آزادیخواهان این مملکت آلوده است. همین آقای موسوی دوران حذف و اعدام فله ای در سال 67 و در زمان نخست وزیری شان را از یاد نبردند. وقتی هم که در دانشگاه زنجان از او سوال می شود بی جواب از کنار آن می گذرد. موسوی در سخنانش گفته است که یک کلمه بیشتر و کمتر از جمهوری اسلامی نمیخواهد. این یعنی در جا زدن، در جا زدن بی حقوقی زنان، در جا زدن فلاکت و بی حقوقی کارگران، در جا زدن نبود آزادی بیان و اندیشه به طور مطلق. اما اگر جنبش سبز را در خیابان های تهران و دیگر شهرها مورد بررسی قرار بدهیم می بینیم که عده ای از مردم ناراضی یاد گرفتند که حق خودشان را باید در خیابانها بگیرند و با اتحاد به جنگ جمهوری اسلامی بروند. اتفاقات بعد از انتخابات یک پیروزی برای مردم بود. اما این همه راه نیست. باید جنبش های پیشرو را تقویت کرد و جبهه ای مترقی را تشکیل داد. جنبشی که مخالف زندان سیاسی برای هر کسی است، به غیر از خواستهای دموکراتیک خواست جدایی دین از حکومت را سر بدهد و به بی حقوقی زن رای ندهد. چشم در چشم جمهوری اسلامی بدوزد و خواهان رفتن آن باشد.

اهمیت نقش نیروی چپ دانشجویی در رادیکالیزه کردن جنبش با ایجاد پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی در حال حاضر چگونه است؟

در ابتدا این مسئله را باید ذکر کنم که جنبش چپ مخصوصا در دانشگاه طی سالهای گذشته پرچمدار اتحاد جنبش دانشجویی، کارگری و زنان بوده است. از مطالبات جنبش طبقاتی کارگران، معلمان، پرستاران دفاع کرده است و خواست آزادی جنسیتی زنان را خواست خود می داند.
در حال حاضر باید دید خواستهای اصیل این مبارزه چیست؟ نبود آزادی و برابری جواب اصلی من است. آزادی بیان و مطبوعات در ایران نیست و یکی از موضوعات مبارزه هست. مسئله مهم بعدی مسائل زنان است، زنان آزادی پوشش به عنوان اولین حق هر انسان را در جمهوری اسلامی ندارند. خواستهای اجتماعی جوانان اعم از آزادی سبک زندگی با جمهوری اسلامی خوانایی ندارد. و مهمتر از همه مبارزه برای نان است. مشکلات بی شمار اقتصادی جمهوری اسلامی و ناتوانی آن برای حل این مشکلات ترم اصلی این مبارزه است. جوانان ایران آینده ای برای زندگی خود متصور نیستند. البته همین جوانان از طبقات مختلفی هستند و به همین نسبت در هر فردی عیار خواستهایش متفاوت است اما در کل این ها موضوعات خواستهای اصلی است.
چپ جامعه باید بتواند خواستهای دموکراتیک مردم را نطقه عطف مبارزات است را به خواستهای اصیل طبقاتی جامعه پیوند بدهد. ضمنا من و رفقایم در راستای یک انقلاب سوسیالیستی فعالیت می کنیم و قائل به مرحله بندی انقلاب هم نیستیم اما یک جنبش سوسیالیستی از خواستهای دموکراتیک مردم دفاع می کند و در کنار مطالبات طبقاتی شان که عمده مطالبات است، مطالبات دموکراتیک را نیز به پیش می برد.

نقد نیروی چپ دانشجویی نخبه گرا و هژمونی طلب که دینامیسم رشد و پویش جنبش رو نمیبینه را چطور توضیح می دهید؟

البته من تشکل از این چپ دانشجویی که می فرمایید آشناییی ندارم و به نظرم ما به ازای خارجی در جنبش چپ دانشجویی نداره ... چون چپی که اینطور باشه سریعا ایزوله میشه و به سکت خودش مشغول میشه. اما در کل میشه این موضع را نقد کرد. این چپ که شما از آن حرف می زنید لنینیست نیست. وای میسته و وردهاش رو میخوانه تا نوبت اش بشه و قبل از اون هم مضمحل میشود. چپی که در حال حاضر میگه این جنبش ما نیست توانایی رهبری یک جنبش دموکراتیک رو ندارد. اگه فردای روزگار جنبش ضدجنگ راه بیافته توانایی رهبری اون رو هم نداره، در واقع هر وقت بهش رهبری توده ای رو بهش پیشنهاد میدی، مریض میشه و دلیل می یاره که از لحاظ طبقاتی این به ما مربوط نیست. جنبش پیش رو از هر نظر جنبشی است که باید رادیکالیزه تر این بشه، مطالبات طبقاتی در اون عمده بشه و این وظیفه هر چپ و کمونیستی است.

کلام نهایی
محمد پور عبدالله

چهارشنبه، هیجدهم آذر ماه دادگاه محمد پورعبدالله در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی تشکیل شده و این دادگاه حکم سنگین شش سال حبس تعزیری را ابلاغ کرده است.
لازم به ذکر است محمد پورعبدالله در بهمن ماه سال گذشته توسط نیروهای اطلاعاتی دستگیر شد و امروز سیصد روز از دستگیریش می گذرد. در این مدت در زندانهای 209 اوین و قزل حصار محبوس بوده و زیر شدیدترین شکنجه ها و فشارها بوده است.

مهدی اللهیاری

روز دوشنبه 16 آذر ماه مهدی الهیاری دانشجوی فوق لیسانس شیمی دانشگاه صنعتی شریف توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شد و به نقطه نامعلومی منتقل گردید. از روز گذشته تا به امروز خانواده او به تمامی مراکز مراجعه کردند تا اینکه حوالی بعد از ظهر امروز ستاد پیگیری وزارت اطلاعات خبر دستگیری او را تایید کرد.
به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی مهدی الهیاری 29 ساله از دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب، او درسال 1386 چند روز قبل از گرامیداشت مراسم 16 آذر با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل گردید. آقای الهیاری به مدت 55 روز در بند 209 زندانی بود و با سپردن وثیقه سنگین آزاد شد. بعد از آزادی و بازگشت به دانشگاه از خوابگاه دانشگاه صنعتی شریف اخراج شد.
آقای الهیاری اخیرا در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست فردی بنام مقیسه ای از اعضای کمسیون مرگ قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 مورد محاکمه قرار گرفت و او را به حکم سنگین و غیر انسانی 2 سال زندان تعزیری محکوم کرد.

محمد یوسف رشیدی

این دانشجوی بازداشتی به علت دوبار اعتصاب غذا در فاصله های کوتاه تا کنون 3 بار به بهداری زندان منتقل شده است، اتهام وی از سوی مامورین وزارت اطلاعات شرکت در تجمعات غیر قانونی عنوان شده است. از زمانی که به بند 209 اوین منتقل شده است دست به اعتصاب غذای خشک زده است




Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net