در چند ماه اخیرِ ، در ادامۀ اعتراضات وسیع مردم به نتیجه "انتخابات" ریاست جمهوری. تحولات سیاسی به سر عت و با شتاب در جامعه صورت پذیرفتند. این تحولات و فعل و انفعا لات ، تاثیر خود را نیز در صف بندی های سیاسی قدیم و جدید ،دیدگاهها ، مواضع ، شعا رها و پراتیک فعالین سیاسی مبارز ، کمو نیست و احزاب سیاسی مدافع چپ و کمونیسم به شکل بارزی به جا ی گذاشته است.همه به محک آزمایش زده شدند.
اعتراضات اقشار مختلف مردم با بیرحمی و خشونتی عظیم تو سط نیروهای سر کوبگر رژیم جمهوری اسلامی سرمایه به خون کشیده شد ند .هر چند که در حال حاضر اعتراضات به و سعت و شکل و حدت قبل انجام نمیگیرند ، اما سرکوب ،دستگیری ، اعدام و شکنجه همچنان ادامه دارد. طبیعتا این رژیم ( هر دو جناح) در 30 سال عمر ننگین خویش به سر کوب دائم و شدید انقلابیون ، کمونیستها و استثمار طبقۀ کارگر وفشار به اقشار مختلف جامعه (زنان،ملیتهای تحت ستم،دانشجویان) مشغول بوده ، هست و خواهد بود. سر کوب مدام و شدید یکی از دلایل بقای این رژیم استثمار و فشار میباشد.
اکنون ، صف بندی ها و موضع گیری سیاسی نیروهای چپ و مدافع کمونیسم وارد فازدیگری شده است . بعضا به شعارهای تازه و پرا تیک جدیدتری روی آورده اند.آنها یا با توجه به تحلیل خود از این بر آمد(اعتراضات مردم) شعارها و مو ضع گیری های جدید ی را مطرح کرده اند و یا اینکه با شعار های مطرح شده از طرف مردم معترض همخوانی و همسوئی داشته و توافق خویش را با آن آشکار کرده اند. و یا سعی کرد ه اند که با دادن شعارهای جدید ، تاثیری بر روند اعتراضات بگذارند و مهر خود را بر ادامۀ این حرکت بکوبند . نتیجه این بوده و هست که بخشی از احزاب و فعا لین سیاسی که خود را مدافع کمونیسم و متعلق به جنبش چپ میدانند دچار تحولات بسیار شدیدی در زمینه دیدگاهها ، شعارها و سمت گیری های راست سیاسی شده اند.
اعتراضات آغاز شده در 22 خردادو پس از آن بسیاری از موازنه های سیاسی این افراد و احزاب را بر هم زد . به نظر میرسد که تاریخ بار دیگر تکرار میشود (تجربۀ سال 57). شعا ر" همه با هم " و "بحث پس از مرگ شاه" در دوران قبل از قیام ، اکنون به "مرگ بر خامنه ای" "مرگ بر" ولایت فقیه" "نترسیم ما همه با هم هستیم" تبدیل شده اند.شعا رها ، اعلامیه ها و خواستهای سو سیالیستی ، طبقاتی و دید گاهها و مو اضع کمونیستی جای خود را به طرح و دفاع از شعارها ی فرا طبقاتی داده اند.به جای شعارهائی که کلیت سیستم را مورد حمله قرار دهند نه این یا آن جناح حکومتی ، به جای بردن شعار انقلاب سو سیالیستی ، نا بودی سر مایه داری و ماشین دولتی آن و شعار خواست استقرار دولت پر و لتری ، متا سفانه شعارهای فرا طبقاتی فضای جامعه را پر کرده است و با تاسف و شگفتی فراوان این شعار ها از طرف نیروها ، احزاب چپ و مدعی کمونیسم با شور و ذوق فراوان تکرارمیشوندوموردحمایت قرارمیگیرند.و خود این احزاب نیزبه ابداع شعا رها ی فوق العاده فرا طبقاتی ، انواع و اقسام جمهوری های بی اساس و پایه و بدون محتوی طبقاتی روشن و شفاف دست زده اند.
به جای هدف قرار دادن سیستم سر مایه داری به شعارهای سطحی و هدف قرار دادن مهره ها پر داخته میشود ، گویا اگر یک مهره عوض شود ،تمام سیستم نیز با جا بجائی و مرگ و بر کناری یک مهره عوض خواهد شد. شعارهائی مثل " حکومت ولایت فقیه نمی خواهیم " شعار مورد علاقۀ نیروهای چپ میشود و به عنوان شعار قابل دفاع آن را ارزیابی میکنند .در صورت اینکه این هم در نهایت شعار رادیکالی به معنای سو سیالیستی آن نیست . مرگ بر ولایت فقیه شعار کمونیستی و سو سیالیستی نیست، هر بورژوا لیبرالی نیز خود را در این شعا ر باز مییابد و با آن موافق میباشد. باید شعارها و خواستهای مردم را ارتقا داد ،نه بد نبال شعارهای فرا طبقاتی افتاد و بد تر از همه آن را تبلیغ کرد و خود را در مقام یک تشکیلاتی انقلابی کمو نیستی تا سطح این شعار ها پا ئین کشید.
تا زمانیکه به شکل روشن ، قاطع و شفاف شعارها بر علیه سیستم سر مایه داری حاکم در ایران از طرف کمونیستها و فعالین چپ به شعارهای مشخص کمونیستی و سو سیالیستی که تمامی سیستم مو جود را مورد هدف و حمله قرار ندهند و آلتر ناتیو مشخص سو سیالیستی (انقلاب سو سیالیستی) با حکومت کارگری (دیکتاتوری پر و لتاریا) مطرح نگردد در به همین پا شنه خواهد چر خید.تنها طبقۀ اجتماعی که از این تغییر مواضع به سمت ،"همه با هم" و مواضع فرا طبقاتی نیروهای چپ و کمونیست ضربه خورد ه و زیان خواهد کرد طبقۀ کارگر بوده وهست .
بخشا ، نیروهای چپ و کمونیست طرفدار شعار " جنبش همه چیز وهدف هیچ " شده اند.احساس "همه با هم " و " ضد استبداد" بودن به شدت بر نوشته ها ، اعلامیه ها ، سخنرانها و گفتما نهای نیروهای چپ و مدعی کمونیسم مسلط شده و هنوز نیز مسلط میباشد و روز به روز مواضع فرا طبقاتی در فعالیتهای این احزاب آشکار تر میگردد. بعضی ها تا جائی در ذوق زدگی و علاقۀ خویش به "جنبش همگانی" پیش رفتند که اسم " انقلاب " بر اعتراضات و نارضایتهای مردم نهادند.بدون اینکه به پرنسیب ها ، روند و عملکرد یک انقلاب توجه داشته باشند، بعضی ها از روز اول اعتراضات را شورش " بردگان کار مزدی " نام نهادند، بدون اینکه طبقۀ کارگر به عنوان یک طبقۀ اجتماعی و متشکل با پر چم و شعارها و خواستها و اهداف در این جنبش حضور داشته باشد.
آنان آرزوها و ذهنیتهای خویش را به جای واقعیت ملموس و انکار نا پذیر جامعۀ طبقاتی قرار دادند .و در عین حال سعی کردند که حنبش اقشار و طبقات دیگر را به جای جنبش طبقۀ استثمار شده به خود و طبقۀ کارگر و دیگران بقبولانند.به جای زدودن توهمات بورژوائی و سعی در ارائۀ دید گاه ها و نظرات شفاف و طبقاتی ، و کمک به بالا بردن سطح آگاهی طبقۀ کارگر و نیروهای واقعا دموکرات و متحد طبقۀ کارگر ، دست به توهم آفرینی های خطرناکی زدند که در نهایت برای رشد و آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان مانند سمِ خطر ناک و کشنده ای میباشد .این بر خوردها و مواضع غلط و غیر طبقاتی هر چه بیشتر طبقۀ کارگر را از زمینه و میدان مبارزاتی خود دور تر و دور تر میگر داندو او را دعوت به قرار گرفتن در صف بورژوازی میکند .البته این مکانیسم تا حدی نا آگاهانه صورت می پذیرد. آنها با این سیاست طبقۀ کارگر را در جهت پیشبرد منافع طبقات استثمار کننده سوق مید هند و به گوشت دم توپ بورژوازی تبدیل مینمایند.
بطور مثال : شعاری که از طرف حزب کمونیست کارگری ایران مطرح شده است و از جانب رفقای بسیاری به نقد و بحث و بر خورد گذاشته شده است ، که رفقای حزب کمونیست کارگری ایران متقابلا سعی کرده اند که به این انتقاد ها پاسخ دهند .( رفقا سعید صالحی نیا و محمدآسنگران ، نوشته ها ی این رفقا در سایت آزادی بیان موجود است) .من برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از آوردن نقل قول از این رفقا خودداری میکنم.متاسفانه در نوشته های این دو رفیق نه تنها فاکتها و دلایل قانع کنندۀ مارکسیستی ، طبقاتی که بر اساس تجربیات طبقۀ کارگر و ادبیات پر و لتری باشد آورده نشده است( تجربیات کمون پاریس و انقلاب اکتبر ) بلکه درعین حال ،به مصاف اصلی طبقۀ کارگر برعلیه بورژوازی در مبارزۀ طبقاتی بهای کمی داده شده است . این رفقا سعی کرده اند که منتقدین را با اتهام و انگ "چپ سنتی" و "چپ" حاشیه ای بطور مکا نیکی ازمیدان مبارزۀ سیاسی و نظری و ایده ای به در کنند.
البته رفیق صالحی نیا صادقانه سعی کرده اند که " شعار جدید" حزب کمونیست کارگری ایران را "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی " با آوردن نمونه هائی از بر خوردهای لنین و مقایسۀ بر خورد لنین با این شعار حزب ، آن را برای منتقدین قابل قبول بنمایند ، متاسفانه در این مقایسه اشتباه کرده و مو فق نبوده اند. در همین رابطه رفیق حکمت خوشکدامن به این بخش از نوشتۀ ایشان بر خورده درستی کرده است. در مطلب دیگری نیز رفیق پارسا نیکجو به این شعار حزب کمونیست کارگری به درستی و با دلایل مستند و اصولی به نقد مارکسیستی این شعار پر داخته ، و آن را شکافته نقد و رد کرده اند.
در بخش دیگری از مطلب خود ، رفیق صالحی نیا به درک و بر داشت مارکس از انسان می پردازد و درک مارکس را با درک حزب کمونیست کارگری یکی میداند. در صورتیکه بحث مارکس بطور کلی راجع به آیندۀ دور و فاز بالای سو سیالیسم ،یعنی کمونیسم میباشد و همۀ مراحل قبل از آن را (انقلاب سوسیالیستی ، دیکتاتوری پرو لتاریا) را از قلم نمی اندازد.برای مارکس آن جامعه ای که او از آن سخن گفته است ، نهایت و آرمان جامعه ای است که انسانهای آینده که متعلق به جامعه سو سیالیستی هستند ، آن را میسازند، نه "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی " در جامعه طبقاتی با حا کمیت بور ژوازی.در جامعۀ طبقاتی کنونی اول باید پرولتریا کاررابا بورژوازی خودی یکسره کندوبعدا به ایجاد جا معۀ کمونیستی(آزاد سازی انسان) بر سد.
در مرحله کنونی که سر مایه داری در آن قرار دارد و دوران انحطاط و گندیدگی آن میباشد ،این سیستم روز بروز هر چه بیشتر و بیشتر به نابودی کامل خود نزدیک تر میشود . و دو طبقۀ اصلی : سر مایه دار و طبقۀ کارگرچه از نظر تاریخی ،سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی درمقابل همدیگر قرار دارند.در این شرایط ، نقش ،و ظیفه و مسئولیت کمونیستها برا ی ایفای و ظیفۀ تاریخی خود ، نقشی بسیار حیاتی و غیر قابل انکار میباشد. زیرا تنها فاکتور غایب و کمرنگ در این مصاف طبقاتی عدم آگاهی سیاسی ، طبقاتی و آگاهی کمونیستی در درون لایه های مختلف طبقۀ کارگر و عدم و جود حزب کمونیستی طبقۀ کارگر میباشد .این دو فاکتور مهم و اساسی هستند که مانع از شر کت متشکل طبقۀ کارگر ، به عنوان یک طبقه متشکل و مستقل با شعا ر ها و خواست های مشخص خود : انقلاب سو سیالیستی و بر قراری دولت کارگری ( دیکتاتوری پر و لتاریا ) میشوند.
کمونیستها باید به این فا کتورهای مهم و تعین کننده که در این معا دله نقش اساسی را دارند توجه کرده و و روی آن نیرو بگذارند و آن را نقطۀ محوری فعالیت خود محسوب کنند. این فاکتور مهم ، عدم وجود آگاهی طبقاتی و سیاسی عامل باز دارندۀ مبارزۀ طبقاتی ، سیاسی و مصاف مستقیم طبقۀ کارگر به صورت یک طبقۀ متشکل در برابر بورژوازی میباشد، باید تو همات دموکراسی خواهی ، جمهوری خواهی های رنگارنگ ، مذهب و دهها توهم دیگر از ضمیر طبقۀ کارگر زدوده شود تا که به منافع طبقاتی خود ، خصو صا از بعد سیاسی آگاه گردیده و امکان بد ست گرفتن قدرت سیاسی محتمل و ممکن بداند .
طبقۀ کارگر باید به آگاهی طبقاتی دست یابد و خود را از زیر بار افکار بورژوائی که دهها سال بر ذهن او فشار می آورد رها کند .در این راستا کمونیستها میتوانند با مواضع ، شعار ها و پراتیک خود تاثیر عظیمی بر ذهنیت طبقه به جا گذارند.تا که طبقۀ کارگر ،اعتماد به نفس از دست رفتۀ خویش را که بعد از فروپاشی دولت سو سیالیستی بر آمده از انقلاب شکوهمند اکتبر در او بوجود آمده و او را برای سالهای طولانی از میدان مبارزاتی خویش دور کرده را دوباره بد ست آورد و ذهنیت خود را از زیر آوار و غبار ،ایده ها ، اعمال و افکار و عملکرد احراب رفرمیست و سازشکار آزاد سازد . که تحقق این امر بزرگ خود کاری بسیار شاق و مستمر و مداوم را از طبقه کارگر و انقلابیون کمونیست می طلبد. و تا که دوباره به خواست و پراتیک انجام رسالت تاریخی خود ،و دست زدن به انجام انقلاب سو سیالیستی و استقرار حکومت کارگری ( دیکتاتوری پر و لتاریا) بپردازد و آن را کار اصلی خود بداند. تا با بر قراری سیستم سو سیالیستی و در نهایت جامعۀ کمونیستی ، کار آزاد سازی و رهائی تمام جامعه را به سر انجام ر ساند.طبقۀ کارگر هنوز به این آگاهی سیاسی و طبقاتی بطور کامل و تا جائیکه برای تحقق دولت مورد نظر خود ( دیکتاتوری پر و لتاریا) دست به حرکت نهائی بزند نرسیده است. به همین دلیل راه سخت و ناهموار و طولانی در پیش روی طبقۀ کارگر و کمونیستهای انقلابی و پیگیر و منتقدین واقعی رفرمیسم در هر شکلی که رفرمیستها باشند و که هستند قرار دارد.
کمونیستهای انقلابی که به جها نبینی کمونیسم ، علم رهائی طبقۀ کارگر مسلح هستند باید در بالا بردن این آگاهی طبقاتی و سازماندهی طبقۀ کارگر بر علیه دشمن اصلی خود یعنی طبقۀ سر مایه دار، تمام هم و غم خود را در راه تحقق این امر بزرگ و سترگ و تاریخی بگذارند .در حالیکه دادن ".شعار انقلاب انسانی برای حکومت انسانی " نه تنها کمکی به امر آگا ه سازی طبقه کارگر نمی نماید . بلکه این شعار، شعا ری بغایت فرا طبقاتی ، اومانیستی و در نهایت در شرایط کنونی که در سراسر جهان ، سیستم سر مایه داری در بحرانی مزمن و سخت فرو رفته است و رویاروئی حاد بورژوازی با طبقۀ کارگر و اقشار متحد ان روز بروز محتمل تر میشود را ، کند تر کرده و به عقب می اندازد. این شعارنه تنها در راستای منافع طبقۀ کارگر نیست( طبقه ای که کمونیستها خود را متعلق و مدافع آن میدانند) بلکه بر علیه منافع آن میباشد وهر چه بیشتر به تو همات و سر در گمی ها دامن میزند و طبقۀ کارگر را از فعالیت های مشخص طبقاتی خود برای تحقق جامعه سو سیالیستی و پراتیک کردن شعارها ی سو سیالیستی و ضد سر مایه داری دور میکند.
کمونیستها در تمام مراحل مبارزۀ نظری و طبقاتی خود به همراه طبقه باید با تکیه با تجربیات تئو ریک نظری و عملی پرولتاریا ، تاکتیک و استراتژی خود را تعین کنند ( انقلاب و دولت مورد نظر طبقه کارگر را تبلیغ کنند) گنجینه نظری و تجربیات عملی و درخشانی که از مبارزۀ بی امان تئوریک مارکس، انگلس ، لنین و سایر رهبران کمونیسم و جود دارد ،چنان وسیع و غنی و بیکران و مملو از درسهای درست و رهنمود و شعارهای واقعی و اصولی است که ما کمونیستها نیازی به شعارهای طبقات دیگر (بورژوازی –خرده بورژواها) نداریم . گنجینه های تئوریک و عملی عظیم تاکنونی پرو لتاریای جهانی ، برای طبقۀ کارگر ، و کمونیستها ی نسل های حال و آینده کافی وغیر قابل انکار میباشند.
طبقۀ کارگر با تکیه به تجربیات درخشان با شکوه و غیر قابل انکار پرولتاریای رزمندۀ پاریس(کمون پاریس) و درسهای گر فته شده از تجارب تئوریک و عملی حزب کمونیست روسیه(حزب بلشویک) و تجربۀ بی نظیر انقلاب اکتبر ، دارای آنچنان پشتوانۀ نظری ، تئوریک ، هستند ، که نیازی به ابداع شعارهای فوق طبقاتی در این مر حلۀ سر نوشت ساز و حاد و حساس ندارند.
برای کمونیستها که به ماتر یالیسم تاریخی، ماتریالیسم دیا لکتیک و مبارزۀ طبقاتی معتقد هستند و به تحقق انقلاب سو سیالیستی و دولت دیکتاتوری پر و لتاریا ، اشاعه ، تبلیغ و مطر ح کردن شعارها ی طبقات دیگر ، به غیر از شعارها و تبیین های کمونیستی و طبقاتی در نهایت ، به نفع بورژوازی حاکم و بورژوازی خارج از دولت تمام خواهد شدو درنهایت به نفع بورژوازی جهانی. این به معنی قربانی کردن (ناآگاهانه)طبقۀ کارگر در مسلخ بورژوازی و نتیجۀ نهائی آن در جهت خلاف جهانبینی کمونیسم ، علم رهائی طبقۀ کارگر میباشد.
برای کمونیستهای انقلابی تنها و تنها آلتر ناتیو ،انقلاب سوسیالیستی وتنها دولت مورد تائید و قابل دفاع و تبلیغ و حمایت، دولت دیکتاتوری پرولتاریا و حکومت کارگری میباشد. هر انقلاب و دولتی غیر از این، در جهت تقویت و به نفع طبقات دیگری غیرازطبقۀ کارگر میباشد و به تحکیم منافع بورژوازی و برعلیه منافع طبقۀ کارگر است.
پیش بسوی شفافیت و صراحت کمونیستی در دادن شعارها و پراتیک مبارزاتی
زنده باد انقلاب سوسیالیستی.
برقرارباد دیکتاتوری پرولتاریا
بنفشه کمالی 2009-12-6
http://shadochdt.wordpress.com
banafshekamali@gmail.com
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.