لینک جدید اشتراک

www.eshterak.info

‏نمایش پست‌ها با برچسب صبا راهی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب صبا راهی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۱/۳

صبا راهی / مروری بر پلتفرم "اتحاد زنان آزادیخواه": پژواک صدای زنان کدام طبقه؟

چندی پیش درمطلبی تحت عنوان: دستاوردهای زنان کارگر و زحمتکش را به یغماگران جنایتکار بورژوا پیشکش نکنید!( 1) به شعار ناصحیح " اتحاد زنان آزادیخواه" پرداخته شد. بنا بر مستند های آن تشکل تصور بر این بود که دوستان و رفقا این تشکل را پژواک صدای زنان بی صدا یعنی صدای زنان کارگر و زحمتکش میدانند. گزارش امسال مراسم هشت مارس "اتحاد زنان آزادیخواه" سبب شد که به برخی از گفته ها، نوشته و نظریات اتحاد زنان آزادیخواه رجوع شود. نکته یی اساسی در این نوشته ها به چشم میخورد که خواننده را دچار سردرگمی بر سرهدف متزلزل اتحاد زنان آزادیخواه مینماید. سردرگمی که نگارنده های این مطالب مشخص نمیکنند که بالاخره "اتحاد زنان آزادیخواه" پژواک صدای زنان کدام طبقه است؟ به نظر میرسد اسم این تشکل اسمی ناصحیح برای پژواک صدای زنان کارگر و زحمتکش میباشد، به همین دلیل قسمتی های از چند گزارش و یک گفتگو با اتحاد زنان آزادیخواه را در زیر انتخاب نموده تا مرور خود را بر پایه گفته های آن تشکل به پیش برد.
در بخشی هایی از مصاحبه پیام فدایی* با سهیلا دهماسی یکی از فعالین این تشکل در سال دوهزار و هفت چنین میخوانیم (تمام تاکید ها از من است): شرایط اختناق در ایران که امکان فعالیت های واقعاً رادیکال به شکل علنی را از زنان تحت ستم ما در سطحی وسیع گرفته است از یکطرف و از طرف دیگر تا حدی باز بودن دست زنان طرفدار "اصلاحات" برای انجام فعالیت های سیاسی خود باعث شده است که اندیشه های رفورمیستی درجنبش زنان رواج و اشاعه یابد. در چنین شرایطی عدم انعکاس صدای زنان کارگر و زحمتکش جامعه که اتفاقاً به لحاظ تعداد اکثریت زنان را در ایران تشکیل می دهند، ضعف بزرگی است که باید بر طرف شود. "اتحاد زنان آزاديخواه" با هدف پژواک دادن هر چه بيشتر صدای زنان کارگر و زحمتکش شکل گرفته است..... از نظر ما صدای زنان کارگر و زحمتکش منعکس کننده صدای همه زنان تحت ستم ماست..... در یک کلام همانطور که اشاره کردم این تشکل در اساس برای انعکاس دادن صدای زنان کارگر و زحمتکش در جنبش زنان بوجود آمده است.
در جمع بندی سطر بالا در خط آخر آن چنین وانمود میشود که " اتحاد زنان آزادیخواه" با هدف هر چه بیشتر صدای زنان کارگر و زحمتکش شکل گرفته است. و این هدف و نظریه همانطور که مصاحبه شونده اظهار میدارد در ابتدای شکل گیری این تشکل میباشد. اما آیا درمسیر مبارزه اتحاد زنان آزادیخواه بر این هدف مومن و استوار است؟ به همین دلیل لازم است که به گزارش مراسم هشت مارس سال دوهزار و هشت** مراجعه شود که در سطری از آن آمده است ( تاکیدها از من است):
"اتحاد زنان آزادیخواه در تلاش است تا در بستر مبارزه با رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی ظرفی برای متحد کردن تمامی زنان آزادیخواه و منعکس کننده ی هر چه وسیع تر صدای زنان کارگر و زحمتکش ایران باشد." .....و ادامه میدهد: "ما خود را در کنار تمام کسانی میبینیم که برای نابود کردن شالوده های نظام اجتماعی ای که نابرابری زن و مرد را و فرهنگ مردسالاری و انواع ظلم و ستم را بر زن بازسازی میکند، مبارزه میکنند." جدای این سوال که چطور میشود یک تشکلِ رادیکال بود اما در عین حال ظرفی برای متحد کردن " تمام" زنان آزادیخواه و نیز" منعکس کننده هر چه بیشتر صدای زنان کارگر و زحمتکش ایران " بود!
یکی از شعارهای پایانی متن معتقد است که: "سرنگون باد جمهوری اسلامی که مسبب اصلی ستم ظلم و ستم بر زنان است." که این شعار خود سردرگمی و مبهم بودن خط رادیکال این تشکل را بیشتر برجسته مینماید. به این عبارت که چگونه میشود از یک سو ظرفی برای متحد کردن " تمام" زنان طبقات مختلف بود و از سوی دیگر صدای زنان کارگر و زحمتکش؟ شعار این تشکل این نکته را بارز میدارد که اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود و هر نوع دیگری از سرمایه داری جای آن را بگیرد پس " تمام" زنان از حقوق برابر برخوردار خواهند بود! و نکته ی مهم دیگر اینکه آیا نابود کردن شالوده های نظام اجتماعی برای برقراری برابری زن و مرد و نابودی فرهنگ مرد سالاری و انواع ظلم و ستم بر زن کافی ست؟ اگر نیست چرا در مطلب بالا توضیح کافی داده نشده است؟ البته پایان همین مطلب شعار پایانی " زنده باد انقلاب" را در بردارد که بازهم مشخص نیست که بعد از انقلاب چه میشود؟ چه سیستم اقتصادی مد نظر این تشکل است؟
اتحاد زنان آزادیخواه امسال نظر متقاوتی با نظرات سالهای قبل ارائه میدهد در سطر دوم گزارش مراسم هشت مارس دوهزار و نه "اتحاد زنان آزادیخواه" در لندن*** چنین بیان میدارد(تاکید از من است):
"در ابتدا اشاره شد که تشکل "اتحاد زنان آزادیخواه" صدای زنان مبارز و آگاهی ست که معتقدند که جمهوری اسلامی بزرگترین مانع در راه رسیدن زنان به آزادی، و حتی تحقق خواست برابری حقوقی آنان با مردان است. "
منظور از ابتدا چیست؟ ابتدای مراسم امسال یا ابتدای شکل گیری تشکل " اتحاد زنان آزادیخواه"؟ در ابتدای شکل گیری این تشکل عدم انعکاس صدای زنان کارگر و زحمتکش ضعف بزرگ بود، اما امروز شاهدیم که این تشکل به اذعان خود، خود را صدای زنان مبارز و آگاه میداند و از پای بندی به پلتفرم خود عدول میکند.
آیا "اتحاد زنان آزادیخواه" نباید در عمل و در برخوردهای روزانه ی خود تبلیغ کننده همان نظری باشند که در پلاتفرم شان قرارداده بودند؟ این تشکل بی هیچ توضیحی چنین به نظر میرسد که پلتفرم خود را تغییر میدهد و در جاهای مختلف نیز نظرات متفاوت ارائه میدهد! این نظر و عملکرد تشکل " اتحاد زنان آزادیخواه" بیانگر چنین واقعیتی ست که علیرغم ادعاهای‏شان مبنی بر حمایت و پشتیبانی از طبقه ی تحت ستم، یعنی پژواک صدای زنان کارگر و زحمتکش، نه تنها پلتفرم شان جنبه‏ی جدی علمی بخود نگرفته که صرفاً این تشکل به ظرفی برای گردهمایی زنان " آگاه و مبارز" در روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش تبدیل شده است که " پژواک صدای زنان کارگر و زحمتکش" دیگر مسئله ی آنان نیست و اکر هم هست مسئله دست چندم آنان ست و نه اولویت های مبارزاتی آنان! و عدم تعهد جدی و عمیق به پلتفرم خود، این تشکل را به تزلزل و سردرگمی دچار کرده است که میتواند به راحتی توسط راست های منحرفی که با استعدادهای شگرف دست راستی خود میتوانند غیر اصولی ترین و غیر علمی ترین نظرات دهان پرکن را براین تشکل تحمیل نمایند کما اینکه تا به امروز چنین کرده اند، و همچنان که در گزارش سال پیش** این تشکل شاهد این نظرات بغایت انحرافی و غیر علمی هستیم! البته " اتحاد" تمام زنان آزایخواه از همه طبقات یکی از اشکالات عمده ی و غیر علمی این تشکل است که آنرا ملزم به تغییر هر از گاهی ی پلتفرم این تشکل بنا به " سلیقه" ی راست های " آزادخواه" میکند! در اصل نمیتوان پژواک صدای زنان کارگر و زحمتکش بود و " دل" زنان همه ی طبقات را بدست آورد، دل زنان همه طبقات را بدست آوردن کاری خطرناک و غیر علمی ست که مسیر مبارزات زنان مبارز و آگاه کمونیست را به بیراهه میبرد! این تشکل، یعنی تشکل " اتحاد زنان آزایخواه" با عملکردها و تزلزل در هدف اصلی خود متاسفانه چنین وانمود میکند که بیش از هر چیز بسیار دموکراتیک بودن برای آن حائز اهمیت میباشد! البته بسیار دموکراتیک برای پیشبرد " گرایشات منحرف راست"!
آنچه مسلم است این است که زنان کارگر و زحمتکش بیش از هر چیز باید به نیروی قدرت خود و طبقه اش و نیزبر نیروهای روشنفکری که به راستی ثابت میکنند که دلسوز مطالبات آنان هستند برای نابودی سرمایه داری گندیده و تمام ابزار دینی و غیر دینی آن متکی باشند و نه زنانی " مبارز و آگاهی" که برای عقب نماندن از غافله ی " بی عملی در روز هشت مارس" به تکاپوی مقابله برمیایند!
هیچکس ، هیچ تشکلی حق ندارد روز زنان کارگر و زحمتکش و دست آوردهای آنرا به میدان رقابت سیاسی کاری خود با شعارهای متزلزل دهان پر کن و کم دوام که قدرت پایداری و پای بندی به آن شعارها را ندارند تبدیل کند بخصوص افرادی که سرافرازترین پرچم کمونیستی ایران که آغشته به خون فداکارترین کمونیست های راستین و سازش ناپذیر ایران میباشد را در دست گرفته اند! این دوستان و رفقا کافی ست که سروده ی جاودانه " افتخار" چریک فدایی خلق رفیق غزال آیتی را پلتفرم خود قرار دهند تا هرگز به وسوسه های " آزادیخواهانه ی راست های فرصت طلب" به بهانه ی دموکراتیک بودن تن ندهند!
منبع: 19 بهمن
مارس دوهزار و نه
http://www.gozaresh gar.com/? id=22&tt_content[tid] =10550 1
http://www.siahkal. com/index/ right-col/ Payam-96- mosahebehPFbaEZA .htm *
http://www.siahkal. com/zanan/ EZA-Gozareshe- 8-March-2008- Toronto.pdf **
http://www.siahkal. com/zanan/ EZA-gzaresh- March-8-2009- London.pdf
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۷/۱۲/۲۲

صبا راهی / "آزادی کامل سانسور"+ " آزادی قلم و بیان کاملا مشروط"=....

نمیتونم از فرط " شعف" کلمات رو رو کاغذ بریزیم، از کجا شروع کنم، از چی بگم، روده هام داره از خنده منفجر میشه، انگار یه کوکتل مولوتف که باید بخوره تو سر مزدورهای امپریالیسم خورده تو دلم واسی منفجر کردن من از خنده ! باور کنین شما هم جای من بودین همین حالت رو داشتین میخواستین این موضوع رو سریع افشا کنین! خب، باشه باشه، میگم، میدونم هُلم نکنین میدونم دل تو دلتون نیست!
قبل از اون یه مقدمه: یادتونه که سالهای پیش تر بعضی از ننه بابا ها اسم بچه ها رو چه " بی مسما" انتخاب میکردن؟ کور شم اگه دورغ بگم، پسر همسایه ما اسمش زلف علی بود ولی مادرزادی کچل بدنیا اومده بود، کچل کچلم نه، از او سر گرَی ها، طفلی کلی بچه های محل اذیتش میکردن، اونموقع ها " سرمایه داری" هنوز " دیسکریمینیشن" رو اختراع نکرده بود که بچه ها بجای پی بردن به ریشه ها ی موضوع " بترسن" و زلف علی خوش تیپ ما رو اذیت نکنن. بازم کور بشم اگه دورغ بگم! یه پسر دیگه بود که اونم طفلکی کور مادرزاد بدنیا اومده بود و ننه ش به امید اینکه بینا بشه اسمش رو " چراغعلی" گذاشته بود! خب، ننه باباهای بیچاره زحمتکش صب تا شب دنبال یه لقمه نون نه سواد درست حسابی و نه امکانات " فرهنگی متمدن" نانه!به امید اینکه بچه هاشون اون بشن که نیستن و یا نبودن، این اسامی رو احتمالا انتخاب میکردن! موضوع چی بود؟میگم میگم، دعوام نکنین، بذارین این مقدمه رو هم بگم بعد میرم سر اصل ماده ی منفجره!
خیلی از سایت های اینترنتی نه تنها نوشته های منو " سانسور" میکنن بلکه بعضی هاشون وقتی هم که ازشون میخوای لطف کرده یه توضیح بدن که آخه چرا درج نمیشه ، سکوت قبرستون میگیرشون!
سایت هایی که از عملکردها و مواضع سیاسی شون انتفاد میشه، و یا عملکردهای متضاد شون رو با شعار ها شون افشا میشه، این سایت ها با وجود شعار فاضلاب پرکن " آزادی بیان بی قید و شرط" شون ،قید و شرط های عمو سامی یی برات علم میکنن که یاد وزارت ارشادهای رژیم مزدور فعلی و قبلی می افتی! باور کنین اینا اگه یه روزی زبون خودشون " لال" به قدرت برسن اول سر آدمایی مثل بنده رو میبرن بالای دار اونم بازم بر خلاف شعار فاضلاب پر کن " لغو اعدام" شون! البته همه میدونیم که این شعار لغو اعدام شون هم، واسی جنایتکارا همون مزدورای امپریالیسمِ که اینا "حیوان دوستانه" جنایتاتوشنو از کیسه ی خلیفه میبخشن وگرنه نویسنده این قلم رو همچین چپقشو چاق میکنن که امپریالیسم ددخو واسشون کف بزنه! ( آرزو به دل شون البته می مونه) اشتباه نکنیم اینا این شعارها رو میگن تا مثل " الگوهای عمو سامی" شون بخیال کودکانه شون مردم فریبی کنن و " رای" جمع کنن! دیگه نمیدونن که مردم شعارهای خمینی جلاد مردم فریب رو با پوست و گوشتشون لمس کردن دیگه فریب شعارهای مردم فریب رو نمیخورن!
اما برگردیم سر اسامی پرمسما، چند تا اسم توی این سایت ها خیلی واسی من جالب شده البته با توجه به عملکردشون با نوشته های من، یکیشون سایت کمونیست های انقلابی و یکی هم سایت روشنگری!
باور کنین سه بار براشون ایمیل زدم، تا بالاخره فهمیدم چه دلایلی مستدللی برای اعمال " تیغ تیز سانسور" شون بر دو(1و2) نوشته ام دارن، لینک نوشته ها رو در زیر میذارم ولی جون هر کی دوستش دارین حتما برین نیگاه کنین خودتون میفهمین چرا لبه تیزتیغ سانسور شون روی اون دوتا نوشته ی من گذاشتن، جالبه که از واژه انقلابی هم استفاده میکنن! یاد دو نوکر امپریالیسم افتادم یکی منصور حکمت که خودشو "کمونیست" از نوع " کارگریش" به برخی ها حقنه کرده بود و اسراییل مزدور صهیونیستی امپریالیسم که طبقه کارگر و زحمتکش فلسطین رو سرکوب میکرد به رسمیت میشناخت! یکی هم اسم خودش گذاشته بود کمونیست انقلابی و دستش تا زیر دماغش کرده بود تو کثافت دولت هلند و بعد تو اتاق پالتاکی شون هم فقط 35 نفر انتقاد کننده به عمل ضدانقلابی شو " دهنشون دوختن"! خب میبینین، آدم به این " کارگر فریب" های مزدور چی بگه! مزدوری که حتما نباید جاسوسی واسی امپریالیسم کنی و یا شکنجه گر و یا ساواکی باشی، وقتی اهداف و اصول کمونیستی رو زیر پا میذاری و از شیوه های امپریالیستی برای عقب روندن مبارزه طبقه کارگر استفاده میکنی تا انقلاب " مخملی" بشه میشی مزدور امپریالیسم و ضدانقلاب! و یا وقتی اسراییل چماق امپریالیسم، همون سرکوبگر طبقه کارگر و محروم فلسطینی، یعنی همون کودک کُش معروف رو به رسمیت میشناسی میشی مزدور امپریالیسم، البته این بابا وصال نداد که به آرزوش افتتاح دفتر اسراییل همون حکومت هیتلری معروف به کودک کُش که با پولاش رادیو و تلویزوناشون بر پاست،برسه!( باور کنین اینا رو روز و شب باید گفت چون ظرفیت حافظه ی خیلی ها پایینه و زود پاک میکنه چیزایی رو که نباید پاک بشه، البته چیزای دیگران رو پاک نمیکنه ، مثلا همه اینا یه پا وکیل دائمی جهودهای هولیکاست میشن ولی در مورد فلسطین و عراق و افغانستان حافظه شون صفر میشه!! مگه شوخیه 400 کودک رو در عرض دو هفته اسراییل صهیونیست به دستور هیتلرش خانم لیونی بکشه و یکی هم این چماق رو به رسمیت بشناسه و یک احمقی هم که دست " رفیق" ش تو جیب عمو سام شه بگه ای بابا حکمت صد سال پیش اسراییل رو به رسمیت شناخته بود و دیگه نمیگه همه بازماندگانش از برنامه و مواضع رهبر قائدشان استفاده میکنن و زیر همون مواضع و برنامه ارتجاعی و خطرناکه برای کودکان فلسطینی اشک تمساح میریزن! منتهی ما ایرانی ها هم باید یاد بگیریم که مدام این جنایات و تایید کننده ی های این جنایات را افشا کنیم که جامعه رو با مردم فریبی ها شو ن مسموم نکنن، میبینن اینا میخوان ما اینا رو فراموش کنیم ولی کور خوندن! اتفاقا اینا رو باید آویزه دیوار حافظه هامون بکنیم) ببخشین طولانی شد، داشتم میگفتم که البته اونا ( سایت کمونیست انقلابی) نقد فیلم چه گوارا رو که نوشتم چاپ کردن، ولی خب گویا اینا با مشی چه گواراهای کبیر وطن " مشکل" دارن، و تنگ نظری های عقب افتاده ی اینهاست که تیغ سانسورشون تیز میکنه و به خودشون اجازه میدن که به یک نفر بگن چه بنویسه و چه ننویسه، بهر رو فردی که واسی من دلیل سانسور رو نوشته بود فکر میکرد که " کنترل و بررسی و اعمال نظر در یک نوشته" میتونه اونو مجاز کنه که لبه ی تیز تیغ سانسور روی نظر و قلم من بذاره، قلمی که زخم عمیق چاقوی سانسور هر دو رژیم رو بدنش دلَمه بسته مثل خیلی های دیگه! و مضحک تر و ارتجاعی تر اینکه اون( ....) داشت با من بر سر مواضع سیاسی شاعر انقلابی و مبارز بزرگی که خونش را به گرسنگان و پابرهنه گان هدیه کرده و دادگاه امپریالیست ها رو به مسخره گرفته بود و به قول خود او " بر جانش " نمیزد، چانه میزد! فکرش را بکنید، گلسرخی بر سر جانش چانه نزد و این مرتجعین بر سر شعر من که در مورد بیست و نهم بهمن و در مورد طلوع سرخی که رفقا کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی در تاریخ مبارزاتی ایران آفریدند و راست قامتان جاودان تاریخ نام گرفتند و تاثیری که بر نسل ما که به کلاسهای درس میرفتیم گذاشتن سروده شده بود با من برای جلوگیری از درج مطلبم چانه میزد! مسخره نیست؟ البته اینا مشکل شون من و امثال من نیست، مشکل اینها با فدائی است و هرکسی که که تعلق خاطری به گذشته سازمان چریکهای فدائی خلق ایران داشته باشد، اگر غیر از این بود کسی که خودش رو .... معرفی کرده بود میتونست نظریا نظراتشونو بعد از درج نوشته من بنویسه و باصطلاح برخورد نظری کنه، ولی حق نداشت تحت عنوان " کمونیستهای انقلابی"نوشته منو سانسور کنه، حق داشت؟ مرسی صدای همتون رو که گفتین نه شنیدم! ولی از اون " نه به سانسور" های الکی نباشه ها که بعد خودشون سانسور چی های درجه یک میشن ها!( با عرض لبخند)!
اما سایت روشنگری که یکبار هم نوشته بود افرادی مثل اوباما براشون انشاء نویس ها انشاء های سوزناک مینویسن تا اشک بقیه رو در بیارن، امروز خودش چیزی در مورد سانسور نوشته که البته به جای اشک( ما برای گرفتن حقمون آموختیم که اشک نریزم با خشم و نفرت از حق کشی های دشمن طبقاتی مون به سروقتش بریم) فریاد" خشم و نفرت" قلم بدستهایی که نوشته هاشون به زیر تیغ سانسور " از جمله سانسور سایت روشنگری" میره به کهکشان برسه! این سایت نه تنها سانسور میکنه بکله با ریاکاری مثلا نوشته های منو که عکس در مورد مطلب دار و اصولا عکس ها بودن که مرا وادار به نوشتن کردن رو آگاهانه " حذف" میکنه ، بعدشم بهانه میاره که عکس ها جا نمیشه، ولی بعد می بینم که نوشته های دیگران رو با حجم بیشتر عکس در کنار و بالا و سایر جاها ی نوشته درج کرده، شما بودین چی میگفتین؟ چی فکر میکردین؟
اما نه، هیچی نگنین! دورغ گوها، حقه بازها، سانسور چی ها، ریاکارها، خلاصه همه کسانی که از اسم " کارگر" و " کمونیسم" دکون باز کردن تا ماهیت اصلی ارتجاعی خودشونو به این طریق میخوان پنهان کنن، اتفاقا دست خودشون رو بالاخره بدجوری رو میکنن و بدجوری واسی خودشون مدرک درست میکنن!
امروز ،چهارشنبه یازدهم مارس دوهزار و نه، روشنگری یه موضوع بسیار سوزناک هندی در مورد سانسور نوشته بود، پسر اینا چقدر حرفه یی مینویسن و اصلا به روی خودشون نمیارن که خودشونم یه پا اینکاره اند، اونو کپی کردم که یه وقت پاکش نکنه، نگهش داشتم، ولی برای شما لینکشو میفرستم، خلاصه سایت روشنگری از سانسور طوری حرف زده که آدم میگه بابا اینا نه تنها " تاریک گر" نیستن و تاریک گری نمیکنن بلکه عجب " روشنفکر" واقعی هم هستن! بذارین یک سطر از نوشته ی هندی شون رو با هم بخونیم، قول بدین که از خنده مثل من نیشین ، عین سطر دوم نوشته ی هندی شون رو کپی کردم:
مثلا به پوستر سانسور نگاه کنيد. چقدر اين پوستر برای ما در ايران ,خانگی, است. کانون نويسندگان ايران، يا هر روزنامه نگار و نويسنده و شاعر و نقاش و کارگردان و هنرپيشه و هنرمند مستقل ايرانی ميتواند اين پوستر را بر روی ديوار دفتر و اتاق خود بياويزد و اشک ها و آرزوهای قفل شده خود را در چهره در هم فلوت زنی که هر ده انگشتش را با ميخ آهنی به سازش کوبيده اند به نمايش بگذارد.
http://www.roshanga ri.net/as/ ds.cgi?art= 20090310224404. html

خوندین؟ چرا ما ها " خارجی" پرستیم؟... موضوع نوشته بعدی میشه ولی اجازه بدین همینجا با صدای بلند به روشنگری که مهارت خاص در سانسور نوشته های من داره فریاد بزنم که من " پوستر سایت روشنگری" رو به دیوار قلمم آویزان کردم که یادم نره که اون سایت و سایت کمونیستهای انقلابی و سایت آزادی بیان و.... از چه روش حرفه یی سانسور استفاده میکنن ، مطمئن هستم که مثل من هستن افرادی که نوشته هاشون سانسور میشه، چرا چیزی نمیگن من نمیدونم! ولی تا اون جایی که من خودمو رو کاملا می شناسم به هیچ وجه و به هیچ طریقی به کسی نون قرض نمیدم، اگه گردنم بره اینکار رو نمکنم، واسی اینکه نون قرضی به همدیگه میشه کمک به امپریالیسم و خیانت به طبقه کارگر!
کمونیست ها دورغ نمیگن، سانسور نمیکنن، چون کمونیست ها چیزی برای پنهان کردن از طبقه ی کارگر ندارن که بترسن، که بخوان حقایق رو سانسور" کنن، کمونیست ها " حقایق" رو در مورد ماهیت سرمایه داری زالو صفت، جنایات استثمارگرانه ی اون و مزدوراش که این سیاست را تبین و اعمال میکنن افشا میکنن تا این سیستم کثیف و درنده رو بهتر واسی طبقه کارگر و سایر اقشار جامعه برجسته کنن، کمونیست ها اگر هم اشتباه کنن حتما طبق نظریه کمونیستی انتقاد و انتقاد از خود رفتار میکنن، و از همه مهمتر کمونیستها بشدت مخالف بوروکراسی(کاغذپراکنی اداری) خرفت کننده که اتلاف وقت و انرژی و سوهان اعصابه هم هستن!

کمونیست ها هرگز دورغ نمیگن، کمونیست ها هرگز به صاحبای قدرت تکیه نمیکنن،کمونیست ها فقط به قدرت طبقه کارگر و سایر زحمتکشان و روشنفکران انقلابی متکی میشن!یادتون باشه، کسی که دورغ میگه و سانسور میکنه ،تکیه به وزیر خارجه کشورهای دیگه و سازمان ملل و دادگاه لاهه این جور جاها میکنه و اسراییل کودک کّش رو به رسمیت میشناسه کمونیست نیست، بلکه ضد کمونیست، هرگز بهش اعتماد نکنین حتی یک سر سوزن! از همه ی همه مهمتر کمونیست ها میخوان که طبقه ی کارگر همه چیز رو بدونه، تا آگاه بشه، تا فریب نخوره، تا بدونه به کی اعتماد کنه و به کی هرگز اعتماد نکنه! واسی همینه که کمونیست ها با سانسور بشدت مخالف هستن! اما خب، کسایی که دستاشون آلوده ست، قلم هاشون آلوده ست هی شعار آزادی بیان میدن و مدام هم سانسور میکنن!
دقت کردین که اینروزا چقدر ادعاها و شعار های "فاضلاب" پرکن زیاد شده،مگه نه؟!
اگه بخوام اسم سایت ها، ایمیل گروه هایی که نوشته های منو سانسور میکنن ببرم زیاد میشه، بدبختی اینجاست که اکثر اینها مدعی کمونیست بودن هستن، و گرنه من از سایت های راست که اتفاقا نوشته های منو درج میکنن گله یی نمیکنم حتی اگه یه وقتا هم بعضی از نوشته ها رو درج نکنن، مثل سایت پیک ایران!
بذارین دو تا سایت دیگه رو بگم و بعد هر دومون بریم سر بقیه کار و زندگی بدون " سانسور" مون!
ببینید،نقد فیلم معمولا جاش کجاست؟ در نشریه فیلمه، مگه نه؟ دو نقد فیلم یکی ورا درک در مورد سقط جنین به کارگرانی مایک لی چند سال پیش نوشتم و یکی دیگه همین چند ماه پیش در مورد فیلم چریک که در مورد زندگی سیاسی چه گوارا، نشریه اینترنتی " سینمای آزاد" هیچکدوم از این دو نوشته رو درج نکرد! و اونم بهانه ی مضحک تر از سایت کمونیست های انقلابی آورد، اون برام نوشت، نوشته شما در عوض در سایت پیک ایران درج شد! جدای اینکه من خودم اون نوشته رو واسی پیک ایران فرستاده بودم، و اینم از اون حرفای "درستِ" جماعتی بود که درست چند روز بعدش میرفت که " از طریق پالتاک اون برنامه نویسندگان بی مرز" یه هم چی اسمی رو که ظاهر سانسور رژیم مزدور رو افشا کنه، که البته بازم نشریه سینمای آزاد باعث خنده ی مفصل اینجانب شده بود! میبنید چه کسانی از آزادی قلم دفاع میکنن! آره! درست حدس زدین! سانسورچی ها بیشترین " شعار" دهنده های آزادی بیان و قلم بی قید و شرط هستن! البته در حالی که آزادی سانسور هم در کنارش با استدلال های " تنگ نظرانانه" فراهم شده باشد!
وای ! یادم افتاد از سایت بامسمای " آزادی بیان" پیروان مرحوم حکمت که ادعاشون گوش امپریالیسم رو کَر کرده بود! جالبه پیروان مرحوم حکمت اسراییل صهیونیست دوست از آزادی بیان بورژوازی کاریکاتورهای دانمارکی که باعث اهانت به عواطف مذهبی کارگران و محرومان و مهاجران شد ، که این امر تنها به تشديد تعصبات مذهبی منجر میشه، دفاع میکنن! اونم از آزادی بیان کاریکاتوری که مثل کتاب از قبل سفارش شده ی آیت های شیطانی سلمان رشدی مزدور امپریالیسم با هدف منحرف کردن افکار عمومی از مبارزات رادیکال طبقه کارگر در خیلی از کشورهای اتفاقا " مسلمان" مثل فیلیپین، اندونزی، ایران ، پاکستان، بنگلادش،مصر، هند..... و نیز تفرقه در صفوف مبارزاتی طراحی شده بود! البته همین کارارو میکنن که امپریالیسم مکار انگلیس به عنوان دومین زن ایرانی ( بعد از شیرین عبادی) به اونا جایزه سکولار میده!
بهر رو بد هم نشد که مروری بر سانسور برخی از سایت ها در عرصه اینترنت میشد. با تشکر فراوان از سایت " روشنگری" که با مطلب سانسور و خالق آن باعث رو شدن دست سانسور خود شد و قلم بدست گرفتن من نیز شد. سایت روشنگری این نوشته رو درج میکنه؟ درج کنه یا نکنه، مهم نیست! مهم اینه که خود اون سایت و سایت های مشابه اون افشا بشن! اگه از خودشون انتقاد کردن و مطالب رو سانسور نکردن چه بهتر! اما،اگه ننویسم که کی داره مارو سانسور میکنه که کسی آگاه نمیشه ، میشه؟ از اون گذشته، اگه قرار بود که ما چشمامون رو به روی سانسور و اختناق ببندیم که انقلاب نمیکردیم، میکردیم؟ و اگه با سانسور رژیم مزدور فعلی هم موافق بودیم که خب مهاجر مخالف رژیم امپریالیستی ملاها نبودیم، بودیم؟ شما که این نوشته رو میخونین با سانسور مقابله کنین نه فقط در داخل و با رژیم مزدور که حال و روز مزدوری اون رژیم جنایتکار روشن و مشخصه! بلکه با این سایت هایی که محدودیت سانسور سایت های داخل رو که تیغ سانسور امپریالیسم بالا سرشون رو ندارن ولی سانسور حرفه یی برپا میکنن مقابله کنین، اعتراض کنین، فرصت طلبانه نون بهمدیگه قرض ندین! باور کنین نون قرض دادن ارتجاعی ترین کاریه که یکی اونم تحت نام کمونیست انجام میده، خائن تر از اون به طبقه کارگر سراغ دارین؟

صبا راهی
saaaabba@yahoo. com
یازدهم مارس دوهزار و نُه

رونوشت به سایت های: روشنگری، کمونیست های انقلابی، سینمای آزاد، آزادی بیان رو فراموش کنین چون مرتجعترین سانسورچی ها اونا هستن!

نوشته ی "سانسور، و خالق آن" از سایت روشنگری
http://www.roshanga ri.net/as/ ds.cgi?art= 20090310224404. html
لینک نوشته های سانسور شده این قلم
1-
http://fedayi. org/sub/kare/ index.php? option=com_ content&task=view&id=461&Itemid=79
2-
http://fedayi. org/sub/kare/ index.php? option=com_ content&task=view&id=449&Itemid=79
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]

۱۳۸۷/۱۲/۱۸

صبا راهی / دست آوردهای زنان کارگر و زحمتکش را به "یغماگران جنایتکار بورژوا" پیشکش نکنید!





هنوز حافظه های تاریخی مدد میکند تا بیاد آورد که وزیر امورخارجه اسراییل خانم تی زیپی لیونی، هیتلر صهیونیسم و مزدور امپریالیسم، کودک کُش معروف ، همان " زن" جنایتکاری ست که سوای قتل عام بیش از 2000 فلسطینی محروم و ستمدیده در عرض دوهفته که از این تعداد 300 کودک از طبقه کارگر و محروم فلسطین بودند که بر اثر شلیک مستقیم گلوله به آنها(1)، حملات هوایی، و نیز پرتاپ بمب های فسفری کشته شدند که بیش از 20 نوزاد (2)، از خانواده ی کارگر و زحمتکش فلسطین، نیز بر اثر نرسیدن " اکسیژن" در دقایق اولیه تولد و نبود آمبولانس برای حمل نوزاد به بیمارستان و مراقیت های لازم جان خود را از دست دادند، شایان ذکر اینکه تنها در 24 چهارساعت اول حمله اسراییل به غزه سه نوزاد بر اثر همین مشکل جان خود را از دست دادند. نکته بسیار حائز اهمیت دیگر این است که، خانم زیپی لیونی، که هیتلر روسیاه را با زیرپا گذاشتن قوانین جنگ کنوانسیون ژنو روسفید کرده است تحت لوای " مبارزه با تروریسم" با قلدری و ددمنشی به مراتب از هیتلر بدتر اظهار میدارد که بازهم این جنایات را چنانچه لازم باشد " تکرار و تکرار و تکرار" (3)خواهد کرد!
قبل از اینکه به جنایات بیشتر " زنان" بورژوا که در پست های مختلف شغلی برای پیشبرد سیاست های استثمارگرانه ی امپریالیست ها باعث کشتار، تجاوز به دختران و زنان محروم و ستمدیده ، و خانمانسوزی طبقه کارگر در سراسر دنیا شده اند و روزگار را بر استثمارشوندگان سیاه تر کرده اند، پرداخته شود، از نیروهای مبارزی که اینروز ها روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش را به " تمامی" زنان، " تبریک" میگویند، و خود را صدای زنان کارگر و زحتمکش تعریف میکنند پرسیده شود، چه وجه مشترک اقتصادی
و سیاسی بین این دو طبقه ( طبقه ی کارگر و بورژوازی) وجود دارد که باید هشت مارس، روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش، روزی که زنان کارگر و زحمتکش آنرا بنیان گذاری کرده اند، تا از اینطریق از بیشتر به یغما بردن دسترنجشان توسط بورژوازی ریاکار و جنایتکار و کثیف جلوگیری نمایند، را به تمام زنان، تبریک گفت؟ آیا حقوق سیاسی بین این دو طبقه، بورژوا و کارگر، به یک مفهوم است؟ آیا مبارزه برای " آزادی" برای این دو طبقه به یک مفهوم است؟ آیا " رهایی" برای این دوطبقه به یک مفهوم است؟
"برای زنان بورژوا ، حقوق سیاسی بسادگی به این مفهوم است که خودشان را مجاز بدانند که در دنیایی که بر مبنای استثمارتوده زحمتکش پایه ریزی شده، اموراتشان را راحت تر و مصون تر به پیش برند. در حالی که ، برای زنان کارگر، حقوق سیاسی تنها یک گام در امتداد راهی سخت و دشوار می باشد که منجر به حا کمیت نیروی کار می گردد.... مسیر مبارزاتی زنان کارگر و بورژواهای طرفدار حق رأی، مدتها قبل ازهم جدا شده اند. در حقیقت ، جریان زندگی، ما بین اهد اف و افقها ی مبا رزا تی این دو، تفا وت بسیار بزرگی قرار داده است. اختلافها ی بسیارعظیمی مابین منافع یک زن کارگر و منافع یک خا نم مالک وجود دارد ، بین یک خدمتکا ر و کسی که اربا ب او میباشد تضادها ی بسیار بزرگی نهفته است ..... هیچگونه همسوئی ؛ هیچ نقطه تلاقی و هیچگونه امکان آشتی بین این دو ، نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته با شد . ": کولنتای(4)
آیا این تبریک گفتن به تمام زنان، به معنی " حراج" کردن دست آوردهای زنان مبارز محرومی نیست که در کارخانه های نساجی با ساعات کار طولانی و دست مزدهای ناچیز، در غیر انسانی ترین شرایط کاری، از جمله شرایط محیط کار با امراض سیل و رماتیسم در لابلای چرخ دندانه های لاشخور ها با مرگ زود رس زندگی شان با دنیایی مملو از " محرومیت" بپایان میرسید؟
و اما لیست زنان بورژوایی که چه از طریق جنایات جنگی شان در پست های دولتی که برعهده داشتند بر زنان ستمدیده ی کارگر و زحمتکش و سایر اعضای خانواده ی کارگران اعمال کرده اند و چه از طریق مشروط کردن کمک های مالی دولتهای غارتگرشان به کشورهای تحت سلطه ی امپریالیسم در جهت بهبود وضعیت بهداشتی زنان و جلوگیری از بارداری های ناخواسته و عدم گسترش بیماری نابود کننده ی ایدز، به ترویج و اشاعه دین برای ممنوعیت هر چه بیشتر " سقط جنین" !
اما قصد این نوشته سیاه کردن برگهای کاغذ با اسامی زنان ریاکار و جنایتکار بورژوا نیست! که مگر هیچ کمونیست راستینی میتواند فرح دیبا کسی که از غارت و چپاول دسترنج کارگران و زحمتکشان زندگی مصرفی بورژوایی خود را ادامه میدهد، و ریاکارانه " او هم" پرچمدار هشت مارس روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش شده است، را بعنوان " زن دلسوز" برای مطالبات برحق زنان کارگر به رسمیت بشناسد؟ و یا اصولا حقوق این زن غارتگر و استثمارگر که ترجیح میدهد برای رسیدن به " ارث" ، " عنوان" و " القاب" پوچ و توخالی توسط سرمایه داری و ارتجاع مورد تحقیر قرار بگیرد با حقوق زن کارگر استثمارشوند " برابراست؟ اگر چنین بود که رژیم پهلوی، همان مزدور امپریالیسم که فرح دیبا " ملکه" مفت خور و زالو صفت آن بود سرنگون نمیشد و به زباله دانی تاریخ پرتاب نمی گردید!صد البته هستند کسانی که خود را ریاکارانه " کمونیست" ،ریاکارانه " شورشی" ،ریاکارانه " آزادیخواه و برابری طلب" نامیده (باور کنید اگر از اینها که از واژه " آزادیخواه و برابری طلب" استفاده میکنند معنای "علمی و حقوقی" آنرا سوال کنید در گِل مانده شروع به سفسطه بازی میکنند) و تمامی زنان را به زیر پرچم زنان کارگر و زحمتکش برای مبارزه" آزادیخواهی و برابری طلبی" دعوت میکنند! وقتی که به برنامه و پلتفرم و به ویژه " مواضع سیاسی" رهبران اینان البته از یک دیدگاه مارکسیستی نظر میافکنید، متوجه میشوید که اینان " دورغگویان، بی شرمان، و منتظر به خدمتان به امپریالیسمی بیش ی نیستند که بعضا از نام " کارگر" و اتلاق آن به جریان خود کمونیست نامیده شان هم برای پیشبرد اهداف کثیف خود استفاده میکنند و ماهیت سیاسی شان چیزی جز حمایت از اهداف شوم، خطرناک، مرتجعانه امپریالیست های ددمنش نیست.

ناآگاهان، افرادی که تاریخ را یا نمیخوانند و یا اگر هم بخوانند آن " سطر" از تاریخ را از بر میکنند که بخواهند نظرات انحرافی خود را به ناآگاه تر از خود حقنه کنند، برای اینکه از غافله ی حرکت در جنبش زنان عقب نیفتاده باشند نیز همنوا با مرتجعین در لباس " خود کمونیست خوانده ها"، اسلام سیاسی و یا استبداد دینی را عامل بی حقوقی زنان در ایران میدانند!چنین به نظر میرسد که این نادان ها با سرمایه داری گندیده که یکی از ابزار سرکوبش چماق دین است مشکلی ندارند! و البته اینان از واژه " زنان" بدبن سبب استفاده میکنند تا بدین طریق حقوق همه ی زنان از طبقات و اقشار مختلف را در یک کاسه ریخته و با ریاکاری پرچم زنان بورژوای غارتگر را بدست زنان کارگر بدهند تا بر سر" اولویت " های زنان بورژوا مبارزه خود را به پیش برد و جاده ی استثمار را برای زالوها هموارتر سازند!
اینان، بنا به خصلت ریاکارانه ی طبقه یی که نحت " سوسیالیسم " از منافع آن دفاع میکنند، حاضرنمیشوند به زن بورژوایی که یا خودش یا پدر، شوهر، برادر و فامیلش تاجر پارچه یا واردکننده پارچه هستند بگوید سوزاندن " حجاب" چاره نابودی ارتجاع سرمایه داری نیست، شما ابتدا در طی یک اطلاعیه به این تاجران پارچه به واردکنندگان به محتکرین و دلالان انگل هشدار دهید که آنان با همکاری با رژیم مرتجع مزدور به بی حقوقی زنان در " پوشش" اجباری کمک میکنند، از آنان بخواهید که از این همکاری دست بردارند و اگر چنین نکردند آنوقت زنان بورژوا که از " حجاب" شدیدآ بخصوص در فصل " داغ تابستان" در رنج هستند تمام انبارهای پارچه این متجاوزین به حقوق " زنان" را به آتش بکشند! بعد ببینید آیا زنان بورژوا چنین میکنند؟ البته واضح و مبرهن و مسلم است که چنین نمیکنند! چرا که سود سرمایه ی پدر، برادر، و فامیل و
" نیز خودشان" به خطر می افتد!
آری! این قبیل منحرفین سیاسی بعضا در سخن پراکنی های " آتشین" خود مدام اروپای " متمدن غربی" و کشورهای اسکاندیناوی مثل " سوئد" رابعنوان مثال و الگو ی برابری حقوقی زن و مرد ارائه میدهند، و میگویند که در این کشورها قوانین " مردسالاری" منسوخ و لغو شده است! این اظهارات وقتی از زبان غیرکمونیستها جاری میشود خب، خورده یی بر آنان وارد نیست چرا که اینان یا فمیسنیتهای طرفدار " حق رای" هستند، یا خرده بورژواهایی که در رویای متعفن بورژوا شدن برای مکیدن شیره جان کارگران و زحمتکشان به طولانی تر شدن بقای لاشه ی سرمایه داری کمک میکنند. اما به افرادی که خود را " سوسیالیست" نامیده و این قبیل " الگوهای مسموم" را عرضه میکنند باید گفت: که هرکجا سرمایه داری هست که ارتجاع هم در آنجا هست، هر کجا مالکیت خصوصی زمین و کارخانه هست، هرکجا قدرت سرمایه داری هست قوانین " کهنه" ستم بر زنان و نابرابری آنان با مردان هم هست! اینان از فرط سرمستی زندگی در " اروپای متمدن"، فراموش میکنند که در " اروپای متمدن" هرگاه بخواهند زنان را تحقیر کنند از قوانین مدنی شان که نشآت گرفته از قوانین کنهه ست استفاده کرده و از حساس ترین مسئله برای زن یعنی کنترل بر بدن او شروع میکنند، موضوعی که به سادگی رئیس جمهورها و نخست وزیران برای کسب" آرای" بیشتر آن را مورد استفاده قرار میدهند، موضوع " سقط جنین" حق مسلم و بی چون و چرای زنان! و بالاخره اینان حاضر نیستند اندکی مطالعه کنند تا آگاه شوند که چند صدسال مبارزات روشنفکران و طبقه ی کارگر در اروپا بود که دست آوردهای اجتماعی امروز را بهمراه داشت و گرنه به خاطر نگین های ننگین تاج ملکه ها و شاهان مفت خور و زالو صفت نیست که امروز این " مبلغین اروپای متمدن" از همان امکانات اجتماعی نیز بهره مند میشوند!
اما همانطور که بیان شد هدف این نوشته ، رفرمیست های توهم پراکن شرکای سود سرمایه داری متعفن، امضاء جمع کن های " ملتمس به سردار طلایی ها"، فمنیست های رنگارنگ که به دنبال " تحقیر کمتر" هستند ، بین دو صندلی نشین های " خود رادیکال نامیده" که از ترس کاستن " تعداد" شرکت کننده در تظاهرات از دادن شعار " سرنگونی طفره " میرفتند و بساط " تظاهرات حجاب" را علم میکنند نیست، و یا آن مزدوران آینده ی امپریالیسم که " رهایی و یا آزادی زن" را جار میزنند، برای زنان افغانستان و کودکان فلسطینی اشک تمساح میریزند در حالیکه تمام آنان با پیروی از مرحوم رهبر قائدشان همان مرتجع معروف منصور حکمت که مثل یک " رهبر مستبد دینی" نه تنها سقط جنین را در لباس "چپ مترقی" قانونمند کرد بلکه اسراییل صهیونیست کّودک کش را نیز به رسمیت شناخت، رياکارانه خود را کمونیست از نوع کارگری آن نامید و حمله ارتش وحشی آمریکا به افغانستان را تقابل "دمکراسی و تمدن" با "اسلام سياسی" جلوه داده و در عمل نشان داد که چگونه جاده تهاجم امپرياليستها را هموار میکند ،هدف این نوشته برخورد به نظر و شعار انحرافی ،" تبریک به تمام زنان" ، اتحاد زنان دموکراتیک است!
دوستان و رفقای در این تشکل، لازم ست در نظر داشته باشند همانطور که در بحث های قبلی با شما شدیدآ روی این نکته مهم علمی و تاریخی تاکید شد که زنان بورژوا و زنان کارگر هیچ گونه " درد مشترکی" ندارند و مثالهای بارزی نیز در بحث های مستند داخلی ارائه داده شد، گر چه چنین به نظر میرسید و عنوان میشد که تنها نظر من مخالف نظر " درد مشترک" است،( و دو سال بعد در طی یک نوشته چنین به نظر رسید که شما به درک درستی این نظریه رسیده و آنرا بصورت مطالبی از زبان یک زن کارگر بیان نمودید که خود نکته ی بود مثبت و گرنه اینکه چگونه و طی چه پروسه یی با نظر من موافق شده بودید امر مبارزاتی ام نیست که مسایل عمده تری در جنبش کمونیستی وجود دارد که باید با به آنها بپردازیم ) امروز نیز به همین ترتیب و به دلایلی که در بالا به آن سعی شد اشاره شود لازم میداند که یادآوری اکید شود که این دو زن ،"زن کارگرِ زحمتکش و زن بورژوای زحمت دزد که دستش به خون تمام اعضای خانواده ی کارگر آغشته است هیچ گونه وجه مشترک اقتصادی سیاسی برای مبارزه ی دوشادوش ندارند که تبریک روز هشت مارس را نیز با هم " شریک" شوند! کجا بوی عطر زلف زنان بورژوا و بوی دود موهای زن زحمتکش کارگر که آنان را در یک صف و در یک خط قرار دهد؟ کجا دستان نرم زن بورژوای بی شرم و دستان پینه بسته زن کارگر و زحمتکش آخر در " دست" هم قرار میگیرد؟ مگر این پینه ی بسته شده از بی شرمی و از غارتگری زن بورژوا و طبقه غارتگر او نبوده و نیست؟! کجا درد جانکاه زن کارگر و زحتمکش فلسطینی که کودکش را در جلوی چشمانش، بخاطر مقاومتش برای پس گرفتن سرزمینش، به گلوله میبندند با درد از دست دادن نوزاد همسر گلدون براون نحست وزیر جنایتکار امپریالیسم انگلیس که سلاح هایش در دست مزدوران صهیونیستی اسراییل فلسطینیان را قصابی میکرد برابر است؟ تبریک به زنان جنایتکاری چون زیپی لیونی هیتلر کودک کُش، فرح پهلوی مفت خور وزحمت دزد ، رایس بورژوای جنایتکار و امثالهم بذرافشانی توهم در میان زنان کارگر و زحمتکشی است که همراه سایر اعضاء طبقه اش با پیشاهنگی کمونیست های فدایی برای سرنگونی امپریالیسم و مزدورانش به میدان آمد که بورژوازی، پرچمدار سرمایه داری و ارتجاع، یعنی همان منشاء مالکیت خصوصی و استثمار را نابود سازد نه اینکه برای اولویت های این طبقه ی جنایتکار، ریاکار و استثمارگر مبارزه کند و خود زیر چرخ دندانه های سرمایه داری و ارتجاع له شود!رژیم مزدور کنونی نیز بدون پشتوانه ی اربابان امپریالیستی اش نمیتوانست " چماق دین" را با سرکوب و کشتار زندانیان سیاسی بر جامعه حاکم کرده و مبارزات طبقه کارگر و سایر اقشار را به عقب براند! هدف روز جهانی هشت مارس بایستی آگاه گری در میان زنان زحمتکش و کارگر و محروم از ماهیت رژیم مزدور امپریالیسم باشد ونیز برای هر چه بیشتر رادیکالیزاده کردن مبارزه شان در کنار طبقه ی شان و سایر اقشار روشفنکر و دلسوز برای نابودی سرمایه داری گندیده و ارتجاع میباشد. هدف نیروهای مبارز و به راستی دلسوز بایستی ترویح و اشاعه و متحقق کردن این مسئله باشد که" روز زن" حلقه ای از زنجیره نیرومند جنبش کارگری زنان است" ! جنبش کارگری زنانی که برای نابودی سرمایه داری گندیده و ارتجاع و طبقه ی زحمت دزدش یعنی بورژوازی جنایتکار به میدان میایند و نه برای بزک کردن آن و یا کار گذاشتن دستگاه تهویه " مطبوع" برای طولانی تر کردن لاشه سود سرمایه !

صبا راهی
روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش سال دوهزار و نه


1-
http://fedayi.org/sub/kare/index.php?option=com_content&task=view&id=435&Itemid=1
2-
http://www.youtube.com/watch?gl=GB&hl=en-GB&v=RJaxPtoCGZM&eurl=http://english.aljazeera.net//news/middleeast
/2009/01/2009114235912541915.html
3-
http://therealnews.com/t/index.php?option=com_content&task=view&id=31&Itemid=74&jumival=3124&updaterx=2009-01-18+11%3A21%3A32

4-
http://www.marxists.org/farsi/archive/kollontai/works/1913/rooze-zan.pdf
[ 0 نظرات] [ادامه مطلب ...]
 

Copyright © 2009 www.eshterak.net