لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

‏نمایش پست‌ها با برچسب مسعود نقره کار. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مسعود نقره کار. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۶/۱۱

مسعود نقره کار / تجاوز جنسی، شکنجه حکومتی ست

آمران و عوامل اصلی شکنجه ی تجاوز جنسی، رهبران حکومت اسلامی هستند. جنايت بازجو و شکنجه گر تجاوزگر نمی بايد سبب شود تا بر نقش جنايتکاران اصلی در اعمال اين شناعت و رذالت سايه انداخته شود. شکنجه ی تجاوز جنسی را به تمايلات و يا انحرافات جنسی و شناعت بازجوها و شکنجه گرهای حکومت اسلامی نسبت دادن، عوام فريبی و آدرس عوضی دادن است

پيشگفتار
شکنجه ی جنسی , و تجاوز جنسی به زندانيان و اسيران سياسی و عقيدتی , به ويژه اسيران جنگی عمری تاريخی دارد. زنان اسيرو زندانی قربانيان شکنجه ی جنسی ,بويژه تجاوز جنسی بوده اند و مردان نيز اگر چه شکنجه ی جنسی شده اند , اما به ندرت در زمره ی قربانيان تجاوزجنسی قرار داشته اند. در دوران پايانی جنگ جهانی دوم حدود ۲ ميليون زن و دختر مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند و در جنگ " يوگوسلاوی سابق" نيز تجاوز جنسی رواج داشت .
در ايران , به ويژه بعد از حمله ی اعراب به ايران تجاوز جنسی به زنان رواج بيشتری يافت . دختران و زنان غير مسلمان در رديف غنايم جنگی قرارگرفتند و بيش از پيش بردگانی قابل تصاحب شدند, و هر کاری با آنها جايز شمرده شد :" در جنگ قادسيه ...هنگام که کاخ عظيم تيسفون ( مداين) به دست تازيان افتاد, بيشتر ساکنان کاخ که هنوز در آنجا باقی مانده بودند به قتل رسيدند و گروه ديگرشان ( به خصوص زنان و دحتران خوش چهره ) به بردگی برده شدند ". رواج جنايت و تجاوز جنسی نه فقط در سطح جامعه و در زندان ها و پستوهای حکومتی , حتی در سطح خانواده ها و خودی ها هم بيشتر شد:" ... خالد بن وليد , سردار معروف عرب که شبی مهمان " مالک بن نويره " از " معاريف مسلمانان " بود, مالک را نيمه شب غافلگير کرد و کشت و " سرش را در اجاق گذاشت و سوزاند و همان شب با زن مالک همبستر شد" . در دوره قاجاريه از" هتک احترام زنان اسير " سخن گفته شده است و " ... در قتل عام کرمان , پس از قتل عام مردان زنان اهالی به سپاهيان بخشيده شدند "(۱)
شکنجه های جنسی و تجاوز جنسی زندانيان سياسی و عقيدتی در زندانها ی بسياری از کشور های جهان , به ويژه آنجا که حکومت های مستبد حکم می رانند ,ادامه دارد.
در دوران آريامهر شکنجه جنسی و آزار جنسی زندانيان زن و مرد وجود داشت , اما تجاوزجنسی به ندرت گزارش شده است :".......حسين زاده ( شکنجه گر ساواک )کلمات رکيک بکار می برد و تهديدم می کرد که اين چوب را .......( استعمال می کنيم )..آنها در مورد اينجور اذيت کردن ها مخصوصا" در مورد مسايل جنسی انتظار دارند , فرد داد و بيداد راه بيندازد.....با چوب پاهايم را بلند می کردن و از هر جهت بسويم هجوم می آوردند و اذيتم می کردند... تنها می توانستم با نگاه پر از کينه و نفرتم اعمال بينهايت وقيح و بيشرمانه شان را تحمل کنم...."(۲)

شکنجه جنسی و تجاوز جنسی

شکنجه جنسی

نوعی شکنجه جسمانی ست , که آن را شکنجه ی توامان جسمانی و روانی نيز دانسته اند.نمونه اند اين ها :
۱- آويزان کردن وزنه به بيضه مردان , سوزاندن موضعی بيضه مردان با آتش سيگار يا فندک, ضربه زدن به بيضه با مشت و لگد و يا وسايلی ديگر.
۲- سوزاندن آلت تناسلی مردان با آتش سيگار يا فندک.
۳- سوزاندن سينه ی زنان با آتش سيگار و يا فندک , زخم زدن و يا بريدن قسمت هايی از سينه ی زنان
۴- سوزندان و يا ضربه زدن به آلت تناسلی زنان
۵- وارد کردن اشيا ء مختلف ( بطری , چوب و......) در مهبل و مقعد زنان ( شکنجه ی تجاوز جنسی)
۶- وارد کردن اشياء مختلف( بطری , چوب , تخم مرغ و...) در مقعد مردان(شکنجه ی تجاوز جنسی)
۷- شکنجه جنسی و تجاوز جنسی به اقوام نزديک در برابر چشم زندانی با هدف تحقير و شکستن زندانی.

آزار جنسی

۱- استفاده از کلمات و يا حرف های رکيکی که بار جنسی ( سکسی) دارند.
۲- لمس کردن( وررفتن و دستمالی کردن ) آلت های تناسلی و ديگر ارگان های جنسی با هدف تحقير زندانی.

تجاوز جنسی

وارد کردن و" دخول" آلت تناسلی ( يا آلت ها و اشياء ديگر) به مهبل و يا مقعد زن و يا مقعد مرد, خلاف ميل و رضايت فرد , تجاوز جنسی تعريف شده است . اين عمل غالبا" با زور و اجبار فيزيکی , يا کلامی و روانی صورت می گيرد. در تعريفی ديگر ورود آلت نتاسلی مرد به بدن زن ويا مرد شرط قطعی وقوع تجاوز قلمداد نشده است و گفته شده است که تجاوز جنسی می تواند بدون ورود آلت تناسلی در بدن زن يا مرد انجام شود.
تجاوز جنسی به زندانيان نوعی شکنجه است که علاوه بر جرم بودن نقض آشکار حقوق بشر نيز هست. اين شکنجه ی دردناک با هدف تحقير قربانی و کنترل و سلطه ی کامل بر روان و رفتار او و خاموش کردن اش اعمال می شود. حکومت اسلامی با کاربرد هدفمند چنين شيوه ی هولناکی , ايجاد رعب و وحشت در جامعه و خانواده ها رانيز مد نظر داشته و دارد.

پيامدهای شکنجه ی تجاوز جنسی

الف : پيامد های جسمی( فيزيکی)
۱- آسيب ديدگی دستگاه های تناسلی ( کبودی, ورم , زخم و پارگی)
۲- ايجاد عفونت و بيماری های مقاربتی (۳)
۳- مرگ بر اثر پارگی و خونريزی شديد ( مرگ ترانه موسوی می تواند نمونه ی چنين موردی باشد , معمولا در اين مواقع تجاوزگران تلاش می کنند پيکر قربانی را از بين ببرند, و يا به شکلی در آورند که آثار تجاوز قابل ديدن نباشد , مثل سوزاندن جسد قربانی)

ب: پيامدهای روانی و عصبی:
۱- احساس شرم , تحقير و توهين : اين ويژگی در جوامعی که باورها و احساسات مذهبی ( به ويژه اسلامی ) و مفاهيمی مثل غيرت و ناموس به پاره ای از فرهنگ جامعه و فرهنگ جنسی جامعه بدل شده باشند,شدت بيشتری دارند.
۲- کابوس , که صحنه های شکنجه و محيط شکنجه, و بازجو و شکنجه گر بخش ها ی اصلی آن هستند.
۳- افسردگی ( اختلال در خواب , خواب زياد يا بی خوابی شديد ,گوشه گيری و بی تفاوتی , سرخوردگی و نا اميدی , غمگينی , احساس آشفتگی و اضطراب و ترس , درد های فيزيکی مثل سردرد های شديد و........)
۴- ابتلا به انواعی از اختلال های شخصيتی
۵- پرخاشگری( بيشتر در مردان)
۶- خود کشی
بسياری از قربانيان شکنجه جنسی, به ويژه تجاوز جنسی با درمان وغلبه بر پيامد های فوق, زندگی عادی و حتی مبارزاتی خود را شروع کرده و ادامه داده اند.

بازجو ها و شکنجه گرهای تجاوز گر

حکومت گران از ميان عوامل خود و بازجوها و شکنجه گرها کسانی را که به لحاظ روانی و شخصيتی توانايی اعمال شکنجه های جنسی , به ويژه تجاوز های جنسی را دارند, برمی گزينند.
۱- قربانيان خشونت ها و ناهنجاری های خانوادگی يا اجتماعی
۲- قربانيان تجاوز جنسی در کودکی ( توسط افراد خانواده يا ديگران)
۳- اوباش و لتوت ولشوش و اجامر جامعه که در صف سپاهی ها و بسيجی ها و بازجو ها و شکنجه گر ها حکومت اسلامی به وفور وجود دارند , به وِيژه کسانی که محروميت ها و انحراف های جنسی نيز داشته اند.
۴- افرادی که شستشوی مغزی و تو جيه ايديولوژيک و مذهبی شده اند. در نظر اين موجودات زندانی کافرو مرتد و منافق است و حکم " غنيمت جنگی " دارد و تصاحب و تصرف آن " خلاف شرع" نيست.
۵- افراد مبتلا به اختلال های روانی و عصبی (اختلال های شخصيتی , ساديسم و دگر آزاری و...)
اين دست از بازجو ها و شکنجه گرها بتدريج دچار روان پريشی های شديد و مقاوم به درمان می شوند.

تجاوز جنسی در حکومت اسلامی

اثبات تجاوز جنسی در زندان ها به اين دليل که اعمال اين شکنجه در خفا و بدون حضور ديگری صورت می گيرد کار ساده ای نيست. در حکومت اسلامی قربانيان جان بدر برده از زندان ها و شکنجه گاه ها نيز به سختی و در شرايط خاص به وجود تجاوز جنسی در زندان های حکومت اسلامی شهادت داده اند. در مورد شکنجه و آزارهای های جنسی , و نيز تجاوز جنسی به زنان زندانی سياسی در سال های ۶۰ تا ۶۲ .گزارش , شواهد و اسناد متعددی وجود دارد . و وقتی به زندانيانی که " جرايم" سبک تری داشتند , تجاوز شده است , با زندانيان محکوم به مر گ چه کرده اند و چه خواهند کرد؟. اين که بر دختران و زنان محکوم به اعدام در زندان های تهران و به ويژه زندان های شهر های ايران چه رفته است هنوز نا روشن است , گزارش هايی مبنی بر "عقد" زندانيان قبل از اعدام ( تجاوز به آن ها و پاره کردن پرده بکارت آن ها) موجود است. " به دختران باکره پيش از اعدام شان تجاوز می کردند تا باکره به آن دنيا نروند , باکره ها به گمان جلادان به بهشت خواهند رفت و بدين ترتيب مانع ورود مخالفان باکره به بهشت می شدند...... و يا دختران اعدامی را در شب قبل از مرگ به عقد پاسداران درمی آورند تا آن ها به عنوان باکره به زير خاک نروند و باعث نحوست زندگی نشوند. چون گويا برحسب سنت اگر دختر باکره به زير خاک رود مردی را در دنبال خود طلب خواهد کرد.." (۴)
آيت الله منتظری نيز در نامه ای به خمينی بر وقوع چنين رفتاری با زندانيان صحه گذاشته است. او خطاب به خمينی می نويسد: "..... آيا می‎دانيد در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟" (نامه به خمينی . کتاب خاطرات آيت الله منتظری)
در ميان قربانيان حکومت اسلامی شواهدی نيز دال بر تجاوز جنسی به زهرا کاظمی وجود داشت.

تجاوز جنسی در زندان حکومت اسلامی از زبان "مخالفان" حکومت اسلامی!

شکنجه ی تجاوز جنسی در زندان های حکومت اسلامی نه فقط از سوی حکومت گران اسلامی که از سوی برخی از روزنامه نگاران اصلاح طلب نيز انکار شده است :
نمونه است آقای نيما راشدان, روزنامه نگار و مقاله نويس محترم . ايشان در رابطه با گزارش پزشک زهرا کاظمی که تجاوز جنسی به زهرا کاظمی را مطرح کرده بود, نوشت :" .... لااقل برای من ترديدی وجود ندارد که بخش اصلی اظهارات فردی به نام « شهرام اعظم » که خود را پزشک ويژه « زهرا کاظمی » معرفی نموده است ، کذب محض است...... بطور مثال « مسعود بهنود » همکار بی بی سی - از مسلط ترين کارشناسان سياسی ايران می باشد. بهنود - اوين ، بند ۲۰۹ - فضای بازجويی کارشناسان وزارت اطلاعات و ... را تجربه کرده است. برای من غيرقابل باور است افرادی مثل بهنود ، نبوی ، شمس و ديگرانی که « اوين نيمه پايانی دهه ۷۰ » را خوب می شناسند ، جلوی انتشار گزارشی که از « تجاوز جنسی به متهم دارای پروفايل بين المللی در بند ۲۰۹ می گويد » را نگيرند. برای من غيرقابل باور است که با حضور بهنود چنين گزارشی حتی به نقل از منابع انگليسی زبان و يا وزارت خارجه کانادا روی آنتن بی بی سی برود ، در سايت بی بی سی تيتر شود.
آقايان و خانمها - تجاوز جنسی به خانم زهرا کاظمی دروغ است. هر کس که در سالهای اخير ۵ دقيقه در فضای اوين تنفس کرده باشد می تواند اين را برای شما بگويد ،خواه داور نبوی ، احمد زيد آبادی ، مهرانگيز کار ، مسعود بهنود ، اکبر گنجی ، محمود شمس الواعظين و ... باشد و خواه نيما راشدان با يکماه انفرادی در سلول ۴۱ بند ۲۰۹ و دوهفته در بند ۱۰ نيمه عمومی ۲۰۹.
هر که به قدر سر سوزنی با رفتارهای بازجويان امنيتی ايران آشنايی داشته باشد ، هر فعال سياسی صاحبنام و حتی کمتر شناخته شده که در سالهای اخير يکساعت بازجويی شده باشد ، می تواند تصديق کند که تجاوز جنسی در مجموعه بازجويی وزارت اطلاعات و آنهم در اوين محال است. بازجويان دستگاههای امنيتی جمهوری اسلامی ايران - شورشيان جنجويت سودان نيستند ، آنها امروز افرادی آموزش ديده - پيچيده - تحصيلکرده و نسبتا آشنا به متدهای بازجويی دهه ۸۰ ، کشورهای کمونيستی اند.
چنين بازجويی امکان ندارد به متهم و آنهم متهم شناخته شده بين المللی تجاوز جنسی کرده ، چنين گرداب مهلک بی آبرويی بين المللی را سبب شود.
بازجويان امنيتی در ايران ، مثل رفقای کمونيست سابق خود ، کتک می زنند ( بطوری که جايش نماند) ، فحش ناموس می دهند ، به شما می گويند که به نامزد ، مادر ، همسر و خواهر شما تجاوز می کنند ، به شما می گويند که خواهر يا نامزدتان را در اتاق بغلی شکنجه کرده ، مورد تجاوز قرار خواهيم داد ، اما اگر شما يک فرد شناخته شده باشيد ، همه اينها در حد حرف باقی خواهد ماند. در سال ۱۳۸۴ به کسی در اتاقهای بازجويی اوين تجاوز نمی شود ، اگر نمی توانيد اين گزاره را بپذيريد ، دانسته هايتان از ايران امروز در حد صفر است. مطالعه کنيد !......"
نگارنده اين يادداشت ، وضعيت رسانه های فارسی زبان خارج از کشور ايران را به لحاظ رعايت معيارهای حرفه ای بسيار نااميد کننده ارزيابی می کند. مورد شهرام اعظم گواهی است. کارمندان رسانه هايی نظير راديو فردا ، راديو بين المللی فرانسه و ... از بهترين دوستان من به شمار می روند. اما باور کنيد بخاطر زندگی حرفه ای خود و به احترام شرافت شغلی مان ، می بايستی ماجرای « شهرام اعظم » را ده بار و صدبار مرور کنيم ، چرا اينقدر ساده گول خورديم؟
مورد شهرام اعظم می تواند يک ماجرای تصادفی و يا يک کلاهبرداری ناشيانه باشد ، اما در نظر آوريم مواردی را که دستگاههای پيچيده امنيتی خواه از سوی نظام ايران و يا دشمنان آن ، بازی خطرناک موج سازی رسانه ای را به ما تحميل کنند و ما ندانسته به ساز آنان برقصيم.
افتخار همه ما، حرفه ای بودن، پاک بودن و مستقل ماندن است. بياييد بيشتر دقت کنيم.
اگر اخبار تجاوز جنسی به بازداشت شدگان راست باشد، معنای آن اين است که علی خامنه ای به مخالفان خود می گويد: می خواهيد با من مبارزه کنيد، من تا آخر ايستاده ام. شما بيائيد، من هم می آيم. تجاوز جنسی نشان می دهد که من تا کجاها حاضرم پيش روم....."(۵)
پاسخ نيما راشدان را همان بهتر که محسن مخلباف , که شواهد و مستنداتی در مورد تجاوز جنسی در زندان های حکومت اسلامی دارد , بدهد:
"......بايد اضافه کنم که اين مسئله تازه نيست، فقط الان رو شده است. سی سال است که در جمهوری اسلامی چنين اتفاق‌هايی می‌افتد. در دهه‌ی اول به دليل فضای انقلابی بيشتری که حاکم بود اين موضوع کمتر ديده شد. اما رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در نظام شدت پيدا کرد. در بعضی موارد جنبه‌ی شرعی و قانونی به آن دادند، مثل تجاوز به دختر باکره‌ای که قرار است روز بعد اعدام شود، فقط برای اينکه دختر اگر باکره باشد به بهشت می‌رود، با اين توجيه او را به اصطلاح به عقد و صيغه‌ی اجباری همين بازجوها و شکنجه‌گرها يا مأموران اعدام در می‌آوردند، حتی مبنای شرعی هم برايش درست کردند.
خارج از اين، حتی يکی از تاکتيک‌های رژيم جمهوری اسلامی است که فرض کنيد در مورد زن سعيد امامی، اينها نه تنها بازجويی کردند، نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را خودشان منتشر کردند، به قصد اينکه بگويند که اگر منافع ما به خطر بيافتد، افراد نزديک به نظام را هم اين‌جوری قربانی می‌کنيم تا بقيه حساب دستشان باشد.
منتهی مردم و آدم‌هايی که خود يا نزديکان شان مورد تجاوز جنسی واقع شدند هميشه می‌توانستند تصور کنند که شايد اين مورد، موردی استثنائی بوده است. شايد هر عيب که هست از مسلمانی ماست و شايد يک فرد خاصی اين کار را کرده است. ولی رو شدن اين موضوع به اين شکل گسترده مردم را شوکه کرد، همان‌طوری که در شب انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد. اين موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود است....."(۶)

حرف آخر
جنايت شنيع و رذيلانه ی تجاوز جنسی در نمود و نماد شناعت و رذالت - که حکومت اسلامی باشد- تازگی ندارد. شکنجه ی جنسی , به ويژه شکنجه ی تجاوز جنسی , بخشی از شکنجه هايی ست که حکومت اسلامی طی سی سال گذشته در زندان های آشکار و پنهان اش به کار برده است (۷) . پس از" انتخابات" ۲۲ خرداد, قربانی گرفتن حکومت اسلامی از ميان " خودی" ها سبب شد تا روبنده ی سياه خدعه و فريب از پاره ی ديگر سيمای انسانيت کش اين حکومت کنار زده شود, حکومت دينی ای که " افتخار" تجاوز جنسی به مردان را هم- که در تاريخ ميهن ما کم سابقه است - به پرونده اش سنجاق کرد ه است.(۸)
نکته ی مهم اين است : شکنجه ی تجاوز جنسی را به تمايلات و يا انحرافات جنسی و شناعت بازجوها و شکنجه گرهای حکومت اسلامی نسبت دادن , عوامفريبی و آدرس عوضی دادن است. بازجوها و شکنجه گرها کارگزاران و عمله اکره های روش ها و سياست های مورد قبول ولی فقيه و ديگر رهبران اين حکومت اند, روش ها و سياست هايی که به بازجو و شکنجه گر ديکته می شود.
سخنرانی های اخير علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و فرمانده کل سپاه پاسداران شان نيز شهادت می دهند. در اين سخنرانی ها ی برنامه ريزی شده و هماهنگ خامنه ای " جرم و جنايت" ها را"حدس و گمان و شايعه" جا زد و تا آنجا پيش رفت که گفت : " حتی اگر برای شايعات , شواهد و قرينه هايی وجود داشته باشد اين شواهد نمی تواند مبنای قضاوت قرار بگيرند" . خامنه ای و تدارکات چی و پاسدارش در سخنرانی های اخير با فرافکنی ای وقيحانه کوشش کردند مردم را قاتل و تجاوزگر بنمايانند.(۹).
عليرغم تلاش ها و فرافکنی های ولی فقيه و ياران اش , ترديدی بر جای نمانده است که بازجو ها و شکنجه گرهای تجاوزگر مسببان و مقصران اصلی وقوع تجاوز جنسی نيستند, آمران شکنجه ی حکومتی ی تجاوز جنسی, يعنی رهبران حکومت اسلامی, سبب سازان و مقصران اصلی اين فجايع شرم آور هستند.

***

برخی از منابع:

۱- عبدالله رازی , تاريخ کامل ايران, نشر اقبال ,۱۳۷۳
۱- اشرف دهقانی , حماسه مقاومت, نشر مردم ( تهران, ۱۳۵۶)
۲- گزارش تکان دهنده يک پزشک از يک مورد تجاوز جنسی در زندان، جرس/ گويا
www.pezeshkeabi.blogspot.com
۳- گاليندوپل نماينده‌ی ويژه‌ی سازمانِ ملل در گزارشی به کميسيون حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد:
" زنانِ باکره محکوم به مرگ، اجباراً به نکاح يک مرد در می‌آيند و قبل از اجرای حکم اعدام از آنها ازاله بکارت می‌شود. در اين رابطه نماينده ويژه مايل است تأکيد کند که گزارشگر ويژه کميسيون درباره مسأله شکنجه، تجاوز را نوعی شکنجه محسوب می‌کند (- گزارش درباره وضع حقوق بشر در جمهوری¬ اسلامی ايران، توسط آقای رينالدو گاليندوپل، نماينده ويژه کميسيون حقوق بشر برای اجرای قطعنامه ٧٩/١٩٩٠)- بر گرفته از کلاغ و گل سرخ , خاطرات زندان مهدی اصلانی,از انتشارات مجله آرش , صفحه ۸۴
۴- نيما راشدان, شهرام اعظم دروغ می گويد!, گويا , سه شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۸۴
۵- محسن مخملباف : تجاوز جنسی در زندان‌های ايران موضوعی قطعی است، سی سال است که در جمهوری اسلامی چنين اتفاق‌هايی می‌افتد..." دويچه وله مصاحبه‌گر: فريبا واليات
۶- چند سند و گزارش :
الف :" آيا تجاوز يک اتفاق ساده بود " دنيا روشن (زندانی سياسی سال ۶۰ ) , کتاب گفتگو های زندان ( شماره ۴), تابستان سال ۱۳۸۰, نشر سنبله , آلمان.
ب: شهرنوش پارسی پور, خاطرات زندان, نشر باران , ۱۹۹۶
ج: نتيجه تحقيقات وکيلان بدون مرز کانادا در ايران در باره مرگ زهرا کاظمی
د: گفت و گوهای رضا علامه زاده با دو تن از قربانيان شکنجه ی تجاوز جنسی , خانم ها آذرآل کنعان و کتايون آذرلی .( ن. ک به وبلاگ رضا علامه زاده)
۸- رجوع کنيد به نوشته های افشاگرانه ی مهدی کروبی و گزارش ها و نوشته ها ی متعدد و مستند در باره ی تجاوز های جنسی , به ويژه از سوی قربانيان اين جنايت. اين يک نمونه است:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=23441
۹- سخنرانی علی خامنه ای برای دانشجويان و دانشگاهيان (پنجشنبه , ۵ شهريور ۱۳۸۸) , سخنرانی احمدی نژاد در نماز جمعه ( آدينه ۶ شهريور ۱٣٨٨ - ۲٨ اوت ۲۰۰۹) و سخنرانی جعفری فرمانده سپاه ( شنبه ۷ شهريور ۱۳۸۸) را می توانيد در تارنما های گويا و اخبار روز بخوانيد.
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۸/۱/۱۰

مسعود نقره کار / جنایتکاران تحصیل کرده

پیشگفتار
اینگونه تصور می شد (و می شود) که تحصیلات دانشگاهی و کسب مدارک تحصیلی دانشگاهی ,آدمی را به انسانیت و مدنیت نزدیک و از حیوانیت و توحش دور می کند. زندگی اما نشان داده است چنین تصوری, هم در عرصه ی حیات فردی و خانوادگی و هم در حوزه زندگی و فعالیت اجتماعی, با واقعیت خوانایی ندارد. از سه پزشک, که بنا به ویژگی و تعهد حرفه ای شان می باید بویی از انسانیت و انسان دوستی می بردند, و یا لااقل وانمود کنند ه ی چنین حسی می نمودند, نام می برم تا شاید حدیث مفصل از این مجمل به دست داده باشم : دکتر ژزف منگله از جنایتکاران آشویتس, دکتر رادووان کارادچیک از آمرین کشتار مردم بوسنی و دکتر علی اکبر ولایتی, خادم آیت الله خمینی که مشاور ولی فقیه آیت الله خامنه ای ست و دو دوره نیز وزیر امور خارجه حکومت اسلامی بود.
به شهادت تاریخ در همین یکی دو قرن اخیر آمرین و فرمانده هان جنایت ها و کشتارهای بزرگ انسان های بی گناه بسیاری از تحصیلکرده گان, یعنی دکترها (حتی پزشکان), مهندس ها, حقوق دان ها و دارندگان مدارک تحصیلی در این سطح بوده اند که در موقعیت رهبری بسیاری از کشورهای جهان و نیز احزاب و سازمان های سیاسی و مذهبی جا خوش کرده اند.
رهبران مورد نظر, یعنی آمران جنایت ها برای پیشبرد امرشان به عامل جنایت در زندان ها, بازجویی ها, شکنجه ها و اعدام ها, و یا ترور مخالفان و درگیری مستقیم در میادین کشتار و جنگ نیاز داشته و دارند, که معمولا" از افراد بی سواد, نا آگاه, مسخ شده و نیازمند و تهی دست بهره برده اند. حضور تحصیلکرده گان به عنوان عامل مستقیم جنایت در جایگاه بازجو, شکنجه گر و قاتل به ندرت رخ داده است.
حکومت اسلامی ایران اما در این مورد هم "نوبر" است و از معدود نمونه های حکومتی ست که جنایتکاران تحصیلکرده, به عنوان عوامل مستقیم بازجویی, شکنجه و جنایت, در پیدایی, شکل گیری و تداوم حیات اش نقش داشته اند.
اگر از ده ها نمونه از تحصیلکرده های مکتبی و حزب الهی ی خادم بیت خمینی و خامنه ای, شاغل در قوه های مقننه و قضایی, و به ویژه کابینه های حکومت اسلامی همچون علی اکبر ولایتی و یا چهره های در حال حاضر مطرحی چون کمال خرازی، جواد لاریجانی، منوچهر متکی بگذریم, قوه شکنجه و اعدام, یعنی قوه قضاییه اسلامی و وزارت اطلاعات اسلامی, به ویژه آنجا که با دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی سرو کار داشته و دارند, مرکز فعالیت و تجمع بازجویان, شکنجه گران و قاتلان تحصیکرده ی حکومت اسلامی, آنهم تحصیلکرده گان فرنگ دیده و به ویژه امریکا درس خوانده بوده و هست. برخی از این افراد در ایران تحصیلکرده اند و برخی دیگر در اروپا, در این میان اما نقش پراهمیت افراد انجمن های اسلامی ایرانی در امریکا و کانادا (۱) را در سازماندهی ارگان های سرکوبگر حکومت اسلامی, همچون سپاه و کمیته های انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات و شرکت مستقیم در جنایت های این حکومت را نمی توان نادیده گرفت. در این مقاله کوتاه به دو نمونه از تحصیلکرده گان این جمع که در مقام بازجو, شکنجه گر و قاتل انجام وظیفه کرده اند, اشاره می کنم, جنایتکارانی که تحصیلکرده گی و رفتار "مودبانه و متین" شان حتی توجه آقای شمس الواعظین را نیز جلب کرده بود!:
"....من و آقای جلایی‌پور وقتی در زندان بودیم توسط یک بازجو به نام مصطفوی بازجویی می‌شدیم. این بازجو فردی تحصیلکرده بود و در بازجویی‌ها با ما وارد بحث می‌شد و البته رفتار مودبانه و متینی هم داشت. بعد از آزادی از زندان یک روز آقای جلایی‌پور تماس گرفت و گفت که عکس سعید امامی را در روزنامه‌ها دیده‌ای؟ گفتم آره. گفت چیزی را به‌یادت نمی‌آورد؟ گفتم این که مصطفوی خودمان است! پس بازجوی ما سعید امامی بود.
(۲) جنایتکاران تحصیلکرده ۱
- سید کاظم کاظمی (حاج مجتبی) (بازجو و شکنجه گر)
سید کاظم کاظمی, تحصیلکرده ی رشته‌ی مهندسی مکانیک از ایالت تگزاس آمریکا, "در سال ۱٣٣۶ در بخش «آرادان» شهرستان «گرمسار»، در یک خانواده مذهبی متولد شد. در تهران به تحصیل پرداخت و پس از پایان دوران متوسطه برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در امریکا به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا راه یافت و پس از مدتی به معاونت و سپس مسئولیت انجمن اسلامی در تگزاس رسید."
"سید کاظم کاظمی در اسفند ماه ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در فروردین سال ۱۳۵۸ با گذراندن دوره آموزش عمومی سپاه در پادگان امام علی به عضویت سپاه پاسداران در آمد و بلافاصله به نقده اعزام شد. کاظمی در کردستان تجربیات زیادی را در امور اطلاعاتی و امنیتی کسب کرد که زمینه ساز فعالیت او در سرکوب گروه‌های سیاسی در سال‌های بعد شد. کاظمی در سال ۱٣۵٨ در یکی از رشته‌های علوم انسانی دانشگاه تهران پذیرفته شد و از بدو ورود به دانشگاه هم و غم خود را معطوف به مبارزه با گروه‌های سیاسی کرد.
سید کاظم کاظمی پس از مراجعت از کردستان به واحد اطلاعات سپاه (٣) پیوست و در پایه‌ ریزی و گسترش آن شرکت کرد و خود مسئولیت تشکیلات گروه‌های چپ‌ را به عهده گرفت. این واحد با زیر نظر گرفتن فعالیت‌های گروه‌های چپ از ابتدا در صدد بود تا در موقع مقتضی ضربه خود را به این گروه‌ها وارد کند. پس از مدتی به خاطر سلطه‌ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بر سپاه پاسداران، محسن رضایی ریاست واحد اطلاعات را به عهده گرفت و فعالیت این واحد گسترش روزافزونی یافت.
سازمان پیکار و بخش انتشارات و چاپ آن که از مدت‌ها پیش تحت نظر واحد اطلاعات سپاه پاسداران بود، تیرماه ۶۰ در تهران ضربه خورد و دامنه‌ی آن تا تبریز کشیده شد. در این ضربه بسیاری از کادرهای پیکار دستگیر و پس از تحمل شکنجه‌های سبعانه، تنها در ۳۱ تیرماه ۶۰ پانزده نفر از آنها در تهران اعدام شدند. کاظمی در این دوران خود شخصاً در شکنجه‌ و کشتار فعالین چپ شرکت می‌کرد و سرپرستی بازجویی ها و پرونده‌ها را به عهده داشت. ضربه تیرماه زمینه‌ ساز ضربه‌‌ی بهمن ماه بخش اطلاعات سپاه پاسداران به سازمان پیکار بود که در نهایت به فروپاشی این سازمان منجر شد.
اطلاعات سپاه و به ویژه بخش مربوط به گروه‌های چپ همچنین نقش مهمی در تعقیب و مراقبت و سرکوب حزب توده و دستگیری اعضا و فعالین آن داشت.کاظمی نقش مهمی در سرکوب سازمان‌های فداییان خلق (اکثریت) و رنجبران ایفا کرد و بازجویی از اعضای این گروه‌‌ها را نیز خود به عهده داشت." شاهدان زنده مانده از شکنجه گاه ها و قتلگاه های حکومت اسلامی متفق القول از این موجود سنگدل و وحشی, تصویری هولناک, ناباورانه و شرم آور فراروی مان گذاشته اند. با اتکا به اسناد ومراجعه به ده ها شاهد زنده ی بازجویی و شکنجه شده توسط این موجود, کاظمی (مجتبی) را می توان نماد سبعیت و توحش اسلامی دانست. کاظمی به خاطر جنایاتی که مرتکب شد به سرعت به قائم مقامی فرماندهی اطلاعات سپاه پاسداران رسید. او همچنین در زمره‌ی مسئولان بخش ۲۰۹ اوین و کمیته مشترک (زندان توحید) اصلی‌ترین شکنجه‌گاه‌های رژیم در تهران بود.
کاظم خوشابی, جوان بوشهری که در کشتار بزرگ سال ۶۷ اعدام شد, یکی از قربانیان سبعیت حاج مجتبی است. کاظم شهادت داده است:
"... روزای اول تو کمیته ‌مشترک بستَنم به تخت، شهیدم کِردن. جای سالم تو تنم نذاشتن. آدرس انبار کرج و دستگاه چاپِ افست و بقیه‍ی امکانات رو می‌خواستن. از بیخ و بن مُنکِر شدم. یک هفته ده روزی مثل یابو کتکم می‌زدن. یعنی حاجی مجتبی، این‌جوری می‌گفت:
- تو مثلِ یابو فقط می‌خوای کتک بخوری. مسائلت رو شده، مقاومت بیخودیه.
یکی از دفعاتِ بی‌شمارِ به تخت بسته شدن، ستارو آوردن بالای سَرم (۴) پریده‌رنگ بود و آش ولاش، مثل همون‌روزی که سرِ قِرار، وقتِ دستگیری با پاهای پانسمان شده و داغون توی ماشین بود. چیزی ازش باقی نذاشته بودن.
ستار رو به من گفت:
- مقاومت بیهودَه‌‌اس. همه‌ی مسائل از بالا لو رفته و همه چیز رو شده. چیزی برای پنهان کردن نمانده. خودتو خلاص کن و بی‌خود کتک نخور. بعد بردنش. لنگ‌لنگان راه می‌رفت. می‌تونستم حدس بِزنم چی به روزش آوردن. مجتبی گفت:
- از تخت بازش کنین. کروکی انبار رو گذاشتن جلوم و خیلی اطلاعات دیگه رو. در جا از طرف او ملقب به یابو شدم. همون جا بِهم گفت:
- روت کم شد؟ فهمیدی ما همه چیز رو می دونستیم و فقط می‌خواستیم خودت بگی. حیف نبود اینقدر کتکِ مفت خوردی؟ این هم آقا ستارتون، فرد اول سازمانتون. دیگه چی می‌گی آقای خوشابی؟ نگاش کِردم وگفتم:
- اصلأ این آقا رو نمی‌شناسم. چون حالش سر جاش نبود حتمأ مانو با یکی دیگه اشتباهی گرفته. خونسرد گفت:
- شاید حق با شما باشه. و به حسین غول نگاه کرد و گفت:
- بشاشید تو دهنش، پدرسگو.
‌دوباره بستَنم به تخت. داد می‌زدم: مرگ بر شکنجه‌گر. پتورو کِردن تو دهنم و حسین غول و ابراهیم با یکی دیگه شروع کردن نوبتی زدن. حالم خیلی بد شد و پاهام از حس رفت. بردنم درمانگاه پیش دکتر بلوچ (شال‌چی) و مانو گذاشتن زیرِ سِرم. ۴٨ ساعتِ بحرانی رو از سر گذروندم. همونجا به خودم گفتم: کا، کاظم! اینا تا کجا می‌خوان ادامه بدن؟ تو همون ۴٨ ساعت تصمیم گرفتم خودمو خِلاص کنم. این بود که یکی از تیغ‌هایی رو که دکترا سرِ سوزن باش می‌شکنن، کِش رفتم و توی لیفه‌ی شلوارم جا دادم. بعد که برگردوندنم به سلول، یه شب بعدِ خاموشی، شروع کِردم به بریدنِ رِگای مُچِ دستِ چَپم. رِگای سطحی رو زدم اما شاه‌رگ بریده نمی‌شد. چون هم تیغ کند بود و هم لزجی و لیزی خون نمیذاشت...."(۵) "
در سال ۶۳ با تأسیس وزارت اطلاعات و یکپارچه شدن دستگاه امنیتی، واحد اطلاعات سپاه پاسداران نیز منحل شد و کاظمی پس از گذراندن مراحل مختلف مسئولیتی در واحد اطلاعات سپاه و سرکوبی گروه‌های سیاسی، به سیستان و بلوچستان رفت و سمت معاونت سیاسی – امنیتی استانداری سیستان و بلوچستان را عهده دار شد.
وی پس از مدتی مجدداً به سپاه بازگشت و ضمن عضویت در شورای عالی سپاه، سرپرستی واحد اطلاعات سپاه در عملیات جنگی را به عهده گرفت. کاظمی در روز دوم شهریور ماه سال ۱٣۶۴ به هنگام بازدید از خط مقدم جبهه‌ جنگ در منطقه‌‌ی طلائیه‌ مورد اصابت ترکش توپ قرار گرفت و کشته شد." (۶)
۲- حاج سعید امامی (اسلامی) (بازجو, شکنجه گر و قاتل)
سعید امامی (اسلامی) از آمران و عاملان قتل هایی ست ,که به قتل های زنجیره ای معروف شده است (۷). او نیز از تحصیلکرده گان رشته مهندسی مکانیک در امریکا و از فعالین انجمن های اسلامی در این کشور بود. "سعید امامی، متولد ۱٣٣۶ در شیراز, پس از اخذ دیپلم ریاضی جهت تحصیل به آمریکا (واشنگتن) عزیمت کرد. سعید امامی فرزند یکی از امیران ارتش دوره ی شاه بود." دائی او سلطان محمد اعتماد وابسته نظامی دولت شاهنشاهی ایران در آمریکا پشتوانه وی در آمریکا بود و او را مورد حمایت مادی و معنوی خویش قرار می‌داد. سعید امامی در همکاری با فلاحیان تجهیزات شنود تلفنی مورد نیاز وزارت اطلاعات را از شرکتی در تگزاس به نام "الکترونیک اینجینیرینگ" خریداری می کرد. سعید امامی به سفارش فلاحیان از طریق شخصی به نام سبزعلیان, که مسول دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در سفارت الجزایر در واشنگتن دی.سی بود, گذرنامه مخصوص دریافت کرد." "... در سال ۱٣۶۱ سعید امامی سر از واحد اطلاعات نخست‌وزیری یعنی یگانه نهاد اطلاعات و امنیتی آن زمان جمهوری اسلامی در آورد. سعید حجاریان که از اعضای عمده اطلاعات نخست‌وزیری بود وی را در وزارت اطلاعات بطور اتفاقی می‌بیند و از آنجا که با پیشینه وی آشنا بوده مراتب را به حفاظت اطلاعات وزارت اطلاع می‌دهد چرا که سعید امامی یکی از شروط بورسیه شدنش همکاری با ساواک بوده است و دائی وی نیز از رابطین این حرکت بود. وظیفه سعید امامی جمع آوری اطلاعات در خصوص اهداف دانشجویان ایرانی در کنفدراسیون دانشجویان ایران بود. سعید حجاریان تلاش بسیاری برای اخراج سعید امامی از وزارت اطلاعات می‌نماید اما به دلایل حمایت‌های پنهانی از وی راه به جائی نمی‌برد تا اینکه نهایتا موفق می‌شود در پرونده وی درج نماید که مشاغل و سمتهای کلیدی به وی داده نشود. بعد از به وزارت رسیدن ری‌شهری سعید امامی به سمت مدیر کل شرق و غرب معاونت خارجی وزارت اطلاعات انتخاب می‌گردد. و تا پایان وزارت ری‌شهری در این سمت می‌ماند در زمان وزارت فلاحیان نیز وی همچنان از عناصر عمده وزارت اطلاعات بوده است تا آنکه به سمت معاون امنیت یعنی یکی از کلیدی‌ترین رکن وزارت اطلاعات برگزیده می‌شود. اما در سالهای پایانی وزارت فلاحیان، به سمت معاونت بررسی وزارت اطلاعات انتخاب می‌شود. ...با آمدن دری‌ نجف‌آبادی به پشت میز وزارت، ایشان از این معاونت خلع و به سمت مدیرکل حوزه مشاوران وزارت اطلاعات برگزیده می‌گردد. این آخرین سمت اداری او در وزارت اطلاعات تا هنگام بازداشت وی می‌باشد. از آخرین سناریوهای او در این سمت طرح اصلاح (پاکسازی و کنترل) قانون مطبوعات است..."(٨)
سعید امامی از طراحان و مجریان اصلی قتل های زنجیره ای بود, این را یاران نزدیک او, از جمله روح الله حسینیان, به صراحت بیان کرده اند. حسینیان در نطقی در دفاع از سعید امامی در مدرسه حقانی (که به مدرسه تررویست پرور اشتهار یافته) گفت: «شاید صدها عملیات برون مرزی... خیلی عملیات داشت و اعتقادش همین بود و...». در مورد برخی از این "عملیات " و قتل ها و روش کار سعید امامی و همکاران اش مسول سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام کرد که: «قاتلان با همکاری یک نفر از آشنایان داریوش فروهر که احتمالاً جزو تشکیلات وابسته به وی بوده، ساعت ۹ و ۵ دقیقه شنبه شب (۳۰ آبان) به منزل وی مراجعه کرده اند و آن ها را به قتل رسانده اند."«در مورد پوینده و مختاری نیز قاتلان آنان را شناسایی کرده و کمین می کنند و به شکل ربایش و جلب آنان را دستگیر کرده و با یک اتومبیل فولکس واگن به نقطه ای برده و به قتل می رسانند و سپس جنازه شان را در جایی انداخته و متواری می شوند.»
سازمان قضایی نیروهای مسلح دو روش "انهدام" را در اعلامیه خود شکافت: «در برنامه ریزی جهت از بین بردن اکثر سوژه ها درصدد آن بودند تا آن ها را در یک نشست یا جمع عمومی با انفجار یا بستن رگبار به قتل برسانند. اما به دلایل اجرایی از انجام این امر منصرف می شوند و جهت قتل افراد موردنظر روش تک زنی را به صورت وحشیانه و فجیع به اجرا در می آورند. با این انگیزه که در هر حال آحاد مردم آن را تقبیح نموده و ضمن تحریک عواطف و احساسات، تداعی کننده ی وجود ناامنی حتا برای زن ها در منزل باشد.»
سعید امامی در کنار مثله کردن و خفه کردن دگراندیشان و روشنفکران, روش های "نوینی" نیز برای حذف فیزیکی توصیه و بکار برده است, روش هایی که حکومت اسلامی برای به قتل رساندن دگراندیشان و مخالفان خود هنوز نیز در زندان ها و بیرون از زندان ها بکار می گیرد.(۹)
مهدی خزعلی، فرزند آیت الله خزعلی در سایت شخصی اش در همین رابطه خاطره‌ای از گفتگوی‌اش با سعید امامی نقل می کند, که به اندازه ی کافی روشنگر است:
«در یک بحث تئوری با او (امامی)، من معتقد بودم که حذف فیزیکی در سنت پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) جایی ندارد، اگر چنین بود امیر مومنان علی علیه السلام می‌توانست در سقیفه که چند نفر بیش نبودند مسیر تاریخ را تغییر دهد، توجیه هم این که چند نفر معدود می‌خواهند علیه بیعت ۱۲۰ هزار نفر با وصی و جانشین پیامبر (ص) توطئه کنند، یا مسلم در خانه هانی کار را یکسره می‌کرد و حادثه کربلا اتفاق نمی‌افتاد", اما «او (امامی) معتقد بود وقتی علیه نظام اسلامی و ولایت امر توطئه می‌کنند باید به هر طریق فتنه را ریشه کن کرد و استناد می‌کرد به دستور قتل کسانی که در جنگ احزاب خیانت و جاسوسی کردند و معتقد بود حذف فیزیکی باید با اذن حاکم شرع باشد"
«در همان جلسه از روش‌های نوین سخن می‌گفت، مثلاً اگر "سیا" بخواهد کسی را حذف کند، به او نزدیک می‌شود و با شناسایی داروهای او ترتیبی می‌دهد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده از همان دارو در میان قوطی قرص او قرار می‌داد - دقت بفرمایید! فقط یک قرص که پس از مرگ باقی قرص‌ها معمولی و استاندارد باشند - و منتظر می‌ماند تا شب موعود و رسیدن نوبت آن قرص مرگبار! مقتول مثل همیشه قرص‌های خود را خورده و آرام می‌خوابد و دیگر بیدار نمی‌شود، پزشک قانونی نیز سمی در خون او نمی یابد! حتی اگر غلظت دارو در خون او را اندازه گیری نمایند، تنها فرضیه محتمل استفاده عمدی یا اشتباهی از داروی اضافه است".(۱۰)
چرایی جنایت پیشگی تحصیلکرده گان :
اسلام, به ویژه تشیع, مهم ترین عامل در پیدایی عدم تحمل و نابردباری در رابطه با دگراندیشی, دگر بودی و دگررفتاری در میهنمان است. بدیهی ست عوامل دیگری همچون اندیشه سیاسی, ایدیولوژی, اقتصاد, نژاد, قومیت و.... در پیدایی و تدوام عدم تحمل و نابردباری ایفای نقش کنند. اندیشه سیاسی ی آلوده به خودخواهی، خودمحوری، خودشیفتگی و انحصارطلبی پیامدی جز عدم تحمل دگراندیشی, دگررفتاری و مخالفان سیاسی و عقیدتی دستاورد نداشته و نخواهد داشت, ویژگی ای که در میهن ما ریشه در تفکر اسطوره ای، "استبداد شرقی یا آسیایی"، "قدرت مطلقه ی سیاسی", "آمیزش سیاست و مذهب " و... داشته و دارد. در این میانه اما نقش مذهب, به ویژه اسلام پر اهمیت بوده است. اسلام, همچون مذاهب و ایدیولوژی های مشابه اش, یعنی سیستم های عقاید و تصوراتی که خود را لایتغیر و یگانه حقیقت می پندارد, با تسلط بر فکر و رفتار فرد و یا گروه اجتماعی وسیله ای برای مسخ و از خود بیگانگی آنان شده است. این پدیده (و پدیده ها) هنگامی که بر افکار و رفتار آدمی مسلط شوند, جایی برای حیات انسانیت, تحمل دیگری و بردباری برابر مخالفت باقی نمی گذارد. این موجودات مسخ شده و از خود بیگانه به این باور و یقین کشانده می شوند که منادی حقیقت مطلق و برتر و نماینده ی خدا، یعنی نماینده ی حقیقت مطلق و یگانه, و صاحبان آخرین کلام اند, و بدینگونه راه را بر هر نوع تبادل نظر، همفکری و همزیستی با دیگر عقاید می بندند. این موجودات صاحبان تفکر یقین اند و جایی برای شک و تردید نمی گذارند، و این سرآغاز عدم تحمل و نابردباری است. هنگامی که چنین موجود اتی با شریعتی خشن, ستایشگر تخریب و مرگ, و نیز منافح مادی (مالی) و دنیوی در آمیزند ماحصلی جز جنایت پیشگی و جنایت پیشگان, حتی در میان پیروان و رهروان باصطلاح تحصیلکرده ی فرنگ دیده اش پس نخواهند انداخت. تجربه سی سال حکومت اسلامی نشان داده است که فرقی نیز نمی کند موجود تحت تسلط بی سواد وعامی باشد یا درس خوانده و تحصیلکرده, این نوع درآمیختگی سبب شده است تحصیلکرده گان مسلمان تا مغاک شکنجه گری و دست زدن به قتل و کشتار سقوط کنند.و هر دگراندیش و مخالفی را "دشمن, نجس, بیمار و غده ی سرطانی ای" بپندارند, که به شکلی می باید جراحی و از بین برده شوند, واز این طریق نیز برای "جراح", که همانا شکنجه گر و قاتل است, ثواب دنیوی و اخروی ذخیره شود.
نگاهی به منابع اصلی فیض و آموزش امثال متکی ها, ولایتی ها, کاظمی ها و امامی ها, حتی در امریکا و به هنگام تحصیل در مراکز دانشگاهی این کشور نقش تسلط شریعت ارتجاعی را بر افکار و رفتار اینان نشان می دهد, منابعی که بهترین های اش قرآن, احادیث و روایات و توضیح المسایل ها بوده اند. در این میان اصلی ترین منبع فیض و راهنمای عمل این جماعت قران بوده و هست, کتابی که در آیه های متعددش تکرار می شود کتابی ابدی ست و هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند در آن تغییری به وجود آورد, و درآن همه چیز هست و هیچ کم و کاستی در آن وجود ندارد. و پیام آورش نیز "خاتم الانبیا" ست که آخرین کلام را گفته است. آیت الله خمینی نیز همین تعبیر "آخرین کلام" را پیرامون آنچه او اصول حاکمیت و وظایف امت اسلامی می دانست به خورد پیروان و امت اش داده است، یعنی غیرقابل تغییر بودن اصول و وظایف تا روز "قیامت", بدون کوچک ترین ابهام، که پیش از بر اریکه حکومت نشستن در کتاب ها و گفتارهایش نیز تشریح کرده بود:
«...شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است و هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم خدا را نمی توان به مورد اجرا گذاشت. در حکومت اسلامی حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان خداست… پس حاکمیت رسماً به فقها تعلق دارد…» (نقل از مقاله ی آیت الله خمینی در کیهان ۹ بهمن ماه ۱٣۵۷).
تاریخ اسلام شهادت می دهد که مسلمین همین بخش از آموزه های پیامبر و قران اش را چراغ راه خود کرده اند, بهمین دلیل نیزاین تاریخ سیاه و تاریک از آب در آمده, و تاریخ حبس و تعزیر و جهاد و قتل و کشتار شده است. تاریخی سراسر انحصارطلبی، خودبرتربینی، و قشریگری، تاریخی سرشار از سرکوب و کشتار دگراندیشان و دگررفتاران و مخالفان عقیدتی. ویژگی ای که به ویژه بعد از قرن چهارم هجری که تنش ها و عصبیت های فرقه ای و اختلاف نظر میان فقها بالا گرفت، هولناک تر چهره نمایاند. و امروز, پس از بیش از ده قرن حکومت اسلامی ایران، نمونه ای از همان نوع حاکمیت فقیهان است که حتی اقلیت های مذهبی ی "موحد" را تحمل نمی کند.
رفتار سی ساله حکومت اسلامی نشان داده است که ملکه فکر این حکومت و حکومتی یان, حتی تحصیلکرده گان فرنگ دیده اش ستیز با دگراندیشی و روشنفکری ست, و طبیعی ست این دست آیه ها بر فکر و رفتارشان مستولی شود, آیه هایی که نسبت به آنچه که در روایات و احادیث و فتاوی و توضیح المسایل ها آمده است هنوز نرم تر و "مهربانانه تر" است!: «ای پیغمبر، با کافران و منافقان جهاد کن و با ایشان سختگیری کن، که جای ایشان در دوزخ است.» (توبه، آیه ۷٣) -
"[مومنان] با کافران سرسخت و با یکدیگر مهربانند. (اشداء عَلی الکُفر رَحماء بَینَهم)" (سوره فتح، آیه ۲۹)
- "با آنان که به خدا و قیامت ایمان نیاورده اند پیکار کنید تا آن که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند" (توبه، آیه ۲۹)
- "با کافران از هر که با شما نزدیک است جهاد کنید، آنان باید عدم گذشت و ملایمت و سخت گیری شما را احساس کنند" (توبه، آیه ۱۲٣)
- "ای رسول ما کافران را بگو که اگر از کفر خود دست کشیده و به راه ایمان بازآیید هر چه از پیش کرده اید بخشیده شود، و اگر به کفر و عصیان روی آورید طبق سنت الهی در گذشته با شما رفتار خواهد شد" (الانفال، آیه ۲۷)
- "ای مومنان با کافران جهاد کنید که در زمین فتنه و فساد نماند و آیین همه دین خدا گردد و چنانچه دست از کفر کشیدند خدا به اعمال ایشان بصیر و آگاه است" (الانفال، آیه ٣٨)
- "با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند و همان کنیزکی مومنه بهتر از زن آزاد مشرک است، هر چند از حسن او به شگفت آیید؛ و زن ندهید مشرک را مگر آن که ایمان آورند، که بنده مومن بهتز از آزاده مشرک است، هر چند از مال و جمال اش به شگفت آیید" (البقره، آیه ۲۲۰)
- "... هر جا مشرکان را یافتید آن ها را بکشید و از شهر و دیارشان برانید چنان که آنان شما را از وطن آواره کردند... و با کافران نبرد کنید تا فتنه و تباهی از روی زمین برطرف شود..." (توبه، ۱۹ – ۱۹۰)
- "هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند، هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است" (سوره آل عمران، آیه ۱۰۰)
********
زیرنویس :
۱- انجمن های اسلامی در خارج کشور, به ویژه در امریکا و کانادا در دوران پهلوی, که بیش از هر چیز به مراسم و مناسک اسلامی فکر و عمل می کردند, نقش بسزایی در شکل دهی ارگان های سرکوب و تحکیم حکومت اسلامی و تداوم حیات اش ایفا کردند. نقش ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده, ابوالحسن بنی‌صدر، محسن سازگارا، محمد هاشمی، محسن نوربخش، حسین نمازی، محمدتقی بانکی، محمدحسین عادلی، عبدالکریم سروش، صادق زیباکلام، کمال خرازی، صادق طباطبایی، جواد لاریجانی، منوچهر متکی، بیژن نامدار زنگنه و... شکنجه گران و قاتلانی چون سعید امامی و سید کاظم کاظمی پوشیده نمانده است. پس از انقلاب بهمن نیز این انجمن ها همان راه را ادامه داده اند ضمن اینکه جاسوسی برای حکومت, و چماق و چاقو کشی را نیز بر اعمال و وظایف خود افزوده اند. تورنتو و ونکور در کانادا بارها شاهد این نوع رفتار از سوی این حضرات بوده است و در امریکا نیز ضرب و شتم یکی از سوال کنندگان از آقای عبدالکریم سروش در سال گذشته در تگزاس توسط افراد انجمن اسلامی, نمونه دیگری از فعالیت های اسلامی این جماعت است.
۲- شهروند امروز, شماره ۷۱
٣- واحد اطلاعات سپاه یکی از اولین بخش‌های سپاه پاسداران بود که در بهار ۵۸ با مسئولیت علی‌محمد بشارتی آغاز به کار کرد. "علی‌محمد بشارتی جهرمی از چهره‌های سیاسی جمهوری اسلامی ومتولد ۱۳۲۳ در شهرستان جهرم است .او عضو اوّلین شورای فرماندهی سپاه، عضو ستاد استقبال از امام، از بنیانگذاران سپاه، مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه، نماینده دورهٔ اول مجلس شورا ی اسلامی, عضو هییت رییسه مجلس, قایم مقام وزیر امور خارجه, وزیر کشور و..... بوده است. بشارتی از پایه گذاران "گروه قنات", یکی از مخوف ترین گروه های فشار و کشتار اسلامی در شهر جهرم است.
۴- ستار کیانی از رهبران سازمان فداییان خلق (منشعبین ۱۶ آذر) بود, وی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اعدام شد.
۵- مهدی اصلانی, خیره سر تنگستونی, کتاب زندان (جلد ۲)
۶- مسعود نقره کار, بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران, جلد سوم (قتل های زنجیره ای)
۷- رجوع کنید به سایت ساجد وابسته به «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس», و همچنین سایت "ایرج مصداقی" (برای نوشتن این مقاله از دیگر مطالب سایت آقای مصداقی نیز استفاده کردم).
٨- برگرفته از مقاله ی سعید امامی کیست؟ نوشته ی امیرفرشاد ابراهیمی (سایت امیرفرشاد ابراهیمی)
۹- قتل سعیدی سیرجانی ,و بسیاری از مرگ های درون زندان بی تردید با بکارگیری چنین روشی رخ داده است, در همین رابطه مرگ های اخیر درزندان های حکومت اسلامی, به ویژه مرگ امیدرضا میرصیافی را می باید از مرگ های مشکوک تلقی کرد, مرگی که می تواند به شیوه ی "نوین" مورد نظر سعید امامی اتفاق افتاده باشد.
۱۰- گزارش سرویس سیاسی آفتاب. سایت مهدی خزعلی
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 

Copyright © 2009 www.eshterak.net