لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

۱۳۸۷/۱۱/۲۸

نگاهی بر فیلم "برای یک لحظه آزادی"

پیش از آغاز
فیلم "برای یک لحظه آزادی"، سندی است که می­تواند برای حافظه­ی تاریخی ضعیف ما ایرانیان اثرگذار باشد و از سوی دیگر می­تواند برای سازمان­های حقوق بشر! که جنایت­های نظام سرمایه­داری جمهوری اسلامی ایران را همواره بر پایه­ی آمارها و نوشته­ها تهیه و تنظیم کرده­اند، جالب و مفید باشد. آرش ریاحی، کارگردان تیزبین این فیلم گویا خاطرات تبعید خود و خانواده­ی خویش را بازبینی می­کند و لحظه­های پرمخاطره و دلهره­انگیز تبعیدی­ها را به تصویر می­کشد و در مجموع به یک فیلم مستند داستانی موفق، دست می­یابد.



­آرش ریاحی

در جهانی که روابط و ساختارهای اجتماعی با شتابی دوچندان در حال تغییر است، موضوع مهاجرت به ویژه مقوله­ی تبعید، مورد توجه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. سرکوب عریان نظام­های کشورهای سرمایه­داری از جمله ایران و بالا رفتن نرخ استثمار در جهان منجر به تحولاتی شده که مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورها و همچنین روابط میان فردی انسان­ها را تحت تأثیر قرار داده است. در نتیجه در چنین شرایطی ارایه­ی یک کار پژوهشی، به عنوان پژواکی از رنج انسان­ها و سرنوشت تبعیدی­ها و ناهنجاری­های مهاجرت، برای جهانیان به ویژه برای مردم کشورهای میزبان، بسی ارزشمند و قابل بررسی است. با اشاره به اثرگذاری فیلم و سینما بر افکار عمومی و جامعه­ی انسانی که همه­ی هنرهای هفت گانه را در خود جای داده است، فیلم "برای یک لحظه آزادی" نقش این کار پژوهشی را به خوبی ایفا کرده است.
پیامدهای این فیلم را نسبت به تماشاگران این فیلم که به دو گروه کلی تقسیم می­شوند، می­توان مورد بررسی قرار داد، گروه یکم همه­ی کسانی که طعم تلخ تبعید و مسیر تبعید را با تار و پود وجود خویش تجربه کرده­اند و گروه دوم همه­ی کسانی که تجربه­ی مهاجرت از روی ناچاری را نداشته­اند. هرچند دیدن این فیلم برای گروه یکم، بازیافت خاطره­های تلخ گذشته است، اما آنچه که به طور کلی برای هر دو گروه اثر می­گذارد و برجسته می­شود، فرآیند و ناهنجاری­های تبعید و نیز ثبت جنایت سالاری بر پیشانی حکومت­هاست.

فیلمبرداری
فیلم "برای یک لحظه آزادی" با فیلمبرداری بسیار زیبایی آغاز می­شود و صحنه­ی حقیر اعدام را با افکت صدوهشتاد درجه از بالا به نمایش می­گذارد که جلوه­ای از پایان فیلم نیز هست و تفاوت این صحنه با پایان فیلم، چرخش زیبای دوربین و نمای نزدیک (کلوزآپ) بر چهره­ی یکی از شخصیت­های فیلم است که تیرباران می­شود و حلقه­های پیوند داستان فیلم را به خوبی پایان می­بخشد، گفتنی است که فیلمبرداری این فیلم بسیار ساده است، البته شاید کارگردان، به خاطر مستند بودن فیلم، این تصمیم را پیشاپیش گرفته است، اما باید گفت که چند صحنه­ی کوتاه همچون پرواز پرهای قو در فضا و صحنه­های عبور در انبوهی از سفیدی برف کوهستان و گاهی تصاویر ابرها، جلوه­های ویژه­ای از منظر فیلمبرداری برای این فیلم به ارمغان آورده­اند.

موسیقی
شاید به یقین بتوان گفت که موسیقی فیلم "برای یک لحظه آزادی" و انتخاب­های شایسته­ی موزیک نسبت به شیرازه­ی داستان، ارزش این فیلم را دوچندان کرده است. این فیلم به قهرمان پردازی نپرداخته است و داستان، یک روند توأم با واقعیت دارد، بنابراین رنگ و بوی زندگی می­دهد و موسیقی همچون صدا و نوای زندگی، احساسات انسان را گاهی رقیق، گاهی غمگین، گاهی شاد، گاهی پرشور و گاهی به تفکر وامی­دارد. به هر روی، استفاده­ی به جا از انواع مختلف موسیقی در این فیلم، فراز ونشیب تبعید را نمایان می­سازد و برای واقعا یک لحظه آزادی مفهومی ژرف بخشیده است. در جای جای این فیلم، موسیقی و حرکت و نیز رابطه­ی موسیقی و رقص با بازیگری، نقش بسزایی دارد و تماشاگر را در درک داستان غم انگیز تبعید سرشار و دریافت پیام فیلم را آسان می­کند.

دیالوگ
آرش ریاحی، کارگردان این فیلم نویسنده­ی سناریو نیز هست، در نتیجه گفتگوها با درکی واقع­بینانه و دور از الگوسازی­های کلیشه­ای، رفتارها و دیدگاه­های انسان را به تصویر می­کشد. به طور مثال خانواده­ای که در سایه­ای از ترس و وحشت و با هزاران مشکل از چنگال ددمنشانه­ی حاکمان مستبد ایران، خود را به ترکیه رسانده­اند، گفتگوهای بسیار جالبی میان آنها رد و بدل می­شود که همچون آیینه­ای است از مفهوم خانواده که از بافت اجتماعی ایران برخاسته است. آنها تلاش می­کنند تا برای رسیدن به یکی از کشورهای اروپایی، ویزا بگیرند، اما همواره "زن" در هتل می­ماند و "مرد" با پافشاری تمام، هر روز خودش به دفتر سازمان ملل می­رود، بدون مشورت با همسر خویش، خودش تصمیم می­گیرد که با کارگزاران دفتر سازمان ملل چگونه برخورد کند و تمایل دارد که حتما خودش کار را به پایان برساند و کوشش "زن" برای مشارکت در تقسیم کار و مسئولیت­ها به سرانجامی نمی­رسد، گرچه این خانواده با گفتگوهایشان نشان می­دهند که نسبت به مسایل اجتماعی آگاه هستند و "مرد"، با اینکه خانواده­ی خویش را واقعا دوست دارد و همه­ی تلاش و زندگی خود را در جهت پیشبرد اهداف خانواده به کار می­بندد، ولی"مردسالاری" در رفتارهای او به راحتی هویداست. کارگردان با تیزهوشی بسیار ظریفی نشان می­دهد که بار منفی استبداد رسوب شده در روابط اجتماعی جامعه­ی ایران تنیده شده و هنوز بر دوش انسان­ها سنگینی می­کند و مردسالاری حتا در انسان­های آگاه و باورمند به مناسبات اجتماعی بهتر نیز تبلور می­یابد.

کودکان
حضور مؤثر کودکان در این فیلم، درک مفهوم تبعید را عمیق­تر می­کند، واکنش­های کودکان در صحنه­های جدایی از پدربزرگ و مادربزرگ، رفتارهای آنان در مسیر پر آشوب، احساس آنها نسبت به شرایط بسیار دشواری که ناخواسته در آن قرارگرفته­اند، اظهار نظرهای عجیب و جالب آنها در کشور میزبان، ابراز مهربانی و بازی­های کودکانه­ی آنها، لحظه­های شیرین و تفکرانگیزی را برای فیلم آفریده­اند و در نهایت تماشاگر را به علت­های حضور کودکان در این مسیر پر مخاطره به وادی اندیشه می­کشاند و فیلم "برای یک لحظه آزادی" با حضور کودکان نشان می­دهد که میزان سرکوب و ستم بر انسان در کشور ایران تا حدی است که به نسل کشی انجامیده است. باید گفت که بازی گرفتن از کودکان، یکی از دشوارترین کارهای کارگردانی است و چون کارگردان در مورد نقش آفرینی کودکان موفق بوده است، جا دارد که نگرش کارگردان را نسبت به کودکان و زندگی آنها تحسین کرد و همچنین به هر سه خردسالی که در این فیلم به آفرینش شخصیت­های داستان پرداختند، باید آفرین گفت.

بازیگری
هرچند نقش آفرینان این فیلم، روند داستان را خوب پیش می­برند، اما از منظر سینمایی و استانداردهای تعریف شده­ی بازیگری، شخصیت پردازی نسبت به حس­های درونی و بیرونی، درسطح باقی می­ماند و یکی از کاستی­های فیلم به شمار می­رود. ناگفته نماند که در برخی صحنه­ها، پیام مجلسی و نوید اخوان حس شخصیت داستان را به خوبی ایفا می­کنند و پدربزرگ و مادربزرگ بهترین بازیگران این فیلم هستند و رقابت آنها هنگام دویدن پشت مینی بوس، لحظه­ی آخرین دیدار با کودکان با دیدگانی اشک آلود بهترین صحنه­ی فیلم را آفریده­اند.
انتخاب شخصیت­های متفاوت تبعیدی، نمودی است که نشان می­دهد کارگردان به گوناگونی دیدگاه­های متفاوت توجه دارد و به خوبی نشان می­دهد که دلایل مهاجرت ایرانیان مربوط به یک قشر خاص نیست، ولی انگیزه­های سیاسی در دوران دهه­ی هشتاد را برجسته می­کند، چرا که واقعیت نیز بر همین پایه استوار است.
آموزگاری که بر اثر فشارهای حکومتی، کشور ایران را ترک کرده و در برابر سرنوشتی ناپیدا فقط برای زنده ماندن، راهی ناهموار را انتخاب کرده و پس از ماه­ها انتظار در آنکارا هنوز موفق به دریافت ویزا نشده است، اما سرشاری وی از انسانی زیستن و اجتماعی بودن، او را قادر ساخته است که با انسان دیگری که کرد عراقی است و او نیز منتظر ویزاست، رابطه­ی دوستی برقرار کند، کرد عراقی نیز سرشار از صداقت روستایی است و رفتاری کاملا انسانی دارد که خانه و کاشانه­ی خود را ترک کرده و تن به مهاجرت داده است. دوستی این دو نفر، عواطف، صمیمیت، مهربانی و فداکاری پر جوش و خروش انسان شرقی را به نمایش می­گذارد. آنها با تکیه بر یکدیگر بر ناهمواری­ها و ناسازگاری­های کشور ترکیه غلبه می­کنند و زندگی دشوار آلوده به انتظار را سپری می­کنند و امروزشان را به فردایی نامعلوم می­دوزند. کارگردان با به تصویر کشیدن شوق و ذوق روستاییان در مقابل خانه­ی گِلی خانواده­ی کرد عراقی در یکی از روستاهای کشور عراق و رفتارهای غرورانگیز و افتخارآمیز پدر و مادر وی، نشان می­دهد که درک نامفهوم شرقی­ها نسبت به خارج از کشور خود چیست و از سوی دیگر مشکلات و رنج­های بی­شمار کرد عراقی را در خارج از کشور به تصویر می­کشد و این تعارض را برای همیشه در ذهن مخاطب و تماشاگر تثبیت می­کند.

جغرافیا و پناهندگی
به طور کلی هر پناهنده­ای برای رسیدن به کشور مقصد ناچار است یکی از کشورهای همسایه را برای خروج از کشور انتخاب کند؛ هرچند این فیلم، جهان شمول بودن پناهندگی را به خوبی نشان می­دهد، ولی چون پروژکتور داستان فیلم بر پناهندگان ایرانی تابیده شده، در نتیجه کشور ترکیه برای رسیدن به یکی از کشورهای مقصد، بهترین مسیر است. بی شک وقتی پناهندگان ایرانی خود را در خاک ترکیه یا خارج از ایران می­یابند، لبخند شادی و پیروزی بر لبانشان جوانه می­زند، چرا که توانسته­اند از فضای سرکوب و ستم وحشیانه­ی حاکمان ایران دور شوند، اما طولی نمی­کشد که این لبخندها پژمرده می­شوند! دشواری­های خارج از کشور از جمله ترکیه، نبود امنیت، مشکلات روزمره همچون اسکان و تغذیه، رخ می­نمایاند. پلیس ترکیه هر روز در شکار پناهندگانی است که هنوز موفق به دریافت برگه­ی اقامت موقت و یا ویزا از سازمان ملل نشده­اند؛ وقتی پلیس آنها را می­یابد با برخوردی غیرانسانی­، گویا نظام سرمایه­داری سرکوبگر خود را معرفی می­کند. در نتیجه پناهندگان، افزون بر دیگر مشکلات، همواره باید هوشیار باشند که در تله­ی پلیس محصور نشوند. از آن سوی، صف­های طولانی در مقابل دفتر سازمان ملل، قابل تأمل و بررسی است. نام سازمان ملل به اندازه­ی لازم برای همه­ی ساکنان این کره­ی خاکی آشناست، اما عملکرد کوچک آن را همگان نمی­دانند، در حالیکه بر کسی پوشیده نیست که سازمان ملل می­تواند کارکردی بیش از این داشته باشد. سازمان ملل با اتکا به بودجه­ی کشورها، رشد بسیاری کرده است و در همه جای جهان حضور دارد و به عنوان واسطه­ای نیک اندیش در ناهمگونی­های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتا فرهنگی نیز دخالت می­کند، اما تا چه میزان این دخالت­گری در جهت منافع مردم و یا در جهت منافع حکومت­هاست، جای علامت سؤالی بس بزرگ دارد. فیلم "برای یک لحظه آزادی"، واقعیت را با شجاعت تمام به تصویر می­کشد و تماشاگر را به بازاندیشی دوباره در تعریف هویت و بازشناسی سازمان­های بین­المللی و سازمان­های حقوق بشری سوق می­دهد.
به طور مثال نسبت به امکانات گسترده­ای که سازمان ملل دارد، آیا نمی­تواند با گسیل نیروی انسانی، به پرونده­ی مراجعه کنندگان، همان روز بررسی و رسیدگی کند و از ایجاد صف­های طولانی که منجر به آسیب­های جدی اجتماعی پناهندگان می­شود جلوگیری کند؟ کارگزاران سازمان ملل که به شرایط خفقان و استبداد حاکم بر ایران بهتر از هر کسی آگاه هستند، گویا در سیاره­ی دیگری پشت میز پر طمطراق خود نشسته­اند و کنوانسیون­های تصویب شده­ی نیم قرن پیش را در مورد متقاضیان پناهندگی، در شرایط متحول شده­ی امروز جهان، محاسبه می­کنند و در موارد بسیاری بدون یک لحظه تفکر به سرنوشت انسان و انسان­ها به تقاضای آنها پاسخ منفی می­دهند و در بهترین شرایط، اگرچه با تأخیر بسیار پاسخ مثبت می­دهند، اما پناهندگان را در فضایی از ترس و دلهره وامی­گذارند؛ گویا کارگزاران و کارمندان سازمان ملل مقوله­ی زمان را هنوز نشناخته­اند! و تنها در مواردی اقدام می­کنند که یکی از متقاضیان پناهندگی را دستگیر کنند و در برابر دیدگان دو کودک، او را وحشیانه شکنجه کنند و چنانچه دوستان فرد دستگیر شده، شانس بیاورند و موفق بشوند که به مسئولان سازمان ملل اطلاع دهند، آنان دست به کار شده و فرد دستگیر شده را از چنگال پلیس که دست در دست نیروهای اطلاعاتی و امنیتی وابسته به حکومت ایران فعالیت می­کنند، می­رهانند. افزون بر این، تبلیغات سازمان ملل به گونه­ای آرایش می­یابد که از هر مخاطبی انتظار تشویق نیز دارد! در حالیکه همگان می­دانند که سازمان ملل با توجه به جایگاهی که دارد به طور جدی می­تواند اهرمی بازدارنده، پیش از وقوع این همه نابرابری­ها و ناسازگاری­ها باشد و از آسیب­های اجتماعی آینده­ی جهان که از تحقیر و شکنجه­ی انسان پدید می­آید، بکاهد و به شرح وظایف مدعی خود متعهد باشد. از سوی دیگر پلشتی­های نیروهای امنیتی ایران در دیگر کشورها مبنی بر شکنجه و ترور آزادیخواهان نیز قابل بررسی است و فیلم "برای یک لحظه آزادی" با به تصویر کشیدن صحنه­های زشت شکنجه، شرایط سرکوب عریان در جامعه­ی ایران را در برابر افکار عمومی جهانیان به نمایش درمی­آورد و شکنجه­گاه­های زندان­های ایران، به ویژه زندان اوین را بازسازی می­کند تا تداوم جنایت پیشگی حاکمان ایران را نشان دهد.

سرنوشت متقاضیان پناهندگی در گذرگاه غرب
سرنوشت سمبلیک و مختلف شخصیت­های داستان این فیلم، هر کدام نمایانگر سرگذشتی است که بر پناهندگان در کشورهای گذرگاه، رواداشته شده است و می­توان از سرنوشت آنها به یک درک درست و کلی دست یافت.
علی، به همراه دو کودک موفق می­شوند که به کشور اتریش سفر کنند و پدر و مادر کودکان که خودشان نیز در تبعید هستند، پس از سال­ها دوری و لحظه­های دیدار، غرق در اشک شادی، عاشقانه همدیگر را به آغوش می­کشند و زندگی را با سرنوشتی ناپیدا دوباره می­یابند.
کرد عراقی نیز موفق می­شود تا به یکی از کشورهای غربی سفر کند و در آرزوی کار و تلاش، در میان ارتش بیکاران کشور میزبان، نگاهی پیروزمندانه به زندگی و سرنوشت خود دارد و با مرور خاطرات خویش با عباس، معنای دوستی را ژرفا می­بخشد.
عباس، دستگیر می­شود و به ایران بازگردانده می­شود و سپس با سینه­ای همچون سپر اما پر از راز اعدام می­شود و لحظه­ی تیرباران، فریاد "زنده باد آزادی" او فضای فیلم و ندای درونی هر انسان آزاده­ای را به لرزه درمی­آورد.
مهرداد، آرزوهای سفر به غرب را با "یاسمن" فراموش می­کند، یاسمن دختری است ترکیه­ای که در آنکارا با مهرداد رابطه­ی دوستی برقرار می­کند و در رنج­ها و شادی­های مهرداد به کمک او می­شتابد، مهرداد نیز لحظه­های بسیار زیبایی را با او می­گذراند، در این بخش نیز فیلم "برای یک لحظه آزادی"، تابوی روابط عاشقانه را می­شکند و با نگرشی واقع­بینانه توجه تماشاگر را به بدیهی و طبیعی بودن این روابط جلب می­کند و اشاره­ای به محرومیت جوانان در ایران می­کند و نشان می­دهد که چگونه جوانان ایرانی با نخستین رابطه­ی دوستی، تا چه میزان صادقانه به رقیق شدن احساسات خویش می­پردازند و تا حد چشم پوشی از آرزوهای خویش، مسیر زندگی خود را تغییر می­دهند.
حسن، پس از چند بار پاسخ منفی گرفتن، در برابر دفتر سازمان ملل خود را به آتش می­کشد و پذیرای مرگی خود خواسته می­شود تا اعتراض خود را به نظم جهانی نشان دهد. این کنش وی، خبرساز همه­ی مطبوعات و رسانه­های گروهی می­شود، اگرچه رسانه­های گروهی او را تروریست معرفی می­کنند، اما با به تصویر کشیده شدن زندگی او در فیلم "برای یک لحظه آزادی"، تماشاگر را به فکری عمیق فرو می­برد تا به رسانه­های گروهی وابسته به کشورها اعتماد چندانی نکنند.
لیلی نیز تلاشی دوباره می­کند تا بتواند ویزا بگیرد و پس از موفق شدن تصمیم می­گیرد که ویزایش را به پسر جوانی بدهد و در نتیجه همراه فرزندش به ایران بازمی­گردد. همان شخصیتی که آنها را به خاک ترکیه رسانده بود، این بار آنها را به ایران بازمی­گرداند و وقتی از او می­پرسد که چرا برگشته است، لیلی فقط پاسخ می­گوید: "می­خواهم راه همسرم را ادامه دهم". به نظر می­رسد که آگاهی اجتماعی لیلی به عنوان یک زن، با مفهوم استقلال تصمیم گیری تنیده شده است، لیلی با یقین سخن می­گوید و با اینکه به شرایط دشوار ایران آگاه است، باورمندانه، ایستاده و سرفراز، اما با سینه­ای پر از درد و رنج برمی­گردد تا سرنوشت خویش و فرزندش را جستجو کند.

در پایان
تیتراژ این فیلم بسیار زیبا و حرفه­ای آغاز و پایان می­یابد و با صدای دلنشین و پر طنین "فرهاد" که یکی از خاطره انگیزترین آواز آن دوران بود و هنوز نیز هست، فیلم به پایان می­رسد.
فیلم "برای یک لحظه آزادی"، محصول مشترک کشورهای اتریش و فرانسه است و نخستین فیلم بلند 35 میلیمتری آرش ریاحی است که تماشاگر را به دریایی از اندیشه­ورزی در مورد رنج انسان­های پناهنده به مدت یک ساعت و پنجاه دقیقه در سالن سینما می­نشاند.
حمایت کنندگان این فیلم چهار سازمان فرهنگی عفو بین­الملل1، فدراسیون بین­المللی حقوق بشر2، شبکه آموزش بدون مرز3، شبکه تلویزیونی فرهنگی فرانسه و آلمان4 هستند.
بر پایه­ی برنامه­ی اعلام شده قرار است فیلم "برای یک لحظه آزادی" از اواخر ژانویه 2009 در بیست و پنج نسخه برای نخستین بار در سینماهای فرانسه به نمایش درآید.
مونتاژ این فیلم توسط " کارینا رسیر5" حرفه­ای انجام شده است؛ طراحی لباس نیز با داستان و تاریخ داستان خوانایی دارد و قابل تحسین است که توسط "مونیکا بوتینگر6" طراحی شده است.
محسن ناصری با استفاده­ی درست از تکنیک صدا و بازی با تن صدا و موزیک به صداگذاری حرفه­ای این فیلم دست یافته است.
الیکا بزرگی(آذی)، کامران راد(کیان)، سینا سبا(آرمان) نقش آفرینان خردسال این فیلم و سوسن آذرین(مادربزرگ)، بهی جنتی عطائی(لیلی)، توفان منوچهری(مادر کودکان)، ازگی اثراوقلو(یاسمن)، سعید اویسی(عباس)، پیام مجلسی(حسن)، نوید اخوان(علی)، پوریا مهیاری(مهرداد)، فارس فارس(کرد عراقی)، میشل نیاورانی(پدر کودکان) دیگر نقش آفرینان این فیلم هستند.
آرش ریاحی داستان این فیلم را در سال 2000 به رشته­ی تحریر درآورده است و تا مارس 2007 که کلید تهیه­ی آن به عنوان فیلم سینمایی خورده است، بارها مورد بازبینی و بازنگری وی قرار گرفته است تا بتواند پر بار و واقع­بینانه باشد.
فیلم "برای یک لحظه آزادی" در یکی از سالن­های سینما در منطقه­ی مونپارناس شهر پاریس در روز سیزدهم ژانویه 2009، ساعت 9 شب نمایش داده شد. حمایت کنندگان این فیلم که در بالا به آنها اشاره شد از علاقمندان، هنرمندان، منتقدان و دست­اندرکاران فیلم وسینما دعوت کرده بودند که فیلم "برای یک لحظه آزادی"را پیش از اکران عمومی تماشا کنند و سپس به بحث و بررسی و گفتگوی آن بپردازند.
حدود 200 نفر که 70 درصد آنها را فرانسویان تشکیل می­دادند، این فیلم را دیدند و حاضران در سینما پس از پایان فیلم با آرش ریاحی، کارگردان و همچنین با هنرپیشه­های فیلم به گفتگو و پرسش و پاسخ پرداختند که تماشاگران را به درک بهتری از پیام فیلم رهنمون ساخت.
آرش ریاحی با تسلط بسیار، همچون مدیری با هوش توانست، پاسخ­های شایسته­ای به همه­ی پرسش­ها که بیشتر آنها از طرف فرانسوی­ها مطرح شد، بدهد.
باید گفت که پیام مجلسی، یکی از هنرپیشه­های فیلم نیز در مورد پناهندگان و دشواری­های زندگی آنان و شرایط غم انگیز آنها در کشورهای پیشرفته­ی غربی، حتا در سال جاری، سخنانی ایراد کرد که بسیار شایسته، جالب و درست بود و با سخنان خویش احساسات حاضران در سینما را برانگیخت.
آرش ریاحی با کارگردانی این فیلم نشان داد که از توانایی و قابلیت خوبی برخوردار است و می­تواند از سینما به عنوان یکی از ابزارهای رسانه­ای استفاده کند و پیام خویش را در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهد. گفتنی است که آرش ریاحی از رعایت هنری پارامترهای استانداردهای سینمایی نیز غافل نبوده است و هنر سینما را در فیلم "برای یک لحظه آزادی" متبلور ساخته است. ضمن اینکه آرش ریاحی پیش از این، چندین فیلم کوتاه و ویدئو کلیپ موفق نیز ساخته است که مورد توجه دست­اندرکاران و منتقدان سینما قرار گرفته است.
با توجه به تغییر و تحولات گسترده­ی جهان، دیدن این فیلم برای هر انسانی که در دهکده­ی جهانی زندگی می­کند، می­تواند اثرگذار باشد و آگاه شدن نسبت به شرایط پر فراز و نشیب زندگی پناهندگان که روز به روز آمار آنها رو به افزایش است، می­تواند به رشدیابندگی جامعه­ی انسانی منجر شود و به پویایی روابط اجتماعی جهان یاری رساند.




1 Amnesty International

2 Federation International des Droits de l’Homme (fidh)

3 Réseau Education Sans Frontiers (resf)

4 arte

5 Karina Ressier

6 Monika Buttinger
-------------------------------
ساسان دانش
17.01.2009
برگرفته از نشریه سامان نو شماره 7

Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Delicious :: Digg :: Stumbleupon :: Furl :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


0 نظرات:

ارسال یک نظر

برای ارسال نظر : بعد از نوشتن نظرتان در انتخاب نمایه یک گزینه را انتخاب کنید در صورتی که نمیخواهید مشخصات تان درج شود " ناشناس" را انتخاب نموده و نظر را ارسال کنید در صورت مواجه شدن با پیغام خطا دوباره بر روی دکمه ارسال نظر کلیک کنید.
مطالبی که حاوی کلمات رکيک و توهين آمیز باشد درج نميشوند.

 

Copyright © 2009 www.eshterak.net