لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۵/۵

علیرضا ثقفی / جنبش مردمی و جناح های مختلف حکومت

بر خلاف بعضی تحلیلها که یک جناح را نماینده ی کارگران واقشار پایین جامعه و جناح دیگر را اقشار متوسط و یا نولیبرال میدانند، باید گفت که هیچ یک از این دو جناح چنین نمایندگی ها و چنین طرفدارانی ندارند.

.................................................

جنبش اجتماعی مردم ایران که این روزها مرحلهی حساسی را میگذراند در سی سال اخیر با افت و خیزهای فراوانی روبرو بوده است. این حرکت مردم که نمیتوان آن را ازمبارزات سی سال گذشته جدا کرد، در ابعاد مختلف همان خواستههای سی ساله گذشته را دنبال میکند. خواستههایی که نه تنها هیچگاه بر آورده نشده بلکه در مبارزات مختلف بخشهای گوناگون جامعه همواره مطرح شده وبه شدیدترین وجه از جانب سرکوبگران با آن برخورد شده است.
در برخی مقالات ونوشتههای تحلیلگران چپ در غرب(کسانی که روشنفکران و چپهای ایرانی ِداخل کشور انتظار همراهی و همفکری از آنان را دارند) آنچه که در روزهای پس از انتخابات در ایران رخ داده با عنوان "انقلاب رنگین" خوانده میشود و گاه از شکست آن ابراز شادمانی میکنند و پیروزی یک جناح را تبریک میگویند، شاید به این دلیل که تبلیغات ضدامریکایی دولت ایران تنها چیزهایی است که در مطبوعات و رسانههای غربی منتشر و منعکس شده است. دربرخی از رسانههای غربی با جار و جنجال زیاد روی آن چه که پس از انتخابات در ایران رخ داده مانور داده میشود و کسانی که هیچ آشنایی با خواستههای مردم ما ندارند به نوعی خود را همراه با آن نشان میدهند که گویا برنامهریزان این حرکت هستند. در دوران حاکمیت رسانهها و جار و جنجالهای تبلیغاتی، این درهم ریختگی و اغتشاش اخبار و مواضع، بسیاری نظرات عوض میشود و به نظر میرسد این مساله هدفمند باشد. جالب است که دو طیف فکری مختلف حرکت مردم را مخملین مینامند، هر دو این طیفها تنها ظاهر مساله را مشاهده میکنند و به باور مردم، کسانی که امروز دم از انقلاب مخملین و رنگی میزنند و جنبش اجتماعی ما را با آن مقایسه میکنند چه از جانب چپ و چه از جانب راست شناخت درستی از این جنبش ندارند.
دلایل و مدارک فراوانی وجود دارد که در سی سال گذشته همواره دولتهای حاکم در ایران مورد حمایت امریکا و متحدانش و بطور کلی نظام حاکم در غرب بودهاند و تا کنون چالش جدی در بین آنان صورت نگرفته است و آنچه شاهدش هستیم (شعارهای مرگ بر امریکا و نابود باد اسرائیل و دیگر شعارهای ضد غربی و یا حملات دولت امریکا به ایران و...) تنها بازی موش گربهای است که برای منحرف کردن افکار عمومی طراحی شده است و آنچه که تعیین کنندهی سیاستهاست، سودهای کلان اقتصادی است... *
برای این باور مستندات بسیاری میتوان ارائه کرد. یک ضربالمثل فارسی وجود دارد:"دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس" در طی این سی سال آنقدر دم خروس از قبای روباه بیرون زده که قابل انکار نیست و انکار آن تنها از حکومتهای سرمایهدار غربی و حکومت ایران برمیآید. این موش و گربه بازی سود کلانی برای شرکتهای سرمایهداری در بر دارد. زیرا دولتهای کشورهای سرمایهداری بزرگ مانند امریکا و اروپا و یا روسیه و دیگران، با تبلیغ بر روی مسایلی مثل پروندهی سلمان رشدی، حقوق بشر، و یا پروندهی هستهای در ایران و فشار آوردن روی دولت میتوانند قراردادهایی با سودهای افسانهای ببندند و امتیازاتی شبیه قراردادهای ترکمانچای و دورهی قاجار را از دولت ایران بگیرند.کما اینکه در این سالها این کار را کردهاند.
در این فضا (مخصوصا با وجود تحریم) بخش بزرگی از معاملات قاچاق انجام شده و میشود که سودهای آن را نمیتوان با سودهای معاملات رسمی مقایسه کرد. (برای هر دو طرف معامله و دلالان این معاملات که معمولا آقازادهها هستند.) به عنوان مثال ایران سومین وارد کننده ی سیگار از امریکاست، البته نه به صورت رسمی .و یا خرید سلاح وقطعات مورد نیاز موشک ها و هواپیماهای جنگی و...(1)
برای روشنتر شدن این مساله موضوع را از آغاز مرور میکنیم.
از ابتدا، روی کار آمدن حکومت اسلامی مورد توافق چهار کشور صنعتی(آمریکا انگلیس فرانسه ،آلمان) در کنفرانس گوادلوپ قرار گرفت و در همان زمان بود که انقلاب مردم ایران در توافق میان بنیادگرایان و غرب به مسیری خاص هدایت شده و سازش بزرگ صورت گرفت. (2) هدف نامههای رد وبدل شده در آن زمان میان رهبران مذهبی و غرب و حمایت آشکار محافل غربی از رهبران مذهبی در ایران روشن است. سیاستهای آن دوران مثل ایجاد کمربند سبز به دور شوروی سابق و ایجاد قطبهای مذهبی برای شکست اردوگاه شرق و... در مطالب دولتمردان آن زمان به صراحت گفته میشد. این مطلب آنقدر آشکار است که کسی را یارای انکار آن نیست وهرکس دستی در اخبار ورسانه هادارد میتواند مدارک آنرا به وضوح مشاهده کند.
پس از آن گروگانگیری دیپلماتهای امریکایی بود که بسیار در باره آن صحبت شده است و مطابق با اسناد آن زمان هدف اصلی آن انحراف مبارزات مردم برای استقلال از امریکا و کل نظام سرمایهداری جهانی بود. در این راستا پس از سرکوب نیروهای مستقل داخلی، گروگانها به دولت محافظهکار ریگان تحویل شد. آقای ریگان در جلوی دوربینهای پرنور رسانهها اعلام کرد که بهترین هدیهی ریاست جمهوریاش را از رهبری ایران دریافت کردهاست. در این زمان اسارتبارترین قراردادها (قرارداد الجزایرکه نخست وزیر وقت ومعاون او در بستن این قرارداد مشارکت داشتند) برای تحویل این گروگانها از جانب بنیادگرایان مورد قبول قرار گرفت که حتی رییسجمهور وقت(بنیصدر) در مخالفت با بنیادگرایان، آن را قرارداد وثوقالدوله نامید.
پس از آن جریان ایران کنترا و مسافرتهای محرمانه مک فارلین معاون ریاست جمهوری آمریکا به ایران پیش آمد که گزارشهای آن به تفصیل در شرح کمیسیون تاور آمده است و نتیجه آن افشای رابطهی پنهانی فروش اسلحه از طریق منابع غیررسمی به دولت ایران به مدت 5 سال بود.درآمد حاصل از این معاملات به حساب نیروهای سرکوبگر درآمریکای لاتین واریز شد. كم كم روشن شد كه ايالات متحده حداقل 2008 موشك تاو و 235 موشك هاوك به ايران فروخته است. همچنين مشخص شد قسمت اعظم محمولههاي ايالات متحده را اسرائيل فراهم كرده است. (3)
پس از آن ماجرای سال 67 (1988) یعنی قتل عام زندانیان سیاسی در سکوت کامل امریکا و غرب صورت گرفت و در آن زمان یک پروندهی رسمی در مجامع بینالمللی برای این نسلکشی تشکیل نشد در حالی که درهمان زمان دولت لیبی برای سرنگون کردن یک هواپیما با 200 مسافر به دادگاههای بینالمللی کشیده میشود مگر جان انسان با انسان فرق دارد؟ تنها فرق آن میتواند این مساله باشد که قتلعام شدگان سال 1988 در ایران از نظر سیاسی مخالف سلطه امریکا و غرب بودهاند. پس ارزش مطرح کردن ندارند.!! (4)
بعد از قتلعام زندانیان سیاسی در سال 1988 حکومت ایران جایزهاش را با سرازیر شدن وامهای مختلف دریافت کرد و بر طبق آمار رسمی در ظرف سه سال نزدیک به 50 میلیارد دلار از منابع مختلف غربی وام دریافت کرد و به اصطلاح دوران سازندگی را گذراند. این وامها به دولت ایران اجازه داد تا مخالفان خود را در اقصی نقاط جهان به قتل برساند که نمونههای آن را در میکونوس و موارد دیگر که به گفته منابع مستقل بیش از 200 مورد در خارج از کشور بوده است مشاهده کردیم.
قتل دکتر قاسملو، بختیار، کاظم رجوی، فرخزاد و صدها قتل داخلی نظیر فروهرها، مختاری و پویندهها در زیر چشم به هم زده و خوابزدهی غربیها صورت گرفت. جالب است بدانیم که در هر یک ازاین دورانها یکی از جناحهای درگیر امروزی قدرت برتر بودند.
پس از افشای این اعمال غرب به حمایت از اصلاحطلبان و اصلاحات سیاسی در ایران روی آورد و با دولت اصلاحات وارد معامله شد قراردادهای کلانی مانند توتال، رویال داچ شل در حوزههای نفت وگاز در این دوره بسته شد وامتیازات بزرگی همانند کرسنت، ایرانسل وغیره به شرکتهای بزرگ بینالمللی واگذار شد و شرکتهای بزرگی همانند هالیبرتون (متعلق به دیک چینی وکاندولیزارایس) درایران فعال شدند. در این دوره ظاهرا اصلاحطلبی، درحقیقت پشت پرده، نهادهای سرکوب بازسازی شد که امروز نتایج آن را میبینیم. سکوت همان غربیها در سرکوب 18 تیر87 وسکوت در برابر انواع شکنجه و تجاوز به دستگیرشدگان – زیرا در آن زمان امریکا هم از همین روشها در گوانتانامو و دیگر جاها استفاده میکرد. و ضمنا با دولت اصلاحات به بده بستانهای مختلف در عراق و افغانستان و خاورمیانه و شبهجزیره بالکان مشغول بود – انطباق روشهای غرب با روشهای حکومت ایران در این دروه بیانگر نبودن اختلاف جدی میان آنهاست.
درباره این همکاری ها به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1- همکاری امریکا و ایران در شبهجزیره بالکان و تکه پاره کردن یوگسلاوی سابق یکی از درخشانترین همکاریها میان بنیادگرایی اسلامی و سیاستهای توسعهطلبانه غرب است. دراین زمینه همکاریهای دوطرف در چند پاره کردن یوگسلاوی سابق و قراردادهای دوجانبه همزمان با اوج قتل مخالفان حکومت ایران در سراسرجهان بود.
با شروع جنگ در یوگوسلاوی سابق محمد رضا نقدی در رأس گردانی از پاسداران سپاه قدس به بوسنی و هرزگوین اعزام شد و تا پایان بحران در آن منطقه یکی از سه فرمانده ارشد نظامی سپاه پاسداران در بوسنی بود. در همین زمان امریکا و ناتو یک پوشش هوایی برای خنثی کردن نیروی هوائی یوگسلاوی برقرار کرده بودند تا نیروهای مجاهدین وکمک های ایران به بوسنی برسد .
رسیم دلیچ در جریان جنگهای بالکان فرماندهی داوطلبان اعزامی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به بوسنی هرزگوین را نیز برعهده داشت. داوطلبان ایرانی که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به بوسنی اعزام شده بودند، تحت فرماندهی همین نظامی مسلمان بوسنیائی عمل می کردند. اگر چه فرماندهی پایگاه به عهده افسران سپاه پاسداران بود، ولیکن داوطلبان ایرانی در چارچوب بریگاد المجاهد عمل می کردند. این بریگاد در سال 1993 میلادی بیش از 2 هزار داوطلب خارجی را در بر می گرفت و به گفته علی احمد، مجاهد افغانی که در حال حاضر در زندان زنیتسا به سر میبرد، از جمله مسوول قتل 24 غیرنظامی کروات در روستای دلیچ است. در سال 1993 میلادی همین بریگاد در اوراساچ دهها زندانی صربتبار را نیز به قتل رسانید و سرهای آنها را بعد از مرگ از بدن جدا کرد و درخیابانهای این روستا به نمایش گذاشت.
رسیم دلیچ، ژنرال 56 ساله ارتش جمهوری بوسنی هرزگوین متهم به جنایات جنگی، پاکسازی قومی، و نسلکشی شده است. وی در نیمه اول دهه 1990 میلادی، بین سالهای 1992 و 1995 فرماندهی سپاه المجاهد را برعهده داشت. از جمله اتهاماتی که ژنرال دلیچ باید در لاهه به آنها پاسخ گوید تجاوز به دهها زن و دختر صرب و کروات از سوی داوطلبان خارجی که تحت فرماندهی او عمل میکردند، است. رسیم دلیچ در سالهای اخیر با چند شرکت صادرات و واردات که توسط خاریس زیلاسیچ، مسئول سابق سازمان امنیت بوسنی پایه گذاری شده اند و عمدتا با جمهوری اسلامی دارای روابط بازرگانی هستند، همکاری داشت.

2- همکاری ایران و امریکا در روی کار آوردن حکومت کرزای در افغانستان
کنفرانس آلمان برای افغانستان پس از طالبان آغازی برای هماهنگی میان ایران وغرب درباره افغانستان پس از طالبان بود. این همکاری در تمام دوران حاکمیت شوروی سابق ادامه داشت و ایران همگام با غرب در تقویت و تسلیح مجاهدین افغان مشارکت فعال داشت.کمکهای اطلاعاتی وتسلیحاتی ایران به مجاهدین افغان وآموزشهای نظامی به آنان در طول دوران مبارزاتشان آنقدر متنوع و فراوان است که نیازی به ذکر تک تک آنها نیست.
همکاری دو طرف در مورد افغانستان در شرایط کنونی با شرکت نماينده دولت جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس افغانستان در لاهه ادامه یافته است. در کنار خبرهايی چون احتمال همکاری جمهوری اسلامی با ناتو و يا خبرهايی که اخيرا در زمينه مذاکرات رژيم اسلامی با نمايندگان شرکتهای خصوصی آلمانی در رابطه با استفاده از خاک ايران به منظور ارسال تجهيزات و ادوات غيرنظامی برای نيروهای آلمانی مستقر در افغانستان انتشار يافته, همچنين پيام اوباما به عنوان نمونههايی از چرخش در شکل پيشروی سياست آمريکا در قبال ايران قابل ذکر است. (5)
در ماه مارس خبری دهان به دهان می شد. به موجب این خبر دولت با ناتو و امریکا یک قرارداد محرمانه امضاء کرده که بموجب آن محموله های نظامی آنها از طریق خاک ایران به داخل افغانستان منتقل می شود. این قرار داد بدون اطلاع نمایندگان مجلس بسته شده و یگانه کسی که در جریان جزئیات آن قرار داشته منشی مخصوص رهبر، بوده است. از جمع نمایندگان مجلس نیز یگانه کسی که درجریان این قرارداده بوده رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس بوده است. روزنامه ساندی تایمز چاپ لندن در شماره یکشنبه 29 مارس1909 (نهم فروردین) نوشته است که ایران و آمریکا اولین دور مذاکرات خود را در خصوص پایان جنگ در افغانستان برگزار کرده اند.
این روزنامه مینویسد دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی 27 مارس در مسکو در کنار یک دیپلمات بریتانیایی، که نقش واسطه را میان آنها ایفا میکرد، و به ابتکار دولت روسیه، به گفتگو نشستند. پتریک مون رییس بخش آسیای مرکزی و جنوبی وزارت امور خارجه آمریکا و معاون وزیر امور خارجه ایران، در این مذاکرات شرکت داشتند. پس از اعتراض برخی نمایندگان مجلس به بیخبری مجلس از قراردادهای مهمی مانند این قرارداد، از طرف اعضای کمیسیون امنیت و سیاست خارجی گفته شد که چون پاکستان گرفتار اوضاع نامساعد سیاسی شده، امریکائی ها برای عبور محمولههای نظامی خود به افغانستان از طریق ایران امتیازهای مهمی به ایران دادند، اما هیچکس نگفت این امتیازها کدام بوده و به چه مقامی و در چه مذاکره ای داده شده است.
3- همکاری ایران و امریکا در روی کار آوردن حکومت اسلامی در عراق بر طبق نظرسنجیهای پس از اشغال، مردم عراق خواهان یک حکومت سکولار بودند. این نظرسنجیها به وسیله مراکز معتبری همچون دانشکاه آکسفورد مورد تایید قرارگرفت. (6) اما مذاکرات و توافقهای ایران با امریکا به روی کارآمدن دولت نوریالمالکی منجر شد و نیروهای سکولار از حکومت کنار گذارده شدند.
ایران و امریکا در باره ی عراق سه دوره مذاکره داشتند که در هر دوره ی آن مقامات بلند پایه ی نظامی وامنیتی دو طرف مشارکت داشتند. یکی از این مذاکرات درهفتم خرداد 86 برگزار شده است که آسوشیتدپرس در27 اردیبهشت 86 این خبر را به نقل از وزیر امور خارجهی ایران در پاکستان اعلام کرد.
هر چند هر دو طرف در رسانههای عمومی یکدیگر را به کارشکنی در امنیت عراق متهم میکردند. اما همکاری دو طرف باعث روی کار آمدن وثبات دولت فعلی درعراق شد که همگان میدانند از دوستان نزدیک دولت ایران هستند و اغلب اعضای دولت فعلی کسانی بودهاند که سالها در ایران زندگی کردهاند و هیچ دولتی در منطقه به اندازهی ایران در عراق صاحب نفوذ نیست.
4- در سه دههی اخیر ایران و امریکا با همراهی نظام جهانی سرمایهداری در سه مورد فوق برای روی کار آوردن حکومتهای مذهبی همکاری نزدیکی داشتهاند ودر هر یک از موارد اگرهمکاری غرب و ایران نبود روی کار آوردن این حکومتهای مذهبی امکانپذیر نبوده و در نتیجه نگهداری این کشورها برای گسترش سرمایههای بینالمللی و آرامش برای آمادگی آنان جهت سرمایهگذاری فراهم نمی شد. اما در همین دوران منافع اقتصادی در معامله با خود ایران فراموش نشده است.
در مورد معاملات اقتصادی کلان در طی این سالهای اخیر علاوه بر خرید تسلیحات از منابع دست اول و دوم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• خبرگزاري فارس به نقل از مجيك سيتي گزارش داده است: شرکت نفتي هاليبرتون آمريكا عليرغم تحريم اقتصادي عليه ايران، 40 ميليون دلار تجهيزات نفتي به اين كشور فروخته است. پس از تصويب قانون تحريم اقتصادي آمريكا عليه ايران، شركت هاليبرتون براي اين كه بتواند در كشورهاي تحت تحريم سرمايهگذاري كند، اقدام به تاسيس شعبههاي خارجي كرد، چرا كه قانون تحريم اقتصادي، سرمايهگذاري شعبههاي خارجي شركتهاي امريكايي را در كشورهاي تحت تحريم منع نميكند ويليام تامسون، بازرس نيويورك، شركت هاليبرتون را به خاطر فعاليت در ايران مورد بازجويي قرار داد.ولي مسئولان شركت هاليبرتون معتقدند، فعاليتهاي اين شركت در ايران منع قانوني نداشته است.
نايب رئيس هيات مديره و مديرعامل شركت اورينتال كيش و ديك چني معاون رئيس جمهور امريكا، دو نفر اصلي زمينهساز قرارداد هاليبرتون- اورينتال در ايران بودند. سفر چني به ايران در سال 79 كه براي آماده سازي قراردادهاي نفت و گاز در ايران صورت گرفت، تا مدتها محرمانه باقي ماند. اما اصل ماجر ا از اين جا شروع مي شود كه برنده شدن شركت هاليبرتون در مناقصه حفاري پارس جنوبي به سال 81(2002 ) باز ميگردد. قرارداد با ارزشي كه برابر آن، اين شركت متعهد به حفر 12 حلقه چاه در فازهاي 9 و 10 پارس جنوبي گرديد و قرار شد تا پايان سال 85 و در مدت 52 ماه، در دو بخش خاكي و دريايي، ايران به گاز دست يافته و 50 ميليون مترمكعب گاز طبيعي و بيش از 400 تن سولفور از آن استحصال نمايد.
در اين قرارداد البته هاليبرتون تنها نبود بلكه كنسرسيوم هاليبرتون-اورينتال، مشتركاً برنده مناقصه شده بودند. ماجرا از اينجا جالبتر مي شد كه هاليبرتون براي حفر هر چاه مبلغ 23 ميليون دلار پيشنهاد داده و جمعاً خواستار دريافت 282 ميليون دلار شده بود اما دولت وقت ايران كه به عنوان كارفرما مي بايست كمترين مبلغ پيشنهادي را بپذيرد، در قرارداد منعقده مبلغ 360 ميليون دلار (80 ميليون بيشتر از پيشنهاد شركت امريكايي) به كنسرسيوم هاليبرتون- اورينتال بخشيد! (7)
• قرارداد مونتاژ55000 اتومبیل کرایسلر در زمانی که این شرکت در آستانهی ورشکستی است. در اخبار آمده است که: چندین معاون سپاه پاسداران با همراهی و همکاری چند دلال بینالمللی در دوبی برای مذاکره جهت همکاری با شرکت بحران زده "کرایسلر" امریکا که در حال ورشکستگی است به دوبی آمده بودند. به همین دلیل فرودگاه و شهر دوبی را برای ایرانی ها امنیتی کرده بودند. تا آنجا که اطلاع حاصل شده هیات نظامی ایران توانست با "کرایسلر" امریکا به توافق اولیه برای خرید موتورهای شرکت کرایسلر دست یابد و این بزرگترین یاری ممکن در شرایط کنونی به کرایسلر درحال ورشکستگی امریکا بود.
در این مذاکرات فرماندهان و کارشناسان اقتصادی سپاه تحت عنوان شرکت سایپا موافقت خود را با خرید 55000 اتومبیل کرایسلر جهت مونتاژ در ایران اعلام داشتند. واسطه های غیرایرانی این معامله چند دلال کویتی و اماراتی هستند. این هیات تحت پوشش همراهی با تیم فوتبال ایران به دوبی سفر کرده بودند. گفته میشود؛ مدیرعامل سایپا که به دستور رییس جمهور به این سمت گمارده شد نیز در هیات مذاکره کننده با کرایسلر امریکا حضور داشته است.
پیش از این هم وزير صنايع و معادن در حاشيه ششمين نمايشگاه بينالملي صنعت خودرو در تهران، با اعلام امضاي قرارداد توليد بنز در ايران گفت: بنز 320 و 240 از سال بعد به بازار عرضه خواهد شد، اما توليد آن بسيار محدود خواهد بود. که البته باز مثل همیشه در ابتدای افشای این اخبار، همهی آنها تکذیب شد!؟
صحبت از این قراردادها در زمانی است که آقاي بوش در ١٢ دسامبر پذيرفت که وامي به ميزان ٤,١٣ ميليارد دلار از محل طرح نجات سيستم بانکي به جنرال موتورز و کرايسلر بدهد . اينکار به اين شرکت ها اجازه ادامه بقا ميداد. این مذاکرات و معامله که عملا کمک به کرایسلر امریکا برای بیرون آمدن از بحران تولید است، با آن شعارهایی که فرماندهان سپاه و رئیس جمهور در باره به زمین گرم خوردن امریکا و ابراز خوشحالی از بحران و فروپاشی امریکا خطاب به مردم می گویند در مغایرت کامل قرار دارد.(8)
• بر طبق گزارش وال استریت ژورنال: «از آغاز ماه ژوئن امسال، ايران بيش از يک ميليون تن گندم از ايالات متحده آمريکا خريداری کرده که در نوع خود رقم بسيار بالايی محسوب میشود. اين ميزان گندم سه تا چهار درصد صادرات سالانهی گندم آمريکا است، ضمناً آمار وزارت کشاوزی آمريکا نشان می دهد که آخرين خريد گندم ايران از آمريکا به سال ۱۹۸۲- ۱۹۸۱ باز می گردد که در آن زمان ۷۲۸ هزار تن گندم به ايران صادر شد.
• فروش دستگاه های تولید پارازیت و فیلترینگ به دولت ایران توسط کشورهایی که در ظاهر دم از دموکراسی می زنند و برای قربانیان ایرانی در این روزها سینه چاک می کنند. مساله فيلترينگ سايتها و تجهيزاتی كه جمهوری اسلامی از امريكا و انگليس خريده و اسرائيل نيز دستی در آن داشته، در يك ميزگرد مطبوعاتی در تهران بررسی شد. در اين ميزگرد، مديرعامل شركت ديتای مخابرات” گفت: در سالهای گذشته شركت مخابرات بيش از 7 ميليارد تومان برای اجرای فيلترينگ هزينه كرده است. همچنين، دبير انجمن صنفی كارفرمايان شبكههای اينترنتی، در باره خريداراين نرمافزارها گفت: نرمافزار و سختافزار آمريكايی مورد استفاده برای فيلترينگ در شركت مخابرات ايران، با برگزاری يك مناقصه داخلی كه شركت عصر دانش افزار بعنوان برنده آن اعلام شد، از يك شركت انگليسی خريداری شده است. (9)
• در اوایل اردیبهشت ماه شرکت کارگزاری والاستريت که برای يکی از صندوقهای بازنشستگی آمريکا کار ميکند در نامه ارسالی خود به وزارت اقتصاد همچنين تقاضا کردهاست حدود مالکيت و ديگر قوانين پذيرش سرمايهگذاری خارجی در بورس تهران به آنها اعلام شود.(10)
• دو غول بانکداری آمريکا؛ سيتيبانک و گلدمنساش هم خواهان حضور در ايران شده بودند. سيتيبانک متعلق به سيتيگروپ دومين بانک بزرگ آمريکاست که 5 درصد سهام آن متعلق به يک شاهزاده سعودی است و ظاهرا وی نيز واسطه مذاکره اين بانک با بانک مرکزی شده است.گلدمن ساش نيز يکی از غولهای والاستريت در زمينه سرمايهگذاری است و رابرت زوليک، رئيس فعلی بانک جهانی قبلا رئيس اين موسسه بوده است.
• چندی پیش نیز تماس ایران با سازمان پیمان اتلانتیک شمالی - ناتو- پس از سی سال مجددا برقرار شد و نمایندگان دو طرف در خصوص قاچاق مواد مخدر و مشکل پناهندگان افغان مذاکره کردند.باراک اوباما در استراتژی جدید خود برای بازگرداندن ثبات به افغانستان پیشنهاد تشکیل یک گروه تماس منطقهای را ارایه کرده است که شامل ایران نیز میشود.به نوشته ساندی تایمز، هدف نهایی اوباما استفاده از این مذاکرات برای متقاعد کردن ایران به گفت وگو برای پایان دادن برنامه تحقیقات اتمی آن کشور است.
در ماجرای ایران کنترا به خرید اسلحه از اسرائیل اشاره شد. رابطهی اقتصادی ایران با اسرائیل یا اسرائیل با ایران تنها به این گونه معاملات پنهان محدود نشده است. برای روشن شدن مطلب به موارد زیر نیز اشاره میکنیم:
- شرکت نستله یکی از شرکتهایی است که اسناد ارتباط آن با اسرائیل و محافل صهیونیستی توسط برخی جناحهای حاکمیت افشا شده است. شرکت نستله در 100 کشور جهان 350 شعبه دارد که ایران نیز از آن جمله است و به دلیل ارتباط وسیع اقتصادی با اسرائیل، در نقاط مختلف جهان این شرکت توسط گروههای مختلف ، تحریم شده است. محصولات تولیدی شرکت نستله در ایران عبارتند:1-غذای کودک سرلاک2- آب معدنی آناهیتا تحت پوشش شرکت آناهیتا پلور
محصولات وارداتی شرکت نستله در ایران:1- قهوه فوری نسکافه 2- شیرخشک کافی میت 3- پودر گوشت مگی 4- شیرخشک نان 5- انواع شکلات از قبیل کیت کت واسمارتیز 6- غذای حیوانات خانگی فریسکی (واردات توسط شرکت پارس پوران(.(11)
- شرکت کوکا کولا:
این شرکت نیز به داشتن رابطه نزدیک با اسرائیل مشهور است. طرف قرارداد این شرکت شرکت خوشگوار مشهد و آستان قدس رضوی است. (12)
به گزارش خبرنگار مهر به نقل از تایمز، "دانا بولدن" یکی از مدیران شرکت کوکاکولا گفتند: این شرکت از اداره کنترل داراییهای خارجی آمریکا مجوز فروش کنسانتره نوشابه به ایران را گرفته است .........بولدن همچنین در واکنش به خبر مجمع مطالبه مردمی مشهد درباره انتقال سالانه 150 هزار دلار از طریق یک شرکت ایرلندی به کوکاکولا نیز گفت: به دلایل خاصی من نمیتوانم درباره کشورهایی که ما به آنها صادرات داریم و یا روابط مالی داریم و در آنجا کوکاکولا تولید میکنیم اظهارنظر کنم. کوکاکولا که پس از انقلاب اسلامی از بازار ایران خارج شده بود از سال 1994 با امضای قرارداد فرانشیز با شرکتهایی از جمله خوشگوار مجددا وارد بازار ایران شد که شرکتهای ایرانی از طریق یک شرکت ایرلندی به نام کوکاکولای آتلانتیک و بعدها از شرکت کنسانتره Drogheda شهد نوشابه کوکاکولا را دریافت میکردند. محصولات تولیدی شرکت خوشگوار تحت لیسانس شرکت کوکاکولای آمریکا در ایران:
1- نوشابه کوکا کولا 2- نوشابه فانتا 3- نوشابه اسپرایت
محصولات تولیدی شرکت ساسان تحت لیسانس شرکت پپسیکولای آمریکا:
1- نوشابه پپسی کولا 2- نوشابه میراندا که بازار بزرگی درایران ومنطقه را تسخیر کرده است. (13)

از این موارد در مورد کشورهای بزرگ سرمایهداری دیگر مانند فرانسه، انگلیس و آلمان و ... بسیار میتوان مثال آورد، چرا که دولت ایران آن حساسیت امریکا و اسرائیل را در مورد این کشورها ندارد. به مواردی چند اشاره میکنیم:
1- بخش اعظم بنزین وارداتی ایران توسط شرکت ریلاینس، شرکت فرانسوی توتال، شرکت های سوییسی ویتول و گلنکور و شرکت بریتانیایی بریتیش پترولیوم تامین می شود.شرکت بیمه لویدز لندن بیمه کننده بیشتر محمولههای بنزین صادراتی به ایران است. گفته میشود "بانک صادرات و واردات آمریکا" در سال های گذشته وام هایی را به ارزش تقریبی 900 میلیون دلار در اختیار شرکت ریلاینس قرار داده است. وامهای مشابهای به شرکت ریلاینس در سال مالی 2010 که در ماه اکتبر امسال آغاز خواهد شد،ودرهمین رابطه وزیر خارجه آمریکا خانم کلینتون در 29 تیر در سفر به هند به این شرکت اطمینان داد که تحریم بنزین ایران فعلا منتفی است. (14)
حتما به این دلیل که در اوج ناآرامیها ماشینهای نقل و انتقال نیروهای امنیتی نیاز مبرمی به سوخت دارند. مردم هم که با پای پیاده راهپیمانی میکنند و نیازی به سوخت ندارند !!!.
2- ایران خودرو به همراه مجموعه سایپا، انحصاری عینی بر بازار خودرواعمال میکنند: سایپا ٣٥ درصد بازار و ایران خودرو ٥٥ درصد آنرا دراختیار دارد. پس از آزاد شدن واردات در این بخش، ایران خودرو با شرکتهای خارجی طرح همکاری مشترک ریخت:٧٥٠ هزار اتومبیل در سال ٢٠٠٤، یک میلیون و صد هزار در سال ٢٠٠٦ و یک میلیون و دویست هزار در سال ٢٠٠٨ به فروش رفته است.
برای ایران خودرو این همکاری با قصد حفظ برتریاش در بازار و دستیابی به تکنولوژیهای جدید انجام گرفت که برای بالا بردن کیفیت محصولاتاش و اشاعه بینالمللی آنها ضروری است. گروه پژو- سیتروئن که از سال ١٩٩٢ برای ساخت ٤٠٥ ( که ٦٠ درصد آن در داخل تولید میشود) با ایران خودرو همکاری صنعتی داشت با امضای قراردادی در مارس ٢٠٠١ گام جدیدی به جلو برداشت: توافقنامه برای مونتاژ اتومبیلهای ٢٠٦ و ٣٠٧ با نقش محدود داخل در تولید آنها.
شرکت رنو نیز برای مونتاژ لوگان (نام ایرانی آن تندر است) یک شرکت مشترک با دو غول صنایع اتومبیل ایران بوجود آورد. ٥١ درصد سهام این شرکت که رنو پارس نام دارد متعلق به رنواست و ایران خودرو و سایپا ٤٩ درصد آنرا مشترکا در اختیار دارند.
جالب آنجا است که صنایع نفت وگاز واتومبیل که بیشترین سرمایههای امریکا و اروپا در آنها مشغول به کار هستند، و سودهای کلانی هم از آنها میبرند در بدترین شرایط به لحاظ نیروی کار قرار دارند واین طرفداران حقوق بشرکشورهای غربی تا کنون کمترین اعتراضی به شرایط استثمار وحشیانه نیروی کار در این صنا یع نکردهاند. از جمله آنکه طی بخشنامههای رسمی هر گونه تشکل کارگری در این صنایع، حتی انجمن اسلامی، ممنوع است. در حالیکه در سایر بخشها انجمن اسلامی وابسته به کارفرما تشویق میشود، اما در این صنایع بدترین فشارها به کارگران وارد شده وکمترین اعتراضی در این بخشها کافی است تا سروکار کارگران با نیروهای امنیتی باشد. در این واحدها نیروهای امنیتی تحت عنوان حراست دفتر و دستک رسمی وسیعی دارند.
باید در نظر بگیریم که صنایع نفت و گاز وخودرو که در انحصار کامل سرمایه های غربی است بیش از 90درصد اقتصاد ایران را تشکیل می دهد و معلوم نیست اگر یک حکومت طرفدار کامل غرب در ایران بر سر کار بود دیگر چه کاری می توانست انجام دهد تا وفاداری خود را به غرب اثبات کند . در این زمینه ها هر دو جناح حاکم همیشه در وحدت کامل بوده و هستند.
3- درماه بهمن87يکي از نمايندگان عضو حزب کارگر در مجلس عوام بريتانيا، طي جلسه علني، که به پرسش و پاسخ دولت و نمايندگان، پيرامون مسايل داخلي و خارجي اختصاص دارد، با طرح موضوع جريمه فوق العاده سنگين بانک لويد تي اس پي انگليس به اتهام پولشويي براي ايران، از گوردون براون نخست وزير آن کشوردر اين مورد توضيح خواست. بانک لويد تي اس بي، با اعلام قبول اقدام به پولشويي براي ايران و در نتيجه نقض قوانين امريکا و نديده انگاشتن تحريمهاي بينالمللي بانکي در اين مورد، از پرداخت داوطلبانه يک جريمه 350 ميليون دلاري به امريکا خبر داده بود. مطابق اين اقدام، اسناد و مدارک بانک ياد شده براي تحقيق بازرسان گشوده خواهد شد و در صورت اثبات اين موضوع که بخشي از پولهاي شسته شده به منظور کمک به گروههاي تروريست بمصرف رسيده است، انگاه مديران بانک در معرض محاکمه قانوني قرار خواهند گرفت.!!
یعنی آنکه اصل پولشوئی از جانب نمایندگان پارلمان دولت فخیمه برای ایران اشکال ندارد ودولتمردان ایران حق دارند دارائیهای غارت شده ازایران را به دیار فخیمه بفرستند تنها نباید صرف فعالیت های تروریستی شود. که البته آنهم تعبیر خود رادارد و کشتن مخالفان را میشود نادیده گرفت .
بانک لويد تي اس بي که اخيرا از يک کمک بزرگ مالي دولت بريتانيا براي فرار از ورشکستگي بر خوردار شده، پذيرفته است که در انتقال 300 ميليون دلار پولهاي ايران به امريکا ايفاي نقش کرده است. اين پولها، مطابق اطلاعات موجود، پس از تبديل شدن به دلار امريکا، به حساب موسسات صوري در نيويورک واريز و از آن مبدا به مقصدهاي ديگري در سراسر جهان انتقال يافته اند. گزارشها همچنين حاکي است که بيش از ده بانک معتبر جهان در اجراي پولشويي براي ايران دست داشته و تا کنون موفق شده اند ميلياردها دلار از حوالههاي مالي متعلق به ايران را تبديل و به حسابهاي مورد نظر واريز کنند.
4 - فروش سهام کارخانه ها ومعادن ایران به شرکتهای خارجی و چندملیتی. فروش 61 درصد سهام مس ایران به سوئدیها و معادن طلا به بریتانیا و...
5 و اخیرا بازی موش و گربه در بارهی پرونده ی هستهای و کشتار اخیر مردمی که در تظاهراتی آرام حقوق اولیه و آزادیهای اجتماعی را خواستارند. هر چند در ظاهر ژست هایی برای محکوم کردن دولت ایران گرفته میشود اما در واقع هیچ اقدام جدی در این مورد صورت نگرفته است به عنوان مثال تنها مدت زمان صدور روادید به مقامات ایرانی را طولانی کردهاند.
در حالی که در هندوراس که مردم به گلوله بسته نشدند، تمام کشورهای اروپایی سفیران خود را از آن کشور خارج کردند اما در ایران بیش از 150 نفر کشته شدند اما حتا یک کشور سرمایه داری هم سفیر خود را از ایران خارج نکرد و حتا برای سفرهای دیپلماتیک هم هیچ محدودیتی بوجود نیاوردند. علاوه بر آن حساب های متعدد مقامات ایرانی در این کشورها محفوظ است. پس مشخص می شود برای این دولت ها رفتار حاکمان با مردم و رعایت حقوق بشر دارای اهمیت چندانی نیست و چیز دیگری سیاستهای جاری آنان را در رابطه با کشورهایی مانند ایران تعیین می کند. سوال اصلی اینجاست که این حکومت تا کنون چه ضرری برای دولتهای سرمایهداری غرب داشته است؟
همکاری واقعی با مردم، خودداری از فروش کالاهایی است که برای سرکوب و سانسور مردم ایران به کارمیرود نه کالاهایی که زندگی مردم عادی را آن چنان تحت فشار قرار می دهد که درکنار تورم افسار گسیخته امان از آنان میبرد و همچنین قطع ارتباطات اقتصادی با دولت ایران و یا سفر مقامات به اصطلاح دیپلماتیک، بلوکه کردن حساب های میلیاردی حاکمان و ...
اما آیا سودهای کلان می گذارد که دولتهای سرمایهداری چنین کنند؟ در این سالها همواره حاکمان ایران جه اصلاح طلب و چه اصولگرا بیکم و کاست سیاستهایWTO و بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را اجرا کرده اند. و هزاران ایرانی در این مسیر صدمه بسیار دیدهاند. واحدهای تولیدی بسیاری تعطیل شده ویا خصوصیسازی شده وسپس تعطیل گشته و ایران تبدیل به بازار مناسبی برای کالاهای کشورهای بزرگ سرمایه داری گشته است. صدهاهزار نفر بیکار وآواره شده اند وملیونهانفر مجبور به ترک دیار شده تا نیرئی کار خودرا ارزانتر در اختیار سر مایه های جهاتی قرار دهند.
تمام این مسایل در سه دههی اخیر با همکاری هر دو جناح حکومت جمهوری اسلامی صورت گرفته است و بار تمام این اعمال بردوش مردم ما بوده است به گونهای که تمام مردم این مسایل را با تمام وجود احساس کردهاند.
حرکت متضاد میان دو جناح که هر یک برای داشتن سهمی بیشتر با دیگری مبارزه میکند نه تنها با این سابقه برای مردم ما تفاوت چندانی ندارد بلکه مساله اصلی شکستن آن ماشین سرکوبی است که در این سه دهه با این همکاری وسیع میان نظام سرمایهداری غرب با بنیادگرایی در منطقه ایجاد شده است. بنیاد گرایی در منطقه به آن چنان اهرمی برای سرکوب مبارزات مردم منطقه تبدیل شده است که به راحتی نمیتوان با آن مقابله کرد و این مساله را مردم ما درک میکنند.
آن گاه که مردم از تضاد بوجود آمده میان جناح های قدرت برای سهم بیشتر استفاده میکنند بدان خاطر است که در برابر قدرت منسجم و تقویت شدهی بنیاد گرایی که یک ماشین سرکوب وسیع، بیرحم و خشن و بدون هیچ گونه محدودیتی بوجود آوردهاند، تنها میتوان به شکاف میان آن امید بست. و مردم از این شکاف برای بیان خواستههای خود استفاده میکنند. بر خلاف بعضی تحلیلها که یک جناح را نمایندهی کارگران واقشار پایین جامعه و جناح دیگر را اقشار متوسط و یا نولیبرال میدانند، باید گفت که هیچ یک از این دو جناح چنین نمایندگیها و چنین طرفدارانی ندارند. هنگامی میتوان از نمایندگی وحمایت مردمی از یک جناح صحبت کرد که یک نهاد بیطرف بتواند آزادانه در این مورد تحقیق کند ویا آنکه حداقلی از آزادیهای سیاسی وجود داشته باشد تا بتوان در آن اظهارنظر کرد. کسانی که چنین تحلیل هائی ارائه میدهند باید بگویند که امار واطلاعات خود را با تکیه به کدام نهاد معتبر در داخل ارائه میدهند و یا آنکه آن حد اقل هائی که بتوان اظها نظر کرد در کجا وجود دارد ؟ آنچه در این زمینه جریان دارد یک بنیاد گرایی مورد حمایت نظام سلطهی جهانی است که در برابر مردم قرار دارد.
بسیاری که از دوردستی بر آتش دارند نمیدانند که مردم ما در سی سال گذشته با ارتجاع قدرتمندی مواجه بودهاند. ارتجاع قدرتمندی که از همکاری کل نظام سرمایه داری با یک سیستم قرون وسطایی سرکوب ناشی شده است. قتلعامها و شیوههای شکنجه و سرکوب در ایران با هیچ یک از کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست.
اکنون مردم ایران با آن شرایط وحشتناک تنها راه اعتراض خود را در شکاف میان این حاکمیت وحشتناک یافتهاند و این مسالهای است که متاسفانه عدهای به آن توجه ندارند. حاکمیت خاص در اینجا با هیچ یک از کشورهای امریکای لاتین و یا بلوک شرق قابل مقایسه نیست. با یک تظاهرات ساده ی اول ماه مه با شدیدترین وجه برخورد شد، تجمعات آرام مردم با گلوله پاسخ داده شد. حداقل 2 زندانی دستگیر شده در 18 تیر در زندان و به خاطر صدمات ناشی از رفتارهای خشن در زندان کشته شده اند. خشونت به کار رفته از جانب پلیس در آن با هیچ کدام از خشونت های موجود در سی سال گذشته در کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست.
این همه درسهایی بوده که مردم ما در سی سال گذشته دریافته اند و اکنون از این شکاف بوجود آمده برای بیان خواستههای خود هوشمندانه استفاده می کنند. شعارهایی نظیر: "هاشمی حرف نزنی خائنی" در حقیقت کشاندن بخشی از حاکمیت به چالش با بخش دیگر است در حالی که مردم هر دوبخش را به خوبی میشناسند.این نشان از هوشیاری مردم است. آن کس که گمان میکند مردم دنبالهرو یک جناح در مبارزه با جناح دیگر شدهاند، بهتر است سری به خیابانها بزند و با مردم صحبت کند و از ظن خود یار دیگران نشود.
اما مردم ما به نیروی خودشان حقشان را می گیرند.
به همین جهت است که بسیاری از روشنفکرانی که در سالهای اخیر مورد انواع آزارها قرار گرفتهاند، اعتقاد بر آن دارند که دراین اعتراضات باید شرکت کرد و آن را ارتقا داد. خواسته های اصلی مردم که همان برکناری ماشین سرکوب است را مطرح کرد. ماشین سرکوبی که شامل حداقل 9 نوع پلیس است: بسیح، سپاه، نوپو، نیروی ویژه، نیروی انتظامی، پلیس امنیت، اطلاعات، اطلاعات سپاه، پلیس قضایی و ...
برخوردهای دوگانه وگاه چندگانه رسانههای نظام جهانی سر مایه داری با مبارزات مردم ما بیانگر آن است که آنان به هیچ وجه تمایل به رادیکالیزه شدن جنبش وگسترش خواسته های مردمی ندارند بلکه خواهان هدایت آن با راههای از پیش تعیین شده هستند.
وجه مشترک نیروهای واپسگرا از اصلاحطلب و محافظه کار تا نظام سرمایه داری جهانی آن است که تمام این سه وجه از رادیکالیزه شدن حرکت مردمی و بالا رفتن خواسته های آن وحشت دارند وبا تمام وجود تلاش میکنند با سازشهای خود جلو رادیکالیزه شدن جنبش را بگیرند. زیرا هم اینان وهم آنان میدانند در میان مردم ما جایی ندارند وخواسته های مردم فراتراز آن است که آنان بتوانند بر آورده کنند..

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net