لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۸/۳/۲۷

نسان نودينيان / لحظه هاي التهاب بر فضاي اوضاع سياسي در ايران!



اوضاع سياسي در ايران لحظات پر التهابي را سپري ميكند. امروز سه شنبه اين لحظات پر التهاب در تهران و ساير شهرهاي بزرگ وارد فاز جديدي از رو در رويي تظاهر كنندگان با نيروهاي جمهوري اسلامي ميشود. ميخواهند و فعلا و موقتا به تظاهرات كنوني رنگ سبز بپوشانند. و در رسانه هاي غربي از "انقلاب سبز" بجاي "انقلاب مخملي" اسم برده ميشود. براي بيان واضح تر آنچه در شرايط كنوني در اوضاع سياسي ايران با موج تظاهرات ميليوني در جريان است٬ به اين پروبلماتيك كه اساسا در سطح كاملا ماكرو نظر و فكر توده ميليوني مردم ايران را٬ و پلاتفرم و شعار و جايگاه سياسي احزاب را در جغرافياي سياسي تحولات كنوني مشخص ميكند٬ جواب داد. اينروزها هزار بار در تظاهرات هاي خارج از كشور٬ و ميديا و رسانه ها اين سوال اساسي مطرح شده كه٬ روند اوضاع كنوني بكدام سمت ميرود. آيا بعد از ۳۰سال حاكميت سياه نظام جمهوري اسلامي مردم ايران شاهد يك انقلاب ديگر در چارچوب نظام اسلامي و با پرچم و پلاتفرم اسلامي اما اينبار بسركردگي مير حسين موسوي و با اسلام سبز بجاي اسلام سياه٬ است. آيا در دل شرايط كنوني با توجه به تجربه نسل ما كه نسل دوران انقلاب ۵۷ است٬ مير حسين موسوي ها همانند پزشكپورهاي شروع نارضايتي هاي التهاب انقلاب ۵۷ پديده اي گذرا و قابل عبور هستند. و همچنين آيا ماحصل حضور گسترده و ميليوني مردم و آنچه كل دار و دسته "انقلاب مخملي" تلاش كرده اند كه تظاهراتها بشكل مسالمت و دور از "خشونت" برگزار شود٬ ما از طرف "انقلاب سياه" دولت و ماشين دولتي حاكم با خامنه اي و سپاه پاسداران٬ اطلاعات و بسيج٬ ما شاهد يك كودتاي سياه و سركوب مجدد جامعه ايران٬ نمونه سركوب هاي خرداد ۶۰ و قتل عام زندانيان و مردم در خيابانها٬ خواهيم بود. آيا خارج از سران "انقلاب سبز" در جامعه ايران با توجه به تجارب سي سال مبارزه روزانه با يك رژيم سركوبگر٬ اعتراضات كنوني ميتواند با پرچم و مطالبات انساني كه تغيير محسوس در زندگي احاد جامعه را ممكن كند٬ و پرچم مطالباتي كه نظام جمهوري اسلامي با "انقلاب سياه" و "انقلاب سبز" را مجبور به تامين اين مطالبات كند٬ عملي است. و سوال اساسي و پايه اي تر كه آيا اوضاع پر التهاب كنوني صاحب رهبر سياسي٬ حزب قوي و متشكل كمونيستي خواهد شد. و ميتواند مهر و شعار و مطالبه جنبش كمونيستي را بر موج اعتراضات ميليوني كنوني٬ بكوبد. و بر متن اوضاع و نارضايتي ميليوني كنوني زمينه هاي انقلاب براي رهايي از دولت و نظام جمهوري اسلامي و كارمزدي را به پيش ببرد. آيا طيف نسبتا وسيع كمونيستهايي كه در چهار دهه گذشته در سازماندهي و بر افراشتن پرچم رهايي از كار مزدي تلاش كرده اند و آرمانهاي انساني سوسياليستي را نمايندگي كرده اند٬ توان و ظرفيت جمع شدن را دارند٬ و ميتوانند در اوضاع خطير كنوني براي تامين بزرگ آرمان خواهي و سوسياليستي حول مطالبات انساني و دگرگون كننده با طيفي از احزاب و سازمانهاي كمونيستي متحد شوند٬ و چپ و كمونيسم جامعه را صاحب پرچم قدرتمندتري بكنند. بر متن اوضاع كنوني بارديگر جامعه ايران ميرود كه با تحولات سياسي مهم و تعيين كننده اي آغاز دور جديدي از پروسه شروع تحولات اساسي و پايه اي براي رهايي از دست نظام جمهوري اسلامي را استارت بزند. به نظر من٬ اوضاع سياسي بر هر سمتي بچرخد٬ احتمال كودتاي سياه و يا به كمك غرب احتمال تعديل جمهوري اسلامي به يك جمهوري اسلامي با "انقلاب سبز"٬ مردم و جوانان در سطح ميليوني يك گام اساسي جلو آمده اند. مساله را ابژكتيو ببينيم٬ يكي از طرفداران جمهوري اسلامي نوشته:« اين دسته از جوانان «موسوی» بمثابه فرصتی بود و هست تا مشترکاً به نامش تا قبل از ۲۲ خرداد شب ها تا صبح در خيابان ها بزنند و برقصند و بعد از ۲۲ خرداد نيز همان جوانان به بهانه موسوی دوشادوش يکديگر شب ها تا صبح بزنند و تخريب کنند». (تخريب نام رمزي است كه اينروزها بيشتر با خشونت بيان ميشود). يك مساله مهم در اين مطلب عيان است٬ موسوي بهانه اي است تا نسل جوان ايران كه جمعيت بيش از هفتاد درصدي جامعه است٬ بتواند از موقعيتي به لحاظ انساني برخوردار گردد تا دور از فشار سركوب٬ سنگسار و اعدام و نهي از منكر و گشت ثارالله بزند برقصد٬ و به تعبير اولاتري از رفاه و معيشت تامين شده و امنيت و دنياي بهتر بهره مند گردد. اگر اينرا بپذيريم٬ ميتوانيم يكي از مضمونهاي تظاهراتهاي ميليوني كنوني را در صحنه سياست ايران باز تعريف كنيم. در جامعه اي كه يك انقلاب عظيم توده اي را پشت سر گذاشته٬ و در جامعه اي كه هنوز بعد از سي سال دولت و نظام سياسي _ اقتصاديش نا توان از برخورداري از نظام متعارف شده است٬ فرصتهاي كنوني ميتواند بخش اعظم دستگاه حاكم و ماشين دولتي و سركوب را مختل و توازن قوا مردم و نظام حاكم را به نفع مردم و اعتراضات كارگري٬ زنان٬ جوانان و كل جامعه٬ تعيين كند. و زمينه هاي استوارتر و متكي بر اعتراضات كارگري٬ زنان و دانشجويان و جوانان را از قدرتمندي و پتانسيل بالايي برخوردار كند. و كل نظام حاكم را در مقابل نيرو و اعتراض قوي٬ براي تحميل مطالبات اساسي هر حركت اعتراضي كارگران و زنان و جوانان در موقعيت مناسبتري قرار دهد. خارج از احزاب حاشيه اي كه اعلام كرده اند٬ "اين جنگ جنگ ما نيست" و با عجله لباس سبز را بر تن ميليونها جوان زن و مرد كردند٬ دخالت موثر٬ تقويت اعتراضات مردم٬ بر افراشتن مطالبات و شعارهاي راديكال٬ كارگري و كمونيستي كه در جامعه طرفداران ميليوني دارد٬ امر امروز و دائمي و تعطيل ناپذير كمونيستها و كارگران٬ زنان و جواناني است كه سوسياليسم و جامعه بدور از كارمزدي با رفاه و امنيت از آرمانهاي پايه اي آنهاست٬ است. وضعيت كنوني را بايد دريابيم و با اشتياق و توان بالايي براي زدن مهر و شعار و رهبري كمونيستي _ كارگري به استقبال دوران پيچيده و سخت برويم. مردم از دوخرداد و "انقلاب سبز" و احمدي نژاد سياه ميتوانند عبور كنند٬ مهم اين است كه كمونيستها بتوانند٬ عبور مردم را با پرچم و مطالبات كمونيستي و كارگري شكل و سازماندهي كنند. به ابعاد اين اوضاع سياسي نگاهي گذرا بيندازيم و از اين زاويه جايگاه موقعيت كنوني را ببينيم. اما٬ ابعاد پوشش خبري نياز ما را از بيان انعكاس وسعت تظاهرات و اعتراضات توده اي برآورد كرده. كمتر رسانه خبري و ميدياي در سطح بين المللي در ارتباط با تظاهرات و موج وسيع اعتراضات توده اي را ما شاهد هستيم كه روزانه در سر تيتر اخبار روز اوضاع كنوني و سياسي در ايران را منعكس٬ نكند. بار ديگر بعد از دوره گروگانگيري سفارت امريكا٬ و جنگ ايران و عراق٬ اوضاع سياسي در ايران در بورس خبري و انعكاس ميديايي جهان در ابعاد ماكرو قرار گرفته است. دول و سران كشورهاي اروپايي با اتكا قوي به ميديا و رسانه هايشان٬ از جناحهاي مختلف و از صف بنديهاي متناوب موجود٬ اينبار به منظور مهندسي افكار عمومي در خارج از كشور و شهروندان كشورهاي اروپايي بخط شده و در مورد تظاهرات و اوضاع كنوني اظهار نظر ميكنند. فعاليت بي وقفه رسانه هاي صداي امريكا٬ دويچه ويله و بي بي سي حاصل بلاواسطه و فوري انعكاس و عكس العمل آن اهدافي است كه دول اروپايي و در سطح بين المللي در راستاي دخالت در اوضاع كنوني در ايران انجام ميدهند. احاد شهروندان جامعه اروپايي اينروزها با جزئيات٬ در جريان اوضاع سياسي كنوني و آنچه به تعبيير اين رسانه ها "ایران در آستانه یک دیکتاتوری»، «خشم فشرده»، «تغییر جامعه بی اعتنا به خواست رژیم». این‌ها نمونه‌هائی از عنوان‌هائی است که رسانه‌های آلمانی روز دوشنبه ۱۵ خرداد برای گزارش‌های خود برگزیدند. زوددویچه تسایتونگ در گزارشي با اشاره به تظاهرات گسترده مردم می‌نویسد که جامعه ایران، بی اعتنا به اراده رژیم، روند تغییر را می‌پیماید و این روند دیگر توقف پذیر نیست. در همين رابطه ما شاهد انتقال باور و بي باوري هاي رسانه و ميدياي اروپايي به جمهوري اسلامي و جناحهاي اپوزيسيون دروني اين نظام هستيم. همين روزنامه بقلم يكي از مفسرينش مينويسد«ر پیروزی احمدی‌نژاد نمی‌توان شک کرد. ارزیابی غرب از توانایی اپوزیسیون در ایران غلوآمیز بود». و بالاخره نشريه "آتلانتیک مانتلی" خطاب به همه ایرانیانی که به اینترنت دسترسی دارند نوشت: «در این شرایط، سرویس‌های اینترنت نقشی پایه‌ای دارند. ما در جنگ برای صلح و دموکراسی هستیم». جنگ براي صلح و دمكراسي نام رمز تظاهرات ميليوني در ايران است كه در ميان طيف "مخالفين" احمدي نژاد با سمبل و علامت سبز ميخواهند پرچم خود را بدست مردم بدهند. واقعيت اين است كه موقعيت ابژكتيو و فوري در اوضاع سياسي در ايران در مقابل طيف وسيع كمونيستها٬ كارگران و مردم بوجود آمده. بر هر حزب و فعال سياسي واجب است كه در اين شرايط خود را براي دخالت و تاثير گذاري بر اوضاع كنوني آماده كند. روند شروع تعرض توده اي مردم براي سرنگوني در خيابانها شروع شده. مردم ميروند از موسوي و كروبي و سردار شكست خورده دوخرداد٬ خاتمي٬ عبور كنند. ۱۸تير۷۶ در ابعاد محدود در محوطه دانشگاه ها اتفاق افتاد. با اين وجود٬ جمهوري اسلامي را به كام يك بحران سياسي كشاند. كه تاثيرات اين بحران بر كسي پوشيده نيست٬ ده ها قدم و گام مردم و بويژه دانشجويان را در مقابل نظام اسلامي پخته تر٬ آماده تر و تعرضي تر كرد. اوضاع كنوني و التهاب بالاي كنوني بمراتب وسيعتر٬ توده اي تر است. خواست شروع اين تظاهراتها و باروت انفجار التهاب كنوني هرچي بوده٬ اعتراض به انتخابات و راي مخالفين احمدي نژاد. جمهوري اسلامي را در كام يك بحران سياسي عميق كشانده است. اكنون جنبش ميليوني مردم و گستردگي اعتراضات در تهران و ساير شهرهاي ايران است٬ كه حاكميت و كل نظام جمهوري اسلامي٬ دولت و خامنه اي مورد حمله هستند. نفس اين خواستها و به ميان كشيدن استعفاي دولت و حاكميت خود در شروع هر انقلاب و نارضايتي هاي توده اي سياسي است. تجربه ما بعنوان نسل فعالين سياسي در دوره انقلاب ۵۷ بخوبي اين تجربه امروز را تاكيد ميكند. اكنون بعد از سي سال حاكميت سياه و خونين يك نظام سركوبگر مردم با برپايي تظاهرات هاي ميليوني نوك حمله را بر حاكميت و دولت هدف گرفته اند. نفس و ماهيت تظاهرات هاي كنوني و سراسري شدن اين تظاهراتها در ابعاد توده اي معني سياسي اوضاع كنوني را منعكس ميكند. اين تغرض ميليوني هر چه گسترده تر شود٬ سمبل "سبز" روحانيون "مبارز" به حاشيه ميرود. اين يك واقعيت كاملا عيان است. روشن و ملموس است٬ مردم از موسوي سبز و كروبي و خاتمي عبور ميكنند. عليرغم تلاشهاي حضوري رهبران سبز٬ و مسالمت آميز كردن تظاهرات ديروز٬ اما ميليونها نفر شعار «مي كشم مي كشم آنكه برادرم كشت» را سر دادند. اين شعار قبل از اينكه در آن لحظه تهييج تظاهر كنندگان در مقابل حمله به تظاهرات باشد كه هست٬ شعار تظاهرات كنوني و آتي مردم ايران عليه كل نظام جمهوري اسلامي با حاكميت سياه و اپوزيسيون سبز است٬ كه در دوره حاكميت اين نظام سركوبگر صدها هزار را كشته اند. عبور از جمهوري اسلامي با هر جناح و دسته بندي امروز در اقدام سلبي مردم٬ در شكل كنوني انجام ميشود. مردم منتظر دستور كسي براي عبور از موسوي و سبزها نميشوند٬ اما برهبري٬ شعار و پرچم قدرتمند٬ قاطع و بزرگ نياز مبرم است.
نسان نودينيان ۲۷خرداد ۱۳۸۸(۱۷يوني ۲۰۰۹)

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net