لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۴/۳۰

ایرج فرزاد /حزب شفیق – مدرسی، پرچمدار سوسیالیسم ضدعلمی

موقعیت ابژکتیوی که حزب تحت هژمونی خط بهمن شفیق - کورش مدرسی در جریان غلیان اجتماعی روزهای اخیر در جامعه ایران در آن قرار گرفت، این سوال را به جلو صحنه رانده است: این جریان چه پدیده ای است؟ آیا آنطور که خود ادعا میکنند: " خود را با جریانات موسوم به كمونیسم كارگری از یك جنس و جنبش نمیدانند"، اما باز در بستر جنبش کمونیستی اند؟! چرا این جریان نه فقط در نقطه عطفهای اجتماعی، که با اتفاقات روز، "تئوری" و تز و انتزاع غیر علمی می آورد و بعد بدون سرو صدا آنها را بایگانی میکند؟ چرا ما شاهد هیچ "پیوستگی" در سیاستها نیستیم؟ داستان "انقلاب ایران و وظایف کمونیستها" بر اساس کدام مشاهدات انتزاع شد و سرنوشت "کمیته های کمونیستی" که قرار بود آلترناتیو سیاست سازماندهی کمونیسم کارگری در میان کارگران باشد، به کجارسید؟ چرا زمانی برای سرنگونی رژیم اسلامی، "منشور سرنگونی" ارائه میکند و سپس در پیچ بعدی با تز "شکست جنبش سرنگونی" و "متعارف شدن" رژیم اسلامی روبرو میشویم بدون اینکه در مورد این تغییر شیفت توضیحی بشنویم؟ چرا اتخاذ سیاست ماجراجویانه در قبال "داب"، که به درب و داغان شدن این حرکت، و اضمحلال و کناره گیری ها و شکست آن انجامید، توجیهی برای مراسم "پیروزی" میشود؟ هیاهوی "سخنگو"ی داب و بلوف تشکیلات علنی "کمونیستی" در دانشگاهها در کدامین فضای مه آلود محو شد؟ چرا تز نمایندگی ناسیونالیسم پرو غرب توسط جناح "پوپولیست" احمدی نژاد هنوز چکش کاری نشده ، جامعه ایران با یک تحرک عظیم روبرو شد و برخلاف تزهای من درآوردی و تماما اختیاری، ناسیونالیسم پرو غرب با پرچم شیر و خورشید و سرود مرز پرگهرش زیر پرچم و نوار سبز و یا یا حسین میر حسین، بسیج شد؟ چاره ای ندیدند که برای این غافلگیری سیاسی، "تز" دیگری بتراشند: تحرک میلیونی مردم که این بار به بهانه انتخابات خیابانهای تهران را لرزاند، برخلاف تمامی تحلیلهای مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری و سی سال ادبیات کمونیسم نوین ایران، نه مبارزه مردم ایران برای سرنگونی اسلام سیاسی در ایران، که "جنبش توده ای" جنگ جناحهای رژیم و در خدمت "ضدانقلاب" بود و مشابه با فاشیسم و طالبان! و در تمامی این پشتک واور زدنها، "کادرها" انگار در یک چشم بندی حیرت انگیز همه پشت سیاستهای رهبری ""بخط" شدند! این تناقض نهادینه تزهائی که حتی براساس مشاهدات غیر واقعی چرخیدند و سپس بسرعت محو شدند، دیگر به دیفالت این جریان تبدیل شده اند. ناپایداری و عدم پیوستگی و حاکم نبودن هر منطق و قانونمندی در سیاست، و ریزش صفوف در هر مدار "جدید" جزئی از مشخصات این پدیده است. به این اعتبار، این جریان که همواره نامتعین میماند، "غیر قابل تحلیل" است. اگر دلایلی در مورد بایگانی در سکوت سیاستها و تزهای تاکنونی را شنیده اید، منتظر توجیهاتی باشید که در هر فردائی ممکن است از کیسه اینها در توضیح بایگانی کردن سیاستهایشان در باره رویدادهای خیره کننده روزهای اخیر جامعه ایران، با همان "قاطعیت" و با همان لجاجت و ظرفیت انکار و منفی بافی ضدعلمی، در خواهد آمد!
خصوصیت منحصر بفردی که این جریان دارد، این است که در هر مقطع و با پروراندن هر تز و سیاستی، نیرو از دست میدهد و در صفوفشان ریزش ایجاد میشود، اما با ابنحال باز یگانه جریانی هستند که مدعی خطی هستند که آدم جمع میکند! این تناقض، یعنی انقباض دامنه نفوذ و بی تاثیری سیاستهای ضداجتماعی و غیر علمی همراه با ریزش صفوف؛ با ادعای گسترش نفوذ سیاسی و تظاهر به "انسجام درونی"، یا به عبارتی دیگر "خودفریبی" یک خودویژگی و از بنیانهای مادی فعالیت سیاسی این پدیده است.

سوال این است که علت این تذبذب سیاسی، این ناپایداری و گسیختگی "تئوریک" در کجا ریشه دارد؟ کدامین محدوده مادی است که رهبری این جریان را وادار میکند که نتواند از نظر نگرش به مسائل سیاسی و اجتماعی، از چهارچوب آن فراتر رود؟ من فکر نمیکنم که "تئوریسین" های درون و بیرون این جریان از نظر فکری آدمهای نادانی باشند، فکر نمیکنم اینها از نظر سیاسی بی تجربه اند و یا اینکه ذهن آنان از درک مسائل پیچیده ناتوان است. آدم میتواند پروفسور و استاد دانشگاه و حتی فیلسوف و "انقلابی" هم باشد، اما از نظر نگرشی نتواند از حدود موقعیت مادی ای که در آن قرار گرفته است فراتر برود و فراتر را ببیند. بانیان این "سیاست آوردنها" نه دهقان اند و نه بیسواد. اما مادام و تا زمانی که در موقعیت مادی حزب متبوعشان و با حمل تناقضهای دائمی سیاستهایشان با روندهای ابژکتیو جامعه، "فعالیت سیاسی" را برای خود معنی کرده اند، همین دوگانگی ها، اجتناب ناپذیر اند. و من وقتی از موقعیت مادی سخن میگویم منظورم این دو جمله از انگلس است:
"علم قوانين عام حرکت - اعم از قوانين حرکت جهان و تفکر انسانى - دو مجموعه از قوانين که در درونمايه يکسانند و در تعين و تظاهر متفاوت." ( نقل از انگلس در رساله: سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی، منصور حکمت)
در هر حال قصدم باز کردن بحثی فلسفی نیست، اما بطور فشرده میخواهم تاکید کنم که "ایده ها" و "سیاستها" و "تز" آوردنهای ادواری و یک بار مصرفی رهبری این پدیده طی هفت هشت سال پس از مرگ منصور حکمت و بارور شدن آنها در متن تکه پاره شدن حزب کمونیست کارگری و چند سال پس از آن نیز، در چهارچوب این بستر "مادی" قرار دارند. شاید برای روشن کردن منظورم مناسب باشد که رابطه موقعیت مادی و محدوده و دایره شعاع دیدگاه و نگرش را با نقل قولی از هیجدهم برومر لوئی بناپارت توضیح بدهم:
" هرگز نبايد با اين تلقى کوته‌بينانه که معتقد است خرده‌بورژوازى اعتقادى اصولى به منفعت خودخواهانه طبقاتى دارد و بر آن است که وسائل پيروزى اين منفعت را فراهم سازد هم آواز شد. خرده‌بورژوازى، برعکس، بيشتر بر اين باور است که شرايط خاص رهايى وى عين شرايط عامى هستند که نجات جامعه مدرن و پرهيز از نبرد طبقاتى فقط در قالب آنها ميسر خواهد بود. از اين تصور هم که گويا تمامى نمايندگان دمکراتيک (خرده‌بورژوازى) از دکانداران يا شيفته دکانداران هستند بايد برکنار بود. چون ممکن است فرهنگ و موقعيت شخصى آنان فرسنگها با اين گروه فاصله داشته باشد. خصوصيت خرده‌بورژوايىِ اين نمايندگان از اينجاست که ذهنيت آنان نيز محدود به همان حدودى است که خرده‌بورژوازى در زندگى واقعى بدانها برميخورد و قادر به فراتر رفتن از آنها نيست، و در نتيجه، آنها نظرا به همان نوع مسائل و راه‌حل‌هايى ميرسند که منفعت مادى و موقعيت اجتماعى خرده‌بورژوازى در عمل متوجه‌شان است. اين است خطوط کلىِ رابطه‌اى که ميان نمايندگان سياسى و ادبى يک طبقه و خود آن طبقه وجود دارد." ( مارکس هیجدهم برومر لوئی بناپارت)
به سوالی که طرح کردم برمیگردم. اگر "تفکر انسانی" وجهی از حرکت مادی است که در "درونمایه" با حرکت مادی جهان و جامعه، و "فعالیت سازمانی" به عنوان زیر مجموعه کوچکی از آن، یکسان است، آنوقت باید دید که چرا برخی از کادرهای این حزب، در جریان همین رویدادهای اخیر جامعه ایران، دچار زیگزاگهای سیاسی میشوند و یک شبه از تظاهر به چپ، به هیات مدافعین متعصب تذبذبهای سیاسی خط حاکم در می آیند؟ کدام روند نضج یافته تر در این جریان را باید دید تا بروشنی نشان داد که توقعات غیر واقعی: یعنی انتظار برای رویش یک گرایش انتقادی کمونیستی و مارکسیستی از درون این جریان یک توهم صرف است؟
در این وجه حرکت مادی، این جریان، طی چند سال اخیر و پس از انشقاق در حزب کمونیست کارگری، با تزهائی زندگی کرده است و کادرهایش را با آنها راه آورده است. تزهائی که گسست از بستر تاریخی و مادی و "جنبشی" کمونیسم سی سال اخیر ایران را با عاریه گرفتن از دفینه سوسیالیسم خلقی و رسالات سوسیالیسم محافظه کار و دو خردادی نمایندگی کرده است. فقط یکی دو مثال میزنم. کورش مدرسی از "بهمن شفیق" بخاطر تدوین تز "نئوتوده ایستی" تشکر میکند، که فقط یک نان به قرض دادن در برابر رقبا نبود، "بیعت" سیاسی با "جنبش" دیگری بود و کشیدن مرزی با همان بستر "جنبشی" و مبانی کمونیسم کارگری. بهمن شفیق ی که در آخرین سخنرانیهایش، بسیار شبیه به "تزهائی در باره انترناسیونال کمونیستی" چند ماهی قبل از پیوستن به اعلامیه کناره گیری رضا مقدم از "صفوف" کمونیسم کارگری که او آنرا "مانیفست" خود نامید، معتقد است منصور حکمت "ولی فقیه" کمونیسم کارگری است. تعدادی از کادرهای "قدیمی"تر این حزب دست کم با طرح مبانی کمونیسم کارگری آشنا هستند و لااقل پایه های "سیاست سازماندهی در میان کارگران" را میشناسند. آیا کسی تاکنون از اینها کلمه ای خوانده است که این شیفت مادی و فکری و جنبشی را مورد انتقاد قرار بدهد؟ اینجاست که میخواهم بگویم سطح توقع از این جریان را به "کج فهمی" و یا حتی انقلابی و غیر انقلابی محدود کردن و تقلیل دادن، اذهان را از همان دایره "مادی" حرکت و زندگی سیاسی آن منحرف میکند. در این بستر مادی، در این کمونیسم خرده بورژوائی، در بستر این انتزاعهای غیر علمی و ضد علمی، حتی با یک موضع "انقلابی" و "طرفدار مردم"، مادام و تا زمانی که محدوده مادی و تفکر و تعقل سیاسی، از جمله تزها و سیاستهای حاکم بر این "حزب" محفوظ مانده باشد، کمونیسم و مارکسیسم جا و مکانی ندارد. همانطور که کسی انتظار ندارد که به دلیل سوابق و پیشینه "انقلابی" و حتی "کمونیستی" افرادی در سازمانی مثل سازمان زحمتکشان، پرچم انتقاد مارکسیستی و کمونیستی از درون آن بلند شود.
به نظرم تعبیر اشتباهات و اشکالات این جریان، به انحراف "معرفتی" و "نظری" از کمونیسم منصور حکمت نادرست است. تعبیر خودشان واقعی تر است: با "جنبش" کمونیسم کارگری از "یک جنس" نیستند! همین موقعیت و محدوده "مادی" را باید مبنای انتقاد از سوسیالیسم "متفاوت" آنان قرار داد. نقل قول آوردن از منصور حکمت و گرو گرفتن حافظه "معرفتی" آدمهائی که چند سال است در این بستر مادی، به معنی تفکر و تعلق سکتی، هر دو، زندگی و "فعالیت" فکری و سیاسی و عملی کرده اند، به نظرم نه تنها اشتباه که بشدت غیر دیالکتیکی و غیر مارکسیستی است.
توقع و انتظار تصرف این "حزب" توسط "کمونیستهای شریف" و یا انقلابیونی که ممکن است هنوز "دلشان با مردم" باشد، یک توهم و یک سیاست موهوم است. من همان اندازه از "شخصیت"های اندک دگراندیش توقع دارم که از طریق انتقادهای نامشهود و دو لبه حزب تحت هژمونی تزهای کورش مدرسی - بهمن شفیق را به مسیر شبه کمونیستی هدایت کنند، که از عناصر دارای پیشینه چپ برای همین امر در درون هر سازمان ناسیونالیستی. مضاف به اینکه هنوز لبه تیز این مجاهدتها متوجه مارکسیستها و کمونیستهاست، درست درهمان حال که زیر پای تئوریسین بازیافته شان که از ارابه کمونیسم کارگری به بستر "جامعه مدنی" و شوق انتظار ظهور دولت "مدرن" از زیر عبا و ریش و پشم جناحی از رژیم اسلامی پرتاب شد،، بهمن شفیق، فرش قرمز پهن میکنند و بر فرق سرشان گذاشته اند. بطور واقعی اگر کسی بخواهد از لابلای تزهائی که با لکنت زبان جهت گیری سیاستهای حاکم بر این حزب را سمت و سو میدهد، نسخه اوریژینال را کشف کند، باید به نوشته ها و سخنرانیهای بهمن شفیق مراجعه کند.
خلاصه کنم:
اختلاف من و هر مارکسیست و هر مدافع راستین خط منصور حکمت با حزبی که با تزها و سیاستهای شفیق- مدرسی ساخته و پرداخته شده است، معرفتی و یا سوء تعبیر و سوء تفاهم نظری نیست. این حزب را نمیتوان با "دیالوگ انتقادی" و یا از طریق سرمایه گزاری بر اعتراضات گنگ و چند پهلوی درونی که به شیوه استعاره و در سبک عروضی شعرای ملی مذهبی طرح میشوند، اصلاح کرد. این حزب به بستر مادی گرایشی مربوط است و پیوند خورده است که ریشه اش در پرچم سیاست و نوعی سوسیالیسم محافظه کار و اتوپیک و غیرعلمی است که در جریان استعفاهای سال ۹۹ از حزب کمونیست کارگری ایران، بلند شد. اگر کسی میخواهد در این سکت مارکسیست و شخصیت کمونیست باقی بماند، فقط با خاتمه دادن به زندگی سیاسی در میدان مادی سوسیالیسم ضدعلمی، به معنائی که فوقا توضیح دادم، میسر است. داستان تبدیل کردن سازمان مجاهدین خلق به "مجاهدین م. ل"، با عروج و افول سوسیالیسم خلقی و سوسیالیسم ملی ایران، به تاریخ پیوسته است.
۱۹ ژوئیه ۲۰۰۹
iraj.farzad@gmail.com

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net