بنابراین می توان 30 خرداد را نقطه عطفی در تاریخ جنبش انقلابی مردم ایران دانست که حافظه تاریخی نسل های مختلف حاضر در این جنبش را به هم پیوند می دهد. چه آنان که در کوران مبارزات انقلابی سالهای دهه 50 و تصفیه های خونین دهه 60 حضور داشته اند و چه نسل جوانی که به ناگزیر فرزند دوره حاکمیت سیاه جمهموری اسلامی بوده اند، در 30 خرداد برای نخستین بار در قالبی توده ای و فراگیر در کنار هم، دوشادوش هم در برابر کلیت نظام جمهوری اسلامی ایستادند. از 30 خرداد بود که شعارها رنگ و بویی دیگر گرفت: از الله اکبرها کاسته و بر مرگ بر دیکتاتورها افزوده شد. به تدریج این تصاویر شهدا و بازداشت شدگان حوادث اخیر بودند که به عنوان قهرمانان واقعی مردم جایگزین تصاویر موسوی و کروبی شدند. از سوی دیگر نوک پیکان شعارها از احمدی نژاد و تیم برگزارکننده انتخابات به سوی محور اصلی شر رژیم یعنی ولایت فقیه تغییر جهت داد. " خامنه ای قاتله، ولایتش باطله" یا "مجتبی بمیری، رهبری را نبینی" اگر چه همچنان شعارهایی رادیکال به معنای فراروی از کلیت نظام نبوده و نیستند اما حاکی از چرخش بنیادین چشم انداز جنبش هستند. هرچند تجربه تظاهراتی به گستردگی راهپیمانی چند میلیونی روز 25 خرداد دیگر تکرار نشد اما تجمعات و اعتراضات پس از 30 خرداد به مراتب موثرتر و تعیین کننده تر از راهپیمایی روزهای نخست خیزش بودند. و این نه تنها به دلیل پخته تر شدن مبارزین در فرایند جنبش و نیز جریحه دار شدن احساسات عمومی مردم پس از کشتارهاو سرکوب خشونت آمیز صورت گرفته از سوی رژیم و در واقع در یک کلام به دلیل رادیکال شدن فرم مبارزات بود بلکه از همه مهمتر به دلیل رادیکالیزه شدن محتوای خواست ها و اهداف این جنبش بود که شیوه های خلاقانه و ابداعی خاص خود را نیز از پی این چرخش با خود به همراه آورد. در حالیکه امثال سازگارا و گنجی و .. بسیاری دیگر به خیال خویش در این توهم بوده و هستند که به فرم و اشکال مبارزه انقلابی مردم ایران شکل می دهند و آن را هدایت می کنند این خواست عمومی و افق رادیکال کنونی جنبش است که اشکال تازه ای از مبارزه را فرا روی حرکت مردم قرار می دهد و این توده های در خیابان هستند که خواسته ها و روش های خود را به موسوی و کروبی و سایر مدعیان داخلی و خارج نشین رهبری جنبش تحمیل می کنند. به یاد داشته باشیم که رهبران انقلاب و شیوه های مبارزه موثر از دل مبارزات عینی مردم به وجود می آیند و تجربه مبارزاتی حوادث اخیر گواهی بر این مدعاست. اعتراضات گسترده و پراکنده در سطح شهر و در محلات مختلف همراه با سر دادن شعارهای رادیکال و حتی گزارشاتی دال بر سازماندهی معترضین در محلات که نیروهای سرکوبگر را دچار استیصال و سردرگمی کرده بود تنها مشتی است نمونه خروار ظرفیت انقلابی جنبش که تا چندین ماه قبل به ذهن خوشبینانه ترین افراد نیز خطور نکرده بود. معتقدیم اگرچه هنوز تمامی ظرفیت های انقلابی حرکت مردم به شکل بالفعل و در شعارهای اعتراضی مطرح نشده و آنچه تاکنون نمود یافته نفی و طرد نظام موجود است و نه تلاش برای استقرار بدیلی برای آن، اما زین پس این جنبش بی هیچ تردید جنبشی براندازانه و انقلابی است و در قالب نسخه های رفرمیستی قابل مهار نخواهد بود.
اما در این میان به یکباره خبر سر دادن شعاری تازه برخی تحلیلگران سیاسی و نیروهای فعال اعم از راست و به اصطلاح چپ را ذوق زده کرد و ایشان چنان عنان از کف دادند که گویی نه تنها مرگ رژیم فرارسیده بلکه آلترناتیو مترقی آن نیز ساخته شده است: "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی"
فارغ از بحث صحت شیوع و اقبال به این شعار درمیان معترضین روزهای اخیر این سوال مطرح می شود که چه گروه هایی و با چه رویکردی سعی در تئوریزه کردن محتوای این شعار و غالب کردن آن به عنوان آلترناتیو رژیم دارند. پر واضح است که تبلیغ این شعار به عنوان شعار راستین جنبش از سوی لیبرال ها و هم صدا شدن آنها با طرفداران ناسیونالیسم شووینیستی با چه انگیزه ای صورت گرفته است. این گرایشات با استفاده از احساسات عرب ستیزی تاریخی که همچنان در میان مردم طرفدارانی دارد و همچنین نگرش های ضد اسلامی افرادی که موهبات 30 سال حکومت اسلامی را با گوشت و پوست خویش حس کرده اند، سعی در القاء این دیدگاه داشته اند که تنها یک جمهوری ایرانی – بخوانید جمهوری شووینستی ایرانی- با اغراق در بعد فرهنگی- هویتی می تواند رهروان راه آزادی و استقلال را از بلای رژیم حاکم رهانده و به سر منزل مقصود رساند.
اما آنچه ضرورت پرداختن به این شعار را برای ما در این مجال مبرم می سازد رویکرد مرتجعانه و حمایتی برخی از افرادی است که داعیه پیروی از خط مشی مترقی و بعضاً سوسیالیستی دارند. از نظر ما وجود چنین گرایشی در درون نیروهای اپوزیسیون ریشه در معضلی تاریخی دارد: فقدان حافظه تاریخی که بیماری مزمن نسل فعلی است. یادآوری خاطرات تاریخی اگر چه دردناک اما ضروری است. برای جلوگیری از تکرار کمدی وار یک تراژدی گریزی از بازخوانی تاریخ و حفظ حوادث تاریخی در ذهن جمعی یک ملت نیست. روزهایی را به یاد آوریم که برای نخستین بار واژه نامانوس جمهوری اسلامی در کوران حوادث انقلاب ظهور کرد. آن زمان که در مقابل نظام سلطنتی به عنوان تنها گزینه ی ممکن و مشروع به توده ها به دلیل غفلت نیروهای مترقی با ناباوری تحمیل شد، بسیاری به این دل خوش کرده بودند که پسوند اسلامیت نشانگر اکثریت مسلمان در ایران است و تنها وجه تمایزی است صوری با سایر نظام های جمهوری و نه در تقابل محتوایی با آنها. اما شناخت و درک واقعی از ماهیت جمهوری اسلامی و معنای اصلی پسوند اسلامی آن چندان به درازا نکشید و همه از موهبات این نظام اسلامی بهره بردند. اگر در اوان طرح این شعار نیروهای مترقی با داشتن پایگاه عظیم مردمی در قبال آن موضع گیری کرده و صرفاً از منظر فرمالیستی به آن نمی گریستند به طور قطع مجاب کردن توده ها برای سردمداران رژیم به برگزیدن تنها آلترناتیو موجود کار آسانی نبود.
اکنون نیز زدودن واژه اسلام از جمهوری اسلامی از بار استثماری و فاشیستی نظام سرمایه داری در ایران نمی کاهد و هرگز نگرشی مترقی و رادیکال را نمایندگی نمی کند. نظام سرمایه داری حاکم در ایران چه با پسوند چه بدون آن نظامی است یکپارچه مبتنی بر استثمار که برای بازتولید مشروعیت خود بنا به مقتضیات زمانه از پسوند و پیشوندی استفاده می کند.
در حال حاضر جمهوری ایرانی نیز در خوش بینانه ترین حالت ظرفی است تهی که آینده سیاسی ایران و مناسبات قدرت و سرمایه مظروف آن را تعیین خواهد کرد و در بدبینانه ترین وضعیت خواست طیف راست افراطی سکولار را نمایندگی می کند. ما معتقدیم ساختن بدیلی سوسیالیستی برای جمهوری اسلامی ایران جز با نفی کلیت یکپارچه آن میسر نیست. با بار کردن ارزشی مضاعف و فرمالیستی بر یک شعار نمی توان پایه های ایدئولوژیک آن را متزلزل ساخت. بهای هم صدا و هم گام شدن با راست ترین نیروهای اپوزیسیون برای چپ بس گزاف خواهد بود. تاوانی که یکبار با پذیرش شعار" استقلال آزادی جمهوری اسلامی" یا دست کم موضع گیری نکردن در قبال آن به سنگین ترین وجه ممکن و به هزینه کل جامعه پرداخته شد. ما همه نیروهای مترقی و انقلابی را به موضع گیری و نفی تبلیغ و ترویج این شعار فرامی خوانیم.
1 : برجسته ترین آنها که اتفاقاً بیشترین بازتاب و مقبولیت در میان مردم را داشتند عبارت بودند از " رای من کجاست؟" و "رای ما را دزدیدند، دارند باهاش پز می دهند" و در رادیکالترین نمود آن " کشته ندادیم که سازش کنیم، صندوق دست خورده شمارش کنیم" و...
هسته کمونیسم انقلابی(هکا)
0 نظرات:
ارسال یک نظر
برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.